درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام» - صفحه 2
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

موضوع: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

  1. #11
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    از خدا بترس و در قلب خود دو چیز را قرار ده. بدانچه دوست دارى‏هنگام حضور در پیشگاه پروردگارت با تو باشد، بنگر و آن را فراروى‏خویش بگذار وبه آنچه دوست ندارى هنگام حضور در پیشگاه‏پروردگارت با تو باشد بنگر ودر جستجوى تعویض از آنها باش. به سوى‏کالایى مرو که بر پیشینیان سودى نداشته و تو امید دارى که براى تو سودکند. از خدا بترس اى عمر! درها را بگشاى و در بانها را بردار و ستمدیده‏را یارى کن و حقوق تباه شده مردم را به ایشان باز گردان. سپس فرمود:سه چیز است که در شخصى باشد، ایمانش به خداوند کامل شده است...
    در این هنگام عمر بر روى زانوانش افتاد و گفت: بگو اى برخاسته ازخاندان نبوّت. امام باقرعلیه السلام فرمود: آرى، اى عمر کسى که چون خشنودشد خشنودى‏اش او را در باطل داخل نگرداند و چون خشمگین شدخشمش او را از جاده حق برون نبرد و چون قدرت یافت، به چیزى که ازآن او نیست، دست دراز نکند.
    پس عمر، دوات و کاغذ خواست و نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏این نامه‏اى است مبنى بر آنکه عمر بن عبد العزیز به تظلّم محمّد بن على‏رسیدگى کرد و فدک را به او باز پس داد.
    ثانیاً - چنین به نظر مى‏رسد که بنى امیّه به خاطر باز تابهاى منفى‏جریان کربلا، از کشتن خاندان على‏علیه السلام به صورت آشکار امتناع‏مى‏ورزیدند. از طرفى ائمه علیهم السلام نیز به نوبه خود شرایط را براى ایجادیک نهضت خونین مناسب نمى‏دیدند. داستان زیر که از زبان یکى ازراویان نقل شده، گواه درستى این ادعاست.
    پس از آنکه زید بن حسن بر سر میراث رسول خداصلى الله علیه وآله با امام باقر به‏منازعه بر خاست به قصد چاره جویى به سوى خلیفه اموى (عبد الملک‏بن مروان) رفت و به وى گفت: از نزد جادوگرى دروغگو که وانهادنش به‏صلاح تو نیست، به نزدت آمده‏ام.
    عبد الملک نیز نامه‏اى به والى مدینه نوشت و به او دستور داد که‏محمّد بن على را دست و پا بسته به درگاه او بفرستد و به زید گفت: به‏نظرم اگر تو را مسئول کشتن او کنم، هر آینه وى را خواهى کشت؟ زیدپاسخ داد: بلى همین طور است

  2. #12
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»


    امّا والى مدینه متوجّه مطلب شد و به خلیفه نوشت مردى را که تومى‏خواهى، امروز در روى زمین پارساتر و زاهدتر و پرهیزکارتر از وى‏یافت نشود. او در محراب نمازش قرآن مى‏خواند و پرندگان و وحوش دراثر شیفتگى به صدایش به گرد محراب او جمع مى‏آیند. قرائت و کتابهاى‏او همچون سرودهاى داوودى است. او از داناترین و خوش قلب‏ترین و کوشاترین مردم در کار و عبادت است. این والى همچنین افزود:من دوست ندارم که امیر المؤمنین بیهوده گرفتار شود که خداوند سرنوشت هیچ قومى را دگرگون نسازد مگر آنکه آن قوم سر نوشت خود رادگرگون سازند...
    بدین ترتیب عبد الملک از دستور عجولانه خود انصراف حاصل کردوپس از آنکه دروغ زید بن حسن بر او آشکار شد وى را دستگیر و زنجیرکرد و بدو گفت: از آنجا که من نمى‏خواهم دست خود را به خون یکى ازشما آلوده کنم، هر آینه تو را مى‏کشتم. آنگاه نامه‏اى به امام باقر نوشت‏ودر آن گفت پسر عمویت را به نزدت مى‏فرستم، در تربیتش بکوش.
    از این قصه مى‏توان پى برد که حکام بنى امیّه تا آنجا که ممکن بود، ازکشتن فرزندان حضرت على، به صورت آشکار، خوددارى مى‏ورزیدند.
    مخالفت علنى با حکومت بنى امیّه، مسأله‏اى معروف و آشکار بود.تاریخ برخى از این نمونه‏ها را ضبط کرده است و ما در اینجا تنها به دومورد اشاره مى‏کنیم:
    ۱ - دیلمى در کتاب اعلام الدین، داستان جالبى نقل‏کرده است. وى‏مى‏نویسد: مردى به عبد الملک بن مروان گفت: آیا به من امان مى‏دهى؟ عبد الملک گفت: آرى. مرد پرسید: بگو ببنیم آیا این خلافت که به تورسیده به نص خدا ورسولش بوده است؟ عبدالملک گفت: نه، مرد پرسید:آیا مسلمانان بر این اجماع کرده و به تو رضایت داده‏اند؟ عبد الملک پاسخ‏داد نه. مرد باز پرسید: پس آیا بیعت تو به گردن ایشان است که به‏خلافت تو راضى شده‏اند؟ عبد الملک گفت: نه. مرد باز پرسید: آیا اهل‏شورا تو را برگزیده‏اند؟ عبد الملک گفت: نه. مرد گفت: پس آیا چنین‏نیست که تو به زور خلافت را عهده دار شده‏اى و تمام امکانات مسلمانان‏را تنها به خود اختصاص داده‏اى؟ عبد الملک گفت: آرى چنین است
    .

