RE: خاطره قرائتی از دختر زیبا در اتاق رئیس
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری حالا یا دختر یا خانم، خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه... چه شکلی! داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه! گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است. گفت: آخر ما حزباللهی هستیم. گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است.
حضرت امیر به زنهای جوان سلام نمیکرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزباللهیتر میدانند. بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینیتر میدانند. کدام مرجع تقلید در تاریخ قمه زده است. خیلی حزباللهی هستی قرآن بخوان، تدبر کن، نماز جمعه برو، به فقرا کمک کن، مشکل مردم را حل کن، میخواهی هم خون بدهی، بانک خون بیاید خونت را بگیرد و یک مسلمان را نجات بده. این آقایی که خودش را خونیکرده، خمسش را داده؟ تمام لقمههایش حلال است؟ هر هفته نماز جمعه میرود؟ فقرای محله را رسیدگی میکند؟ یا فقط یک لباس میپوشد و خون میریزد؟ کسی فکر کند اگر خودش را خونی کرد یا اگر مثل من در تلویزیون بود یا اگر نمیدانم هیئتی راه انداخت به وظیفهاش عمل کرده است. بعضی از افراد هستند ممکن است گرانفروش باشند، اما روز عاشورا خرج بدهند. همهشان اینطور نیستند، اکثرشان خوب هستند. اما این را میگویم برای یک درصد. یک درصد آدمهایی که خرج میدهند اگر کلاهبرداری، اختلاس، ما آدمهایی داریم ظاهرشان هم خیلی مذهبی است، ولی انصافاً تجارتشان اسلامی نیست.