-
سوره مؤمنون [23]
آغاز جزء هجدهم قرآن مجيد
سوره مؤمنون [23]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 118 آيه دارد.
محتواى سوره:
مجموع مطالب اين سوره را مىتوان به چند بخش تقسيم كرد:
بخش اول- از آيه «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» تا چندين آيه بعد- بيانگر صفاتى است كه مايه فلاح و رستگارى مؤمنان است.
بخش دوم به نشانههاى مختلف خدا شناسى، و آيات آفاقى و انفسى پروردگار در پهنه عالم هستى، اشاره كرده.
در بخش سوم به شرح سر گذشت عبرتانگيز جمعى از پيامبران بزرگ پرداخته است.
در بخش چهارم روى سخن را به مستكبران كرده، و با دلائل منطقى و گاه با تعبيرات تند و كوبنده به آنها هشدار مىدهد، تا دلهاى آماده به خود آيد و راه بازگشت به سوى خدا را پيدا كند.
در بخش پنجم بحثهاى فشردهاى در باره معاد بيان كرده است.
و در بخش ششم از حاكميت خداوند بر عالم هستى.
در بخش هفتم باز هم سخن از قيامت، حساب، جزا و پاداش نيكو كاران و كيفر بد كاران به ميان مىآورد، و با بيان هدف آفرينش انسان سوره را پايان مىدهد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره مؤمنون را بخواند و در هر جمعه آن را ادامه دهد خداوند پايان زندگى او را با سعادت قرار مىدهد و جايگاه او در فردوس اعلى (بهشت برين) است، همراه پيامبران و رسولان».
البته اين فضيلتها براى خواندن با انديشه و تصميم بر عمل است.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- صفات برجسته مؤمنان! در آغاز اين سوره به سر نوشت لذت بخش و پر افتخار- مؤمنان پيش از بيان صفات آنها- اشاره شده تا شعلههاى شوق و عشق را در دلها براى رسيدن به اين افتخار بزرگ زنده كند.
مىفرمايد: «مؤمنان رستگار شدند» (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ). و به هدف نهايى خود در تمام ابعاد رسيدند.
«فلاح و رستگارى» معنى وسيعى دارد كه هم پيروزيهاى مادى را شامل مىشود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.
(آيه 2)- سپس به بيان اين صفات پرداخته و قبل از هر چيز انگشت روى نماز گذارده، مىگويد: «آنها كه در نمازشان خشوع دارند» (الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).
اشاره به اين كه نماز آنها الفاظ و حركاتى بىروح و فاقد معنى نيست، بلكه به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار و حضور قلب در آنها پيدا مىشود كه از غير او جدا مىگردند و به او مىپيوندند.
در حديثى مىخوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مردى را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازى مىكند، فرمود: «اگر او در قلبش خشوع بود اعضاى بدنش نيز خاشع مىشد».
اشاره به اين كه خشوع يك حالت درونى است كه در برون اثر مىگذارد.
(آيه 3)- دومين صفتى را كه بعد از صفت خشوع در نماز براى مؤمنان بيان مىكند اين است كه: «و آنها كه از لغو و بيهودگى روى گردانند» (وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).
در واقع تمام حركات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مىكند، هدفى مفيد و سازنده چرا كه «لغو» به معنى كارها، سخنان و افكار بىهدف و بدون نتيجه مفيد است.
(آيه 4)- سپس به سومين صفت مؤمنان راستين كه جنبه اجتماعى و مالى دارد اشاره كرده، مىگويد: «آنها كه زكات را انجام مىدهند» (وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ).
(آيه 5)- چهارمين ويژگى مؤمنان را مسأله پاكدامنى و عفت كامل، و پرهيز از هر گونه آلودگى جنسى قرار داده، چنين مىگويد: «و آنها كه دامان خود را (از آلوده شدن به (بىعفتى) حفظ مىكنند» (وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 6)- «و تنها آميزش جنسى به همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره گيرى از آنان ملامت نمىشوند» (إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ).
(آيه 7)- از آنجا كه غريزه جنسى سركشترين غرائز انسان است و خويشتن دارى در برابر آن نياز به تقوا و پرهيزكارى فراوان و ايمان قوى و نيرومند دارد، در اين آيه بار ديگر روى همين مسأله تأكيد كرده، مىگويد: «و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند» (فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ).
