خاطره‌ /«وقتی که بنی‌صدر غش کرد»
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: خاطره‌ /«وقتی که بنی‌صدر غش کرد»

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    خاطره‌ /«وقتی که بنی‌صدر غش کرد»

    خاطره‌ /«وقتی که بنی‌صدر غش کرد»

    به گزارش مشرق، ابراهیم رضایی در وبلاگش نوشت:

    دیروز دوشنبه سوم مهرماه به همراه دو سه تن از دوستان خبرنگار در دافوس ارتش و در گعده‌ای خودمانی خدمت امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی معاون هماهنگ کننده ستاد کل نیروهای مسلح بودیم. از نظر شناسنامه‌ای پیر شده است اما انصافا از ما جوان‌ها جوان‌تر است. دوستی می‌گفت که امیر 50 سال است که لباس ارتش بر تن دارد و همه این سال‌ها از تمامیت ارضی کشور دفاع کرده است.

    از امیر راجع به مسائل مختلفی از نقش ارتش در دوران دفاع مقدس تا ماجرای پذیرش قطعنامه و پیشرفت‌های دفاعی کشور پرسیدیم و او استوار و مهربان پاسخ داد. هنوز هم در لابلای سخنانش رعایت کامل مصالح و منافع ملی را می‌کند. اگر چه در مورد برخی مسائل از جمله در خصوص کوتاهی درباره بازگویی نقش و خدمات ارتش دلش پر است اما گلایه نمی‌کند. سرلشکر از برخی نظامیان سابق که بخاطر ژست انتخاباتی حماسه‌های ارتشیان را نادیده گرفته و زیر سووال برده بودند نیز شکوه داشت اما ترجیح داد که سکوت کند.

    در لابلای سخنانش، امیر خاطره‌ای جالب و خواندنی از دوران ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر و سرکشی وی به مناطق جنگی به عنوان فرمانده کل قوا تعریف کرد. ماجرا از این قرار بوده که بنی‌صدر -که این روزها و در مصاحبه‌هایش خود را یک «مرد گنده» می‌نمایاند-، در 6 آذرماه سال 59 به همراه امرای ارتش از جمله شهیدان نامجو، فلاحی و فکوری به آبادان سفر می‌کند. سرلشکر مجاهد حسنی سعدی می‌گفت: «من وضعیت آبادان و خرمشهر را برای بنی صدر شرح دادم و گفتم که آبادان در محاصره 330 درجه است و ما از راه دریا با آنجا...»

  2. #2
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: خاطره‌ /«وقتی که بنی‌صدر غش کرد»

    امیر ادامه داد: «بنی صدر همان‌گونه که روی صندلی نشسته بود، از ترس غش کرد و روی زمین افتاد، دکتر شیبانی او را معالجه کرد و سرم به او وصل کرد... فردا صبح زود نیز او را با هلی‌کوپتر بردند».

    وقتی این ماجرا را از زبان سرلشکر صادق و صمیمی ارتش شنیدم به یاد سوپرمن بازی‌های بنی صدر و مواضع متکبرانه او طی این سال‌ها از جمله ادعاهای اخیر وی در مصاحبه با بی‌بی‌سی و هتاکی‌اش علیه آقا افتادم. جالب است، امیر می‌گفت آقا پنجم مهرماه 59 وارد خرمشهر شدند و جنگیدند. بنی صدرِ عقل کل! وقتی پس از مدت‌ها شرح جنگ را می‌شنود از ترس غش می‌کند و دَر می‌رود. این عاقبت ملی‌گرایی است و البته عبرتی است برای نوملی‌گرایان مدعی امروز.

    نکته جالب دیگری که امیر سعدی در پاسخ به سووالی در مورد خائن بودن یا خائن نبودن بنی صدر می‌گفت این بود که به عقیده امیر، بنی صدر قطعا در آن زمان با خارج ارتباط داشت.

    ***

    جدای از این مسائل نکته مهم دیگری را که حتما باید در این مجال بازگو و تاکید کنم این است که من و هم نسلی‌هایم و نسل‌های بعد از ما بدهکار و مدیون رشادت‌ها و مجاهدت‌های امثال «حسین حسنی سعدی» بوده و هستیم. کافیست تا اندکی با خود بیندیشیم که اگر امثال امیر سعدی نبودند امروز در چه وضعیتی و فلاکتی بودیم. او که نیم قرن است در لباس رزمندگی ارتش از وجب وجب خاک ایران اسلامی و از ناموس ایرانیان دفاع کرده است.

    خدمت سعدی ارتش به این مرز و بوم اگر از سعدی شیراز و امثالهم بیشتر نباشد، قطعا کمتر نیست.
    -پایان-

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •