سوره كهف [18] - صفحه 2
صفحه 2 از 5 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 46

موضوع: سوره كهف [18]

  1. #11
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 25)- خواب اصحاب كهف: از قرائن موجود در آيات گذشته اجمالا به دست آمد كه خواب اصحاب كهف يك خواب بسيار طولانى بود، اين موضوع حس كنجكاوى هر شنونده‏اى را بر مى‏انگيزد و مى‏خواهد دقيقا بداند آنها چند سال در اين خواب طولانى بوده‏اند؟

    اين آيه شنونده را از ترديد بيرون مى‏آورد و مى‏گويد: «آنها در غار خود سيصد سال درنگ كردند و نه سال نيز بر آن افزودند»! (وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً).

    بنابراين مجموع مدت توقف و خواب آنها در غار سيصد و نه سال بود.

    (آيه 26)- سپس براى اين كه به گفتگوهاى مختلف مردم در اين باره پايان دهد مى‏گويد: «بگو: خداوند از مدت توقف آنها آگاهتر است» (قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا).

    چرا كه: «غيب آسمانها و زمين از آن اوست» (لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

    كسى كه از پنهان و آشكار، در مجموعه جهان هستى با خبر است چگونه ممكن است از مدت توقف اصحاب كهف آگاه نباشد.

    «راستى او چه بينا و چه شنواست» (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ).

    به همين دليل «آنها (ساكنان آسمانها و زمين) هيچ ولى و سرپرستى جز او ندارند» (ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ).

    و در پايان آيه اضافه مى‏كند: «و او هيچ كس را در حكم خود شركت نمى‏دهد» (وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً). در حقيقت اين تأكيدى است بر ولايت مطلقه خداوند.

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-02-2013)

  3. #12
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 27)- در اين آيه روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏گويد: «آنچه را از كتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت كن» (وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ). و اعتنا به گفته‏هاى اين و آن كه آميخته به دروغ و خرافات و مطالب بى‏اساس است مكن، تكيه‏گاه بحث تو در اين امور تنها بايد وحى الهى باشد.

    چرا كه «هيچ چيز سخنان او را دگرگون نمى‏كند» و در گفتار و معلومات او تغيير و تبديل راه ندارد (لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ).

    كلام و علم او همچون علم و كلام بندگان نيست كه هر روز بر اثر كشف و آگاهى تازه‏اى دستخوش تغيير و تبديل شود.

    روى همين جهات در پايان آيه مى‏فرمايد: «و هرگز پناهگاهى جز او نمى‏يابى» (وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً).

    جنبه‏هاى آموزنده اين داستان-

    اين ماجراى عجيب تاريخى كه قرآن آن را خالى از هر گونه خرافه و مطالب بى‏اساس و ساختگى آورده است، مانند همه داستانهاى قرآن مملو از نكات سازنده تربيتى است.

    الف) نخستين درس اين داستان همان شكستن سد تقليد و جدا شدن از هم رنگى با محيط فاسد است. اصولا انسان بايد «سازنده محيط» باشد نه «سازش كار با محيط» و به عكس آنچه سست عنصران فاقد شخصيت مى‏گويند:

    «خواهى نشوى رسوا هم رنگ جماعت شو» افراد با ايمان و صاحبان افكار مستقل مى‏گويند: «همرنگ جماعت شدنت رسوايى است»! ب) «هجرت» از محيطهاى آلوده، درس ديگرى از اين ماجراى عبرت‏انگيز است.

    ج) «تقيه» به معنى سازنده‏اش درس ديگر اين داستان است، و مى‏دانيم تقيّه چيزى جز اين نيست كه انسان موضع واقعى خود را در جايى كه افشاگرى بى‏نتيجه است مكتوم دارد تا نيروى خود را براى موقع مبارزه و ضربه زدن بر دشمن حفظ كند.

    د) عدم تفاوت در ميان انسانها در مسير اللّه و قرار گرفتن «وزير» در كنار «چوپان» و حتى سگ پاسبانى كه راه آنها را مى‏سپرد، درس ديگرى در اين زمينه است، تا روشن شود امتيازات دنياى مادّى، و مقامات مختلف آن كمترين تأثيرى در جدا كردن صفوف رهروان راه حق ندارد كه راه حق راه توحيد است و راه توحيد راه يگانگى همه انسانهاست.

    ه) امدادهاى شگفت‏آور الهى به هنگام بروز بحرانها نتيجه ديگرى است كه به ما مى‏آموزد.

    و) آنها در اين داستان درس «پاكى تغذيه» حتى در سخت‏ترين شرايط را به ما آموختند، چرا كه غذاى جسم انسان اثر عميقى در روح و فكر و قلب او دارد، و آلوده شدن به غذاى حرام و ناپاك انسان را از راه خدا و تقوا دور مى‏سازد.

    ز) لزوم تكيه بر مشيت خدا، و استمداد از لطف او، گفتن «انشاء اللّه» در خبرهايى كه از آينده مى‏دهيم، درس ديگرى بود.

    ح) لزوم بحث منطقى در برخورد با مخالفان درس آموزنده ديگر اين داستان است.

    ط) بالاخره مسأله امكان معاد جسمانى و بازگشت انسانها به زندگى مجدد به هنگام رستاخيز درس ديگرى است كه اين ماجرا به ما مى‏دهد.

    به هر حال، هدف سرگرمى و داستان سرايى نيست، هدف ساختن انسانهاى مقاوم، با ايمان، آگاه و شجاع است، كه يكى از طرق آن نشان دادن الگوهاى اصيل در طول تاريخ پر ماجراى بشرى است.

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-02-2013)

  5. #13
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 28)-

    شأن نزول:

    جمعى از ثروتمندان مستكبر و اشراف از خود راضى عرب به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند، و در حالى كه اشاره به مردان با ايمانى همچون سلمان، ابو ذر، صهيب، و خباب و مانند آنها مى‏كردند، گفتند: اى محمّد! اگر تو در صدر مجلس بنشينى، و اين گونه افراد را از خود دور سازى (و خلاصه مجلس تو مجلسى در خور اشراف و شخصيتها! بشود) ما نزد تو خواهيم آمد ولى چه كنيم كه با وجود اين گروه جاى ما نيست! در اين هنگام آيه نازل شد و به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داد كه هرگز تسليم اين سخنان فريبنده تو خالى نشود و همواره با افراد با ايمان و پاكدلى چون سلمانها و أبو ذرها باشد.

    به آنان فرمود: حمد خدا را كه نمردم تا اين كه او چنين دستورى به من داد كه با امثال شما باشم، «آرى! زندگى با شما، و مرگ هم با شما خوش است»!

    تفسير:

    پاكدلان پا برهنه! از جمله درسهايى كه داستان اصحاب كهف به ما آموخت اين بود كه معيار ارزش انسانها پست و مقام ظاهرى و ثروتشان نيست. اين آيه در حقيقت همين مسأله مهم را تعقيب مى‏كند و به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين دستور مى‏دهد: «با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند و تنها رضاى او را مى‏طلبند» (وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ).

    سپس به عنوان تأكيد ادامه مى‏دهد: «و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها بر مگير!» (وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا).

    باز براى تأكيد افزونتر اضافه مى‏كند: «و از كسانى كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن» (وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا).

    «همانها كه از هواى نفس پيروى كردند» (وَ اتَّبَعَ هَواهُ).

    «و (همانها كه همه) كارهايشان افراطى است» و خارج از رويّه و توأم با اسرافكارى (و كان امره فرطا). از آنجا كه طبع آدمى در لذتهاى مادى هميشه رو به افزون طلبى است، در همه شاخه‏هاى هوى و هوس، دائما رو به افراط گام بر مى‏دارد تا خود را هلاك و نابود سازد.

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-02-2013)

  7. #14
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 29)- اهميت موضوع فوق به قدرى است كه قرآن در اين آيه با صراحت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين مى‏گويد: «بگو: (اين برنامه من است و) اين حقيقتى است از سوى پروردگارتان، پس هر كس مى‏خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود) و هر كس مى‏خواهد كافر گردد» (وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ).

    اما بدانيد اين ظلمان دنيا پرست كه با زندگى مرفه و پر زرق و برق و زينتهايشان لبخند تمسخر به لباس پشمينه سلمانها و بوذرها مى‏زنند عاقبت شوم و تاريكى دارند چرا كه: «ما براى اين ستمگران آتشى فراهم كرده‏ايم كه سرا پرده‏اش آنها را از هر سو احاطه كرده است») (إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها).

    آرى! آنها در اين زندگى دنيا هر گاه تشنه مى‏شدند صدا مى‏زدند، و خدمتكاران انواع نوشابه‏ها را در برابرشان حاضر مى‏كردند «ولى در جهنم هنگامى كه تقاضاى آب مى‏كنند آبى براى آنها مى‏آورند همچون فلز گداخته! كه (اگر نزديك صورت شود) صورتها را بريان مى‏كند»! (وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ).

    «چه بد نوشيدنى است»؟! (بِئْسَ الشَّرابُ).

    «و (دوزخ) چه بد جايگاه و محل اجتماعى است»؟! (وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً).

    در اينجا در سرا پرده‏هايشان انواع مشروبات وجود دارد، همين كه ساقى را صدا مى‏كنند جامهايى از شرابهاى رنگارنگ پيش روى آنها حاضر مى‏نمايند، در دوزخ نيز ساقى و آورنده نوشيدنى دارند، اما چه آبى؟ آبى همچون فلز گداخته! آبى به داغى اشك سوزان يتيمان و آه آتشين مستمندان! آرى هر چه آنجاست تجسمى است از آنچه اينجاست! (پناه بر خدا).

    (آيه 30)- و از آنجا كه روش قرآن يك روش آموزنده تطبيقى است پس از بيان اوصاف و كيفر دنيا پرستان خود خواه، به بيان حال مؤمنان راستين و پاداشهاى فوق‏العاده ارزنده آنها مى‏پردازد نخست: بصورت مختصر مى‏گويد: «آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، ما پاداش نيكو كاران را ضايع نخواهيم كرد» كم باشد يا زياد، كلى باشد يا جزيى، از هر كس، در هر سن و سال، و در هر شرايط (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا).

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-02-2013)

  9. #15
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 31)- سپس پاداشهاى آنها را شرح داده، مى‏فرمايد: «آنان كسانى هستند كه بهشتهاى جاويدان از آن آنهاست» (أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ).

    باغهايى از بهشت «كه نهرها از زير درختان و قصرهايش جارى است» (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ).

    «آنها در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته‏اند» (يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ).

    «و لباسهايى فاخر به رنگ سبز از حرير نازك و ضخيم در بر مى‏كنند» (وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ).

    «در حالى كه بر تختها تكيه كرده‏اند» (مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ).

    «چه پاداش خوبى است»؟ (نِعْمَ الثَّوابُ).

    «و چه جمع نيكويى از دوستان» (وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً).

    (آيه 32)- ترسيمى از موضع مستكبران در برابر مستضعفان: در آيات گذشته ديديم كه چگونه دنيا پرستان سعى دارند در همه چيز از آن مردان حق كه تهى دستند فاصله بگيرند، و سر انجام كارشان را در جهان ديگر نيز خوانديم.

    در اينجا با اشاره به سر گذشت دو دوست يا دو برادر كه هر كدام الگويى براى يكى از اين دو گروه بوده‏اند طرز تفكر و گفتار و كردار و موضع اين دو گروه را مشخص مى‏كند.

    نخست مى‏گويد: اى پيامبر! «براى آنها مثالى بزن: آن دو مرد، كه براى يكى از آنان دو باغ از انواع انگورها قرار داديم، و گردا گرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشانديم و در ميانشان زراعت پر بركتى قرار داديم» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً).

    (آيه 33)- «هر دو باغ ميوه آورده بود (ميوه‏هاى فراوان) و چيزى فرو گذار نكرده بود» (كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً).

    از همه مهمتر آب كه مايه حيات همه چيز مخصوصا باغ و زراعت است، به حد كافى در دسترس آنها بود چرا كه: «ميان آن دو (باغ) نهر بزرگى جارى ساخته بوديم» (وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً).

    (آيه 34)- به اين ترتيب «صاحب اين باغ در آمد فراوانى داشت» (وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ).

    ولى از آنجا كه انسان كم ظرفيت و فاقد شخصيت هنگامى كه همه چيز بر وفق مراد او بشود غرور او را مى‏گيرد، و طغيان و سر كشى آغاز مى‏كند كه نخستين مرحله‏اش مرحله برترى جويى و استكبار بر ديگران است «به همين جهت (صاحب اين دو باغ) به دوستش- در حالى كه با او گفتگو مى‏كرد- چنين گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم» (فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالًا وَ أَعَزُّ نَفَراً).

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-02-2013)

  11. #16
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 35)- كم كم اين افكار- همان گونه كه معمولى است- در او اوج گرفت، و به جايى رسيد كه دنيا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدى پنداشت:

    «و در حالى كه نسبت به خود ستمكار بود در باغ خويش گام نهاد، و (نگاهى به درختان سر سبز كه شاخه‏هايش از سنگينى ميوه خم شده بود، و خوشه‏هاى پر دانه‏اى كه به هر طرف مايل گشته بود انداخت و به زمزمه نهرى كه مى‏غريد و پيش مى‏رفت و درختان را مشروب مى‏كرد گوش فرا داد، و از روى غفلت و بى‏خبرى) گفت: من گمان نمى‏كنم هرگز اين باغ نابود شود» (وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هذِهِ أَبَداً).

    (آيه 36)- باز هم از اين فراتر رفت، و از آنجا كه جاودانى بودن اين جهان با قيام رستاخيز تضاد دارد به فكر انكار قيامت افتاد و گفت: «و باور نمى‏كنم قيامت بر پا گردد» (وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً).

    اينها سخنانى است كه گروهى براى دلخوش كردن خود به هم بافته‏اند.

    سپس اضافه كرد: گيرم كه قيامتى در كار باشد، من با اين همه شخصيت و مقام «اگر به سراغ پروردگارم باز گردانده شوم (و قيامتى در كار باشد) جايگاهى بهتر از اينجا خواهم يافت» (وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً).

    او در اين خيالات خام غوطه‏ور بود و هر زمان سخنان نامربوط تازه‏اى بر نامربوطهاى گذشته مى‏افزود كه رفيق با ايمانش به سخن در آمد و گفتنيها را كه در آيات بعد مى‏خوانيم گفت.

    (آيه 37)- اين هم پاسخ مستضعفان! در اينجا ردّ بافته‏هاى بى‏اساس آن ثروتمند مغرور و از خود راضى را از زبان دوست مؤمنش مى‏شنويم: او كه تا آن موقع دم فرو بسته بود و به سخنان اين مرد سبك مغز گوش فرا مى‏داد تا هر چه در درون دارد برون ريزد، سپس يكجا پاسخ دهد، وارد گفتگو شد چنانكه آيه مى‏گويد: «دوست (با ايمان) وى- در حالى كه با او گفتگو مى‏كرد- گفت: آيا به خدايى كه تو را از خاك، و سپس از نطفه آفريد، و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد، كافر شدى» (قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا).

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

  13. #17
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 38)- سپس اين مرد با ايمان براى در هم شكستن كفر و غرور او گفت:

    «ولى من كسى هستم كه اللّه پروردگار من است» (لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي).

    «و من هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نمى‏دهم» (وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً).

    (آيه 39)- بعد از اشاره به مسأله توحيد و شرك كه مهمترين مسأله سر نوشت ساز است، مجددا او را مورد سرزنش قرار داده، مى‏گويد: «چرا هنگامى كه وارد باغت شدى نگفتى اين نعمتى است كه خدا خواسته است» چرا همه اينها را از ناحيه خدا ندانستى و شكر نعمت او را بجا نياوردى؟! (وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ).

    چرا نگفتى «هيچ قوت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست» (لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ).

    اينها امكانات و وسائلى است كه خدا در اختيار تو قرار داده، تو از خود هيچ ندارى و بدون او هيچ هستى! سپس اضافه كرد: «اگر مى‏بينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم» مطلب مهمّى نيست (إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مالًا وَ وَلَداً).

    (آيه 40)- «شايد پروردگارم بهتر از باغ تو، به من بدهد» (فَعَسى‏ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْراً مِنْ جَنَّتِكَ).

    نه تنها بهتر از آن چه تو دارى به من بدهد بلكه: «و مجازات حساب شده‏اى (صاعقه) از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونه‏اى كه آن را به زمين بى‏گياه لغزنده‏اى مبدّل كند» (وَ يُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصْبِحَ صَعِيداً زَلَقاً).

    (آيه 41)- يا به زمين فرمان دهد تكانى بخورد «و اين چشمه و نهر جوشان در اعماق آن فرو برود، آن چنان كه هرگز قدرت جستجوى آن را نداشته باشى» (أَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْراً فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَباً).

    در واقع آن مرد با ايمان و موحّد رفيق مغرور خود را هشدار داد كه بر اين نعمتها دل نبندد چرا كه هيچ كدام قابل اعتماد نيست.

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

  15. #18
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 42)- و اين هم پايان كارشان: سر انجام گفتگوى اين دو نفر پايان گرفت بى‏آنكه مرد موحد توانسته باشد در اعماق جان آن ثروتمند مغرور و بى‏ايمان نفوذ كند، و با همين روحيه و طرز فكر به خانه خود باز گشت غافل از اين كه فرمان الهى دائر به نابودى باغها و زراعتهاى سر سبزش صادر شده است، و بايد كيفر غرور و شرك خود را در همين جهان ببيند و سرنوشتش درس عبرتى براى ديگران شود.

    عذاب الهى نازل شد، به صورت صاعقه‏اى مرگبار، و يا توفانى كوبنده و وحشتناك، و يا زلزله‏اى ويرانگر و هول‏انگيز، هر چه بود در لحظاتى كوتاه اين باغهاى پر طراوت، و درختان سر به فلك كشيده، و زراعت به ثمر نشسته را در هم كوبيد و ويران كرد و عذاب الهى به فرمان خدا از هر سو محصولات آن مرد را احاطه كرد «و تمام ميوه‏هاى آن نابود شد» (وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ).

    صبحگاهان كه صاحب باغ به منظور سر كشى و بهره گيرى از محصولات باغ به سوى آن حركت كرد، همين كه نزديك شد با منظره وحشتناكى رو برو گشت، آب در دهانش خشكيد، و آنچه از كبر و غرور بر دل و مغز او سنگينى مى‏كرد يكباره فرو ريخت! گويى از يك خواب عميق و طولانى بيدار شده است: «او مرتبا دستها را به هم مى‏ماليد و در فكر هزينه‏هاى سنگينى بود كه (در يك عمر از هر طرف فراهم نموده و) در آن خرج كرده بود، در حالى كه همه بر باد رفته و بر پايه‏ها فرو ريخته بود» (فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى‏ ما أَنْفَقَ فِيها وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها).

