-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 15)- تمدن درخشانى كه بر اثر كفران بر باد رفت! بعد از بيان نعمتهاى مهمى كه خداوند به داود و سليمان ارزانى داشت، و قيام اين دو پيامبر به وظيفه شكرگزارى، سخن از قوم ديگرى به ميان مىآورد كه در نقطه مقابل آنها قرار داشتند، قومى بودند كه خدا انواع نعمتها را به آنها بخشيد، ولى راه كفران را در پيش گرفتند، و آنها «قوم سبا» بودند.
قرآن مجيد سرگذشت عبرت انگيز آنها را ضمن پنج آيه بيان كرده، نخست مىگويد: «براى قوم سبا در محل سكونتشان نشانهاى (از قدرت الهى) بود» (لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ).
معروف اين است كه «سبا» نام پدر اعراب «يمن» است، ولى ممكن است سبا در ابتدا نام كسى بوده، سپس تمام فرزندان و قوم او به آن نام ناميده شدهاند، و بعد اين اسم به سرزمين آنها نيز منتقل گرديده.
سپس قرآن به شرح اين آيت الهى كه در اختيار قوم سبا قرار داشت پرداخته چنين مىگويد: «دو باغ (بزرگ) بود از طرف راست و چپ» (جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ).
ماجرا چنين بود كه قوم سبا توانستند با سدّ عظيمى كه در ميان كوههاى مهم آن ناحيه بر پا ساختند سيلابهاى فراوانى را در پشت آن سد عظيم ذخيره كنند، و به اين ترتيب سرزمينهاى وسيع و گستردهاى را زير كشت درآورند.
سپس مىافزايد: ما به آنها گفتيم «از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را به جا آوريد» (كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَ اشْكُرُوا لَهُ).
«شهرى است پاكيزه و پروردگارى آمرزنده و مهربان» (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ).
از نظر نعمتهاى مادى هوايى پاك و نسيمى فرح افزا داشت، و سرزمينى حاصلخيز و درختانى پربار و اما از نظر نعمت معنوى غفران خداوند شامل حال آنها بود، از تقصير و كوتاهى آنها صرف نظر مىكرد، و آنها را مشمول عذاب و سرزمينشان را گرفتار بلا نمىساخت.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 16)- اما اين ناسپاس مردم از بوته آزمايش سالم بيرون نيامدند لذا مىفرمايد: «آنها از خدا روى گردان شدند» (فَأَعْرَضُوا).
نعمتهاى خدا را ناچيز شمردند، عمران و آبادى و امنيت را ساده انگاشتند، از ياد حق غافل شدند، و مست نعمت گشتند.
اينجا بود كه شلاق مجازات بر پيكر آنها نواخته شد، چنانكه قرآن مىگويد:
«پس ما سيل وحشتناك و بنيانكن را بر آنها فرستاديم» و سرزمين آباد آنها به ويرانهاى مبدّل شد (فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ).
سپس قرآن وضع بازپسين اين سرزمين را چنين توصيف مىكند: «ما دو باع وسيع و پرنعمت آنها را به دو باغ بىارزش با ميوههاى تلخ و درختان بىمصرف شورهگز و اندكى از درخت سدر مبدل ساختيم» (وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ).
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل، كه چه بر سر آنها و سرزمين آبادشان آمد!
(آيه 17)- در اين آيه به عنوان يك نتيجهگيرى با صراحت مىگويد: «اين كيفر را به خاطر كفرانشان به آنها داديم» (ذلِكَ جَزَيْناهُمْ بِما كَفَرُوا).
اما براى اين كه تصور نشود اين سرنوشت مخصوص به اين گروه بود، بلكه عموميت آن نسبت به همه كسانى كه داراى اعمال مشابهى هستند مسلم است چنين مىافزايد: «و آيا جز كفران كننده را كيفر مىدهيم»؟ (وَ هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ).
