سوره نساء [4] - صفحه 11
صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 9101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 116

موضوع: سوره نساء [4]

  1. #101
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    آغاز جزء ششم قرآن مجيد
    ادامه سوره نساء
    (آيه 148)- در اين آيه و آيه بعد اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده، نخست مى‏فرمايد: «خدا دوست نمى‏دارد كه بدگويى شود و يا عيوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شود» (لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ).

    زيرا همان گونه كه خداوند «ستّار العيوب» است، دوست ندارد كه افراد بشر پرده‏درى كنند و عيوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند.

    سپس به بعضى از امور كه مجوز اين گونه بدگوييها و پرده‏دريها مى‏شود اشاره كرده، مى‏فرمايد: «مگر كسى كه مظلوم واقع شده» (إِلَّا مَنْ ظُلِمَ).

    چنين افراد براى دفاع از خويشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شكايت كنند و يا از مظالم و ستمگريها آشكارا مذمت و انتقاد و غيبت نمايند و تا حق خود را نگيرند و دفع ستم ننمايند از پاى ننشينند.

    و در پايان آيه- همان طور كه روش قرآن است- براى اين كه افرادى از اين استثناء نيز سوء استفاده نكنند و به بهانه اين كه مظلوم واقع شده‏اند عيوب مردم را بدون جهت آشكار نسازند مى‏فرمايد: «خداوند سخنان را مى‏شنود و از نيات آگاه است» (وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً).

  2. #102
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 149)- در اين آيه، به نقطه مقابل اين حكم اشاره كرده، مى‏فرمايد: «اگر نيكيهاى افراد را اظهار كنيد و يا مخفى نماييد مانعى ندارد (به خلاف بديها كه مطلقا جز در مواردى استثنايى بايد كتمان شود) و نيز اگر در برابر بديهايى كه افراد به شما كرده‏اند راه عفو و بخشش را پيش گيريد بهتر است زيرا اين كار در حقيقت يك نوع كار الهى است كه با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام، بندگان شايسته خود را مورد عفو قرار مى‏دهد» (إِنْ تُبْدُوا خَيْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا قَدِيراً).

    (آيه 150)- ميان پيامبران تبعيض نيست! در اين آيه و آيه بعد توصيفى از حال جمعى از كافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آيات گذشته را كه در باره منافقان بود تكميل مى‏كند.

    نخست به كسانى كه ميان پيامبران الهى فرق گذاشته، بعضى را بر حق و بعضى را بر باطل مى‏دانند اشاره كرده، مى‏فرمايد: «آنها كه به خدا و پيامبرانش كافر مى‏شوند و مى‏خواهند ميان خدا و پيامبران تفرقه بيندازند و اظهار مى‏دارند كه ما نسبت به بعضى از آنها ايمان داريم اگر چه بعضى ديگر را به رسميت نمى‏شناسيم، و به گمان خود مى‏خواهند در اين ميان راهى پيدا كنند ...» (إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا).

    در حقيقت اين جمله حال يهوديان و مسيحيان را روشن مى‏سازد كه يهوديان مسيح را به رسميت نمى‏شناختند، و هر دو، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را، در حالى كه طبق كتب آسمانى آنها نبوت اين پيامبران بر ايشان ثابت شده بود.

    بنابراين، ايمان آنها حتى در مواردى كه نسبت به آن اظهار ايمان مى‏كنند، بى‏ارزش قلمداد شده است، چرا كه از روح حق‏جويى سر چشمه نمى‏گيرد.

  3. #103
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 151)- در اين آيه ماهيت اين افراد را بيان كرده، مى‏فرمايد: «آنها كافران واقعى هستند» (أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا).

    و در پايان آنها را تهديد كرده، مى‏گويد: «ما براى كافران عذاب توهين آميز و خواركننده‏اى فراهم ساخته‏ايم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ عَذاباً مُهِيناً).

    (آيه 152)- در اين آيه به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره كرده و مى‏گويد: «كسانى كه ايمان به خدا و همه پيامبران او آورده‏اند و در ميان هيچ يك از آنها تفرقه نينداختند (و با اين كار، «تسليم و اخلاص» خود در برابر حق، و مبارزه با هر گونه «تعصب» نابجا را اثبات نمودند) به زودى خداوند پاداشهاى آنها را به آنها خواهد داد» (وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ).

    و در پايان آيه به اين مطلب اشاره مى‏شود كه اگر اين دسته از مؤمنان در گذشته مرتكب چنان تعصبها و تفرقه‏ها و گناهان ديگر شدند اگر ايمان خود را خالص كرده و به سوى خدا بازگردند خداوند آنها را مى‏بخشد «و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست» (وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).

