(آيه 78)- براى بىخبرى او همين بس كه «او مثلى براى ما زد (و به پندار خودش دليل دندان شكنى پيدا كرد) و در حالى كه آفرينش نخستين خود را به دست فراموشى سپرده گفت: چه كسى مىتواند اين استخوانها را زنده كند در حالى كه پوسيده است»؟! (وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ).
منظور از ضرب المثل در اينجا بيان استدلال و ذكر مصداق به منظور اثبات يك مطلب كلى است.
جالب اين كه قرآن مجيد با جمله كوتاه «و نسى خلقه» تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضيح بيشتر و دلائل افزونتر نيز ذكر كرده.
مىگويد: اگر آفرينش خويش را فراموش نكرده بودى هرگز به چنين استدلال واهى و سستى دست نمىزدى، اى انسان فراموشكار! به عقب بازگرد، و آفرينش خود را بنگر، چگونه نطفه ناچيزى بودى، و هر روز لباس تازهاى از حيات بر تن تو پوشانيد، تو دائما در حال مرگ و معاد هستى، از جمادى مردى نامى شدى، و از جهان نباتات نيز مردى، از حيوان سرزدى، از عالم حيوان نيز مردى، انسان شدى. اما توى فراموشكار همه اينها را به طاق نسيان زدى حال مىپرسى چه كسى اين استخوان پوسيده را زنده مىكند؟! اين استخوان هر گاه كاملا بپوسد تازه خاك مىشود، مگر روز اول خاك نبودى؟
(آيه 79)- لذا بلافاصله به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله دستور مىدهد كه به اين خيرهسر مغرور و فراموشكار «بگو: كسى او را زنده مىكند كه در روز نخست او را ايجاد كرد» (قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ).
و اگر فكر مىكنيد اين استخوان پوسيده وقتى كه خاك شد و در همه جا پراكنده گشت چه كسى مىتواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى كند؟ پاسخ آن نيز روشن است «او از هر مخلوقى آگاه است» و تمام ويژگيهاى آنها را مىداند (وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ).
كسى كه داراى چنين «علم» و چنان «قدرتى» است مسأله معاد و احياى مردگان مشكلى برايش ايجاد نخواهد كرد.