در نتیجه می توان گفت: ازدواج کردن امرى است مستحب و پسندیده و مهمّ، و حفظ اسرار و پنهان زیستى و حفظ جان از گزند دشمنان امرى است اهمّ و مهم تر، و هر گاه امرى دائر شود بین مهمّ و اهمّ، عقل اهم را برمی گزیند.
به عبارت دیگر مصلحت اهمّ و فلسفه غیبت بیشتر است از مصلحت ازدواج، لذا فلسفه غیبت مانعى است براى ازدواج و می تواند از فعلیّت ازدواج جلوگیرى کند، و حال که ازدواج مانع دارد، ازدواج نکردن آن حضرت نمی تواند به عنوان اعراض از سنّت تلّقى شود، چون که وى اعراض نکرده، بلکه امر اهمّ را اختیار کرده است.
ـ نقد و بررسى:
با عنایت به دلیل فوق ممکن است برخى در مقام جواب بگویند: پنهان زیستى و خوف آن حضرت از کشته شدن مانع از ازدواج نمی تواند باشد، زیرا در روایات موارد دیگرى نیز وجود دارند که به عنوان فلسفه ى غیبت شناخته می شوند، مانند:
الف) به دنیا آمدن مؤمنانى که در صلب افراد کافر هستند، درباره این مطلب امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «قائم ما اهل بیت تا تمام کسانى که (مؤمنان) در اصلاب پدران خود به ودیعت نهاده شده اند، خارج نشوند ظهور نخواهد کرد، و هنگامی که همه خارج شدند آن حضرت بر دشمنان خدا پیروز شده و آنها را می کشد.» [48]
ب) امتحان الهى: امام کاظم (علیه السلام) به برادرش على بن جعفر فرمود: «براى صاحب این امر (امام مهدى علیه السلام) غیبتى است، که عدّه اى از معتقدین به وى برمی گردند، این غیبت محنت و سختى از طرف خداوند است که با آن خلقش را امتحان می کند.» [49]