تعبير «به محافظت فروج» گويا اشاره به اين است كه اگر مراقبت مستمر و پىگير در اين زمينه نباشد، بيم آلودگى فراوان است.
(آيه 8)- در اين آيه به پنجمين و ششمين صفت برجسته مؤمنان اشاره كرده، مىگويد: «و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند» (وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ).
حفظ و اداى امانت و همچنين پايبند بودن به عهد و پيمان در برابر خالق و خلق از صفات بارز مؤمنان است.
در مفهوم وسيع «امانت» امانتهاى خدا و پيامبران الهى و همچنين امانتهاى مردم جمع است، نعمتهاى مختلف خدا هر يك امانتى از امانات او هستند، آيين حق، كتب آسمانى، دستور العملهاى پيشوايان راه حق و همچنين اموال و فرزندان و پستها و مقامها، همه امانتهاى اويند كه مؤمنان در حفظ و اداى حق آنها مىكوشند.
همچنين حكومت از مهمترين وديعههاى الهى است كه بايد آن را به اهلش سپرد.
(آيه 9)- در اين آيه آخرين ويژگى مؤمنان را كه محافظت بر نمازهاست بيان كرده، مىگويد: «و آنها بر نمازشان مواظبت مىنمايند» (وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ).
جالب اين كه: نخستين ويژگى مؤمنان را «خشوع در نماز» و آخرين صفت آنها را «محافظت بر نماز» شمرده است، از نماز شروع مىشود و به نماز ختم مىگردد چرا كه نماز مهمترين رابطه خلق و خالق است كه هر گاه با آدابش انجام گيرد زمينه مطمئنى براى همه خوبيها و نيكيها خواهد بود.
(آيه 10)- بعد از ذكر اين صفات ممتاز، نتيجه نهايى آن را به اين صورت بيان مىكند: آرى! «آنها وارثانند» (أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 11)- همان وارثانى «كه بهشت برين را به ارث مىبرند و جاودانه در آن خواهند ماند» (الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ).
«فردوس» به معنى بهشت برين و برترين باغهاى بهشت مىباشد، كه طبق ظاهر آيات فوق مخصوص مؤمنانى است كه داراى صفات بالا هستند به اين ترتيب ديگر بهشتيان در مراحل پايينتر قرار دارند.
(آيه 12)- مراحل تكامل جنين در رحم مادر: اين آيه و قسمتى از آيات آينده، طرق اساسى تحصيل اميان و معرفت را نشان مىدهد، نخست دست انسان را گرفته و به كاوش در اسرار درون و «سير در عالم انفس» وا مىدارد، و در آياتى كه بعد از آن خواهد آمد او را به جهان برون و موجودات شگرف عالم هستى توجه مىدهد و به «سير آفاقى» مىپردازد.
نخست مىگويد: «ما انسان را از چكيده و خلاصهاى از گل آفريديم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ).
(آيه 13)- «سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن [رحم] (ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ).
در حقيقت آيه قبل به آغاز وجود همه انسانها اعم از آدم و فرزندان او اشاره مىكند كه همه به خاك باز مىگردند و از گل برخاستهاند، اما در اين آيه به تداوم نسل آدم از طريق تركيب نطفه نر و ماده و قرار گرفتن در قرارگاه رحم توجه مىدهد.
تعبير از رحم به «قَرارٍ مَكِينٍ» (قرارگاه امن و امان) اشاره به موقعيت خاص رحم در بدن انسان است، در واقع در محفوظترين نقطه بدن كه از هر طرف كاملا تحت حفاظت است قرار گرفته، ستون فقرات و دندهها از يك سو، استخوان نيرومند لگن خاصره از سوى ديگر، پوششهاى متعدد شكم از سوى سوم حفاظتى كه از ناحيه دستها به عمل مىآيد از سوى چهارم، همگى شواهد اين قرارگاه امن و امان است.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 14)- بعد به مراحل شگفت آور و بهت آور سير نطفه در رحم مادر و چهرههاى گوناگون خلقت كه يكى بعد از ديگرى در آن قرارگاه امن و دور از دست بشر ظاهر مىشود اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس نطفه را به صورت علقه [خون بسته]، و علقه را به صورت مضغه [چيزى شبيه گوشت جويده شده] و مضغه را به صورت استخوانهايى در آورديم، و بر استخوانها گوشت پوشانديم» (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً).
جمله «فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» يك معجزه علمى است كه پرده از روى اين مسأله كه در آن روز براى هيچ كس روشن نبود بر مىدارد، زيرا قرآن نمىگويد: ما مضغه را تبديل به استخوان و گوشت كرديم، بلكه مىگويد: ما مضغه را تبديل به استخوان كرديم و بر استخوانها لباس گوشت پوشانديم، اشاره به اين كه مضغه نخست تبديل به استخوان مىشود و بعد از آن گوشت روى آن را مىپوشاند.
و در پايان آيه به آخرين مرحله كه در واقع مهمترين مرحله آفرينش بشر است با يك تعبير سر بسته و پر معنى اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس ما آن را آفرينش تازهاى داديم» (ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ).
اين همان مرحلهاى است كه جنين وارد حيات انسانى مىشود، كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله «نفخ روح» (دميدن روح در كالبد) شده، و اينجاست كه انسان را از همه جهان ممتاز مىسازد، و به او شايستگى خلافت خدا در زمين را مىدهد.
«پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است» (فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ).
آفرين بر اين قدرت نمايى بىنظير كه در ظلمتكده رحم اين چنين تصوير بديعى با اين همه عجائب و شگفتيها، بر قطره آبى نقش مىزند.
آفرين بر آن علم و حكمتى كه اين همه استعداد و لياقت و شايستگى را در چنين موجود ناچيزى ايجاد مىكند آفرين بر او و بر خلقت بىنظيرش.
(آيه 15)- اين آيه از مسأله توحيد و شناخت مبدء به طرز زيبا و ظريفى به مسأله «معاد» منتقل مىشود، و مىگويد: اين انسان با همه شگفتيهايش تا ابد زنده نمىماند، زمانى فرا مىرسد كه اين ساختمان عجيب از هم فرو مىريزد و «شما بعد از اين زندگى همگى مىميريد» (ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذلِكَ لَمَيِّتُونَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 16)- ولى براى اين كه اين تصور پيش نيايد كه با مردن انسان همه چيز پايان مىگيرد پس اين آفرينش با اين همه شكوه و عظمت براى اين چند روز زندگى امرى بيهوده بوده است بلا فاصله مىافزايد: «سپس در روز قيامت (بار ديگر به زندگى باز مىگرديد و) بر انگيخته مىشويد» البته در سطحى عاليتر و در جهانى وسيعتر و گستردهتر (ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ تُبْعَثُونَ).
(آيه 17)- باز هم نشانههاى توحيد: پس از ذكر آيات انفسى اكنون به جهان برون و آيات آفاقى مىپردازد، و عظمت آفرينش را در آسمان و زمين منعكس مىكند مىفرمايد: «ما بر بالاى سر شما هفت راه [طبقات هفتگانه آسمان] قرار داديم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ).
ممكن است اين راهها طرق رفت و آمد فرشتگان باشد، و ممكن است مدار گردش ستارگان آسمان- در باره آسمانهاى هفتگانه در جلد اول ذيل آيه 29 سوره بقره سخن گفتهايم.
و از آنجا كه تعدّد عوالم و طرق آنها ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه آيا اين وسعت و عظمت عالم موجب نخواهد شد كه آفريدگار از آنها غافل گردد، در پايان آيه بلا فاصله مىفرمايد: «و ما (هرگز) از آفرينش (خلق) خود غافل نبودهايم» (وَ ما كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غافِلِينَ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 18)- اين آيه به يكى ديگر از مظاهر قدرت الهى كه از بركات آسمانى و زمين محسوب مىشود يعنى باران اشاره كرده، مىگويد: «و از آسمان آبى به اندازه معين نازل كرديم» (وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).
نه آن قدر زياد كه زمينها را در خود غرق كند، و نه آنقدر كم كه تشنه كامان در جهان گياهان و حيوانات سيراب نگردند.
