جايگاه نبوّت از منظر قرآن و عترت

ـ آيا چشم داري؟
ـ بله، چشم دارم!
ـ با آن چه ميكني؟
ـ رنگها و اشياء و اشخاص را ميبينم.
ـ بيني هم داري؟
ـ بله!
ـ با آن چه ميكني؟
ـ بوها را استشمام ميكنم.
ـ دهان هم داري؟
ـ بله!
ـ با آن چه ميكني؟
ـ غذاها را ميچشم.
ـ گوش هم داري؟
ـ بله، و صداها را با آن ميشنوم!
ـ قلب چي؟ و با آن چه ميكني؟
ـ بله؛ قلب هم دارم؛ با قلبم هر آنچه را كه با حواس و اعضايم در مييابم، وارسي ميكنم تا مرتكب خطايي نشوم.
ـ آيا جوارح، شما را از قلب بينياز نميكند؟
ـ نه!
ـ چرا؛ مگر نه اينكه حواس و جوارح شما سالم هستند؟
ـ نه پسرم! هرگاه جوارح و حواس در آنچه بوييده يا ديده يا چشيده و يا شنيدهاند، شك كنند، آن را به قلب ارجاع ميدهند تا شكشان بر طرف شود.
ـ پس خداوند قلب را براي برطرف كردن ترديد از جوارح ما قرار داده است و اگر قلب نبود، جوارح و حواس ما به يقين دست نمييافتند؟
ـ بله، همين طور است.
ـ اي ابا مروان (عمر و بن عبيد)، در حالي كه خداوند ـ تبارك و تعالي ـ اعضا و جوارح تو را به حال خودشان رها نكرد و براي آنها امام و پيشوايي قرار داد كه شك و ترديدهاي آنها را برطرف نمايد، آيا معقول است كه مردم را به حال خود در حيرت و شك و اختلاف رها كند و براي آنها امامي كه شك و حيرتشان را برطرف نمايد، قرار ندهد؟
هشام ادامه داد: عمرو ساكت شد و هيچ نگفت، سپس رو به من نمود و گفت: تو هشام بن حكمي؟ گفتم: نه!
ـ از دوستان او هستي!
ـ نه!
ـ بالاخره كي هستي؟
ـ كوفي هستم.
ـ بله، پس خود هشامي!
آنگاه من را پيش خود نشاند و جلسه درسش را تمام كرد و تا من برنخاستم، ديگر سخني نگفت.
امام صادق عليه السلام تبسّمي كرد و فرمود: هشام! از كي اين مطالب را آموختي؟ هشام گفت: از شما آموختهام. امام عليه السلام فرمود: سوگند به خدا كه اين مطلب در كتاب موسي و ابراهيم نيز مكتوب است. [51]
**************************************
51] . كافي1/ 169