  3. #13
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    مرد پرسید: پس به کدامین دلیل تو خود را امیر المؤمنین نامیدى؟ درحالى که نه خدا و نه پیامبرش و نه مسلمانان تو را به امیرى بر گزیده‏اند!!عبد الملک به وى گفت: از ملک من خارج شو و گرنه ترا مى‏کشم. مردگفت: این پاسخ مردم عادل و منصف نیست. سپس از نزد او خارج شد.
    ۲ - شیخ طوسى در کتاب امالى به نقل از شیخ مفید و او از ثمالى،حکایت دیگرى در این باره نقل کرده است:
    عبد الملک بن مروان در مکّه براى مردم سخنرانى مى‏کرد. یکى ازکسانى که در این مجلس حضور داشته نقل مى‏کند که چون عبد الملک به‏پند و اندرز در خطبه‏اش رسید. مردى در برابرش برخاست و گفت:آهسته، آهسته شما خود امر مى‏کنید و امرى نمى‏پذیرید. نهى مى‏کنیدوخود باز نمى‏ایستید. پند مى‏دهید و خود پند نمى‏گیرید، پس آیا ما به‏سیره شما راه پوییم یا فرمانتان را گردن نهیم؟! اگر بگویید از سیره ماپیروى کنید پس جواب دهید که چطور مى‏توان از سیره ستمگران پیروى‏کرد و چه دستاویزى است در پیروى از گنهکارانى که مال خدا را چون‏غنیمت دست به دست مى‏گردانند و بندگان خدا را خدم و حشم خود قرارمى‏دهند؟ و اگر بگویید از فرمان ما اطاعت کنید ونصیحت ما را بپذیریدپس بگویید که چگونه کسى که خود محتاج نصیحت وپند است، مى‏توانددیگرى را اندرز گوید؟! یا چگونه اطاعت کسى که عدالتش ثابت نشده‏واجب است؟ و اگر بگویید که حکمت را از هر جا که باشد باید فرا گیریم‏موعظه را از هر کس که شنیدیم باید بپذیریم، پس چه بسیار در میان ماکسانى که به بیان انواع اندرزها گشاده زبان تر و به اقسام زبانها از شماشناستر باشند، پس دست از آنها بردارید و قفلهایشان را باز کنیدوآزادشان سازید تا کسانى را که در شهرها سر گردان ساخته‏اید و آنان رااز خانه و کاشانه خود رانده و در بیابانها آواره کرده‏اید باز گردند و این‏مهم را عهده‏دار شوند. به خدا سوگند ما در امور مهم خویش از شما پیروى‏نخواهیم کرد و شما را در مال وجان و دین خود حاکم نخواهیم ساخت تابه روش ستمگران بر ما حکم برانید. اینک ما به خویشتن بیناییم تا پیمانه‏زمان پر شود و مدّت به پایان رسد ورنج و محنت خاتمه پذیرد براى هریک از قیام کنندگان شما روزى است که از آن گذر نتواند کرد و کتاب‏است که به ناچار باید آن را بخواند. هیچ خرد و کلانى در این کتاب‏فروگذار نشده و هر چه کرده‏اید در آن گرد آمده است و بزودى ستمگران‏خواهند دانست که به چه جایگاهى بازگشت مى‏کنند. راوى این ماجراگوید: در این هنگام چند تن از یاران مسلّح خلیفه بر آن مرد هجوم برده‏وى را دستگیر کردند و این آخرین اطلاعى است که ما از این مرد داریم‏واز آنچه پس از این ماجرا بر سر وى آمد، نا آگاهیم.