سپس به مسأله مهمترى در همين رابطه كه مسأله ذخيره آبها در منابع زير زمينى است پرداخته، مىگويد: «و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم» (فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ).
مىدانيم قشر روئين زمين از دو طبقه كاملا مختلف تشكيل يافته خداوند بزرگ و منان قشر بالا را نفوذپذير و قشر زيرين را نفوذناپذير قرار داده تا آبها در زمين فرو روند و در منطقه نفوذناپذير مهار شوند و ذخيره گردند، و بعدا از طريق چشمهها، چاهها و قناتها مورد استفاده واقع شوند، بىآنكه بگندند و توليد مزاحمت كنند يا آلودگى پيدا كنند «1».
(آيه 19)- در اين آيه به دنبال نعمت پر بركت باران به محصولاتى كه از آن مىرويد اشاره كرده، مىگويد: «سپس به وسيله آن، باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم، باغهايى كه در آن ميوههاى بسيار است و از آن مىخوريد» (فَأَنْشَأْنا لَكُمْ بِهِ جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ لَكُمْ فِيها فَواكِهُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
خرما و انگور تنها محصول آنها نيست بلكه اين دو محصول عمده و پر ارزش آنهاست و گر نه انواع مختلفى از ديگر نيز ميوهها در آن يافت مىشود.
__________________________________________________
(1) بايد توجه داشت كه عبور آبهاى آلوده از قشر نفوذپذير زمين غالبا موجب تصفيه آن مىشود!
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 20)- بعد به يكى ديگر از درختان پر بركتى كه از همين آب باران پرورش مىيابد اشاره كرده، مىگويد: «و (نيز علاوه بر اين باغهاى نخل و انگور و ميوههاى ديگر) درختى را كه از طور سينا مىرويد [زيتون] و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم مىآيد» آفريديم (وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ لِلْآكِلِينَ).
(آيه 21)- بعد از بيان گوشهاى از نعمتهاى پروردگار در جهان گياهان كه به وسيله آب باران پرورش مىيابد به بخش مهمى از نعمتها و مواهب او در جهان حيوانات پرداخته، مىگويد: «و در چهار پايان براى شما عبرت بزرگى است» (وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً).
سپس اين عبرت را چنين شرح مىدهد: «ما از آنچه در درون آنهاست شما را سيراب مىكنيم» (نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها).
آرى! شير گوارا اين غذاى نيرو بخش و كامل را از درون اين حيوانات، از لابلاى خون و مانند آن بيرون مىفرستيم تا بدانيد چگونه خداوند قدرت دارد از ميان چنين اشياء ظاهرا آلودهاى يك نوشيدنى به اين پاكى و گوارايى بيرون فرستد.
سپس اضافه مىكند: مسائل عبرتانگيز و بركات حيوانات منحصر به شير نيست بلكه «براى شما در آنها منافع بسيارى است و از گوشت آنها نيز مىخوريد» (وَ لَكُمْ فِيها مَنافِعُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ).
(آيه 22)- از همه اينها گذشته، از چهار پايان به عنوان مركبهاى راهوار در خشكى و از كشتيها براى درياها استفاده كرده «و بر آنها و كشتيها سوار مىشويد»َ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ).
اين همه آثار و خواص و فوائد در اين حيوانات به راستى مايه عبرت است، هم انسان را به آفريننده اين همه نعمت آشنا مىسازد و هم حس شكر گزارى را در او بر مىانگيزد.
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 23)- منطق كور دلان مغرور: از آنجا كه در آيات گذشته، سخن از توحيد و معرفت خداوند و دلائل عظمت او در جهان آفرينش بود، همين مطلب را در اين آيه و آيات آينده از زبان پيامبران بزرگ و در لابلاى تاريخ آنها بيان مىكند.
نخست از نوح نخستين پيامبر اولوا العزم و منادى توحيد شروع كرده، مىگويد: «و ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس او به آنها گفت: اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد كه جز او معبودى براى شما نيست» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ).
«آيا (با اين بيان روشن از پرستش بتها) پرهيز نمىكنيد»؟ (أَ فَلا تَتَّقُونَ).
(آيه 24)- «جمعيت اشرافى (و مغرور كه چشمها را در ظاهر پر مىكنند و از درون خالى هستند) از قوم نوح كه كافر بودند، گفتند: اين مرد جز بشرى همچون شما نيست كه مىخواهد بر شما برترى جويد» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ).
و به اين ترتيب انسان بودنش را نخستين عيبش دانستند و به دنبال آن متهمش ساختند كه او يك فرد سلطهجو است.
سپس افزودند: «و اگر خدا مىخواست (رسولى بفرستد) فرشتگانى نازل مىكرد» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً).
و براى تكميل اين استدلال واهى گفتند: «ما هرگز چنين چيزى را از نياكان پيشين خود نشنيدهايم» كه انسانى دعوى نبوّت كند و خود را نماينده خدا بداند! (ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ).
(آيه 25)- ولى اين سخنان بىاساس در روح اين پيامبر بزرگ اثر نكرد و نوح همچنان به دعوت خود ادامه مىداد و نشانهاى از برترىجويى و سلطه طلبى در كار او نبود، لذا او را به اتهام ديگرى متهم ساختند و آن اتهام «جنون و ديوانگى» بود كه همه پيامبران الهى و رهبران راستين را در طول تاريخ به آن متهم ساختند، گفتند: «او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست، پس مدتى در باره او صبر كنيد» تا مرگش فرا رسد و يا از اين بيمارى رهايى يابد! (إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ).
(آيه 26)- پايان عمر يك قوم سر كش! در آيات گذشته بخشى از تهمتهاى ناروائى را كه دشمنان نوح به او زدند خوانديم ولى از آيات ديگر قرآن به خوبى استفاده مىشود كه اذيت و آزار اين قوم سر كش تنها منحصر به اين امور نبود بلكه با هر وسيلهاى توانستند او را در فشار و سختى قرار دادند و نوح هنگامى كه از تلاشهاى خود مأيوس شد و جز گروه اندكى ايمان نياوردند از خدا تقاضاى كمك كرد چنانكه در اين آيه مىخوانيم: «گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهايى كه كردند يارى كن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ).
-
RE: سوره مؤمنون [23]
(آيه 27)- در اينجا فرمان پروردگار فرا رسيد و مقدمات نجات نوح و ياران اندكش و نابودى مشركان لجوج فراهم شد.
«ما به نوح وحى كرديم كه: كشتى را در حضور ما مطابق وحى ما بساز» (فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا).
تعبير «بِأَعْيُنِنا» (در برابر ديدگان ما) اشاره به اين است كه تلاش و كوشش تو در اين راه در حضور ماست و تحت پوشش حمايت ما.
در ادامه مىفرمايد: «پس هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است) از هر يك از انواع حيوانات يك جفت (نر و ماده) در كشتى سوار كن» (فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ).
«و همچنين خانوادهات را مگر آنها [همسر و فرزند كافرت] كه قبلا وعده هلاكشان داده شده است» (وَ أَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ).
و باز اضافه مىكند: «و ديگر در باره ستمگران (كه هم بر خويش ستم كردند و هم بر ديگران) با من سخنى مگو كه آنها همگى غرق خواهند شد» و جاى شفاعت و گفتگو نيست (وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
(آيه 28)- در اين آيه مىفرمايد: «و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد و استقرار يافتيد (سپاس خدا را به خاطر اين نعمت بزرگ به جا آور) و بگو: ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد» (فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ).
(آيه 29)- و بعد از حمد و ستايش خدا در برابر نخستين نعمت بزرگ او يعنى نجات از چنگال ظالمان، از درگاهش چنين تقاضا كن «بگو: پروردگارا! مرا در منزلگاهى پر بركت فرود آر، و تو بهترين فرود آورندگانى» (وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ).
(آيه 30)- در اين آيه اشاره به مجموع اين داستان كرده، مىگويد: «در اين (ماجراى نوح و پيروزيش بر ستمكاران و مجازات اين قوم سر كش به شديدترين وجه) آيات و نشانههايى (براى صاحبان عقل و انديشه) است»! (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ).
«و ما بطور مسلم (همگان را) آزمايش مىكنيم» (وَ إِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ).