سوره نساء [4]
صفحه 1 از 12 12311 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 116

موضوع: سوره نساء [4]

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    سوره نساء [4]

    سوره نساء

    اين سوره در «مدينه» نازل شده و 176 آيه است.
    سوره نساء از نظر ترتيب نزول، بعد از سوره «ممتحنه» قرار دارد.
    زيرا مى‏دانيم ترتيب كنونى سوره‏هاى قرآن مطابق ترتيب نزول سوره‏ها نيست.
    همچنين از نظر تعداد كلمات و حروف، اين سوره طولانى‏ترين سوره‏هاى قرآن بعد از سوره «بقره» مى‏باشد و نظر به اين كه بحثهاى فراوانى در مورد احكام و حقوق زنان در آن آمده، به سوره «نساء» ناميده شده است.

    محتواى سوره:
    بحثهاى مختلف اين سوره عبارتند از:
    1- دعوت به ايمان و عدالت و قطع رابطه دوستانه با دشمنان سرسخت.
    2- قسمتى از سرگذشت پيشينيان براى آشنايى به سرنوشت جامعه‏هاى ناسالم.
    3- حمايت از نيازمندان، مانند يتيمان.
    4- قانون ارث بر اساس يك روش طبيعى و عادلانه.
    5- قوانين مربوط به ازدواج و برنامه‏هايى براى حفظ عفت عمومى.
    6- قوانين كلى براى حفظ اموال عمومى.
    7- معرفى دشمنان جامعه اسلامى و بيدارباش به مسلمانان در برابر آنها.
    8- حكومت اسلامى و لزوم اطاعت از رهبر چنين حكومتى.
    9- اهميت هجرت و موارد لزوم آن.

    فضيلت تلاوت اين سوره:
    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله طبق روايتى فرمود: «هر كس‏ سوره نساء را بخواند، گويا به اندازه هر مسلمانى كه طبق مفاد اين سوره ارث مى‏برد، در راه خدا انفاق كرده است و همچنين پاداش كسى را كه برده‏اى را آزاد كرده به او مى‏دهند».
    بديهى است در اين روايت و در تمام روايات مشابه آن، منظور تنها خواندن آيات نيست بلكه خواندن، مقدمه‏اى است براى فهم و درك، و آن نيز به نوبه خود مقدمه‏اى است براى پياده ساختن آن در زندگى فردى و اجتماعى.

  2. #2
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏

    (آيه 1)- مبارزه با تبعيضها! روى سخن در نخستين آيه اين سوره به تمام افراد انسان است و آنها را دعوت به تقوى و پرهيزكارى مى‏كند و مى‏فرمايد: «اى مردم از پروردگارتان بپرهيزيد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ).

    سپس براى معرفى خدايى كه نظارت بر تمام اعمال انسان دارد به يكى از صفات او اشاره مى‏كند كه ريشه وحدت اجتماعى بشر است «آن خدايى كه همه شما را از يك انسان پديد آورد» (الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ).

    «نَفْسٍ واحِدَةٍ» اشاره به نخستين انسانى است كه قرآن او را به نام آدم پدر انسانهاى امروز معرفى كرده و تعبير «بنى آدم» در آيات قرآن نيز اشاره به همين است.
    سپس در جمله بعد مى‏گويد: «همسر آدم را از او آفريد» (وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها).

    و معنى آن اين است كه همسر آدم را از جنس او قرار داد نه از اعضاى بدن او و طبق روايتى از امام باقر عليه السّلام، خلقت حوّا از يكى از دنده‏هاى آدم شديدا تكذيب شده و تصريح شده كه حوّا از باقيمانده خاك آدم آفريده شده است.
    سپس در جمله بعد مى‏فرمايد: «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراوانى به وجود آورد» (وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثِيراً وَ نِساءً).

    از اين تعبير استفاده مى‏شود كه تكثير نسل فرزندان آدم تنها از طريق آدم و همسرش صورت گرفته است و موجود ديگرى در آن دخالت نداشته است.

