شناخت:

انسان‌ها با یک دیگر مرتبط می‌گردند و چگونگی ارتباط به تناسب چگونگی شناخت از یک دیگر تنظیم می‌گردد. مهم است که طرف مقابل را عالم بشناسید یا جاهل، صادق بشناسید یا خائن … و به طور کلی انسان بشناسید یا حیوان یا کالا یا وسیله‌ای برای استفاده یا سوء استفاده.

اما در مسئله‌ی شناخت نیز باید توجه کرد که اول «معروف» خود را می‌شناساند و سپس فرد به همان تناسب او را می‌شناسد. خداوند نیز ابتدا خود را می‌شناساند و سپس دعوت به پذیرش و ایمان بدین شناخت می‌نماید، پیامبران را با دلایل کافی و معجزات می‌شناساند، سپس دعوت به پذیرش می‌نماید. این اصل همه جا جاری و ساری است. یک گل نیز ابتدا خود را با جلوه و بوی عطرش می‌شناساند، یک حیوان نیز ابتداء با نمایش ظاهرش از خود شناساسی می‌دهد و یک انسان نیز همین طور است.

پس، بسیار مهم است که زن، با تمام جاذبه‌های جنسی‌ای که برای یک مرد (یا حتی یک زن) دارد، ابتدا خود را چگونه معرفی کرده و می‌شناساند. یک لوبت، یک سکس، یک جاذبه‌ی جنسی، یک لذت رایگان، یک امکان برای خوش‌گذرانی مرد، یک ابزار برای مطامع نفسانی و منافع اقتصادی …، و یا یک انسان؟! پس اگر زن در یک ارتباط با غیر یا جلوه‌ی عمومی، خود را با جاذبه‌های جنسی‌اش «چشم و ابرو و سر و سینه و پر و پایش» معرفی کرد و طرف مقابل را به جاذبه‌های ظاهرش دعوت کرد، ارزش و فایده‌ی او نیز همین قدر است و طرف مقابل نیز قدر و ارزش او را به همین مقدار می‌شناسد. لذا در هر جامعه‌ای که پوشش کنار رفت، برای زن نیز ارزش و فایده‌ی دیگری تعریف نشد. اما اگر ظاهر را پوشاند، آن وقت باطن خود را معرفی می‌کند و مخاطبین را به جاذبه‌های انسانی خود چون: علم، اخلاق، کرامت، فضیلت و …، دعوت می‌کند. در این صورت روابط فردی و اجتماعی به نوع سالم و تکامل یافته‌اش تنظیم می‌گردد و اگر دو نفر زن و مرد نیز به هم جذب شده و علاقمند شوند، فقط با تحریک قوه‌ی شهوانی (حیوانی) به بدن یک دیگر جذب نشده‌اند و روابط‌شان از سطح رابطه‌ی دو جفت حیوان فراتر می‌رود و پیوندشان هدفدارتر، مقدس‌تر و با دوام‌تر خواهد بود.