آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه‌اى رشته افکارش را از هم گسست واشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامه‌اى به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت.

داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو می‌شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندى دیگر روز شمارى می‌کردند. ما باز هم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مرد و بچه مرده به دنیا آمد.[۶] همسرش نیز پس از مدتى بیمارى از دنیا رفت. داغ مرگ همسر،‌آتش به جانش افکند.[۷] تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو فرزند، کمر طاقتش را در جوانى خم کرد. تنها حرم حضرت على (علیه‌السلام) و دامن پر مهراشک توانست قامتش را راست کند.


آوازه علمى آخوند


آخوند سالها در درس شیخ انصارى و میرزاى شیرازى شرکت کرد و از زبده‌ترین شاگردان آن دو شناخته می‌شد. وى از همان ابتدا با پشتکارى کم نظیر، راههاى پیشرفت را می‌پیمود.

او در کنار تحصیل، به عبادت و شب زنده‌دارى نیز اهمیت فراوان می‌داد. بارها به کربلا رفت و به زیارت امام حسین (علیه‌السلام) نایل شد. در یکى از این سفرها پس از زیارت، در درس آیه الله آخوند اردکانى (متوفاى ۱۳۰۲ ق.) شرکت کرد. آخوند اردکانى نظر شیخ انصارى را در مسأله‌اى بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکالها درست بود.


پی نوشت:


[۶] - مرگى در نور::‌ص ۴۷-۴۹.

[۷] - همان: ص ۵۰.