و در انتها تقاضا مي‌كني:

﴿وَ أَرِنِي فِي آلِ مُحَمَّدٍ مَا يَأْمُلُونَ وَ فِي عَدُوِّهِمْ مَا يَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين﴾

خدايا! به من نشان بده در مورد آل محمد آنچه آن‌ها در پي آن هستند
و در مورد دشمنان آن‌ها نيز نشانم بده آنچه را كه آن‌ها از آن فرار مي‌كنند،
اي معبود حق! مستجاب كن چنين تقاضايي را،
اي صاحب جلال و بزرگي!
اي ارحم‌الراحمين!

تقاضاي تحقق تمدن اسلامي


در آخرين فراز اين زيارت، زيباترين و مهم‌ترين چيزي كه يك انسان مؤمن در دنيا مي‌تواند بخواهد، مورد تقاضا قرار مي‌گيرد كه تقاضاكننده با روبه‌روشدن با آن مطلوب بزرگ، به اوج ايمان به خدا نايل مي‌شود و به رؤيت سنّت فوق‌العاده‌اي مفتخر مي‌گردد، كه عبارت است از رؤيت آنچه آل‌محمّد به دنبال آن بودند، يعني ظهور تمام سنّت‌هاي الهي در تمام روابط انساني.

يا به تعبير ديگر، در اين فراز
اوّلاً؛ تقاضاي تحقق تمدن اسلامي به معني واقعي را داري،

ثانياً؛ مي‌خواهي اين قاعدة مهمّ الهي را با چشم خود ببيني كه دشمنان اهل‌البيت، يعني كافران واقعي، چگونه با چيزي روبه‌رو مي‌شوند كه با تمام تلاش مي‌خواستند با آن روبه‌رو نشوند.
خداوند در مورد فرعون و هامان و لشگريانش مي‌فرمايد: « وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ» يعني؛ و نمايانديم بر فرعون و هامان و لشگريانش آنچه را كه از آن فرار مي‌كردند.
فرعونيان اين‌همه اطفال را كشتند تا موسي به دنيا نيايد و حاكميت آن‌ها را نابود نكند، ولي خداوند درست آن‌ها را با چيزي روبه‌رو كرد كه از آن فرار مي‌كردند و اين سنّت خداست و چه زيبا سنّتي!
حالا تقاضا مي‌كني: نه در محدوده كار حضرت موسي، بلكه به وسعت حاكميت جهاني حضرت‌مهدي چشم ما را به چنين سنّت زيبايي روشن بفرما، تا با چشم خود ببينيم اين‌همه تلاش كردند تا حاكميت امام معصوم در صحنة تاريخ ظاهر نشود، حالا دشمنانشان درست با چيزي روبه‌رو مي‌شوند كه از آن فرار مي‌كردند.

ثالثاً؛ تقاضاي تحقق تمدن اسلامي، تقاضاي ساده‌اي نيست كه فكر كنيم شاهد و نمونه‌اي در گذشته تاريخ مي‌توانيم براي آن در نظر بگيريم.

در نظر بگيريد ميدان‌دار نظام آموزشي و سياسي و اقتصادي جامعه امامي باشد كه واسطة فيض بين ارض و سماء است،
در آن شرايط حالتِ حضوري و قلبي، سراسر زندگي را فرا مي‌گيرد، وَلايت و محبت و وِلايت و حاكميت، متّحداً در يك نفر محقق مي‌شود، و لذا ظاهر و باطن انسان در اطاعت انساني قرار مي‌گيرد كه متذكر جان و فطرت و اصل اصيل انسان‌ها است و وِلايت و حاكميت او انعكاس حكم محبوب حقيقي، يعني خداست.
در چنين شرايطي باطن انسان‌ از طريق سينه مولاي معصوم به نور هدايت حضرت ربّ منوّر مي‌گردد و حقيقتِ سنّتِ «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّوُرِ»؛ صورت اجتماعي به خود مي‌گيرد، همه چيز در آن تمدن، انعكاس عالم ملكوت است و ظهور نِيِسْتاني است كه انسان را از آن‌جا بريده‌اند و هزار و چهارصد سال است نگذاشته‌اند آن تمدني كه شرايط اُنس با عالم قدس است، ظهور يابد.

...انشاالله...

[align=left]ياعلي.[/center]