  4. #14
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    حادثه دستور هشام بن عبد الملک به حضرت باقر براى حرکت ازمدینه به سوى شام از چگونگى رابطه امام با دستگاه سیاسى وقت‏ومسائلى که از آنها در فشار بود و نیز شیوه مبارزه آن‏حضرت با این‏دستگاه پرده بر مى‏دارد. ما در اینجا به ذکر روایتى تاریخى مى‏پردازیم تاخوانندگان بتوانند در این باره بیشتر اندیشه کنند. البته در شرح این‏واقعه، روایات و مدارک مختلفى در دست است، ولى ما روایتى را که ازهمه مفصل تر است، برگزیده‏ایم.
    از امام صادق‏علیه السلام روایت شده است که فرمود:
    " در یکى از سالها هشام بن عبد الملک به سفر حج رفت در این سال‏محمّد بن على و پسرش جعفر بن محمّد علیهما السلام نیز به حج رفتند. امام صادق‏فرمود: سپاس خدا را که به حق، محمّد را به پیامبرى فرستاد و ما را بدوبزرگ و گرامى داشت. ما برگزیدگان خداوند بر خلقش و بهترین بندگان‏و خلفاى او هستیم. پس خوشبخت کسى است که از ما پیروى کند و تیره‏روز آن که با ما به دشمنى برخیزد و ستیزه جوید.
    سپس گفت: مسلمه برادرش را از آنچه شنیده بود آگاه کرد، امّا وى برما خرده‏اى نگرفت تا آنکه او به دمشق رفت و ما نیز رهسپار مدینه‏شدیم. پس پیکى به عامل مدینه فرستاد مبنى بر اینکه پدرم و مرا نیز به‏دمشق بفرستد. چون ما وارد شهر دمشق شدیم سه روز ما را نگه داشتندودر روز چهارم به ما اذن دخول دادند. هشام بر تخت شاهى نشسته بودوسپاهیان و یاران خاصّش، با سلاح در دو صف، بر پاى ایستاده بودند،نشانه‏اى برابر او نصب کرده بودند و پیران قوم وى، به سوى آن تیرمى‏انداختند، چون داخل شدیم، پدرم جلو بود و من پشت سر او بودم،هشام پدرم را صدا زد و گفت:
    اى محمّد! با پیران قومَت به سوى نشانه تیر انداز. پدرم به او پاسخ‏داد: من براى تیراندازى پیر شده‏ام. آیا بهتر نیست که مرا از این کار معاف‏دارى؟ هشام پاسخ داد: به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیامبرش‏عزّت بخشید تو را معاف نمى‏کنم. سپس به پیر مردى از بنى امیّه اشاره کردکه کمانت را به او بده. پدرم کمان و تیر گرفت سپس تیر را در چلّه کمان‏نهاد و کمان را کشید و تیر انداخت. تیر درست در وسط هدف نشست.آنگاه براى دوّمین بار تیرى انداخت در این بار سوفار تیر را تا پیکان آن‏شکست و همچنین نُه تیر دیگر انداخت که یکى در دل دیگرى مى‏نشست.هشام از دیدن این صحنه، عنان اختیار از دست داد و گفت:بسیار عالى بود! اى ابو جعفر تو ماهرترین تیر انداز در میان عرب و عجم‏هستى. چرا فکر مى‏کنى که براى این کار پیر شده‏اى؟ آنگاه از آنچه گفته‏بود، پشیمان شد.

  5. #15
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»



    هشام در دوران خلافتش هیچ کس را پیش از پدرم یا بعد از او به کنیه‏ صدا نکرده بود! او به پدرم توجّه کرد و اندکى به سرزیر افکنده غرق دراندیشه شد ومن و پدرم در برابر او ایستاده بودیم چون ایستادن ما به طول‏انجامید پدرم خشمگین شد و هشام به عصبانیّت او پى برد. عادت پدرم‏چنان بود که وقتى خشمگین مى‏شد، به آسمان مى‏نگریست و چنان خشم‏آلوده مى‏نگریست که بیننده مى‏توانست غضب ‏را در چهره او آشکار ببیند.چون هشام متوجّه خشم پدرم شد به او گفت: محمّد به سوى من آى.
    پدرم به سوى تخت بالا رفت و من نیز به دنبالش رفتم. چون به هشام ‏نزدیک شد، وى برخاست و با پدرم معانقه کرد و او را در سمت راست‏خویش نشانید. سپس با من نیز معانقه کرد و مرا هم در سمت راست پدرم‏نشانید. آنگاه به پدرم روى کرد و گفت: اى محمّد! قریش تا هنگامى که‏کسانى همانند تو دارد، بر عرب و عجم سرورى مى‏کند. خداوند جزایت‏دهد! چه ‏کسى‏این‏گونه‏ به‏ تو تیراندازى آموخت؟ ودر چند سالگى‏آموختى؟
    پدرم فرمود: مى‏دانى که اهل مدینه همه این گونه اند. من نیز در ایام‏ جوانى به تیر اندازى روى آوردم و سپس آن را رها کردم و چون خلیفه ازمن تقاضا کرد دو باره دست به تیر و کمان بردم.

  6. #16
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    امامت وعلم پیامبران

    هنگامى که خورشید اقتدار بنى امیّه افول کرد و پایه ‏هاى حکومت‏ آنان در اثر انقلابهاى پیاپى مکتبى، هر روز سُست‏ تر از روز پیش مى‏شد،امام باقر علیه السلام فرصت نشر معارف قرآنى را پیدا کرد. این معارف درصحیفه‏ اى گرد آمده بود که اهل بیت هر یک آن را از رسول خداصلى الله علیه وآله به‏ ارث برده بودند.
    و در این روزگار جامعه اسلامى که دامنه آن بسیار گسترش یافته و به‏ مثابه چادرى بزرگ ملّتهاى گوناگون و فرهنگهاى مختلف را در خود جاى‏داده بود، به معارف قرآنى پیش از پیش نیاز داشت. این جامعه نوین را براساس چه ارزشهایى باید ارزیابى کرد؟ و ارزشهاى توحیدى و چهارچوبهاى عمومى وفرهنگى و روح قوانین حاکم بر این جامعه درزمینه‏ هاى مختلف چگونه باید باشد؟
    تا دیروز امام سجاد از طریق نیایشها و راز و نیازهایش با خداوند،پرچم توحید را بر مى‏افراشت و با دعا و نیایش حیات جامعه مسلمانان‏ و بویژه جامعه مکتبى پیرو خط اهل بیت علیهم السلام را سر و سامان مى‏داد.
    امّا امروز این شالوده توحیدى استوار شده است و امام باقرعلیه السلام مى‏آیدتا قلّه معارف را بر آن بنیاد نهد و پس از وى امام صادق‏ علیه السلام با بیان‏ بسیارى از مسائل حکمت الهى و تفسیر و فقه این بنیاد را تکمیل مى‏کند.
    معارفى که امام باقر در راه نشر و گسترش آن مى‏کوشید، چه بودندوآن‏حضرت چگونه توانست راهى به سوى آنها باز کند؟
    گاه در راه علم مى‏توان از تجارب جزئى به قواعد عمومى دست یافت‏ و گاه نیز مى‏توان از این قواعد عمومى راهى به جزئیات باز کرد. اگر راه‏ نخست، شیوه عموم مردم در رسیدن به علم است، راه دوّم نیز، راه علم‏ پیامبران وجانشینان مرتبط با وحى آنان است
    .