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 18)- چنان آنها را متلاشى كرديم كه ضرب المثل شدند! در اين آيه شرح و تفصيل بيشترى پيرامون قوم سبأ مىدهد، به گونهاى كه براى هر شنونده درسى است بسيار مهم و آموزنده.
مىفرمايد: سرزمين آنها را تا آن حد آباد كرديم كه نه تنها شهرهايشان را غرق نعمت ساختيم بلكه «ميان آنها و سرزمينهايى را كه بركت به آن داده بوديم شهرها و آباديهايى آشكار قرار داديم» (وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً).
در حقيقت در ميان آنها و سرزمين مبارك آباديهاى متصل و زنجيرهاى وجود داشت، و فاصله اين آباديها به اندازهاى كم بود كه از هر يك ديگرى را مىديدند.
- و اين است معنى «قرى ظاهرة» آباديهاى آشكار.
منظور از «سرزمينهاى مبارك» «صنعاء» يا «مأرب» مىباشد كه هر دو در منطقه يمن واقع شده است.
ولى از آنجا كه تنها عمران كافى نيست، و شرط مهم و اساسى آن «امنيت» است اضافه مىكند: «ما در ميان اين آباديها فاصلههاى مناسب و نزديك مقرّر كرديم» (وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ).
و به آنها گفتيم: «در ميان اين قريهها شبها و روزها در امنيت كامل مسافرت كنيد» (سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ).
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 19)- اما اين مردم ناسپاس گرفتار غرور و غفلت شدند، از مسير حق منحرف شده و به دستورات الهى بىاعتنا گرديدند.
از جمله تقاضاهاى جنونآميز آنها اين بود كه از خداوند تقاضا كردند در ميان سفرهاى آنها فاصله افكند، «پس گفتند: پروردگارا! ميان سفرهاى ما دورى بيفكن» تا بينوايان نتوانند دوش به دوش اغنيا سفر كنند! (فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا).
منظورشان اين بود كه در ميان اين قريههاى آباد فاصلهاى بيفتد و بيابانهاى خشكى پيدا شود، به اين جهت كه اغنيا و ثروتمندان مايل نبودند افراد كم درآمد همانند آنها سفر كنند، و به هر جا مىخواهند بىزاد و توشه و مركب بروند! گويى سفر از افتخارات آنها و نشانه قدرت و ثروت بود.
به هر حال «آنها (با اين عملشان) به خودشان ستم كردند» (وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ).
آرى! اگر فكر مىكردند به ديگران ستم مىكردند در اشتباه بودند، خنجرى برداشته بودند و سينه خود را مىشكافتند.
چه تعبير جالبى! قرآن به دنبال اين جمله كه در باره سرنوشت دردناك آنها بيان مىكند، مىگويد: چنان آنها را مجازات كرديم، و زندگيشان را در هم پيچيديم كه «آنها را سرگذشت و داستان و اخبارى براى ديگران قرار داديم»! (فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ).
آرى! از آن همه زندگانى با رونق و تمدّن درخشان و گسترده چيزى جز اخبارى بر سر زبانها، و يادى در خاطرهها، و سطورى بر صفحات تاريخها باقى نماند، «و آنها را سخت متلاشى و پراكنده ساختيم» (وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ).
چنان سرزمين آنها ويران گشت كه براى ادامه زندگى مجبور شدند هر گروهى به سويى روى آورند آن چنان كه پراكندگى آنها به صورت «ضرب المثل» در آمد كه هرگاه مىخواستند بگويند فلان جمعيت سخت متلاشى شدند، مىگفتند: «تفرّقوا ايادى سبا» همانند قوم سبا و نعمتهاى آنها پراكنده شدهاند»!
و در پايان آيه مىفرمايد: «در اين ماجرا نشانههاى عبرتى است براى هر صبر كننده شكرگزار» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ).
