-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
***با توجه به ويژگى هاى امام و جانشین پیامبر از دیدگاه اهل سنت،آیا ابوبکرامام و جانشین پیامبر است ؟
ویژگی های مهم
با عنايت به عقيده طرفين در امامت و طريق تعيين امام و جانشين رسول خدا صلى اللّه عليه وآله سخن ما اين است كه اگر شيعه از مبناى خود تنزّل كند باز هم ابوبكر و امثال او قابليّت تصدّى مقام امامت را ندارند; چراكه اهل سنّت ضرورت وجود ويژگى هايى را براى امام و جانشين رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ذكر مى كنند.
در يك بررسى اجمالى مى توان مجموعه صفات و ويژگى هايى كه اهل سنّت در خليفه و جانشين پيامبر از آن بحث مى كنند افزون بر عقل، بلوغ، مرد بودن و آزاد بودن، در دو بخش خلاصه كرد.
بخش يكم. ويژگى ها و صفاتى كه اعتبار آن ها مورد اجماع و اتّفاق است.
بخش دوم. صفت عصمت است، امّا بر عدم اعتبار آن اتفاق نظر دارند، يعنى مى گويند: عدالت در خليفه و جانشين پيامبر كافى است و به عصمت احتياجى نيست.
البته نسبت به اعتبار برخى از آن ويژگى ها در اعصار متأخّر، اختلافاتى جزئى پيدا شده كه از محلّ بحث ما خارج است; زيرا بحث ما درباره خلافت ابوبكر و وجود يا عدم وجود صفات مورد نظر اهل سنّت در اوست، ويژگى هايى كه مورد اجماع همه آن هاست عبارتند از:
1 . اجتهاد و علم،
2 عدالت،
3 . شجاعت.
بنابر ويژگى نخست، امام و خليفه پيامبر بايد نسبت به مسائل دين عالم و در آن ها مجتهد باشد; چرا كه از نقاط دور و نزديك شبهاتى بر دين وارد مى شود، و در صورتى كه فاقد اين صفت باشد، نمى تواند حريم دين را از نظر معنوى حفظ كند.
درباره عدالت نيز سخن اين است كه خلافت، نيابت از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله است و شخص فاسق و فاجر قابليّت نيابت از پيامبر معصوم را ندارد.
شجاعت نيز سومين ويژگى امام و خليفه است كه در مواقع خطر بتواند حافظ مرز و بوم كشور اسلام بوده و قدرت تصميم گيرى براى تجهيز لشكر و قيادت آن را داشته باشد.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
آيا ابوبكر واجد اين ويژگى ها و صفات بوده؟
اكنون بايد ديد كه آيا ابوبكر واجد شرايط معتبر بوده يا نه؟ و چنان چه جواب منفى باشد، خلافت عمر و عثمان نيز زير سؤال مى رود; زيرا چنان كه مى دانيم خلافت آن دو، فرع خلافت ابوبكر است. آن سان كه امامت يازده امام شيعه پس از اميرالمؤمنين، بر امامت آن حضرت متفرّع است.
پس با بررسى منصفانه حالات ابوبكر ببينيم كه آيا او واجد شرايط معتبر بوده يا نه؟
بدين ترتيب حقانيّت امامت و خلافت امير مؤمنان عليه السلام بلامنازِع خواهد بود، چرا كه پيش تر گفتيم كه امر خلافت و جانشينى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بين اين دو نفر مردد است.
شجاعت ابوبكر
يكى از ويژگى ها و صفات معتبر در خليفه و امام شجاعت است. اينك اين صفت را درباره ابوبكر در دو مقطع تاريخى بررسى مى كنيم:
1 . زمان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله.
2 . بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله.
ترديدى نيست ابوبكر بعد از رحلت رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در هيچ جنگى شركت نكرد و هيچ گاه شمشيرى در راه خدا به دست نگرفت و در هيچ واقعه اى نبوده تا حضور او در آن و حملاتش نشان گر شجاعت او باشد.
ابوبكر در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه وآله جوان تر بوده، طبيعى است كه بايد نيرو و نشاط بيشترى داشت; در عين حال ما جايگاه او را در تمام موارد از كتاب هاى اهل سنّت بررسى كرديم و نه تنها هيچ گونه بروزاتى كه حاكى از شجاعت او باشد به دست نيامد; بلكه امورى در مواقف حسّاس از او سر زده كه اسباب شرمندگى و انكسار خود و پيروانش را فراهم آورده است.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
فرار ابوبكر و عمر در جنگ ها
محققان بزرگ، سيره نويسان، تاريخ نگاران و حديث شناسان اهل سنّت تصريح كرده اند كه در جنگ احد، شرايطى پيش آمد كه مشركان بعد از شكست ابتدايى، برگشتند و تصميم گرفتند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را به قتل رسانده و قواى مسلمانان را منهدم كنند. در اين شرايط حساس، ابوبكر و عمر نيز چون ديگران، پيامبر خدا را در ميان انبوه دشمن رها كرده و تنها گذاشتند و براى حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند. براى نمونه مدارك زير فرار آن دو را در جنگ احد مطرح كرده اند:
1 . ابوداوود طيالسى در كتاب السنن.
2 . ابن سعد در كتاب الطّبقات الكبرى.
3 . طبرانى در كتاب المعجم.
4 . ابوبكر بزّار در كتاب المسند.
5 . ابن حبّان در كتاب الصحيح.
6 . دارقطنى در كتاب السنن.
7 . ابونعيم اصفهانى در حلية الأولياء.
8 . ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق.
9 . ضياء مقدسى در المختاره.
10 . متّقى هندى در كنز العمّال.1
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
حاكم نيشابورى درباره جنگ حنين روايتى را با سند صحيح از ابن عبّاس نقل مى كند. ابن عباس گويد: تنها كسى كه در جنگ حنين با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب عليهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند.2
محققان بزرگ اهل سنّت كه فرار ابوبكر و عمر را در جنگ خيبر ذكر كرده اند عبارتند از:
1 . احمد بن حنبل در كتاب المسند.
2 . ابن ابى شيبه در المصنَّف.
3 . ابن ماجه قزوينى در سنن المصطفى (صلى اللّه عليه وآله).
4 . ابوبكر بزّار در المسند.
5 . طبرى در تفسير و تاريخ.
6 . طبرانى در المعجم الكبير.
7 . حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين.
8 . بيهقى در السّنن الكبرى.
9 . ضياء مقدسى در المختارة.
10 . هيثمى در مجمع الزّوائد.
متّقى هندى در كتاب كنز العمّال فرار ابوبكر و عمر را در جنگ خيبر از افراد فوق نقل مى كند.3
*****
1 . ر.ك: كنز العمّال: 10 / 424.
2 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 111.
3 . ر.ك: كنز العمّال: 8 / 371.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
جنگ خندق و شجاعت حضرت على(ع)
يكى از جنگ هاى مهم اسلام، جنگ خندق است. در اين جنگ امير مؤمنان على عليه السلام در برابر سپاه كفر و شرك قرار گرفت. در اين هنگام رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمودند:
لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ;
ضربه على در جنگ خندق، از عبادت جنّ و انس نزد خداى تعالى برتر است.
در برخى از نقل ها چنين آمده است:
لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الاُمَّةِ إلى يَوْمِ القِيَامَة;1
ضربه على در جنگ خندق از عبادت تمامى امّت تا روز قيامت برتر است.
*****
1 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 32.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
شجاعت شيخين و توجيه ابن تيميّه
شرط شجاعت در امام و خليفه مسلمانان از يك طرف، فرار شيخين در مواقف حسّاس از زندگانى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از طرف ديگر، اهل سنّت را دچار گرفتارى كرده است و به فكر و چاره انديشى افتاده اند تا اين كه شيخ الاسلام آنان; يعنى جناب ابن تيميّه كه در چنين مواردى حلاّل مشاكل آنان است(!!) فكرى بكر و چاره اى معقول(!!) انديشيده است. وى در اين زمينه چنين مى گويد:
بدون ترديد ما قائليم كه خليفه و حاكم اسلامى لازم است كه داراى صفت شجاعت باشد; ولى شجاعت بر دو قسم است:
1 . شجاعت قلبى.
2 . شجاعت بدنى.
درست است كه ابوبكر از شجاعت بدنى بى بهره بوده; ولى او داراى شجاعت قلبى بوده و همين مقدار از شجاعت، براى حاكم اسلامى كافى است(!!)
وى در ادامه سخنانش مى گويد:
اگر شما مى گوييد على اهل جهاد و قتال بوده، ما مى گوييم: عمر بن خطّاب نيز اهل قتال و جنگ در راه خداوند بوده است، ولى بايد دانست كه جنگ بر دو قسم است:
1 . جنگ با شمشير.
2 . جنگ با دعا.
عمر بن خطّاب با دعا، در راه خداوند جنگ كرده است(!!)
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
آن گاه ابن تيميّه براى اثبات شجاعت بدنى ابوبكر بن ابى قحافه ـ در قبال شجاعت ها و مبارزه هاى محيّرالعقول امير مؤمنان على عليه السلام با شرك ورزان ـ به واقعه زير چنگ زده و چنين مى نگارد:
بخارى و مسلم در كتاب خودشان روايتى را اين گونه آورده اند:
عروة بن زبير مى گويد: من از عبداللّه، فرزند عمرو بن عاص پرسيدم: سخت ترين رفتار مشركان با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كدام بود؟
جواب داد: روزى رسول خدا صلى اللّه عليه وآله مشغول نماز بودند كه عُقْبَة بن ابى مُعَيْط آمد و رداى آن حضرت را به دور گردن مباركش پيچيد و به شدّت فشار داد. در همين حال ابوبكر آمده و شانه عُقْبه را گرفت و او را به كنارى زد و گفت: آيا مردى را مى كشيد كه مى گويد: پروردگار من خداست؟1
ما داورى در اين گفتار ابن تيميّه را به اهل انصاف واگذار مى كنيم.
آن چه گذشت موقعيّت ابوبكر درباره صفت و ويژگى شجاعت بود كه به اجماع اهل سنّت در جانشين پيامبر و خليفه مسلمانان معتبر است.
*****
1 . منهاج السنّة: 8 / 85.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
***عدالت ابوبكر
وقايع بسيارى در زمان خلافت ابوبكر واقع گرديده كه همه حاكى از خلافِ عدالت اوست. از آن جمله:
1 . حمله به خانه حضرت صدّيقه طاهره عليها السلام،
2 . غصب فدك.
3 . واقعه قتل مالك بن نويره
دوران خلافت ابوبكر و واقعه قتل مالك بن نويره
اينك ما به بررسى واقعه ديگرى مى پردازيم كه وقوعش در زمان خلافت ابوبكر، لكّه ننگى بر چهره نورانى اسلام عزيز گشت كه آن، واقعه قتل مالك بن نويره است.
قبيله بنى يربوع، قبيله اى بزرگ و باشخصيّت بودند و رياست آنان بر عهده مالك بن نويره بود. مالك، شخصيّتى بزرگ و محترم بود، او با قبيله خود به محضر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شرف ياب شدند و اسلام آوردند. آنان از جمله قبايلى بودند كه تا آخرين لحظه به اسلام وفادار بودند.
از آن جايى كه مالك، شخصيّتى برجسته بود، رسول خدا صلى اللّه عليه وآله او را نماينده خود قرار دادند كه صدقات مردم آن سامان را جمع آورى نموده و به نيابت از طرف آن حضرت، بين فقرا تقسيم كند و به آوردن آن صدقات به مدينه نيازى نباشد.
وقتى ابوبكر با انتخابِ سقيفه روى كار آمد، مالك از بيعت با ابوبكر خوددارى كرد و تسليم او نشد.
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
(به اين جهت كه هنوز بيش از حدود سه ماه از واقعه غدير نگذشته بود، در آن واقعه، تمامى حاضران در حجّة الوداع، با امير مؤمنان على عليه السلام به عنوان جانشين و امام بعد از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيعت كرده بودند. از اين رو، سرباز زدن افرادى چون مالك بن نويره از بيعت با ابوبكر، امرى معقول و موجَّه بود).
ابوبكر به بهانه اين كه چون مالك بن نويره صدقات را نفرستاده پس منكر زكات شده، خالد بن وليد را به جنگ مالك فرستاد. خالد و همراهانش شبانه بر مالك و قبيله بنى يربوع وارد شدند، آن ها نيز اسلحه هاى خود را برداشتند و مسلح شدند. هنگام نماز، اسلحه ها را بر زمين گذاشتند و مشغول نماز شدند. خالد بن وليد فرصت را غنيمت شمرده دستور داد مالك بن نويره را دستگير كردند و فرمان داد كه سر او را از بدن جدا كنند.
مالك به او گفت: چرا چنين فرمانى در حقّ من مى دهى؟
گفت: تو مرتدّ شده اى.
مالك گفت: چند لحظه قبل ما با شما اذان گفتيم و نماز خوانديم و عبادت به جا آورديم، چگونه مرتدّ شده ايم؟ لااقلّ مرا به مدينه بفرست تا با خود ابوبكر به مذاكره بنشينم و خواسته هاى او را اجرا كنم.
سرانجام خالد دستور داد كه سر از بدن مالك جدا كردند و در همان شب، با همسر مالك همبستر شد و سر مالك و مردان قبيله بنى يربوع را نيز به جاى هيزم، زير ديگ غذا نهادند.1
-
RE: جانشين پيامبر كيست؟
انتشار اين خبر در مدينه، بلوايى برپا كرد. نه تنها امير مؤمنان على عليه السلام كه مظهر غيرت و حقّ پرستى و دفاع از مظلوم است; بلكه امثال عمر بن خطّاب، سعد بن ابى وقّاص و طلحه نيز حركت كردند و به سراغ ابوبكر رفتند و اين عكس العمل ها كاملاً به مورد بود، (گرچه غير از عكس العمل اميرالمؤمنين عليه السلام، بقيّه حركات، رنگ خدايى نداشت كه توضيح مطلب به مجال بيشترى نياز دارد).
از طرفى، قتل عمدى مسلمانانى و از طرف ديگر زناى با زنى كه تازه شوهرش را كشته اند، شورشى برپا كرد. هنگامى كه خالد به مدينه برگشت، عمر بن خطّاب به او گفت: تو آدم زناكارى هستى و من خودم تو را رجم خواهم كرد.2
در مدينه سر و صدا و بلوايى برپا شد، بنا شد كه ابوبكر در اين قضيّه تصميم گيرى كند. او هم بعد از مدّتى كوتاه، تصميم نهايى خودش را در ارتباط با اجراى حكم شرع درباره خالد بن وليد گرفت.
آرى، ابوبكر مجازاتى سنگين در حقّ او اجرا كرد تا ديگر كسى به فكر چنين جناياتى نيفتد(!!) ابوبكر به خالد بن وليد نگاهى كرد و گفت: به نظر من اى خالد! كار بدى انجام داده اى و در تشخيص وظيفه ات به خطا رفته اى، مبادا مجدّداً با اين زن همبستر شوى، بايد از او جدا شوى(!!)
نهايت عكس العمل خليفه منتخبِ سقيفه كه يكى از شرايط صحّت خلافتش، به نظر خود اهل انتخاب، عدالت اوست، در قبال چنين جناياتى، همين بود كه گفت: «كار بدى انجام داده اى».