  7. #17
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»


    از این روست که در یکى از کلمات قصار آمده است:
    "علم نقطه‏اى است که نادانان آن را گسترش داده‏اند".
    ظاهراً اساس علم پیامبر و جانشینان معصوم آن‏حضرت، قرآنى است‏که با حدیث نبوّى تفسیر شده است، امّا اساس حقیقى علم آنان نور عقلى‏است که با ایمان و الهام در قلوب خدا شناسان شعله مى‏گیرد. این همان ‏عقلى است که به مردم، اندکى از آن اعطا شده و در عوض خداوندپیامبران و جانشینان آنها را از آن کاملاً بهره‏ مند ساخته است.
    در واقع درخشش نور عقل نزد انسانها و تجلّى آن در معارف اوّلیه ‏اى‏که هر شخصى آن را مى‏داند و در ارزشهایى که مردم در میان خود حاکم ‏گردانیده اند ودر پرتو افشانیها و روشنگرایهایى که فقط نزد گروهى ازمردم یافت مى‏شود وآنان را به نوابغ و سران و بزرگان تبدیل مى‏کند و...ما را به معنى علم تکوینى که پروردگار در قلب اولیاى برگزیده خویش ‏افکنده است، رهنمون مى‏شود. در حدیث آمده است:
    "العلم نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء" .
    به نظر مى‏رسد که برخى از مردم در وجود چنین علمى نزد پیامبران‏ وامامان و گروهى از فقهاى امّت تردید مى‏کنند و بدین سخنان خداونداستناد مى‏جویند که:
    ( وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَیَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ)
    "وکلیدهاى غیب پیش او (خدا) است که کسى جز او از آنها آگاهى ندارد."
    و: ( قُل لاَّ یَعْلَمُ مَن فِی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ)
    "بگو در آسمانها و زمین، هیچ کس جز خداوند غیب نمى‏داند."

  8. #18
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    در حقیقت اگر مقصود اینان آن باشد که انسان به عنوان انسان‏ نمى‏تواند بر غیب آگاهى یابد، بى تردید حق به جانب ایشان است، امّااگر آنان بخواهند بگویند که خداوند نمى‏تواند به برخى از انسانها، غیب ‏را بیاموزد پاسخ خواهیم داد که:
    چنین نیست بلکه خداوند بر انجام این کار تواناست. مگر هر یک ازما تا اندازه‏اى به آینده علم نداریم. به عنوان مثال مگر ما نمى‏دانیم که‏ روزى خواهیم مرد و یا مگر نمى‏دانیم که قیامت بر پا خواهد شد وخداوندمردگان را بر خواهد انگیخت و خورشید فردا طلوع خواهد کرد و امروزنیز بالاخره در پس کوههاى مغرب فرو مى‏رود؟ این معارف و دهها دانش ‏دیگر مربوط به آینده، بیش از نیمى از اطلاعات ما را تشکیل مى‏دهندوپایه علم و هدف اساسى علم مى‏باشند.
    خداوند پاک به انسان چیزهایى را که نمى‏دانست آموخت. وحى نیزبخشى از علم غیبى است که پروردگار به هر یک از بندگان خود که ‏بپسندد، آن را مى‏آموزد.
    خداوند متعال در قرآن فرموده است:
    ( عَالِمُ الْغَیْبِ فَلاَ یُظْهِرُ عَلَى‏ غَیْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى‏ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ‏یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً)
    "داننده غیب است و هیچ کس را بر غیبش آگاه نگرداند * مگر آن کس ازرسولان خود که بر گزیده است که بر محافظت او (فرشتگان را) از پیش رووپشت سر مى‏فرستد."
    و نیز فرموده است:
    ( وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُسُلِهِ مَن یَشَاءُفَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ)
    "و خداوند تمام شما را بر غیب آگاه نسازد و لیکن خداوند هر کس ازرسولانش را که بخواهد بر مى‏گزیند. پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آریدو اگر ایمان آورید و تقوا پیشه کنید، شما را پاداشى بزرگ است."

  9. #19
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»

    همچنین در جاى دیگرى فرموده است:
    ( ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ‏یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ)
    "این از خبرهاى غیب است که آن را به تو وحى مى‏کنیم و تو نزد آنان‏حاضر نبودى آن زمان که قرعه به نام نگهبانى و کفالت مریم مى‏زدند و تو نزدآنان نبودى هنگامى که با یکدیگر به مخاصمه بر مى‏خاستند."
    بالاخره آنکه اینان در "وسعت" دانش پیامبران و اوصیا به تردیدافتاده‏ اند. آنان هنوز در نیافته ‏اند که چگونه بشرى محدود مى‏تواند به ‏راهنمایى پروردگار خویش به علم حقایق دست یابد. اینان از همان‏ خاستگاهى به تکذیب این "وسعت" علم مى‏پردازند که پیشینیان ازهمان خاستگاه پیامبرى پیامبران را تکذیب مى‏کردند و این خاستگاه‏ همان جهل به مقامى است که براى انسان مخلص و خداگر اختصاص داده‏ شده است. اینان هنگامى که "مجبور" شدند نبوّت را به رسمیّت بشناسندوابعاد آنرا نشناختند کوشیدند تا آنجا که ممکن است از شأن و مقام آن‏بکاهند و تا آنجا که مى‏توانند سعى میکنند معجزات ومقامات والاى آنان‏را انکار کنند و چون در این هدف ناکام شدند، از قدر اوصیاء مى‏کاهندوکرامات و برخوردارى آنان را از علم، آن هم از سر چشمه‏اى غیبى وبه‏ صورت الهام، نفى کردند. حال آن که اگر اینان با خود و با حق منصفانه‏ برخورد مى‏کردند و پس از آن همه دلایل محکمى که از خلال بررسى‏وپژوهش سخنان آنان به دست مى‏آمد، بدون هیچ تعصب کورکورانه یاپیشداورى هیچ مانع عقلى براى اعتراف به این نکته نمى‏یافتند.
    امام باقر نیز همچون دیگر ائمه علیهم السلام با دو گروه متفاوت از مردم‏برخورد داشت. در همان هنگامى که برخى وى را از جنس بشرنمى‏دانستند و به سبب غلوى که در این خصوص نشان مى‏دادند از مرز دین ‏فراتر مى‏رفتند، برخى دیگر اصلاً وابداً مقام والا و بزرگ حضرتش را به ‏رسمیّت نمى‏شناختند!

  10. #20
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»


    یکى از افراد گروه نخست، مغیره بن سعید بود که راه غلو پویید و برامام باقر دروغ بست تا آنجا که امام در باره او به یکى از یارانش به نام‏ سلیمان لبان فرمود:
    هیچ مى‏دانى داستان مغیره بن سعید مانند کیست؟ سلیمان گفت: نه.
    آن‏حضرت فرمود:
    ماجراى او همچون ماجراى بلعم است که اسم اعظم بدو داده شده بودکه خداوند در باره او فرموده بود:
    ( آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ)
    "آیتهاى خویش را به او عطا کردیم پس او از این آیات سر پیچید چنان که‏ شیطان او را تعقیب کرد و از گمراهان شد."
    امّا گروه دوّم پر شمارتر بودند. اینان کسانى بودند که نمى‏توانستند علم‏ امام و معرفت وى را بدانچه آنان نمى‏شناختند و کرامت او را در نزدخداوند وپذیرفتن دعاهایش از سوى خداوند را به خود بقبولانند!!
    اینان نه تنها منکر فضایل اهل‏بیت ‏علیهم السلام هستند بلکه حتّى آنها راامورى ناممکن قلمداد مى‏کنند. چرا؟ چون هنوز انبیا و اولیاى خدا ومقام والاى آنان را در پیشگاه پروردگار به درستى نشناخته‏ اند.
    اگر اینان واقعاً در آفرینش انسان و اینکه چگونه خداوند انسان را درزمین به جانشینى خویش برگزید و به واسطه دانایى و توانایى که بدوبخشید، هر آنچه که در زمین بود به تسخیر وى در آورد اندیشه‏ مى‏کردند، پى مى‏بردند که این از حکمتهاى خداوند سبحان است که یکى‏را در علم و دانایى بر دیگرى برترى دهد و به فرمانبرداران و مخلصانش،چه از راه وحى، همچون پیامبران، وچه از راه الهام، همچون جانشینان‏ پیامبران، معرفت و آگاهى بیشترى بخشد.
    از سوى دیگر، کتابى که خداوند به وحى فرو فرستاده است خود دربرگیرنده چشم اندازهاى گسترده علم و دانش است که جز کسانى که‏ خداوند دلهایشان را به ایمان آزموده است، بدانها دست نیازند که ایمان‏ نور خداوندى است که از مشکات نبوّت تابیده مى‏شود. این همان یاد و نام ‏خداست که از خانه‏ هاى اوصیا اوج مى‏گیرد چنان که خداوند در قرآن‏ کریم فرموده است: ( اللَّهُ نُورُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَامِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ)

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •