-
مورد دیگر از سماع زنانه، برپایی سماع در خانه مریده، «نظامخاتون» است که در همان مدرک آمده است (مناقبالعارفین، ص ۶۰۱).
البته برپایی سماع با حضور زنان در میان صوفیه، کم و بیش وجود داشته است. علاءالدّوله سمنانی در «چهلمجلس» (ص، ۲۵۸) و دیگران اشارههایی به این مطلب دارند. در مفتاح الجنّات آمده است:«… و وقت باشد که مستورات [= زنان] نیز درآرند برخی به نظاره و برخی خود دعوی کنند که ما عین کاریم و مردان و زنان به هم در یک خانه آیند و خود را محرم یکدیگر دانند…(مقدمهمفتاحالجنّا ت، ص ۴۴)».
اوردالاحباب از قول یکی از مشایخ تصوّف مینویسد: « من که ابوطالبام، مروان قاضی را دریافتم، او را کنیزکان بودند مُغَنّیَه [= آوازه خوان] که به جهت اهل تصوّف آماده داشته بود، هر وقت اهل تصوف را جمع کردی و سماع دادی. » آنچه موجب امنیت خاطر و جرأت مولوی در برپایی محافلِ سماعِ اینچنینی و زیاده روی در این موضوعِ نه چندان خوشایند در ذائقه ی مسلمانان می شد (جدا از اعتقاد و عقاید وی) حمایت همه جانبه ی حکم رانان و امیران سلجوقی ، بخصوص “معین الدوله پروانه” حاکم واقعی و پرقدرت و همه کاره ی قونیه و روم بود.
معین الدوله خود گرایش صوفیانه داشت و مشایخ تصوف ، چون فخرالدین عراقی ، صدرالدین قونوی ، مولوی و دیگران را مورد حمایت قرار میداد.بخش زیادی از مخارج مولوی و یاران وی (همچنین هزینه ی محافل سِماع) نیز ، از کمکهای پروانه و شخصیتهای دیگری چون امیر معتزّ خراسانی ، همسر سلطان سلجوقی ، علم الدین قیصر و … تأمین می شد.
[۱] – لابهها = التماسها
-
سلام. وقت بخیر.
ابتدا از این پست تشکر میکنم که برام نکات جدیدی رو هم داشت.
من هم از جمله کسایی هستم که به مولوی علاقه دارم .این علاقه ام هم از دوران دبیرستان و خصوصا با خواندن نی نامه ایشون که شوری در وجودم برپاکرد، شروع شد.
بله ؛ انحرافات رو هم می پذیرم.
مقدمه کتابش هم الان که نگا میکنم افراطی است... راه و اصول زندگی برا کسی که به حدی از شناخت برسه چارچوبش کم و بیش مشخصه، خب بخاطر این لغزش ها و اشتباهات کلامیش در توصیف دین این شخص نکوهش میشه.
ولی از طرفی کلام زیبا هم کم نگفته... کلامی که به نظرم به حق انگار از تجارب عرفانی و در واقع تجربه ناشی میشن... چرا که تاثیرپذیری و بیان دقیق حالت در آن که آدم رو به شگفتی وا میداره، نمیتونه 100درصدش چیز نظری باشه...
ففط کلامی که از دل برآد، در دل می نشینه ... کلامی که نفس میکشه، رو وجود اثر میگذاره... که خودم هم این دقت و صحتش در توصیف حالاتم مدهوشم میکرد....
ولی همیشه از خودم میپرسیدم چرا انقد که باید حرفی از مولوی زده نمیشه که الان فکر میکنم بخاطر لغزش های نادرست کلام و بعضی اعمالش هست
انتظاری نیست که یک "آدم"، یک "انسان" کلامی بجا بذاره کامل و جامع که دینو کامل و درست و بحق و به دور از خطا و لغزش توصیف کنه که نعوذ بالله بگیم صورتی از قرآنه... البته من نمیگم که اشتباهاتش کمه و قابل صرف نظر... خیر.. میگم اشتباهات زیادی داره و لغزش های خطرناکی در کلامش به نظر میرسه. ولی نکات مثبت و تجارب عرفانی ارزشمند هم داره که تاثیر مثبت زیادی در آدم داشته و داره
-
در پی فرمایشاتت عرض کنم : بله قبول دارم که مولوی یک سری شعرهایی دارد که با خواندن انها لذت وفرحی به انسان دست میده ولی قبول کن که ما نمی خواهیم وتوقع نداریم که آدمها دین کامل و درست وبحق وبدور از خطا ولغزش رو توصیف وارائه بدهند چون ارائه دهنده وتوصیف کننده دین ادمها نیستند بلکه هادیانی هستند که خداوند انها را برای هدایت بشر تعیین نموده.نمی دونم چرا این فکر رو کردی ؟ یااینکه ؛ مطالب ما چنین منظوری رو القاء کرده؟؟ اما می خواهم عرض کنم : شخصی همچون مولوی که باید تاملی شگرف در زندگی او بشود ، میزان وملاک بین معارف وتجربیات عرفانی ما نیست. بلکه ما حضراتی همچون معصومین «علیهم السلام» را داریم که باب علمند وهمان بزرگواران فرموده اند:
طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَیرِ طَریقِنا اَهلَ البَیتِ مُساوٍ لِاِنکارِنا...... جستجوی معارف (علوم عرفانی) از غیر ما اهل بیت مساویست باانکار ما « امام زمان عج ا..»
میبینی که معارف را نمیشه از امثال مولوی که حتی انکار اهل بیت را هم داشته فرا بگیریم.