  4. #104
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 153)

    شأن نزول:

    جمعى از يهود نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: اگر تو پيغمبر خدايى كتاب آسمانى خود را يكجا به ما عرضه كن، همانطور كه موسى تورات را يكجا آورد، اين آيه و آيه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

    تفسير:

    بهانه جويى يهود- در اين آيه، نخست اشاره به درخواست اهل كتاب (يهود) مى‏كند و مى‏گويد: «اهل كتاب از تو تقاضا مى‏كنند كه كتابى از آسمان (يكجا) بر آنها نازل كنى» (يَسْئَلُكَ أَهْلُ الْكِتابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتاباً مِنَ السَّماءِ).

    شك نيست كه آنها در اين تقاضاى خود حسن نيت نداشتند، زيرا هدف از نزول كتاب آسمانى همان ارشاد و هدايت و تربيت است، گاهى اين هدف با نزول كتاب آسمانى يكجا تأمين مى‏شود، و گاهى تدريجى بودن آن به اين هدف بيشتر كمك مى‏كند.

    لذا به دنبال اين تقاضا خداوند به عدم حسن نيت آنها اشاره كرده، و ضمن دلدارى به پيامبرش، سابقه لجاجت و عناد و بهانه‏جويى يهود را در برابر پيامبر بزرگشان موسى بن عمران بازگو مى‏كند.

    نخست مى‏گويد: «اينها از موسى چيزهايى بزرگتر و عجيبتر از اين خواستند و گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده»! (فَقَدْ سَأَلُوا مُوسى‏ أَكْبَرَ مِنْ ذلِكَ فَقالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً).

    اين درخواست عجيب و غير منطقى كه نوعى از عقيده بت‏پرستان را منعكس مى‏ساخت و خدا را جسم و محدود معرفى مى‏كرد و بدون شك از لجاجت و عناد سر چشمه گرفته بود، سبب شد كه «صاعقه آسمانى به خاطر اين ظلم و ستم آنها را فرا گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ).

    سپس به يكى ديگر از اعمال زشت آنها كه مسأله «گوساله پرستى» بود، اشاره مى‏كند و مى‏گويد: «آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلايل روشن، گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب كردند»! (ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ).

    ولى با اين همه براى اين كه به راه بازگردند «ما آنها را بخشيديم و به موسى برترى و حكومت آشكارى داديم» و بساط رسواى سامرى و گوساله پرستان را برچيديم» (فَعَفَوْنا عَنْ ذلِكَ وَ آتَيْنا مُوسى‏ سُلْطاناً مُبِيناً).

  5. #105
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 154)- باز آنها از خواب غفلت بيدار نشدند و از مركب غرور و لجاجت پايين نيامدند، به همين جهت «ما كوه طور را بر بالاى سر آنها به حركت درآورديم، و در همان حال از آنها پيمان گرفتيم و به آنها گفتيم كه به عنوان توبه از گناهانتان از در بيت المقدس با خضوع و خشوع وارد شويد، و نيز به آنها تأكيد كرديم كه در روز شنبه دست از كسب و كار بكشيد و راه تعدى و تجاوز را پيش نگيريد (و از ماهيان دريا كه در آن روز صيدش حرام بود استفاده نكنيد) و در برابر همه اينها پيمان شديد از آنان گرفتيم» اما آنها به هيچ يك از اين پيمانهاى مؤكد وفا نكردند! (وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً).

    (آيه 155)- گوشه ديگرى از خلافكاريهاى يهود! در اينجا قرآن به قسمتهاى ديگرى از خلافكاريهاى بنى اسرائيل و كارشكنيها و دشمنيهاى آنها با پيامبران خدا اشاره كرده است.

    نخست، به پيمان‏شكنى و كفر جمعى از آنها و قتل پيامبران به دست آنان اشاره كرده چنين مى‏فرمايد: «ما آنها را به خاطر پيمان شكنى» از رحمت خود دور ساختيم يا قسمتى از نعمتهاى پاكيزه را بر آنان تحريم نموديم (فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ).

    آنها به دنبال اين پيمان شكنى، «آيات پروردگار را انكار كردند و راه مخالفت پيش گرفتند» (وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ).

    و به اين نيز قناعت نكردند، «بلكه دست به جنايت بزرگ ديگرى كه قتل و كشتن راهنمايان و هاديان راه حق يعنى پيامبران زدند و بدون هيچ مجوزى آنها را از بين بردند» (وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ).

    آنها به قدرى در اعمال خلاف جسور و بى‏باك بودند كه گفتار پيامبران را به باد استهزاء مى‏گرفتند و صريحا به آنها «گفتند: بر دلهاى ما پرده افكنده شده كه مانع شنيدن و پذيرش دعوت شماست»! (وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ).

    در اينجا قرآن اضافه مى‏كند: دلهاى آنها به كلى مهر شده و هيچ گونه حقى در آن نفوذ نمى‏كند ولى عامل آن كفر و بى‏ايمانى، خود آنها هستند و به همين دليل جز افراد كمى كه خود را از اين گونه لجاجتها بركنار داشته‏اند ايمان نمى‏آورند، مى‏فرمايد: «آرى! خداوند به علت كفرشان، بر دلهاى آنها مهر زده، كه جز عده كمى (كه راه حق مى‏پويند و لجاج ندارند) ايمان مى‏آورند» (بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا).

  6. #106
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 156)- «آنها در راه كفر آن چنان سريع تاختند كه به مريم پاكدامن، مادر پيامبر بزرگ خدا كه به فرمان الهى بدون همسر باردار شده بود تهمت بزرگى زدند» (وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى‏ مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظِيماً).

    (آيه 157)- حتى آنها به كشتن پيامبران افتخار مى‏كردند «و مى‏گفتند ما مسيح عيسى بن مريم رسولخدا را كشته‏ايم» (وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ). و شايد تعبير به رسول اللّه را در مورد مسيح از روى استهزاء و سخريه مى‏گفتند.

    در حالى كه در اين ادعاى خود نيز كاذب بودند، «آنها هرگز مسيح را نكشتند و نه به دار آويختند، بلكه ديگرى را كه شباهت به او داشت اشتباها به دار زدند» (وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ).

    سپس قرآن مى‏گويد: «آنها كه در باره مسيح اختلاف كردند، خودشان در شك بودند و هيچ يك به گفته خود ايمان نداشتند و تنها از تخمين و گمان پيروى مى‏كردند» (وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ).

    آنگاه قرآن به عنوان تأكيد مطلب مى‏گويد: «و قطعا او را نكشتند» (وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً).

    (آيه 158)- «بلكه خداوند او را به سوى خود برد و خداوند قادر و حكيم است» (بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً).

    اگر مى‏بينيم قرآن مخصوصا روى مصلوب نشدن مسيح (ع) تكيه كرده، به خاطر اين است كه عقيده خرافى فداء و بازخريد گناهان امت را به شدت بكوبد، تا مسيحيان نجات را در گروه اعمال خويش ببينند، نه در پناه بردن به صليب!

  7. #107
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 159)- در تفسير اين آيه دو احتمال است كه هر يك به جهاتى قابل ملاحظه است:

    1- آيه مى‏فرمايد: «هيچ كس از اهل كتاب نيست مگر اين كه به مسيح (ع) پيش از مرگ خود ايمان مى‏آورد» (وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ).

    و آن هنگامى است كه انسان در آستانه مرگ قرار مى‏گيرد و ارتباط او با اين جهان ضعيف و با جهان بعد از مرگ قوى مى‏گردد، پرده‏ها از برابر چشم او كنار مى‏رود و بسيارى از حقايق را مى‏بيند، در اين موقع است كه چشم حقيقت بين او مقام مسيح را مشاهده مى‏كند و در برابر او تسليم مى‏گردد، آنها كه منكر او شدند به او مؤمن مى‏شوند و آنها كه او را خدا دانستند به اشتباه خود پى مى‏برند در حالى كه اين ايمان هيچ گونه سودى براى آنها ندارد- پس چه بهتر اكنون كه ايمان مفيد است مؤمن شوند!

    2- منظور اين است كه تمام اهل كتاب به حضرت مسيح (ع) پيش از «مرگ او» ايمان مى‏آوردند يهوديان او را به نبوت مى‏پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او مى‏كشند و اين به هنگامى است كه مسيح (ع) طبق روايات اسلامى در موقع ظهور حضرت مهدى (عج) از آسمان فرود مى‏آيد، و پشت سر او نماز مى‏گذارد و يهود و نصارا نيز او را مى‏بينند و به او و مهدى (عج) ايمان مى‏آورند، و روشن است كه مسيح به حكم اين كه آيينش مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در اين زمان از آيين موجود يعنى آيين اسلام كه مهدى (عج) مجرى آن است پيروى كند.

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: «در روز رستاخيز، مسيح گواه بر آنها خواهد بود» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً).

    منظور از گواهى مسيح بر ضد آنها اين است كه او گواهى مى‏دهد كه تبليغ رسالت كرده و آنها را هيچ گاه به خدايى و الوهيت خود دعوت ننموده بلكه به ربوبيت پروردگار دعوت كرده است.

