Interview with god
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: Interview with god

  1. #1
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    Interview with god


    Interview with god
    گفتگو با خدا


    I dreamed I had an Interview with god
    خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم

    So you would like to Interview me? “God asked”
    خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟

    If you have the time “I said”
    گفتم : اگر وقت داشته باشید

    God smiled
    خدا لبخند زد

    My time is eternity
    وقت من ابدی است

    What questions do you have in mind for me?
    چه سوالاتی در ذهن داری که میخواهی بپرسی ؟

    What surprises you most about humankind?
    چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟

    Go answered …
    خدا پاسخ داد …

    That they get bored with childhood

    این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند

    They rush to grow up and then long to be children again
    عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند

    That they lose their health to make money
    این که سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند

    And then lose their money to restore their health

    و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند

  2. #2
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: Interview with god

    By thinking anxiously about the future That
    این که با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند

    They forget the present
    زمان حال فراموش شان می شود

    Such that they live in neither the present nor the future
    آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال

    That they live as if they will never die
    این که چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد

    And die as if they had never lived
    و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند

    God’s hand took mine and we were silent for a while
    خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم


    And then I asked …
    بعد پرسیدم …

    As the creator of people what are some of life’s lessons you want them to learn?
    به عنوان خالق انسان ها ، میخواهید آنها چه درس هایی اززندگی را یاد بگیرند ؟

    God replied with a smile
    خدا دوباره با لبخند پاسخ داد

    To learn they cannot make anyone love them
    یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد

    What they can do is let themselves be loved
    اما می توان محبوب دیگران شد

    learn that it is not good to compare themselves to others
    یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند


    To learn that a rich person is not one who has the most
    یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد

    But is one who needs the least
    بلکه کسی است که نیاز کم تری دارد

  3. #3
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: Interview with god

    To learn that it takes only a few seconds to open profound wounds in persons we love
    یاد بگیرن که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم

    And it takes many years to heal them
    و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد

    To learn to forgive by practicing forgiveness
    با بخشیدن ، بخشش یاد بگیرن

    To learn that there are persons who love them dearly
    یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند

    But simply do not know how to express or show their feelings
    اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند

    To learn that two people can look at the same thing and see it differently
    یاد بگیرن که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند

    To learn that it is not always enough that they are forgiven by others
    یاد بگیرن که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند

    They must forgive themselves
    بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند

    And to learn that I am here
    و یاد بگیرن که من اینجا هستم

    Always
    همیشه

    *
    *
    *

    خلاقترین هنرمند: "خدا"

    Ice Crystals

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •