عصر یک جمعه دلگیر
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: عصر یک جمعه دلگیر

  1. #1
    کاربر کانون maryam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    56
    می پسندم
    64
    مورد پسند : 16 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    28

    عصر یک جمعه دلگیر

    عصر این جمعه ی دلگیر ،

    وجود تو کنار ِدلِ هر بیدلِ آشفته شود حسّ،

    تو کجایی گل نرگس ؟

    به خدا ، آهِ نفس های غریبِ تو که آغشته به حزنی است ،

    زجنس ِ غم و ماتم،

    زده آتش به دلِ عالم و آدم ،

    این روز و شبِ رنگِ شفق یافته ،

    در سوگِ کدامین غم عظمی ،

    به تنت رخت عزا کرده ؟!

    ای عشق ِمجسم!

    که به جای نم ِشبنم،

    بچکد خونِ جگر ،

    دم به دم از عمق ِ نگاهت.

    نکند باز شده ماه محرم ؟!

    که چنین می زند آتش به دلِ فاطمه آهت !

    به فدای نخ ِ آن شالِ سیاهت

    به فدای رُخت ،

    ای ماه! بیا ،

    صاحبِ این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

    آجرک الله!

    عزیز دو جهان، یوسفِ در چاه ،

    دلم سوخته از آهِ نفس های غریبت ،

    دلِ من بالِ کبوتر شده،

    خاکستر ِپرپرشده،

    همراهِ نسیم سحری ،

    روی پَر فطرس ِ معراج ،

    نَفَس گشته هوایی

    و سپس رفته به اقلیم رهایی،

    به همان صحن و سرایی که شما زائر ِآنی !

    و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراهِ خودت

    زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی ؟!

    به خدا در هوس ِ دیدنِ شش گوشه دلم ، تاب ندارد

    نِـگــَهـَم خواب ندارد،

    قَــلمـَم گوشه ی دفتر ،

    غزلِ ناب ندارد،

    شبِ من رُوزن مهتاب ندارد،

    همه گویند به انگشتِ اشاره

    مگر این عاشق ِ بیچارهء دلسوخته

    ارباب ندارد... ؟!!

    تو کجایی؟

    تو کجایی شده ام باز هوایی،

    شده ام باز هوایی...

  2. #2
    کاربر کانون
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    1
    می پسندم
    0
    مورد پسند : 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    RE: عصر یک جمعه دلگیر


مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •