RE: کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (5)
ـ «به نظر ارسطو، تنها فعل خدا، تعقل در خود است. خدا نه تنها در جهان کاری نمیکند، بلکه حتی نسبت به جهان، علم و آگاهی نیز ندارد. در مورد واحد یا کثیر بودن خدا، تعابیر ارسطو متعارض است. به نظر میرسد او ابتدا موحد بوده است و پس از آن در مورد توحید و شرک دچار تردید شده و در آخر عمر، ۵۵ و حداقل ۴۷ خدا را اثبات میکند؛ زیرا براساس ستارهشناسی زمان ارسطو، ۵۵ یا ۴۷ نوع فلک و حرکت وجود دارد و هر نوع حرکت به یک محرک نامتحرک منتهی میشود.»[ii]
۲ـ درباره سقراط نقل شده است که «چون به سقراط گفته شد، چرا به سوی موسی علیه السلام هجرت نمیکنی؟ پاسخ داد: ما خویشتن را تهذیب کردهایم و دیگر به کسی که ما را تهذیب کند، نیاز نداریم.»[iii]
۳ـ درباره افلاطون نیز گفته شده است که وقتی او را به تصدیق شریعت عیسی [موسی] علیه السلام دعوت کردند، پاسخ داد: «عیسی علیه السلام پیامبر مردم ضعیف العقل است و امثال من در کسب معرفت، نیازی به انبیاء ندارند.»[iv]
۴ـ یکی از آرای منسوب به افلاطون در موضوع مدینه فاضله، اشتراک جنسی است؛ بدین معنا که هر زنی ویژه یک مرد نبوده بلکه زنان مشترک بین مردان بوده و فرزندان نیز جدای از والدین نگهداری شوند و…؛ بدیهی است چنین رأیی نمیتواند از یک عالم الهی صادر شود:
پی نوشت:
[iii]- بحارالانوار ۵۷/ ۱۹۸ (به نقل از فخرالدین رازی)/تفسیر جامعالجوامع طبرسی در ذیل آیه ۸۳ غافر
[iv]- بحرانی، الحدائق الناصرة /۱ ۱۲۶ به نقل از: سیدنعمت الله جزائری، الانوار النعمانیة؛ در نقل قول فوق، علی القاعده موسی علیه السلام بوده است که به جای آن عیسی علیه السلام ذکر شده است، چرا که افلاطون ۵۰۰سال قبل از میلاد میزیسته است.