آنان که بحث از امامت امت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله را بی ارتباط با خدا دانسته و آن را مانند تصمیم گیری برای احداث یک جاده و یا انتخاب یک کدخدا برای دِه می دانند؛ جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله را از اوج امامت به حضیض امارت تنزل داده و آن را در حدّ سلطنت پایین آورده اند. آنها معتقدند که میتوان زیر سایه سقیفه گرد هم آمد و برای پیامبر صلی الله علیه وآله جانشین تعیین كرد.
این اعتقاد، پیامدهایی دارد که پیروان سقیفه را سخت به چالش می کشد. آنها باید به سوالات و تناقضاتی که قدم به قدم سربرمی آورند و به پای ذهن می پیچند پاسخ دهند و از توجیهاتی که نه عقل آن را می پذیرد و نه نقل معتبر از آن پشتیبانی می کند به جد پرهیز کنند که این وادی وادی برهان است و ما تابع دلیل.
سوال اول اینکه: آیا رسول خدایی که در حوزه هدایت و دین، فقط سخن خدا را می گوید (وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى)[6] کسی را برای جانشینی بعد از خود معرفی کرد یا نه؟
اگر بگویید تعیین کرد می گوییم: پس اصل اجتماع در سقیفه برای تعیین خلیفه از اساس غلط بود (برای همین بود که امام علی علیه السلام در آن شرکت نکرد) در نتیجه هر تصمیمی هم که در آن گرفتند باطل بود.
و اگر بگویید تعیین نکرد باید بپذیرید که این سخن شما اهانت به رسول خدا صلی الله علیه وآله است زیرا لازمه اش این است که خدا و رسولش ـ معاذالله ـ به اهمیت «تعیین» جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله پی نبردند و «تعیین» هم نکردند؛ اما ابوبکر فهمید و عمر را به عنوان جانشین خود «تعیین» کرد.
«امرُ الله» اموری هستند که از دسترس و توان علمی و عملی نخبه ترین افراد هم خارج است؛ مانند تصمیم گیری درباره اینکه چگونه واجبات را بجا آوریم؟ یا چه کسی را پیامبر خدا قرار دهیم؟ و یا چه کسی از نظر کمالات انسانی در آن مقام هست که بتواند مسئولیت جانشینی پیامبر خدا را بر عهده گرفته و بی هیچ کم کاستی این وظیفه را به انجام رساند؟