فصل اوّل: گناه و اقسام آن
فصل اوّل: گناهواقسام آن
معناى گناه
گناه به معنى خلاف است و دراسلام هر كارى كه برخلاف فرمان خداوند باشد، گناه محسوب مىشود.
گناه هر چند كوچك باشد چون نافرمانى خداست، بزرگ است.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله در سخنى به ابوذر فرمودند:
«لاتنظر الى صغر الخطيئة و لكن انظر الى من عصيته» «1»
«كوچكى گناه را ننگر، بلكه بنگر چه كسى را نافرمانى مىكنى!.»
واژههاى گناه در قرآن
در زبان قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام با واژههاى مختلف، از گناه ياد شده است، كه هر كدام گويى از بخشى از آثار شوم گناه پرده بر مىدارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است.
واژههايى كه در قرآن در مورد گناه آمده، عبارتند از:
1- ذنب 2- معصيت 3- اثم 4- سيئه 5- جرم 6- حرام 7- خطيئه
8- فسق 9- فساد 10- فجور 11- منكر 12- فاحشه 13- خبث 14- شر
15- لمم 16- وزر و ثقل 17- حنث
__________________________________________________
(1). مجموعه ورام، ج 2 ص 53
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
1- ذنب، به معنى دنباله است، چون هر عمل خلافى يك نوع پىآمد و دنباله به عنوان مجازات اخروى يا دنيوى دارد؛ اين واژه، در قرآن 35 بار آمده است.
2- معصيت، به معنى سرپيچى و خروج از فرمان خدا و بيانگر آن است كه انسان از مرز بندگى خدا بيرون رفته است؛ اين واژه در قرآن 33 بار آمده است.
3- اثم، به معناى سستى و كندى و واماندن و محروم شدن از پاداشها است زيرا در حقيقت گنهكار يك فرد وامانده است و مبادا خود را زرنگ پندارد؛ اين واژه در قرآن 48 بار آمده است.
4- سيئه، به معنى كار قبيح و زشت است كه موجب اندوه و نكبت گردد، در برابر «حسنه» كه به معنى سعادت و خوشبختى است؛ اين واژه 165 بار در قرآن آمده است.
كلمه «سوء» از همين واژه گرفته شده كه 44 بار در قرآن آمدهاست.
5- جُرم، در اصل به معنى جدا شدن ميوه از درخت و يا به معنى پست است، جريمه و جرايم از همين ماده مىباشد، جرم عملى است كه انسان را از حقيقت، سعادت، تكامل و هدف جدا مىسازد؛ اين واژه 61 بار در قرآن آمده است.
6- حرام، به معنى ممنوع است، چنانكه لباس احرام لباسى است كه انسان در حج و عمره مىپوشد و از يكسرى كارها ممنوع مىشود. و ماه حرام ماهى است كه جنگ در آن ممنوع مىباشد و مسجد الحرام يعنى مسجدى كه داراى حرمت و احترام خاصى بوده، و ورود مشركين به آن ممنوع است؛ اين واژه حدود 75 بار در قرآن آمده است.
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
7- خطيئه، غالباً به معنى گناه غير عمدى است. و گاهى در معنى گناه بزرگ نيز استعمال شده است، چنانكه آيه 81 سوره بقره و 37 سوره الحاقه بر اين مطلب گواه مىباشد.
اين واژه در اصل حالتى است كه براى انسان بر اثر گناه پديدمى آيد و او را از طريق نجات، قطع مىكند، و راه نفوذ انوار هدايت به قلب انسان را مىبندد. «1» اين واژه 22 بار در قرآن آمده است.
8- فسق، در اصل به معنى خروج هسته خرما از پوست خود مىباشد، و بيانگر خروج گنهكار از مدار اطاعت و بندگى خدا است كه او با گناه خود حريم و حصار فرمان الهى را شكسته و در نتيجه بدون قلعه و حفاظ مانده است؛ اين واژه 53 بار در قرآن آمده است.
9- فساد، به معنى خروج از حدّ اعتدال است كه نتيجه اش تباهى و به هدر رفتن استعدادها است؛ اين واژه 50 بار در قرآن آمده است.
10- فجور، به معنى دريدگى و پاره شدن پردهى حيا و آبرو و دين است كه باعث رسوايى مىگردد؛ و 6 بار در قرآن آمده است. «2»
11- منكر، در اصل از انكار به معنى نا آشنا است، چرا كه گناه با فطرت و عقل سالم، هماهنگ و مانوس نيست، و عقل و فطرت سالم، آن را زشت و بيگانه مىشمرد؛ اين كلمه 16 بار در قرآن آمده و بيشتر در عنوان نهى از منكر، طرح شده است.
12- فاحشه، به سخن و كارى كه در زشتى آن ترديدى نيست، فاحشه گويند. در مواردى به معنى كار بسيار زشت و ننگين و نفرتآور به كار مىرود؛ اين واژه 24 بار در قرآن آمده است.
__________________________________________________
(1). الميزان، ج 1 ص 218
(2). مفردات راغب، ص 373
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
13- خبث، به هر امر زشت و ناپسند، خبيث گويند در مقابل «طيّب» به معناى پاك و دلپسند. اين واژه در 16 مورد از قرآن بكار رفته است.
14- شرّ، به معنى هر زشتى است كه نوع مردم از آن نفرت دارند، و بر عكس، واژهى «خير» به معنى كارى است كه نوع مردم آن را دوست دارند، اين واژه غالباً درمورد بلاها و گرفتارىها استعمال مىشود، ولى گاهى نيز در مورد گناه به كار مىرود، چنانكه در آيه 8 سوره زلزال به معنى گناه به كار رفته است.
15- لمم، (بر وزن قلم) به معنى نزديك شدن به گناه وبه معنى اشياى اندك است و در گناهان صغيره بكار مىرود. و در قرآن يكبار آمده است.
16- وزر، به معنى سنگينى است، و بيشتر در مورد حمل گناه ديگران به كار مىرود، «وزير» كسى است كه كار سنگينى از حكومت را به دوش خواهد كشيد، اين واژه در قرآن 26 بار آمده است.
گاهى در قرآن واژه «ثقل» نيز كه به معنى سنگينى است در مورد گناه به كار رفته است، چنانچه آيه 13 سوره عنكبوت به اين مطلب دلالت دارد.
17- حنث، (بر وزن جنس) در اصل به معنى تمايل به باطل و بازخواست آمده است و بيشتر در مورد گناه پيمان شكنى و تخلف، بعد از تعهد، آمده است. اين واژه دوبار در قرآن آمده است.
اين واژههاى هفده گانه هر كدام بيانگر بخشى از آثار شوم گناه و حاكى از گوناگونى گناه مىباشند، و هر يك با پيام مخصوص و هشدار ويژهاى، انسانها را از ارتكاب گناه برحذر مىدارند.
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
واژههاى گناه در روايات
در روايات اسلامى، واژههاى ديگرى نيز در مورد گناهان مختلف به كار رفته مانند: جريره، جنايت، زَلّت، عثرت، عيب، و ... كه هركدام بيانگر نوعى از گناه است كه ممكن است به سراغ انسان بيايد.
راه ديگر براى شناخت گناه
در قرآن هيجده گروه بخاطر گناهان مختلف، مورد لعن قرار گرفتهاند؛
«لعن» در اصل به معنى طرد و دور ساختن از رحمت، آميخته با خشم و غضب است، با اينكه رحمت خداوند شامل همه چيز مىشود؛
«وَ رَحمَتى وَسعَت كُلّ شَيى» «1»
«و رحمت من بر هر چيزى گسترده است.»
ولى انسان بخاطر سوء انتخاب خود به جايى مىرسد كه همچون توپ دربسته در اقيانوس رحمت الهى قرار دارد اما ذرهاى آب رحمت را به درون نمىپذيرد.
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
لعنت شدگان در قرآن
كافران و مشركان، يهوديان لجوج، مرتدان، قانون شكنان حيلهگر، پيمان شكنان، كتمان كنندگان حق، سردمداران كفر بخاطر فساد در زمين، منافقان چند چهره، آزار دهندگان به رسول خدا صلى الله عليه و آله، ظالمان، قاتلان، ابليس، تهمتزنندگان به بانوان پاك دامن، مخالفان رهبران راستين، شايعه سازان دروغ پرداز، ناپاكدلان و دروغ گويان.
لعنت شدگان در روايات
كسى كه بر كتاب آسمانى دست برده و مطلبى اضافه كند.
كسى كه مقدرات الهى را نپذيرد.
كسى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بى احترامى كند.
كسى كه سهم رزمندگان را به خود اختصاص دهد. «2»
كسى كه مردم را به كار خير دعوت مىكند ولى خودش تارك آن است، يا ديگران را از گناه و عذاب باز مىدارد، ولى خود مرتكب آن مىشود. «3»
لشكر عقل و جهل
براى شناخت بيشتر گناهان، حديث معروفى كه در آن، لشكر عقل و جهل شمرده شده راهنماى بسيار خوبى است كه مارا در اين راستا كمك خواهد كرد. «4»
در آغاز حديث، سماعةبن مهران مىگويد: جمعى در محضر امام صادق عليه السلام بودند، سخن از عقل و جهل به ميان آمد. امام صادق عليه السلام فرمود: عقل و لشكرش و همچنين جهل و لشكرش را بشناسيد تا هدايت گرديد.
سماعه مىگويد: امام صادق عليه السلام نخست عقل و جهل را تعريف كرد سپس 75 خصلت را به عنوان لشكر عقل شمرد و 75 خصلت ديگر را به عنوان لشگر جهل برشمرد. (كه براى رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارى شد) و در پايان فرمود: پيامبران و اوصياى او و هر مؤمن حقيقى مجهز به لشكر عقل هستند.
__________________________________________________
(1). اعراف/ 152
(2). كافى، ج 2 ص 293، وسائل الشيعه، ج 11 ص 271
(3). نهج البلاغه، خطبه 129
(4). اين حديث به طور كامل در كافى، ج 1 ص 21- 23 آمده است
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
اقسام گناه
علماى اسلام از قديم گناهان را بر دو گونه تقسيم نمودهاند:
1- گناهان كبيره (بزرگ).
2- گناهان صغيره (كوچك).
اين تقسيم بندى از قرآن و روايات سرچشمه گرفته است؛
در قرآن چنين مىخوانيم:
«ان تجتنبوا كبائر ماتنهون عنه نكفر عنكم سيئاتكم و ندخلكم مدخلا كريماً» «1»
«اگر از گناهان كبيرهاى كه از آن نهى شدهايد، اجتناب كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم وشما را در جايگاه خوبى وارد مىسازيم.»
و در جاى ديگر آمده است:
«و وضعَ الكِتاب فَترىَ الُمجرمينَ مُشفِقينَ ممّا فيهِ و يقُولونَ يا ويلتنا ما لِهذا الكِتاب لايُغادِر صغيرة وَلا كَبيرةً الا احصاها» «2»
«و كتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهكاران را مىبينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسناكند، و مىگويند: اى واى بر ما، اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست، مگر اينكه آن را شماره كرده است؟»
__________________________________________________
(1). نساء/ 31
(2). كهف/ 49
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
و در آيهاى ديگر مىخوانيم:
«الّذين يَجتَنبون كبائِرَ الاثم و الفَواحش الّا اللَمَم انّ ربّك واسعُ المَغفرة ...» «1»
« (نيكوكاران) كسانى هستند كه از گناهان بزرگ و زشتى ها، جز گناهان كوچك پرهيز مىكنند، بىگمان آمرزش پروردگارت وسيع است.»
و دربارهى بهشتيان مىخوانيم:
«و الَّذينَ يَجتَنِبُون كبائِر الاثمِ و الْفَواحِش» «2»
« (مواهب آخرت، جاودانه است براى) آنانكه از گناهان بزرگ و كارهاى زشت پرهيز مىكنند.»
و دربارهى مغفرت الهى مىخوانيم:
«انّ اللهّ لايَغفر ان يُشركَ به و يَغفِر ما دونَ ذلك لِمن يشآء و من يُشرك بِاللّه فَقد افتَرى اثماً عَظيماً» «3»
«خداوند (هرگز) شرك را نمىبخشد و پايينتر از آن را براى هركس بخواهد (و شايستگى داشته باشد) مىبخشد و آن كس كه براى خدا شريكى قايل گردد، گناه بزرگى انجام داده است.»
از اين آيات به روشنى استفاده مىشود، كه گناهان، دو گونهاند: كبيره و صغيره و همچنين استفاده مىشود بعضى از گناهان، بدون توبه حقيقى بخشودنى نيست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.
__________________________________________________
(1). نجم/ 32
(2). شورى/ 37
(3). نساء/ 48
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
تقسيم بندى گناهان در روايات
روايات متعددى از ائمّه عليهم السلام به ما رسيده كه بيانگر تقسيم گناهان به كبيره و صغيره است، ودر كتاب اصول كافى يك باب تحت عنوان «باب الكبائر» به اين موضوع اختصاص يافته كه داراى 24 حديث است.
در روايت اوّل و دوّم اين باب، تصريح شده كه گناهان كبيره، گناهانى را گويند كه خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است. «1»
در بعضى از اين روايات (روايت سوم و هشتم)، هفت گناه به عنوان گناه كبيره، و در برخى از روايات (روايت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان كبيره، شمرده شده است. «2»
گرچه هر گناه، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است، سنگين و بزرگ مىباشد، ولى اين موضوع منافات ندارد كه بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى كه دارد، بزرگتر از برخى ديگر باشد، و به گناهان بزرگ و كوچك تقسيم گردد.
گناهان كبيره در كلام امام صادق عليه السلام
«عمروبن عبيد» يكى از علماى اسلام، به حضور امام صادق عليه السلام آمد، سلام كرد و سپس اين آيه را خواند:
«الذينّ يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش» «3»
«نيكوكاران كسانى هستند كه از گناهان بزرگ، و زشتىپرهيز مىكنند.»
__________________________________________________
(1). الكبائر التى اوجب اللّه عليها النار. كافى، ج 2 ص 276
(2). كافى چاپ آخوندى، ج 2 ص 285، وسائل الشيعه، ج 11 ص 276
(3). نجم/ 32
RE: فصل اوّل: گناهواقسام آن
سپس سكوت كرد و دنبال آيه را نخواند؛
امام صادق عليه السلام به او فرمودند: «چرا سكوت كردى؟!»
او گفت: «دوست دارم، گناهان كبيره را از كتاب خداوند بدانم.»
آنگاه امام صادق عليه السلام گناهان كبيرهاى را كه در قرآن آمده بيان نمودند:
1- بزرگترين گناهان كبيره، شرك به خداست؛ قرآن مىفرمايد:
«وَ من يُشرك بِاللّه فَقد حَرّم اللّه عَلَيهِ الجنّة» «1»
«كسيكه براى خدا، شريك قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مىكند.»
2- نااميدى از رحمت خدا؛
«انّه لايَيأس مِن روحِ اللّه الّا القَوم الكافِرون» «2»
«هيچكس جز كافران از رحمت خدا، نوميد نگردد.»
3- ايمنى از مكر (عذاب و مهلت) خدا؛
«فلا يامن من مكر اللهّ الّا القوم الخاسرون» «3»
«از مكر خداايمن نشود، مگر مردم زيانكار.»
4- عقوق (و آزار) والدين؛ چنانكه قرآن از زبان عيسى عليه السلام مىفرمايد:
«و برّاً بِوالدَتى و لَم يَجعَلنى جَبّاراً شقيّاً» «4»
«خدا دستور داده كه به مادرم نيكى كنم و مرا زورگوى تيره بخت قرار نداده است.»
5- كشتن انسانِ بىگناه؛
«و مَن يَقتُل مؤمِناً مُتعَمّداً فَجزاؤه جهَنّم خالِداً فيها و غَضبَ اللّه عَليه وَ لَعنَه وَ اعدّ لَه عَذاباً عَظيماً» «5»
«و هر كس فرد با ايمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است كه جاودانه در آن مىماند، و خداوند بر او غضب مىكند و از رحمتش دور مىسازد و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.»
__________________________________________________
(1). نساء/ 72
(2). يوسف/ 78
(3). اعراف/ 99
(4). مريم/ 32
(5). نساء/ 93