RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
از خدا بترس و در قلب خود دو چیز را قرار ده. بدانچه دوست دارىهنگام حضور در پیشگاه پروردگارت با تو باشد، بنگر و آن را فراروىخویش بگذار وبه آنچه دوست ندارى هنگام حضور در پیشگاهپروردگارت با تو باشد بنگر ودر جستجوى تعویض از آنها باش. به سوىکالایى مرو که بر پیشینیان سودى نداشته و تو امید دارى که براى تو سودکند. از خدا بترس اى عمر! درها را بگشاى و در بانها را بردار و ستمدیدهرا یارى کن و حقوق تباه شده مردم را به ایشان باز گردان. سپس فرمود:سه چیز است که در شخصى باشد، ایمانش به خداوند کامل شده است...
در این هنگام عمر بر روى زانوانش افتاد و گفت: بگو اى برخاسته ازخاندان نبوّت. امام باقرعلیه السلام فرمود: آرى، اى عمر کسى که چون خشنودشد خشنودىاش او را در باطل داخل نگرداند و چون خشمگین شدخشمش او را از جاده حق برون نبرد و چون قدرت یافت، به چیزى که ازآن او نیست، دست دراز نکند.
پس عمر، دوات و کاغذ خواست و نوشت: بسم اللَّه الرحمن الرحیماین نامهاى است مبنى بر آنکه عمر بن عبد العزیز به تظلّم محمّد بن علىرسیدگى کرد و فدک را به او باز پس داد.
ثانیاً - چنین به نظر مىرسد که بنى امیّه به خاطر باز تابهاى منفىجریان کربلا، از کشتن خاندان علىعلیه السلام به صورت آشکار امتناعمىورزیدند. از طرفى ائمه علیهم السلام نیز به نوبه خود شرایط را براى ایجادیک نهضت خونین مناسب نمىدیدند. داستان زیر که از زبان یکى ازراویان نقل شده، گواه درستى این ادعاست.
پس از آنکه زید بن حسن بر سر میراث رسول خداصلى الله علیه وآله با امام باقر بهمنازعه بر خاست به قصد چاره جویى به سوى خلیفه اموى (عبد الملکبن مروان) رفت و به وى گفت: از نزد جادوگرى دروغگو که وانهادنش بهصلاح تو نیست، به نزدت آمدهام.
عبد الملک نیز نامهاى به والى مدینه نوشت و به او دستور داد کهمحمّد بن على را دست و پا بسته به درگاه او بفرستد و به زید گفت: بهنظرم اگر تو را مسئول کشتن او کنم، هر آینه وى را خواهى کشت؟ زیدپاسخ داد: بلى همین طور است