در روایت دیگر نقل است روزى امام علی بن ابیطالب به فرزند خود فرمود: "برخیز و سخن گوى تا گفتارت را بشنوم" امام حسن عرض کرد: "پدرجان! چگونه سخنرانى کنم با اینکه رو به روى تو قرار گرفته‏ام؟!" امام خود را پنهان نمود؛ به طورى که صداى حسن را مى‏شنید. امام حسن برخاست و خطابه خود را شروع کرد و پس از حمد و ثناى الهى، فرمود: "على، درى است که اگر کسى وارد آن در شود، مؤمن است و کسى که از آن خارج گردد، کافر است." در این هنگام امام على برخاست و بین دو چشم حسن را بوسید و سپس فرمود: "ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم."
امام على درباره فرزندش امام حسن بعد از شنیدن سخنان او با ابوسفیان در حالى که کودکى چهارساله بیش نبود، فرمود: "سپاس خداى را که در میان آل محمد و در نسل پیامبر خدا، کسى را قرار داد که همچون یحیى بن زکریاست. که خداوند فرمود: به وى علم و دانش در کودکى عطا کردیم."
عثمان بن عفان درباره علم امام حسن(ع) خطاب به شخصى که در نزد او حاضر بود مى‏گوید: " کجا مى‏توانى مثل این جوان‏ها را پیدا کنى؟ آنان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند."