ترشى مخصوص شه رضا
جناب «حاج شیخ اسداللّه طیّاره»، یک هم حجره اى داشتند به نام «سید جواد». یك وقت هم حجرهاى ایشان هوس ترشى مىكند، آن هم از نوع مخصوص شهرضایىاش!
آقای طیاره تا مىفهمد كه هم حجرهاى سیدش هوس ترشى مىكند به طرف شهرضا به راه مىافتد و ترشى را مىآورد و در سه راهى سلفچگان چهل كیلومترى قم، ماشین در اثر بارندگى در برف مىماند.
ایشان پیاده مىشود و با پاى پیاده در برفها به قم مىآید و ترشى را به دست سیّدجواد مىرساند. و فرمودند: من از آن سال پادرد گرفتم.
همچنین درباره ایشان، نقل شده که حتى به همسرشان هم نمىگفت یك لیوان آب مىخواهم.
سؤال می شد : چرا این كار را نمىكنید؟
مىگفتند: «چون سادات هستند باید دقیقاً رعایت حال ایشان را بكنیم.» (7)
بركت احترام به سادات
یكی از شاگردان مرحوم آیتالله «میرزا احمد سیبویه» می گوید:
از ویژگیهای برجسته مرحوم سیبویه، احترام بینظیری بود كه نسبت به سادات داشت. هرگاه در منبر مینشست و سیدی وارد مجلس میشد از منبر پایین میآمد و دست سید را میبوسید و مجدداً بر منبر مینشست.
احترام ایشان به سادات تا جایی بود كه هرگاه سیدی را ملاقات میكرد، به احترامش تمام قد میایستاد و دست ایشان را میبوسید و برای او ذكر صلوات میداد.