    درست در اين هنگام بود كه از گفته‏ها و انديشه‏هاى پوچ و باطل خود پشيمان گشت «و مى‏گفت: اى كاش احدى را شريك پروردگارم نمى‏دانستم» و اى كاش هرگز راه شرك را نمى‏پوييدم (وَ يَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَداً).

    (آيه 43)- اسف‏انگيزتر اين كه او در برابر اين همه مصيبت و بلا، تنهاى تنها بود «كسانى را جز خدا نداشت كه او را (در برابر اين بلاى عظيم و خسارت بزرگ) يارى دهند» (وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ) و دوستانى كه به عشق بهره گيرى مادى دور او جمع شده بودند همگى او را رها كردند.

    و از آنجا كه تمام سرمايه او همين بود چيز ديگرى نداشت كه به جاى آن بنشاند، «و نمى‏توانست از خويشتن يارى گيرد» (وَ ما كانَ مُنْتَصِراً).

    ولى هر چه بود دير شده بود، و اين گونه بيدارى اضطرارى كه به هنگام نزول بلاهاى سنگين، حتى براى فرعونها و نمرودها پيدا مى‏شود، بى‏ارزش است، و به همين دليل نتيجه‏اى به حال او نداشت.

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

  17. #19
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 44)- «و در اين هنگام (بود كه اين حقيقت بار ديگر به ثبوت پيوست كه) ولايت و سر پرستى و قدرت از آن خداست خداوندى كه عين حق است» (هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ).

    آرى! در اينجا كاملا روشن گشت كه همه نعمتها از اوست و هر چه اراده او باشد همان مى‏شود، و جز به اتكاء لطف او كارى ساخته نيست.

    آرى! «اوست كه برترين ثواب و بهترين عاقبت را (براى مطيعان) دارد» (هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً).

    پس اگر انسان مى‏خواهد به كسى دل ببندد و بر چيزى تكيه كند و اميد به پاداش كسى داشته باشد چه بهتر كه تكيه‏گاهش خدا و دلبستگى، و اميدش به لطف و احسان پروردگار باشد.

    (آيه 45)- آغاز و پايان زندگى دنيا در يك تابلو زنده: در آيات گذشته سخن از ناپايدارى نعمتهاى جهان ماده بود، و از آنجا كه درك اين واقعيت براى يك عمر طولانى به مدت شصت يا هشتاد سال براى افراد عادى كار آسانى نيست، قرآن در ضمن يك مثال بسيار زنده و گويا اين صحنه را كاملا مجسم مى‏كند، تا غافلان مغرور با مشاهده آن- كه در عمرشان بارها و بارها تكرار شده و مى‏شود- از اين غرور و غفلت بيدار شوند، مى‏گويد: اى پيامبر! «زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مى‏فرستيم» (وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ).

    اين قطره‏هاى حيات بخش بر كوه و صحرا مى‏ريزد «و به وسيله آن گياهان زمين (سر سبز مى‏شود و) در هم فرو مى‏رود» (فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ).

    پوست سخت و پر مقاومت دانه در برابر نرمش باران نرم مى‏شود، و به جوانه گياه اجازه عبور مى‏دهد، سر انجام جوانه نو رس از دل خاك سر بر مى‏دارد. آفتاب مى‏درخشد نسيم مى‏وزد، مواد غذايى زمين كمك مى‏كند، و اين جوانه نو رس با نيرو گرفتن از همه اين عوامل حيات به رشد و نموّ خود ادامه مى‏دهند آن چنانكه بعد از مدت كوتاهى گياهان زمين سر بر سر هم مى‏گذارند و در هم فرو مى‏روند.

    صفحه كوه و صحرا يك پارچه جنبش و حيات مى‏شود، شكوفه‏ها و گلها و ميوه‏ها يكى بعد از ديگرى زينت بخش شاخه‏ها مى‏شوند، گويى همه مى‏خندند، فرياد شادى مى‏كشند، به وجد و رقص در آمده‏اند.

    ولى اين صحنه دل‏انگيز ديرى نمى‏پايد، بادهاى خزان شروع مى‏شود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها مى‏پاشد هوا به سردى مى‏گرايد، آبها كم مى‏شود «و بعد از مدتى (آن گياه خرم و سرسبز) مى‏خشكد» (فَأَصْبَحَ هَشِيماً).

    آن برگهايى كه در فصل بهار آن چنان شاخه‏ها را چسبيده بودند كه قدرت هيچ توفانى نمى‏توانست آنها را جدا كند آن قدر سست و بى‏جان مى‏شوند كه «بادها آن را به هر سو پراكنده مى‏كند» (تَذْرُوهُ الرِّياحُ).

    «آرى خداوند بر هر چيزى توانا بوده و هست» (وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقْتَدِراً).

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

  19. #20
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 46)- اين آيه موقعيت مال و ثروت و نيروى انسانى را كه دو ركن اصلى حيات دنياست در اين ميان مشخص كرده، مى‏گويد: «اموال و فرزندان زينت حيات دنيا هستند» (الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا).

    شكوفه‏ها و گلهايى مى‏باشند كه بر شاخه‏هاى اين درخت آشكار مى‏شوند، زود گذرند، كم دوامند و اگر از طريق قرار گرفتن در مسير «اللّه» رنگ جاودانگى نگيرند بسيار بى‏اعتبارند.

    در حقيقت در اين آيه انگشت روى دو قسمت از مهمترين سرمايه‏هاى زندگى دنيا گذارده شده است كه بقيّه به آن وابسته است، «نيروى اقتصادى» و «نيروى انسانى».

    سپس اضافه مى‏كند: «باقيات صالحات (يعنى ارزشهاى پايدار و شايسته) نزد پروردگارت ثوابش بهتر و اميد بخش‏تر است» (وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلًا).

    مفهوم «باقيات صالحات» آن چنان وسيع و گسترده است كه هر فكر و ايده و گفتار و كردار صالح و شايسته‏اى كه طبعا باقى مى‏ماند و اثرات و بركاتش در اختيار افراد و جوامع قرار مى‏گيرد شامل مى‏شود.

    (آيه 47)- واى بر ما اين چه كتابى است! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از انسان خود خواه و مغرورى به ميان آمد كه به خاطر غرورش معاد و رستاخيز را انكار كرد به دنبال آن، در اينجا مشروحى از چگونگى قيامت را در سه مرحله مطرح مى‏كند: مرحله قبل از رستاخيز انسانها، و مرحله رستاخيز، و قسمتى از مرحله بعد.

    نخست مى‏گويد: به خاطر بياوريد «روزى را كه (نظام جهان هستى به عنوان مقدمه‏اى براى نظام نوين در هم فرو مى‏ريزد) كوهها را به حركت در مى‏آوريم، و (همه موانع سطح زمين از ميان مى‏رود، به گونه‏اى كه) زمين را صاف و همه چيز را در آن نمايان مى‏بينى» (وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْأَرْضَ بارِزَةً).

    اين قسمت از آيات به حوادثى كه در آستانه رستاخيز رخ مى‏دهد اشاره مى‏كند، اين حوادث بسيار زياد است كه مخصوصا در سوره‏هاى كوتاه آخر قرآن فراوان به چشم مى‏خورد، و به عنوان «اشراط السّاعة» (نشانه‏هاى قيامت) ناميده مى‏شود.

    بعد اضافه مى‏كند: «ما همه آنها را در اين هنگام محشور مى‏كنيم به گونه‏اى كه حتى يك نفر را ترك نخواهيم گفت» (وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً).

    جمله فوق تأكيدى است بر اين حقيقت كه «معاد» يك حكم عمومى و همگانى است و هيچ كس از آن مستثنى نخواهد بود.

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

صفحه 2 از 5 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •