مگه بوی فرند داشتن چه عیبی داره؟؟
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: مگه بوی فرند داشتن چه عیبی داره؟؟

  1. #1
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    مگه بوی فرند داشتن چه عیبی داره؟؟

    پدره رو می کنه به مادره می گه : نفهمم که روزی دخترت رفته بوی فرند پیدا کرده ؛ که اگر ببینم وبشنوم اونوقته که خون جلوی چشامو میگیره و اون کاری رو می کنم که فکرشو هم نمی کنی .پس مواظب عزیز دردونت باش !!! ؛ دست از پا خطا نکنه !!!
    چرا بوی فرند بده؟؟ می تونین بگین؟؟مگه من دل ندارم؟؟خوب منم آدمم ؛ چرا اینقدر بابام سخت گیری می کنه ومنو توی معذورات میذاره؟؟؟؟

  2. #2
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: مگه بوی فرند داشتن چه عیبی داره؟؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    مجرد که بودم خصوصا دوران دبیرستان دائم با خودم میگفتم :محمد این همکلاسی های تو که از این سن با دخترها ارتباط دارند و با هم میگردند و تفریح میکنند تکلیفشان چیست ؟و خوب چه اتفاقی برایشان می افتدو اصولا تکلیف تو چیست؟.لازم است بدانید من دوران دبیرستان رادر یکی پر فساد ترین محله های تهران سپری کردم از این رو خیلی فکر و ذهنم به این موضوع مشغول بود که آیا من به عنوان یک نوجوان اهل نماز و مسجد بعد از ازدواجم با این همکلاسی هایم چه تفاوتی خواهم داشت؟ وارد دانشگاه که شدم داستان جدی تر شد و تقریبا بجز من و چند تا بچه مذهبی و یکی دوتا دانشجوی متاهل بقیه همکلاسی ها هرکدام خودشان را با یک دختر سرگرم کرده بودند و اینبار انگار ماجرا جدی تر بود چون بعضی مواقع بحث از ازدواج پیش می آمد و رفتار ها به ظاهر کمی جا افتاده تر بود و گاهی هم پای خانواده ها در میان می آمد اما باز سئوال من پا برجا بود که آیا این طیف از همکلاسی ها جلوتر از امثال من هستند؟زندگی شان موفق تر از من خواهد بود؟

    خیلی طول نکشید که کم کم به جواب سوالاتم رسیدم وقتی که دیدم این رفقای ما کم کم تارک دنیا یا ضد زن میشدند و از ازدواج ابراز تنفر میکردند یا بعضی شان بعدا لقمه چرب تر به پستشان میخورد و ندا را با آناهیتا طاق میزدند و ندا میماند و حوضش.بعضی وقتها شاپور سرش بی کلاه میماند چون سرکار آناهیتا عاشق پسر عموی فرنگ رفته اش میشد و اصولا خانم به کلی عوض میشد این روال عجیب و مایوس کننده روان این دوستان ما را پاک به هم میریخت هر چند روز یک بار سر دعواهای پسر ها بر سر دخترک های بزک کرده پلیس جلوی دانشگاه می آمد.البته تک و توکی هم مثل مرد به خواستگاری میرفتند و ولی پدر دختر خانمٍ حالا دیگه تحصیل کرده زیر بار نمیرفت و میگفت ما با هم اختلاف سلیقه و خانوادگی داریم و به هم نمی خوریم و هزار و یک داستان از این قبیل.

    توهم عجیب این بود که بسیاری از دخترک ها هم فکر میکردند هر چه خود را بیشتر برای جمعیت پسر های دانشگاه عرضه کنند زودتر شوهر میروند و به اصطلاح خودم " جلوی ویترین قرار میگیرند "دریغ از اینکه آن پسر های حتي لاابالي هم که قصد ازدواج نداشتند ابراز میکردند که مطلقا تمایل به ازدواج با یک مانکن را ندارند و در همین بین یکدفعه می شنیدیم فاطمه با مرتضی ازدواج میکرد که هر دوشان بچه های صاف و ساده ای بودند و اصولا خارج از ویترین دانشکده بودند و خلاصه این افکار انگار پررنگ تر از درس و مشق بود برای ما.تازه ما که اصلا مشتری نبودیم و خانواده من شیوه ی دیگری را برای من ترسیم کرده بود.در همین بین بودند از رفیقان ما که خاطر خواه خواه دختران دفتر فرهنگ و بسیج دانشکده میشدند بدون تعقل و صرفا از روی احساس ٬و باز هم بودند امثال مریم و جعفر هائی از رفقای ما در بسیج که با هم عقد کردند و بعد از سه ماه سر یک مسئله واقعا بچه گانه از هم جدا شدند.


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •