وصف شمائل مهدى علیهالسّلام توسط پیامبر صلی الله علیه و آله
ابو سعيد خدرى روايت کرده كه پيغمبر صلىاللَّهعليهوآله فرمود: «مهدى از من است، پيشانياش باز و بينياش باريك است. او زمين را که آکنده از ظلم و جور شده باشد، پر از عدل و داد كند و هفت سال سلطنت کند.» ابو داود سيستانى این حدیث را در صحيح خود آورده و ديگر حافظان حدیث، از جمله طبرانى و غیر او نيز روايت كرده اند.
تصریح پیامبر صلی الله علیه و آله بر اینکه مهدى از اولاد امام حسين علیهالسّلام است
ابو هارون عبدى روايت کرده كه گفت: نزد ابو سعيد خدرى آمدم و پرسيدم: «آيا در جنگ بدر شركت داشتى؟» گفت آرى. گفتم: «آيا از آنچه از پيغمبر صلّىاللَّهعليهوآله راجع به على و فضل او شنيدى براى من نقل نميكنى؟» گفت: «چرا، ميگويم. وقتى پيغمبر صلّىاللَّهعليهوآله سخت بيمار شد، فاطمه زهرا به عيادت آن سرور آمد و من هم در سمت راست حضرت نشسته بودم. چون فاطمه ضعف زياد پيغمبر را مشاهده كرد، چندان گريست كه قطرات اشك بر صورتش فرو ريخت. پيغمبر فرمود: «فاطمه جان! براى چه گريه ميكنى؟» عرض كرد: «ميترسم سانحهاى روى دهد.» فرمود: مگر نميدانى كه خداوند نظرى به اهل زمين كرد و از ميان آنها پدرت را انتخاب کرد و او را به مقام پيغمبرى برگزيد. سپس بار دیگر نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد و به من وحى کرد که تو را به همسری وى درآورم و او را جانشين خود کنم؟ نميدانى خداوند به خاطر کرامت تو، تو را به تزویج کسی در آورده که عالمترین، بردبارترین و از نظر سبقت بر اسلام، اولین مسلمان است؟» فاطمه مسرور گرديد و از پيغمبر صلی الله علیه و آله خواست تا همه فضائل و مناقبى را كه خداوند به اهل بيت موهبت كرده، براى او بيان فرمايد. پس فرمود: «فاطمه جان! على هشت منقبت دارد: ايمان به خدا؛ ايمان به رسول خدا؛ علم و حكمت؛ همسرش فاطمه؛ فرزندانش حسن و حسين؛ و امر به معروف و نهى از منكر کردن وى. فاطمه جان! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند شش فضيلت به ما داده است كه جز ما، به يك نفر از پيشينيان نداده است و يك تن از آيندگان نخواهند يافت و آن اينكه پيغمبر ما بهترين پيغمبران است و او پدر تو است؛ وصى ما بهترين اوصياست و او شوهر تو است؛ شهيد ما بهترين شهدا است و او عموى پدرت حمزه است؛ دو سبط اين امت از ماست كه حسن و حسين دو فرزند تو هستند؛ و از ماست مهدى اين امت كه عيسى پشت سر او نماز ميگزارد.» آنگاه دست روى دوش حسين نهاده و فرمود: «مهدى از نسل اين است.» دارقطنی صاحب کتاب جرح و تعدیل، این حدیث را این گونه روایت کرده است.