  8. #108
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 160)- سرنوشت صالحان و ناصالحان يهود! در آيات گذشته به چند نمونه از خلافكاريهاى يهود اشاره شد، در اين آيه و دو آيه بعد نيز پس از ذكر چند قسمت ديگر از اعمال ناشايست آنها، كيفرهايى را كه بر اثر اين اعمال در دنيا و آخرت دامان آنها را گرفته و مى‏گيرد، بيان مى‏دارد.

    نخست مى‏فرمايد: «به خاطر ظلم و ستمى كه يهود كردند، و به خاطر باز داشتن مردم از راه خدا، قسمتى از چيزهاى پاك و پاكيزه را كه بر آنها حلال بود تحريم كرديم» و آنان را از استفاده كردن از آن محروم ساختيم (فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً) «1».

    (آيه 161)- و نيز به خاطر اين كه «رباخوارى مى‏كردند با اين كه از آن نهى شده بودند، و همچنين اموال مردم را به ناحق مى‏خوردند، همه اينها سبب شد كه گرفتار آن محروميت شوند» (وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَكْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ).

    گذشته از اين كيفر دنيوى، ما آنها را به كيفرهاى اخروى گرفتار خواهيم ساخت «و براى كافران آنها عذاب دردناكى آماده كرده‏ايم» (وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً).

  9. #109
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 162)- در اين آيه به واقعيت مهمى اشاره شده كه قرآن كرارا به آن تكيه كرده است و آن اين كه مذمت و نكوهش قرآن از يهود به هيچ وجه جنبه مبارزه نژادى و طائفه‏اى ندارد، اسلام هيچ نژادى را به عنوان «نژاد» مذمت نمى‏كند بلكه نكوهشها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و منحرفان است، لذا در اين آيه افراد با ايمان و پاكدامن يهود را استثناء كرده، و مورد ستايش قرار داده و پاداش بزرگى به آنها نويد مى‏دهد، و مى‏گويد: «ولى آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخند و مؤمنان (از دست اسلام) به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پيامبران پيشين نازل گرديده ايمان مى‏آورند (همچنين) نمازگزاران و زكات‏دهندگان و ايمان‏آورندگان به خدا و روز قيامت به زودى پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد» (لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْراً عَظِيماً).

    به همين دليل مى‏بينيم كه جمعى از بزرگان يهود به هنگام ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و مشاهده دلايل حقانيت او به اسلام گرويدند و با جان و دل از آن‏ حمايت كردند و مورد احترام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ساير مسلمانان بودند.

    (آيه 163)- در آيات گذشته خوانديم كه يهود در ميان پيامبران خدا تفرقه مى‏افكندند بعضى را تصديق و بعضى را انكار مى‏كردند در اين آيه، بار ديگر به آنها پاسخ مى‏گويد كه: «ما بر تو وحى فرستاديم همانطور كه بر نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و همانطور كه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبرانى كه از فرزندان يعقوب بودند و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داود كتاب زبور داديم» (إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً).

  10. #110
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره نساء

    (آيه 164)- در اين آيه اضافه مى‏كند پيامبرانى كه وحى بر آنان نازل گرديد منحصر به اينها نبودند بلكه «پيامبران ديگرى كه قبلا سرگذشت آنها را براى تو بيان كرده‏ايم و پيامبرانى را كه هنوز سرگذشت آنها را شرح نداده‏ايم همگى همين مأموريت را داشتند و وحى الهى بر آنها نازل گرديد» (وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ). و از اين بالاتر «خداوند رسما با موسى سخن گفت» (وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً).

    (آيه 165)- بنابراين، رشته وحى هميشه در ميان بشر بوده است و چگونه ممكن است ما افراد انسان را بدون راهنما و رهبر بگذرانيم و در عين حال براى آنها مسؤوليت و تكليف قائل شويم؟ لذا «ما اين پيامبران را بشارت‏دهنده و انذاركننده قرار داديم تا به رحمت و پاداش الهى، مردم را اميدوار سازند و از كيفرهاى او بيم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه‏اى نداشته باشند» (رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ).

    خداوند برنامه ارسال اين رهبران را دقيقا تنظيم و اجرا نموده، چرا چنين نباشد با اين كه: «او بر همه چيز توانا و حكيم است» (وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً).

    حكمت او ايجاب مى‏كند كه اين كار عملى شود و قدرت او راه را هموار مى‏سازد.

صفحه 11 از 12 نخستنخست ... 9101112 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •