«تهدید در برابر تهدید»
حملهی پیشدستانه به قلب جهان
«هنري كيسينجر» وزير امور خارجه سابق آمريكا می گوید:" نفتبسيار مهمتر از آن است كه بتوان اختيار آن را به اعراب واگذار كرد. اگر صدای طبل جنگ را نمیشنوی، تو حتما کَر هستی."
كنت پولاك كارشناس سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) می نویسد: تنها انسانهاي احمق دركنميكنند كه نفت هدف واقعي در سياست جهاني است.
البته کنت پولاک با نادیده گرفتن انگیزههایی فرا انرژیک، همچون ایدئولوژی، قدرت و ... ثابت میکند که عمق نگاه استادان خود همچون کیسینجر را درک نکرده است؛ آنجا که کیسینجر نفت را نه به عنوان هدفی غایی بلکه به عنوان هدفی واسطهای و ابزاری برای تامین سلطهی همهجانبهی (اقتصادی، فرهنگی، نظامی،...) تمدن صهیونیستی بر جهان میبیند.
اهمیت موضوع آنجا خود را بیشتر نشان میدهد که بدانیم نفت مادهی اولیهی تولید بسیاری از کالاها و نه انرژی چرخهی تولید آنها محسوب میشود این در حالی است که مجله آلمانی اشپیگل با تعبیر نفت به عنوان خون در رگهای جهان کنونی، دربارهی این مادهی حیاتی با استناد به ارزيابي دیک چني در زمان ریاست جرج بوش مینویسد: «در حالي كه ما هر سال به دو درصد افزايش توليد نفت نياز داريم، ميزان توليد نفت سالانه 3 درصد كاهش مييابد و اين امر بدينمعناست كه تا سال 2010 ميلادي روزانه حدود 50 ميليون بشكه كمبود نفت وجود خواهد داشت.»
در جمع بندی اجمالی از این نکات است که مشخص میشود: چرا رهبران صهیونیسم همچون کیسینجر، با هوشمندی و آیندهنگری، برای تکمیل پازل خود و تامین و کنترل یکی از 2 منبع قدرت در قرن 21، یعنی انرژی، در کنار دیگر منبع قدرت، یعنی اطلاعات، که هم اکنون نیز بر تولید و کنترل آن تسلط دارند، به تکاپو افتاده و دست به اقدامات اینچنینی میزنند. آنان به خوبی به این نکته واقفند که قدرتی بر جهان و دیگر قدرتهای بزرگ حکومت خواهد کرد که پازل منابع قدرت خود را با شاه قطعهای با نام حکومت بر قلب (نفت) جهان تکمیل نماید چرا که او مشخص خواهد کرد که به رگهای هر تمدنی چه سهمی از این خون تزریق خواهد شد. از اینرو فرمان حمله به نفتستان صادر میشود. هدف تسلط بر منطقه پیش از رسیدن دست دیگر قدرتها به آن است: حملهی پیشدستانه.