مفسر بى همتا
تفسيرالميزان ، كار بزرگى بود كه در سر پنجه ى قلم علامه جان گرفت و موجب شگفتى اصحاب انديشه شد. استاد سيد محمد حسين حسينى تهرانى نقل مى كند(110)
((دوست و صديق راستين و هم دوره ى طلبگى ما، امام موسى صدر از نويسنده ى معروف و متضلع (111) خبير(112) لبنان شيخ محمد جواد مغنيه نقل مى كرد كه او مى گفت : از وقتى كه الميزان به دست من رسيده است ، كتابخانه ى من تعطيل شده و پيوسته روى ميز مطالعه ى من كتاب الميزان قرار دارد.))
((اين حقير روزى به حضرت استاد (علامه طباطبايى ) عرض كردم ، هنوز اين تفسير شريف جاى خود را چنان كه بايد باز نكرده است و به ارزش واقعى آن پى نبرده اند، اگر اين تفسير در حوزه ها تدريس شود و روى محتويات و مطالب آن بحث و نقد و تجزيه و تحليل به عمل آيد و پيوسته اين امر ادامه يابد، پس از دويست سال ارزش آن معلوم خواهد شد!))
((در دفعه ى ديگرى عرض كردم ، من كه به مطالعه ى اين تفسير مشغول مى شوم ، در بعضى از اوقات كه آيات را به هم ربط مى دهيد و زنجيره وار آنها را با يكديگر موازنه و از راه تطبيق ، معنا را بيرون مى كشيد، جز آن كه بگويم ، در آن هنگام الهام الهى آن را بر دست شما جارى ساخته است ، تعبير ديگرى ندارم ؛ ايشان سرى تكان داده و مى فرمودند)):
((اين فقط حسن نظر است ، ما كارى نكرده ايم !))
سيماى معلمى او
استاد حسينى تهرانى مى گويد(113):
((با ما طلبه هاى عجول و گستاخ ، نرم و ملايم ؛ مانند پدر بلند قامتى كه خم مى شود و دست كودك را مى گيرد، و پا به پاى او راه مى رود؛ استاد با ما چنين مى كرد؛ او با ما مماشات مى كرد؛ و با هر كدام از ما طبق ذوق و سليقه ، و اختلاف شدت و حدت و تندى و كندى ، راه مى رفت ؛ و تربيت مى كرد؛ و با آن كه اسرار الهيه در دل تابناك او موج مى زد، سيمايى بشاش و گشاده ، و زبانى خموش و صدايى آرام داشت ؛ و پيوسته به حال تفكر بود و گاه گاهى لبخند لطيف بر لب ها داشت .))
به حسن خلق و وفا كس به يار ما نرسد
تو را در اين سخن ، انكار كار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده اند
كسى به حسن و ملاحت ، به يار ما نرسد
به حق صحبت ديرين كه هيچ محرم راز
به يار يك جهت حق گزار ما نرسد
هزار نقش بر آيد ز كلك صنع و يكى
به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار كاينات آرند
يكى به سكه ى صاحب عيار ما نرسد
دريغ غافله ى عمر كه آن چنان رفتند
كه گردشان به هواى ديار ما نرسد