    سپس به خاطر اهميتى كه تقوا در ساختن زير بناى يك جامعه سالم دارد مجددا در ذيل آيه مردم را به پرهيزكارى و تقوا دعوت مى‏كند و مى‏فرمايد: «از خدايى بپرهيزيد كه در نظر شما عظمت دارد و به هنگامى كه مى‏خواهيد چيزى از ديگرى طلب كنيد نام او را مى‏بريد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ).

    و اضافه مى‏كند: «از خويشاوندان خود و (قطع پيوند آنها) بپرهيزيد» (وَ الْأَرْحامَ).
    ذكر اين موضوع در اينجا نشانه اهميت فوق العاده‏اى است كه قرآن براى صله رحم قائل است.
    در پايان آيه مى‏افزايد: «خداوند مراقب شماست» (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً).
    و تمام اعمال و نيات شما را مى‏بيند و در ضمن نگهبان شما در برابر حوادث است.

  3. #3
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 2)

    شأن نزول:
    شخصى از قبيله «بنى غطفان» برادر ثروتمندى داشت كه از دنيا رفت، و او به عنوان سرپرستى از يتيمان برادر، اموال او را به تصرف در آورد، و هنگامى كه برادرزاده به حدّ رشد رسيد، از دادن حق او امتناع ورزيد، موضوع را به خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كردند، آيه نازل گرديد، و مرد غاصب بر اثر شنيدن آن توبه كرد و اموال را به صاحبش بازگرداند و گفت: اعوذ باللّه من الحوب الكبير: «به خدا پناه مى‏برم از اين كه آلوده به گناه بزرگى شوم».

    تفسير:
    خيانت در اموال يتيمان ممنوع- در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون پدرانى از دنيا مى‏روند و فرزندان صغيرى از آنها باقى مى‏مانند.
    در اين آيه سه دستور مهم در باره اموال يتيمان داده شده است.

    1- نخست دستور مى‏دهد كه: «اموال يتيمان را (به هنگامى كه رشد پيدا كنند) به آنها بدهيد» (وَ آتُوا الْيَتامى‏ أَمْوالَهُمْ).
    يعنى، تصرف شما در اين اموال تنها به عنوان امين و ناظر است نه مالك.

    2- دستور بعد براى جلوگيرى از حيف و ميلهايى است، كه گاهى سرپرستهاى يتيمان به بهانه اين كه تبديل كردن مال به نفع يتيم است يا تفاوتى با هم ندارد، و يا اگر بماند ضايع مى‏شود، اموال خوب و زبده يتيمان را بر مى‏داشتند و اموال بد و نامرغوب خود را به جاى آن مى‏گذاشتند قرآن مى‏گويد: «و هيچ گاه اموال پاكيزه آنها را با اموال ناپاك و پست خود تبديل نكنيد» (وَ لا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ).

    3- «و اموال آنها را با اموال خود نخوريد» (وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ).
    يعنى، اموال يتيمان را با اموال خود مخلوط نكنيد بطورى كه نتيجه‏اش تملّك همه باشد، و يا اين كه اموال بد خود را با اموال خوب آنها مخلوط نسازيد كه نتيجه‏اش پايمال شدن حق يتيمان باشد.

    در پايان آيه، براى تأكيد و اثبات اهميت موضوع مى‏فرمايد: «اين گونه تعدى و تجاوز به اموال يتيمان، گناه بزرگى است» (إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً).

  4. #4
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 3)

    شأن نزول:
    قبل از اسلام معمول بود كه بسيارى از مردم حجاز، دختران يتيم را به عنوان تكفّل و سرپرستى به خانه خود مى‏بردند، و بعد با آنها ازدواج كرده و اموال آنها را هم تملك مى‏كردند، و چون همه كار، دست آنها بود حتى مهريّه آنها را كمتر از معمول قرار مى‏دادند، و هنگامى كه كمترين ناراحتى از آنها پيدا مى‏كردند به آسانى آنها را رها مى‏ساختند.
    در اين هنگام آيه نازل شد و به سرپرستان ايتام دستور داد در صورتى با دختران يتيم ازدواج كنند كه عدالت را بطور كامل در باره آنها رعايت نمايند.

    تفسير:
    در اين آيه اشاره به يكى ديگر از حقوق يتيمان مى‏كند و مى‏فرمايد:
    «اگر مى‏ترسيد به هنگام ازدواج با دختران يتيم رعايت حق و عدالت را در باره حقوق زوجيت و اموال آنان ننماييد از ازدواج با آنها چشم بپوشيد و به سراغ زنان ديگر برويد» (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى‏ فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ).
    سپس مى‏فرمايد: «از آنها دو نفر يا سه نفر يا چهار نفر به همسرى خود انتخاب كنيد» (مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).

    سپس بلافاصله مى‏گويد: اين در صورت حفظ عدالت كامل است «اما اگر مى‏ترسيد عدالت را (در مورد همسران متعدد) رعايت ننماييد تنها به يك همسر اكتفا كنيد» تا از ظلم و ستم بر ديگران بر كنار باشيد (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً).
    «و يا (به جاى انتخاب همسر دوم) از كنيزى كه مال شما است استفاده كنيد» زيرا شرايط آنها سبكتر است، اگر چه آنها نيز بايد از حقوق حقه خود برخوردار باشند (أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ).

    «اين كار (انتخاب يك همسر و يا انتخاب كنيز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت، بهتر جلوگيرى مى‏كند» (ذلِكَ أَدْنى‏ أَلَّا تَعُولُوا).

    در باره عدالت همسران، آنچه مرد موظف به آن است رعايت عدالت در جنبه‏هاى عملى و خارجى است چه اين كه عدالت در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است «1».

  5. #5
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 4)- مهر زنان! به دنبال بحثى كه در آيه گذشته در باره انتخاب همسر بود، در اين آيه اشاره به يكى از حقوق مسلم زنان مى‏كند و تأكيد مى‏نمايد كه: مهر زنان را بطور كامل به عنوان يك عطيه (الهى) بپردازيد» (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً).

    سپس در ذيل آيه براى احترام گذاردن به احساسات طرفين و محكم شدن پيوندهاى قلبى و جلب عواطف مى‏گويد: «اگر زنان با رضايت كامل خواستند مقدارى از مهر خود را ببخشند براى شما حلال و گواراست» (فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً).

    تا در محيط زندگى زناشويى تنها قانون و مقررات خشك حكومت نكند، بلكه به موازات آن عاطفه و محبت نيز حكمفرما باشد.

    «مهر» يك پشتوانه اجتماعى براى زن-
    در عصر جاهليت نظر به اين كه براى زنان ارزشى قائل نبودند، غالبا مهر را كه حق مسلم زن بود در اختيار اولياى او قرار مى‏دادند، و آن را ملك مسلم آنها مى‏دانستند، گاهى نيز مهر يك زن را ازدواج زن ديگرى قرار مى‏دادند، اسلام بر تمام اين رسوم ظالمانه خط بطلان كشيد و مهر را به عنوان يك حق مسلم به زن اختصاص داد.

    و اگر بعضى براى «مهر» تفسير غلطى كرده‏اند و آن را يك نوع «بهاى زن» پنداشته‏اند ارتباط به قوانين اسلام ندارد، زيرا در اسلام «مهر» به هيچ وجه جنبه بهاو قيمت كالا ندارد، و بهترين دليل آن همان صيغه ازدواج است كه در آن رسما «مرد» و «زن» به عنوان دو ركن اساسى پيمان ازدواج به حساب آمده‏اند و مهر يك چيز اضافى و در حاشيه قرار گرفته است به همين دليل اگر در صيغه عقد اسمى از مهر نبرند، عقد باطل نيست، در حالى كه اگر در خريد و فروش و معاملات اسمى از قيمت برده نشود مسلما باطل خواهد بود.