اين به خاطر آن است كه آنها به واسطه صبر و استقامتشان مركب سركش هوى و هوس را مهار مىكنند و در برابر معاصى پر قدرتند، و به خاطر شكرگزاريشان در طريق اطاعت خدا آماده و بيدارند به همين دليل به خوبى عبرت مىگيرند.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 20)- هيچ كس مجبور به پيروى وسوسههاى شيطان نيست! در اينجا يك نوع نتيجهگيرى كلى از داستان «قوم سبا» كرده، مىفرمايد: «به يقين ابليس گمان خود را در باره آنها (و هر جمعيتى كه از ابليس پيروى كنند) محقق يافت»! (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ).
«پس آنان همگى از او پيروى كردند جز گروه اندكى از مؤمنان» (فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ).
يا به تعبير ديگر پيش بينى ابليس كه بعد از سرپيچى از سجده براى آدم و طرد شدن از درگاه كبريايى خداوند گفت: «به عزتت سوگند كه همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم كرد» در باره اين گروه درست از آب درآمد. (نمل/ 19)
(آيه 21)- در اين آيه در رابطه با وسوسههاى ابليس و كسانى كه در حوزه نفوذ او قرار مىگيرند، و آنها كه بيرون از اين حوزهاند، به دو مطلب اشاره مىكند، نخست مىگويد: «شيطان سلطهاى بر آنها نداشت» و كسى را به پيروى خود نمىتواند مجبور كند (وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ).
قرآن در جاى ديگر از گفتار خود شيطان نقل مىكند: «من سلطهاى بر شما نداشتم جز اين كه شما را دعوت كردم و شما هم دعوت مرا اجابت نموديد. (ابراهيم/ 22).
ولى پيداست بعد از اجابت دعوت او از ناحيه افراد بىايمان و هوىپرست او آرام نمىنشيند و پايههاى سلطه خود را بر وجود آنان مستحكم مىكند.
لذا در دنباله آيه مىافزايد: «هدف (از آزادى ابليس در وسوسههايش) اين بود، كه مؤمنان به آخرت از افراد بىايمان و كسانى كه در شكّند شناخته شوند» (إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ).
و در پايان آيه به عنوان يك هشدار به همه بندگان مىگويد: «و پروردگار تو حافظ همه چيز و نگاهبان آن است» (وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ).
تا پيروان شيطان تصور نكنند چيزى از اعمال و گفتار آنها در اين جهان از بين مىرود يا خداوند آن را فراموش مىكند.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 22)- بخش قابل ملاحظهاى از آيات اين سوره پيرامون مبدأ و معاد و اعتقادات حق سخن مىگويد، و از پيوند آنها مجموعهاى از معارف راستين حاصل مىشود.
در اينجا مشركان را به محاكمه مىكشد، با ضربات كوبنده سؤالات منطقى آنها را به زانو در مىآورد، و بىپايه بودن منطق پوسيده آنها را در زمينه شفاعت بتها آشكار مىسازد.
مىفرمايد: «به آنها بگو: كسانى را كه غير از خدا (معبود خود) مىپندارند بخوانيد» (قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ). اما بدانيد آنها هرگز دعاى شما را اجابت نمىكنند و گرهى از كارتان نمىگشايند.
سپس به دليل اين سخن پرداخته، مىگويد: اين به خاطر آن است كه «اين معبودهاى ساختگى نه مالك ذرهاى در آسمان و زمينند، و نه شركت و نصيبى در خلقت و مالكيت آنها دارند، و نه هيچ يك از آنها ياور خداوند در آفرينش بودهاند»! (لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ).
واجب الوجود يكى است، و بقيه همه ممكن الوجود و وابسته به اويند، كه اگر لحظهاى نظر لطفش از آنها برداشته شود راهى ديار عدم مىشوند «اگر نازى كند يك دم، فرو ريزند قالبها»!
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 23)- در اينجا فورا اين سؤال به ذهن مىآيد كه اگر چنين است پس مسأله «شفاعت» شفيعان چه مىشود؟
در اين آيه به پاسخ اين سؤال پرداخته، چنين مىگويد: اگر شفيعانى در درگاه خدا وجود دارند آن هم به اذن و فرمان اوست، زيرا: «هيچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده فايده ندارد» (وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ).
بنابر اين، بهانه بتپرستان براى پرستش بتها كه مىگفتند: «اينها شفيعان ما نزد خدايند»! (يونس/ 18) به اين وسيله قطع مىشود، چرا كه خدا هرگز اجازه شفاعتى به آنها نداده است.
بعد از اين جمله چنين مىگويد: در آن روز اضطراب و وحشتى بر دلها چيره مىشود هم شفاعت كنندگان و هم شفاعت شوندگان غرق در اضطراب مىشوند، و در انتظار اين هستند كه ببينند خداوند به چه كسانى اجازه شفاعت مىدهد؟
و در باره چه كسانى؟ و اين حالت اضطراب و نگرانى همچنان ادامه مىيابد «تا زمانى كه فزع و اضطراب از دلهاى آنها زايل گردد» و فرمان از ناحيه خدا صادر شود (حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ).
اينجاست كه هر دو گروه رو به يكديگر مىكنند و از هم «مىپرسند (يا مجرمان از شافعان مىپرسند) پروردگار شما چه دستورى داد»؟ (قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ).
در پاسخ «مىگويند: خداوند حق را بيان كرد» (قالُوا الْحَقَّ).
و «حق» چيزى جز اجازه شفاعت در باره آنها كه رابطه خود را بكلى از درگاه خدا قطع نكردهاند نمىباشد.
و در پايان آيه اضافه مىكند: «و اوست خداوند بلند مقام و بزرگ مرتبه» (وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ).
در حقيقت آنها مىگويند: چون خداوند على و كبير است هر دستورى مىدهد عين واقعيت و هر واقعيتى منطبق بر دستور اوست.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 24)- در اين آيه از طريق ديگرى براى ابطال عقائد مشركان وارد مىشود و مسأله «رازقيّت» را بعد از مسأله «خالقيّت» عنوان مىكند، مىگويد: «بگو:
چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد» و بركات آن را در اختيارتان مىگذارد؟! (قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بديهى است هيچ كس از آنها نمىتوانست بگويد اين بتهاى سنگى و چوبى باران را از آسمان نازل مىكنند، گياهان را از زمين مىرويانند.
جالب اين كه بدون آن كه در انتظار پاسخ آنها باشد بلا فاصله مىفرمايد:
«بگو: اللّه» (قُلِ اللَّهُ).
در پايان آيه اشاره به مطلبى مىكند كه خود مىتواند پايه دليلى را تشكيل دهد، دليلى واقع بينانه و توأم با نهايت انصاف و ادب، به گونهاى كه طرف از مركب لجاج و غرور پايين آيد، و به انديشه و فكر بپردازد، مىگويد: «مسلما ما يا شما بر هدايت يا ضلالت آشكارى هستيم»! (وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).
اشاره به اين كه عقيده ما و شما با هم تضاد روشنى دارد، بنابر اين ممكن نيست هر دو حق باشد، چرا كه جمع بين نقيضين و ضدين امكان ندارد.
(آيه 25)- اين آيه باز همان استدلال را به شكل ديگرى- و با همان لحن منصفانهاى كه خصم را از مركب لجاجت و غرور فرود آورد- ادامه مىدهد، مىگويد: «بگو: شما مسؤول گناهان ما نيستيد، و ما نيز در برابر اعمال شما مسؤول نخواهيم بود» (قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
عجيب اين كه در اينجا پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مأمور است در مورد خودش تعبير به «جرم» كند، و در مورد مخالفان تعبير به كارهايى كه انجام مىدهند! و به اين ترتيب اين حقيقت را روشن سازد كه هر كس بايد پاسخگوى اعمال و كردار خويش باشد، چرا كه نتايج اعمال هر انسانى چه زشت و چه زيبا به خود او مىرسد.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 26)- اين آيه در حقيقت بيان نتيجه دو آيه قبل است، زيرا هنگامى كه به آنها اخطار كرد كه يكى از ما دو گروه بر حق و ديگرى بر باطليم، و نيز اخطار كرد كه هر كدام از ما مسؤول اعمال خويشتن هستيم، به بيان اين حقيقت مىپردازد كه چگونه به وضع همگى رسيدگى مىشود.
مىفرمايد: «به آنها بگو: پروردگار ما همه ما را در روز رستاخيز جمع مىكند، سپس در ميان ما به حق داورى مىكند» و ما را از يكديگر جدا مىسازد، تا هدايت شدگان از گمراهان بازشناخته شوند، و هر كدام به نتيجه اعمالشان برسند (قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنا رَبُّنا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنا بِالْحَقِّ).
اگر مىبينيد امروز همه با هم آميختهاند و هر كسى ادعا مىكند من بر حقم و اهل نجاتم، اين وضع براى هميشه ادامه پيدا نخواهد كرد، و روز جدايى صفوف سر انجام فراخواهد رسيد، چرا كه «ربوبيت» پروردگار چنين اقتضا مىكند كه «سره» از «ناسره» و «خالص» از «ناخالص» و «حق» از «باطل» سر انجام جدا شوند، و هر كدام در بستر خويش قرار گيرند.
اكنون بينديشيد در آن روز چه خواهيد كرد؟ و در كدامين صف قرار خواهيد گرفت؟ و آيا پاسخى براى سؤالات پروردگار در آن روز آماده كردهايد؟
در پايان آيه براى اين كه روشن سازد اين كار قطعا شدنى است مىافزايد:
«اوست داور و جدا كننده آگاه» (وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ).
اين دو نام كه از اسماء الحسنى الهى است، يكى اشاره به قدرت او بر مسأله جداسازى صفوف مىكند، و ديگرى به علم بىپايان او، چرا كه جدا ساختن صفوف حق و باطل از يكديگر بدون اين دو ممكن نيست.
-
RE: سوره سبأ [34]
(آيه 27)- در اين آيه كه پنجمين فرمان به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مىباشد بار ديگر به مسأله توحيد كه سخن را از آن آغاز كرده بود باز مىگردد و با اين مسأله بحث را خاتمه مىدهد.
مىفرمايد: «بگو: كسانى را كه به عنوان شريك به خداوند ملحق ساختهايد به من ارائه دهيد» (قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُمْ بِهِ شُرَكاءَ).
لذا به دنبال اين جمله با يك كلمه خط بطلان بر همه اين اوهام كشيده مىگويد: «نه هرگز چنين نيست»! (كَلَّا).
اينها هرگز ارزش معبود بودن را ندارند، و در اين پندارهاى شما چيزى از واقعيت نيست، بس است بيدار شويد.
و سر انجام براى تأكيد و تحكيم اين سخن مىگويد: «بلكه تنها اوست خداوند عزيز و حكيم» (بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
عزت و شكست ناپذيريش ايجاب مىكند كه در حريم ربوبيتش كسى راه نيابد، و حكمتش اقتضا مىكند كه اين قدرت را به جا صرف كند.
(آيه 28)- تو مبعوث براى همه جهانيان هستى! اين آيه سخن از نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله مىگويد، و آيات بعد از آن پيرامون معاد بحث مىكند.
نخست به وسعت دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و عموميت نبوت او به همه انسانها اشاره كرده، مىگويد: «و ما تو را نفرستاديم مگر براى همه مردم جهان در حالى كه همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مىدهى، و از عذاب الهى انذار مىكنى، ولى بيشتر مردم از اين معنى بىخبرند» (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).
(آيه 29)- از آنجا كه در آيات قبل به اين معنى اشاره شده بود كه خداوند همه مردم را در روز رستاخيز جمع كرده و ميان آنها داورى مىكند، در اين آيه سؤالى از ناحيه منكران معاد به اين صورت نقل مىكند: «آنها مىگويند: اگر راست مىگوييد اين وعده رستاخيز در چه زمانى است»؟! (وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).