  6. #6
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 5)- سفيه كيست؟ به دنبال بحثى كه در آيات پيش در باره يتيمان گذشت اين آيه و آيه بعد، آن را تكميل مى‏كند، و مى‏فرمايد: «اموال و ثروتهاى خود را به دست افراد سفيه نسپاريد» (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ). و بگذاريد در مسائل اقتصادى رشد پيدا كنند تا اموال شما در معرض مخاطره و تلف قرار نگيرد.

    منظور از «سفاهت» در اين جمله، عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است بطورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد و در مبادلات، منافع خود را تأمين نمايد.
    در جمله بعد قرآن تعبير جالبى در باره اموال و ثروتها كرده و مى‏گويد: «اين سرمايه‏هاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى‏توانيد كمر راست كنيد» به دست سفيهان و اسرافكاران نسپاريد (الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً).

    از اين تعبير به خوبى اهميتى را كه اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مى‏شود، و به عكس آنچه در انجيل كنونى «1» مى‏خوانيم كه «شخص پولدار هرگز وارد ملكوت آسمانها نمى‏شود» اسلام مى‏گويد ملتى كه فقير باشد هرگز نمى‏تواند كمر راست كند و عجب اين است كه آنها با آن تعليمات غلط به كجا رسيده‏اند و ما با اين تعليمات عالى در چه مرحله‏اى سير مى‏كنيم! در پايان آيه دو دستور مهم در باره يتيمان مى‏دهد نخست اين كه «خوراك و پوشاك آنها را از طريق اموالشان تأمين كنيد» (وَ ارْزُقُوهُمْ فِيها وَ اكْسُوهُمْ).
    تا با آبرومندى بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند.
    ديگر اين كه: «با يتيمان بطور شايسته سخن گوييد» (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً).

    يعنى، با عبارات و سخنان دلنشين و شايسته هم كمبود روانى آنها را برطرف سازيد و هم به «رشد عقلى» آنها كمك كنيد تا به موقع بلوغ از رشد عقلى كافى برخوردار باشند، و به اين ترتيب برنامه سازندگى شخصيت آنها نيز جزء وظايف سرپرستان خواهد بود.

    (آيه 6)- در اين آيه دستور ديگرى در باره يتيمان و سرنوشت اموال آنها داده و مى‏فرمايد: «يتيمان را بيازماييد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند» (وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ).
    «و اگر در اين موقع در آنها رشد (كافى) براى اداره اموال خود يافتيد، اموالشان را به آنها بازگردانيد» (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ).

    سپس بار ديگر به سرپرستان تأكيد مى‏كند، مى‏گويد: «و پيش از آن كه بزرگ شوند اموالشان را از روى اسراف نخوريد» (وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا).

    و ديگر اين كه: «سرپرستان ايتام اگر متمكّن و ثروتمندند نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام استفاده كنند و اگر فقير و نادار باشند تنها مى‏توانند (در برابر زحماتى كه به خاطر حفظ اموال يتيم متحمل مى‏شوند) با رعايت عدالت و انصاف، حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند» (وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ).

    سپس به آخرين حكم در باره اولياء ايتام اشاره كرده، مى‏فرمايد: «هنگامى كه مى‏خواهيد اموال آنها را به دست آنها بسپاريد گواه بگيريد» تا جاى اتهام و نزاع و گفتگو باقى نماند» (فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ).

    در پايان آيه مى‏فرمايد: اما بدانيد كه حساب كننده واقعى خداست و مهمتر از هر چيز اين است كه حساب شما نزد او روشن باشد، اوست كه اگر خيانتى از شما سر زند و بر گواهان مخفى بماند به حساب آن رسيدگى خواهد كرد «و خداوند براى محاسبه كافى است» (وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً).

  7. #7
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 7)

    شأن نزول:
    در عصر جاهليت عرب، رسم چنين بود كه تنها مردان را وارث مى‏شناختند، و زنان و كودكان را از ارث محروم مى‏ساختند و ثروت ميت را (در صورتى كه مرد نزديكى نبود) در ميان مردان دورتر قسمت مى‏كردند، تا اين كه يكى از انصار به نام «اوس بن ثابت» از دنيا رفت، عموزاده‏هاى وى اموال او را ميان خود تقسيم كردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چيزى ندادند، همسر او به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شكايت كرد.

    در اين موقع آيه نازل شد و پيامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور، هيچ گونه دخالت نكنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.

    تفسير:
    گام ديگرى براى حفظ حقوق زن- اعراب با رسم غلط و ظالمانه‏اى كه داشتند زنان و فرزندان خردسال را از حق ارث محروم مى‏ساختند، آيه مورد بحث روى اين قانون غلط خط بطلان كشيده، مى‏فرمايد: «مردان از اموالى كه پدر و مادر و نزديكان به جاى مى‏گذارند سهمى دارند و زنان نيز از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مى‏گذارند سهمى، خواه آن مال كم باشد يا زياد» (لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ). بنابراين، هيچ يك حق ندارد سهم ديگرى را غصب كند.

    سپس در پايان آيه براى تأكيد مطلب مى‏فرمايد: «اين سهمى است تعيين شده و لازم الاداء» تا هيچ گونه ترديد در اين بحث باقى نماند (نَصِيباً مَفْرُوضاً).

    (آيه 8)- يك حكم اخلاقى! اين آيه مسلما بعد از قانون تقسيم ارث، نازل شده، زيرا مى‏گويد: «هرگاه در مجلس تقسيم ارث، خويشاوندان و يتيمان و مستمندان حاضر شدند چيزى از آن به آنها بدهيد» (وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ).

    كلمه «يتامى» و «مساكين» اگر چه بطور مطلق ذكر شده ولى منظور از آن ايتام و نيازمندان فاميل است.
    در پايان آيه دستور مى‏دهد كه «به اين دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شايسته صحبت كنيد» (وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفاً).

  8. #8
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 9)- جلب عواطف به سوى يتيمان! قرآن براى برانگيختن عواطف مردم در برابر وضع يتيمان اشاره به حقيقتى مى‏كند كه گاهى مردم از آن غافل‏ مى‏شوند، مى‏فرمايد: «كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند از آينده آنان مى‏ترسند بايد (از ستم در باره يتيمان مردم) بترسند» (وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ).

    اصولا مسائل اجتماعى همواره به شكل يك سنت از امروز به فردا، و از فردا به آينده دوردست سرايت مى‏كند. بنابراين، آنها كه اساس ظلم و ستم بر ايتام را در اجتماع مى‏گذارند بالاخره روزى اين بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت.

    در پايان آيه مى‏فرمايد: «اكنون كه چنين است بايد سرپرستان ايتام، از مخالفت با احكام خدا بپرهيزند و با يتيمان، با زبان ملايم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگويند» (فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيداً).
    تا ناراحتى درونى و زخمهاى قلب آنها به اين وسيله التيام يابد.

    اين دستور عالى اسلامى اشاره به يك نكته روانى در مورد پرورش يتيمان مى‏كند و آن اين كه: نيازمندى كودك يتيم، منحصر به خوراك و پوشاك نيست، بلكه بايد علاوه بر مراقبتهاى جسمى از نظر تمايلات روانى نيز اشباع شود و گر نه كودكى سنگدل، شكست خورده، فاقد شخصيت و خطرناك به عمل خواهد آمد.

  9. #9
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    (آيه 10)- چهره باطنى اعمال ما! در آغاز اين سوره تعبير شديدى پيرامون تصرفهاى ناروا در اموال يتيمان ديده مى‏شود كه صريحترين آنها آيه مورد بحث است. مى‏گويد: «كسانى كه اموال يتيمان را به ناحق تصرف مى‏كنند (در حقيقت) در شكمشان تنها آتش مى‏خورند» (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً).

    سپس در پايان آيه مى‏گويد: علاوه بر اين كه آنها در همين جهان در واقع آتش مى‏خورند «به زودى در جهان ديگر داخل در آتش برافروخته‏اى مى‏شوند» كه آنها را به شدت مى‏سوزاند (وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً).

    از اين آيه استفاده مى‏شود كه اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، يك چهره واقعى نيز دارد كه در اين جهان از نظر ما پنهان است اما اين چهره‏هاى درونى در جهان ديگر ظاهر مى‏شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشكيل مى‏دهند.

  10. #10
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نساء

    آيه 11)

    شأن نزول:
    در مورد نزول اين آيه و آيه بعد، از «جابر بن عبد اللّه» نقل شده كه مى‏گويد: بيمار شده بودم، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از من عيادت كرد، من بى‏هوش بودم، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقيه را بر من پاشيد، من به هوش آمدم، عرض كردم اى رسولخدا! تكليف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خاموش گشت، چيزى نگذشت كه آيه نازل گرديد و سهم ورّاث در آن تعيين شد.

    تفسير:
    سهام ارث- در اين آيه حكم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بيان شده است.
    در جمله نخست مى‏گويد: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى‏كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شويد» (يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ).
    و اين يك نوع تأكيد روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است كه آنها را بكلى محروم مى‏كردند.
    سپس مى‏فرمايد: «اگر فرزندان ميت، منحصرا دو دختر يا بيشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست» (فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ).

    «ولى اگر تنها يك دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست» (وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ).

    اما ميراث پدران و مادران كه آنها نيز جزء طبقه اول و هم رديف فرزندان مى‏باشند، سه حالت دارد.

    حالت اول: «شخص متوفى، فرزند يا فرزندانى داشته باشد كه در اين صورت براى پدر و مادر او هر كدام يك ششم ميراث است» (وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ).

    حالت دوم: «فرزندى در ميان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در اين صورت سهم مادر يك سوم مجموع مال و بقيه از آن پدر است» (فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ).

    حالت سوم: اين است كه وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در كار نباشد، «ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، يا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در اين صورت سهم مادر از يك سوم به يك ششم تنزل مى‏يابد و پنج ششم باقيمانده براى پدر است» (فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ).

    در واقع برادران با اين كه ارث نمى‏برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى‏شوند و به همين جهت آنها را «حاجب» مى‏نامند.
    سپس قرآن مى‏گويد: «همه اينها بعد از انجام وصيتى است كه او (ميت) كرده است و بعد از اداى دين است» بنابراين، اگر وصيتى كرده يا ديونى دارد بايد نخست به آنها عمل كرد (مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ).
    البته انسان فقط مى‏تواند در باره يك سوم از مال خود وصيت كند و اگر بيش از آن وصيت كند صحيح نيست مگر اين كه ورثه اجازه دهند.

    و در جمله بعد مى‏فرمايد: «شما نمى‏دانيد پدران و فرزندانتان كداميك بيشتر به نفع شما هستند» (آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً).

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: «اين قانونى است كه از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حكيم است» (فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً).
    اين جمله براى تأكيد مطالب گذشته است، تا جاى هيچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانين مربوط به سهام ارث باقى نماند.

    چرا ارث مرد دو برابر زن مى‏باشد؟
    با مراجعه به آثار اسلامى به اين نكته پى مى‏بريم كه اين سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه‏بيگاه از پيشوايان اسلام در اين زمينه پرسشهايى مى‏كردند از جمله از امام على بن موسى الرضا عليه السّلام نقل شده كه در پاسخ اين سؤال فرمود: «اين كه سهم زنان از ميراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است كه زن هنگامى كه ازدواج مى‏كند چيزى (مهر) مى‏گيرد و مرد ناچار است چيزى بدهد، به علاوه هزينه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى كه زن در برابر هزينه زندگى مرد و خودش مسؤوليتى ندارد».

صفحه 1 از 12 12311 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •