فرقه وهابیت
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21

موضوع: فرقه وهابیت

  1. #1
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47

    Post
    فرقه وهابیت

    وهابیت، عبارتی که نخست برای شناساندن یک سری عقاید و نظرات به کار می‎رود و دروهله‎ی بعد به پیروان محمد بن عبدالوهاب اطلاق می‎شود[1].

    این نام از پدر محمد بن عبدالوهاب "عبدالوهاب" مشتق شده است و در اصل به وسیله‎ی مخالفین محمد بن عبدالوهاب استفاده می‎شده است تا بدین وسیله عقاید و نظرات او را متهم کنند که یک دیدگاه شخصی محض است. احتمالا اولین باری که این عبارت مورد استفاده قرارگرفت در عنوان کتاب الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه (چاپ اول بمبئی 1306/ 1888-9) بود. کتابی نوشته‎ی سلیمان بن عبدالوهاب (متوفی 1208/1793-4) که تا سال 1776/ 1190به شدت با تعالیم برادرش مخالف بود. محمد بن عبدالوهاب و پیروانش خود را " موحدین " می‎نامیدند. یعنی " کسانی که به یگانگی خداوند اقرار دارند ". با این حال الوهابیه (و مشتقات وهابی یا وهابیون) گسترده­ترین عبارت و جمله برای نشان دادن عقاید و آراء محمد بن عبدالوهاب و همین­طور پیروانش شد. در قرن بیستم پیروان و دانش آموختگان این جنبش نیز از این نام استفاده می‎کردند، مانند سلیمان بن سحمان (متوفی 1930) در کتابش به نام الهدیه السنیه والتحفه الوهابیه النجیه[2] یا مانند محمد رشید رضا در کتابش به عنوان الوهابیون و الحجاز(قاهره 1344/1926).


  2. کاربر مقابل پست محمدابراهیم نامدار عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (09-16-2013)

  3. #2
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    1. قرن 18 و 19

    الف. عقاید و نظرات

    وهابیت در نیمه‎ی قرن 18 در یک صحرای کم فروغ و خواب آلود روستای درعیه در مرکز شبه جزیره عربستان به وجود آمد. محمد بن عبدالوهاب در سال 1153/1740 در حرَیمله - از توابع استان المِحمل در نجد- تعلیمات خود را به صورت عمومی و علنی آغاز کرد.

    در نجد مذهب حنبلی در طول قرن­ها مذهب غالب بود و محمد بن عبدالوهاب بر همین مبنا تعلیم دیده بود. با این حال وقتی او در مجامع عمومی ظاهر شد، علمای مذهب حنبلی تعلیمات او را شدیدا به عنوان نفاق رد کردند (به عنوان مثال برادرش سلیمان بعد قاضیِ شهرِ حریمله یعنی عبدالله المُویس (متوفی 1175/1761) قاضی در حَرما/ سُدَیر، سلیمان بن سُهیم، عالم حنبلی از ریاض) به علاوه علمای حنبلی از استان ساحلی شرق یعنی الحصه (به عنوان مثال محمد بن عبدالرحمن بن افالیق (متوفی 1164/1751) و عبدالله بن فَیروز(متوفی 1175/1761-2) و محمد بن عبدالله بن فَیروز (متوفی 1216/ 1801-2). کشمکش بین نمایندگانِ مذهب حنبلی - به عنوان مثال مُفتی حنبلی مذهب مکه محمد بن حُمید الأمیری (1235-95/1820-78) و حسن بن عمر الشاطی الدمشقی البغدادی 74-1205/ 1858-1791) ولی با این حالاقدامات گسترش وهابیت به صورت علنی تا قرن 19 نیز ادامه داشت.

    محور اصلی تعلیمات محمد بن عبدالوهاب از مفهوم توحید و مفهوم مقابل آن یعنی شرک تشکیل شده است به طوری­که او نقد تندرویی را از رفتار مذهبی معاصر خود، داشت. او ادعا کرد که اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان، نه فقط در نجد بلکه در تمام جهان اسلام، به حالتی از غفلت مذهبی فرو رفته‎اند که دست کمی از جاهلیت ندارد. به نظر او دلیل این امر غفلت از معنای واقعی توحیدی است که خداوند آن راآنآ تعیین کرده است و پیامبرش محمد آن را به طورکامل تبیین کرده است. محمد بن عبدالوهاب هنوز در حریمله بود که کتابالتوحید الذی هو حق الله إلی الأبد را نوشت کتابی که اساسا مجموعه‎ای از آیات قرآنی و احادیث دست­چین شده است که در کنار هم به عنوان ماده‎ی اصلی برای استدلالش[3]قرار گرفت. بر اساس گفتار او توحید معنای سه گانه‎ای دارد: توحید الربوبیه، توحید الألوهیه و توحید الأسماء والصفات. از آنجایی که او تنها به قسمت سوم از این دسته پرداخته است(یعنی توحید صفات خداوند به همان صورتی که در قرآن آمده است بدون هیچ گونه تاویل و تفسیری)[4] که بعدها به وسیله‎ی فرزندانش[5] مورد توجه خاص قرار گرفت، او جزء به جزء توحید الربوبیه و توحید الألوهیه را ریزبینانه مورد بررسی قرار داد (برای توضیح کلمات مختصری که در این بخش آمده است به کتاب‎نامه‎ی بحث نگاه کنید).

  4. #3
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    توحید الربوبیه (اعتراف به یگانگی خداوند با توجه به الوهیت خداوند) بنا بر تعریف او یعنی اقرار زبانی محض به یگانگی خداوند، خالقِ متعال و پروردگارِ جهان. توحید الالوهیه که او آن را توحید عبادی نیز می‎خواند (الجواهر المضیه در مجموعات الرسایل و المسایل النجیه ج 4 ص 1-8 به ویژه در ص 5؛ کشف الشبهات درمجموعات التوحید النجیهصص 73-92 به ویژه در ص 75) اقرار به یگانگی خداوند به وسیله‎ی عبادت فقط او است و توحید الربوبیه خود را در اعمال مؤمنین نشان می‎دهد. بنابر گفته‎های او توحید الالوهیه از ابعاد قطعیِ توحید است، تنها کامل کردن آن وجه تمایز بین اسلام و کفر است. با یکی دانستن توحید واولین اصل مذهب، او رفتار مسلمانان را بنابر معیارهایی که با توحید در معارضه بود، در بوته‎ی آزمایش قرار داد، و اظهار داشت که به دلیل تخلفی که مسلمانان در برابر مهم­ترین وظیفه ­شان در برابر خداوند متعال انجام داده­اند، بیشتر آنها مسلمان شناخته نمی‎شوند. از نظر او مدرک این اتهام جلوه احساسات مذهبی مسلمانان در مناسک و مراسم عبادی بود که او آن را شرک تشخیص می‎داد.

    در این میان او درباره‎ی اعمالی که در ادامه می‎آید به شرط اینکه مستقیما به خداوند نسبت داده شود استثناء قائل است: دعا(نماز نیایش)، استعانت (درخواست یاری)، استغاثه (التماس برای یاری) ذبح (کشتار)، نذر (عمل به شرط)، خوف (ترس)، رجا (امید)، توکل (اعتماد)، اناحه (اجازه دادن)، محبه (عشق)، خشیه (ترس)، رغبه (آرزو)، رهبه (هراس)، تأله (وابستگی شدید به عبادت مذهبی)، رکوع (کرنش و خمیده کردن بدن)، سجود (به خاک افتادن)، خشوع (فرمانبرداری)، تذلل (خود را خوار شمردن)، تعظیم (بزرگ شمردن) (الرساله التاسیه در التوحید النجیه، صص 128-30). هر عمل عبادی که نشان­دهنده‎ی علاقه و محبت مذهبی مصروف برای یک انسان و یا اعمالی مانند تکریم مقابر و اشخاص مدفون در آنها که به عنوان اولیاء الهی شناخته می‎شوند یا تکریم و بزرگ­داشت مکان­هایی که گمان می‎شود قدرت خارق العاده‎ای دارند، در برابر توحید قرار می‎گیرد پس شرک است.

    نتیجه‎ای که از تعریف او از توحید به دست می‎آید این است که شخصی­که از توحید الألوهیه را نادیده گرفته است، پس از اولین اصل از اصول دین تخطی کرده است، لذا گنهکار است و به او نسبت مشرک داده می‎شود، بنابراین او از اسلام خارج است، ولو اینکه به زبان اقرار به یگانگی خداوند داشته باشد و دیگر وظایف دینی خود را به طور کامل به جا آورد. " آشکار است که پیامبر خدا سال­ها قبل از اینکه مردم را به پیروی از ارکان اسلام دعوت کند آنها را به توحید فرا می‎خواند. و همچنین آشکار است که(پیام) توحید که به وسیله‎ی جبرئیل آورده شد نسبت به نماز و زکات و روزه و حج اهمیت بیشتری داشت. چگونه ممکن است کسی که یکی از ارکان اسلام را رد کند، بی دین و غیرمؤمن شمرده شود، اگر چه او بر طبق تعالیم پیامبر خدا عمل کند، در حالیکه کسی که از اقرار به توحید که مذهب و دین پیامبران خدا از نوح تا محمد است، امتناع می‎کند، یک غیرمؤمن نمی‎شود فقط به این دلیل که به زبان می‎گوید لا إله إلا الله ؟ "(رساله فی حقیقه الإسلام در مجموعات الرسایل و المسایل النجیه ج4صص 46-41 به ویژه در ص 45).

  5. #4
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    این عقیده و نظر درباره‎ی توحید، بنیانی را شکل داد که قوانینی برای تصحیح رفتار ایمانی بنا نهاد. دست­یابی به دانش درباره توحید (الرساله العاشره در تاریخ نجد صص309-1، به ویژه در 311) و دوری کردن از شرک باید توأم باشد با مبارزه با کسانی که بر اساس قوانین توحید عمل نمی‎کنند و بنابراین مسلمان به حساب نمی‎آیند و مورد تکفیر قرار می­گیرند (المسئله الصالحه در تاریخ نجد، صص صص 405-7، الرساله السادسه و العشرون در همان صص 393-360 و به ویژه در 372، رساله أخری فی کلمات التوحید، در مجموعات الرسایل و المسایل النجیه، ج 4، صص 40-36 و به ویژه در ص 37، برای دیدن کلمات علمای متاخرتر وهابی در این موضوع به عنوان مثال به کتاب هدیه صفحات 46و60و67 رجوع شود).

    محمد بن عبدالوهاب با ادعای اینکه توحید مغفول­ترین اصل از اصول دین است، اجماع درازمدت مذاهب سنی را که شهادت محضِ زبانی را برای تکمیلِ اصل اول از اصول دین کافی می‎دانستند، به بوته‎ی نقد کشید. او استدلال می‎کرد که قوانین توحید که به وسیله‎ی خداوند متعال تعیین شده بود، در طول تاریخ تخریب شده است، از زمان ظهور اسلام تا قرن 12 هجرت و دلیل این تخریب غفلت نسل­های عالمان دینی است که امت را به راه غلط هدایت کردند، و او ادعا کرد که تنها رجوع مستقیم به قرآن و سنت می‎تواند دوباره معنای صحیح توحید را به دست دهد. در این باره او خود را متعلق به هیچ مکتب علمی نمی‎دید؛ بلکه خود را شخص مستقلی می‎دید که در حال رها کردن معنا و مفهوم گم­شده‎ی توحید درعصر جاهلیت، برای کسانی است که همگی بجز خودش قربانی آن بودند (الرسالۀ الأولی در تاریخ نجد،صص 224-209 و به ویژه در211، الرساله العاشره در همان صص 309-310).

    وفاداری به تقلید از اولیای مذهب توسط او بی­پرده رد شد. اگر چه او مدعی حق اجتهاد نبود. استدلال او این است که برداشت مستقیم از قرآن و سنت با مطالبه‎ی درونی شدیدی که در مجتهد مذاهب سنی ایجاد می‎شود، مربوط نیست. چرا که دستورالعملی که خداوند برای نوع بشر برای تمام زمان­ها و برای تمام مؤمنین در کتابش و سنت نبی­اش آورده است، کاملا آشکار است. اما فقه مذاهب، امت­ها را از مشیت واضح خداوند به اختلاف کشانده است؛

  6. #5
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    همان­گونه که قرآن و سنت تنها منبع برای هدایت صحیح برای جامعه‎ی اولیه اسلام (الأولون) بوده است، الگو قرار دادن آنها برای نسل بعدی (متأخرون) اجتناب ناپذیر است (الرساله الأولی، ص 218). مسئله‎ی اجتهاد به وسیله‎ی شاگردان محمد بن عبدالوهاب بیشتر مورد بحث قرار گرفت (عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب (هدیه، صص 35-53) و حَمَد بن ناصر بن معمر(الإجتهاد و التقلید در مجموعات الرسایل و المسایل النجیهج 2 بخش 3 صص2-30؛ و بعدی را ببینید)، کسی­که هرگونه ادعای اجتهاد مطلق را در بخش تحقیقی مذهب وهابی انکار می‎کند، ولی نظارت بر تصمیمات مذهبی را در نور قرآن و سنت اجتناب ناپذیر می‎داند؛ نظرات مذهبی باید براساس قرآن و سنت بازبینی شود و اگر بر طبق آنها نبود، باید از آنها امتناع کرد.

    این ضوابط باید توسط تمام اولیای امور در مذاهب به کار گرفته شود، از جمله کسانی که آن مذهب را بنیاد نهاده است، کسانی که خودشان نیز اعتراف می‎کنند که اعتبار و عصمت آنها از قرآن و سنت بیشتر نیست (الإجتهاد، ص3). تقلید فقط برای توده‎های غافل که نمی‎توانند به قدر کافی آگاهی به دست بیاورند، یا عالمانی که به صورت محدود تعلیم دیده­اند، مجاز است (الإجتهاد، ص6). با اینکه وهابی­ها ادعا دارند که در فروع از مذهب حنبلی پیروی می‎کنند (هدیه، ص 39)، آنها تقلید از علمای مذهب حنبلی مانند ابن تیمیه و ابن قیم الجوزیه را نیز رد می‎کنند (هدیه، ص51)، همان کسانی که آنها به خاطر تقویت استدلال­هایشان بارها در نوشته­هایشان به ابن تیمیه و ابن قیم الجوزیه رجوع می‎دهند.

    محمد بن عبدالوهاب به مفهوم بدعت (نوآوری) جزء به جزء وارد نشد؛ جدا از اینکه به طور کلی او هرگونه بدعت را انحراف (دلاله) می‎داند و رد می‎کند (الرساله التاسعه در تاریخ نجد ص308-299 به ویژه در306). احتمالا به عنوان نتیجه‎ی یک نزاع متعصبانه با خصم حرکت وهابی، فرزند محمد بن عبدالوهاب یعنی عبدالله مفهوم وهابیِ بدعت را در چارچوبی مشخص و ثابت قرار داد(هدیه، ص 48). بنا بر گفته‎ی او، به طور کلی بدعت چیزی است که بعد از قرن سوم اتفاق افتاد (هدیه، ص 48)، دوره‎ی زمانی در تعریف او دوره‎ی مردمِ دیندار اوایل اسلام است (السلف الصالح) به علاوه چهار خلیفه و تابعان و فرزندان بلافصل آنها (هدیه، ص37).

    تمایز بین بدعت حسنه و بدعت سیئه که مورد قبول مذاهب باشد، به طور کلی شنیده نشده است، جز اینکه چارچوب بدعت حسنه به طور خاص شامل اعمال سلف صالح می‎شود که می‎توان آن را به بخش‎های واجبه، مندوبه و مباحه تقسیم کرد؛ هرچیز دیگری بدعت‎ سیئه به شمار می‎آید که به دو قسمت مکروهه و محرمه قابل تقسیم است. مسئله بدعت جزء موضوعات دینی قرار نمی‎گیرد (ما لا یتخذ دینا و قربه، هدیه، ص 51) شاید مستثنی شدن از این قانون از زمانی باشد که آنها این مسئله را با موضوعات دینی اشتباه گرفته­اند (بنابراین نوشیدن قهوه مجاز است). نتیجه منطقی بدعت نباید رد شدن تکفیری تکفیر در نتیجه‎ی شرک، باشد.

    بدعت با شریعت در معارضه است؛ اما باعث نمی‎شود که یک مؤمن، غیر مؤمن شود. با این حال بدعت می‎تواند منجر به شرک شود. دعا کردن و درخواست از خدا از طریق رجوع و روی آوردن به مرتبه نبی یا مردمان دیندار برای نزدیکی به خداوند (توسل) بدعت سیئه است.

  7. #6
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    در حقیقت توجه به نبی و یا افراد دیندار در قبورشان در ایام برزخ با هدف به دست آوردن میانجی­گری آنها (شفاعت) شرک است. کرامات افرادِ متدین (کرامات الأولیا) انکار نمی‎شود، و هدایت صحیح آنها توسط خداوند، در هر زمانی که منطبق بر شریعت عمل کرده‎اند فهمیده شده است؛ با این حال قسم یاد کردن به آنها با هدف تجلیل از آنها شرک است. این قواعد درباره نبی-شخصی که به طور خاص نباید تکریم شود- نیز پیاده می‎شود؛ یکبار دیدن کردن از قبر او در قالب زیارت مسجد نبوی و به نیت نماز، مجاز است. اما انجام این عمل با نیت زیارت به عنوان نیت اصلی زیارت، ممنوع است.

    نه محمد بن عبدالوهاب و نه فرزندان و مریدان بلافصل او به طور خاص به نظریه‎ی حکومتی ورود پیدا نکرده‎اند. محمد بن عبدالوهاب بر دیدگاهی از "جماعه" تمرکز کرد که بر قاعده‎ی امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه‎ی فردی در مقابله با شرک، تأکید می­کند (رساله أخری، ص37)، تا بدین وسیله از پیروی از قانون­گذاران و علمای مذهبی که بر طبق دستور العمل توحیدی عمل نمی­کنند، امتناع شود و اگر لازم بود هجرت انجام شود. تنها در قرن 19 علمای وهابی، براساس اصولی که از سوی ابن تیمیه طراحی شده بود (لائوست 527؛ عنوانج 2ص 113)، به کارکرد امامت در نوشته­هایشان پرداختند (به عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب در ج 2 ص3-13 مراجعه کنید).






  8. #7
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    ب. گسترش (حرکت وهابی) تا 1234/1818-19 (اولین دولت وهابی- سعودی)

    محمد بن عبدالوهاب بعد از اینکه مجبور شد حُرَیملا را ترک کند، به تبلیغ عمومی تعلیمات خود ادامه داد؛ ابتدا در عُیَینه و بعد از اینکه از آنجا نیز اخراج شد. از سال 1157/1744 یا 1158/1745 به بعد در درعیه، بعد از آن یک رییس محلی به نام محمد بن سعود (متوفی 1179/1765) او را تحت نظارت خود در آورد. با حمایت ابن سعود، مجموعه‎ی موحدین در آنجا گسترش یافت، که خود را با تسلیم در برابر قوانین توحید، بر طبق تعالیم محمد بن عبدالوهاب و اخراج و مبارزه با کسانی که آنها را قبول نمی‎کنند، شناساند.

    محدوده‎ی تأثیر این مجموعه به تدریج به وسیله‎ی دعوتنامه‎ها (نامه‎ها و نمایندگان سیاسی) و مبارزه‎های مسلحانه در برابر قبایل هم­جوار(اولین حمله 1159/1746 به ریاض) به مرحله محلی ارتقا یافت. این عمل تحت رهبری عبدالعزیز بن محمد بن سعود (1179-1218/1765-1803) انجام شد –محله به محله و قبیله به قبیله، چه اختیاری و چه از روی اجبار- (تا تمام نواحی از استان نجد تحت سیطره آنها درآمد ): سُدَیر در 1177/1763-4، الوَشم در سال 1181/1767-8، الأرید بعد از سقوط ریاض در سال 1187/1773، الخَرج و الافلاج در سال 1199/1785، الکسیم بعد از محاصره‎ی عنَیزه، و سرانجام در سال 1202/1788، وادی الدواسیر و کوه­های شَمَر در سال 1205/1790-1.

    در دولتِ اولیه که از درعیه اداره می‎شد محمد بن عبدالوهاب عنوان " شیخ " را دریافت کرد و به عنوان بالاترین مقام مذهبی، معلم و ناظر بر عمل به عقاید و نظرات وهابی، عمل می‎کرد، و بنابر گفته‎ی ابن بِشر(عنوان، ج 1، ص 143)، او"قاضی"، "امام" و "خطیب" بود. حکمرانان سعود دارای عنوان "امیر" و " امام" بودند، امور مملکتی را اداره می‎کردند، و برای اقامتگاه­ها و قبایل، قضات و ائمه و امرا را وکیل قرار می‎دادند، "زکات" را از مردم بیابان نشین و بدوی جمع­آوری می‎کردند، و برای جمعیت­هایی که به اجبار تحت انقیاد و فرمانبری آنها قرار می‎گرفتند، حدود و جریمه‎های تنبیهی در نظر می‎گرفتند؛ جریمه‎هایی مانند تخریب بنیان کشاورزی و مصادره‎ی اموال برای بیت المال یا پرداخت فدیه برای افراد دربند و آنچه به تصرف آنها در آمده بود.

  9. #8
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    دولت سعودی- وهابی پیش ازمرگ محمد بن عبدالوهاب در ذی القعده‎ی سال 1206/ ژوئن 1792، گسترش مرزهای خود را از مرزهای نجد به سوی حصهآغاز کرده بود؛ شهری که در سال 1207-8 /1792-3 به تصرف در آمد، و اولین حمله به نواحی قطر و شمال عمان از این شهرانجام شد.

    بنابر گفته‎ی ابن بِشر(عنوان، ج 1، بخش 2 ص 93)، اولین جانشین محمد بن عبدالوهاب فرزندش حُسین (متوفی 1224/1809) و بعد از آن فرزند دیگرش عبدالله (1165-1242 /1752-1827 متوفی در شهر قاهره) بود، که هر دو در درعیه قاضی بودند.

    به نظر می‎رسید عبدالله اهمیت بیشتری از یک عالم ساده داشته باشد؛
    نویسنده‎ی کتاب "جواب اهل السنه فی النقد کلام الشیعه و الزیدیه " (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه ج 4، صص 247-221)، "الکلمات النافعه فی المکفرات الواقعه " (التوحید النجیه ص صص 296-229)، رساله‎های متعدد قانونی (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه) و یک رساله نوشته شده در هنگام فتح مکه توسط وهابی‎ها در سال 1803 (هدیه، صص 35-52) )، هدایت کردن مجالس وهابی و آموزش و مهیا ساختن وارثان سعود بن عبدالعزیز (1218-29/1803-14) و فرزند او عبدالله (1229-33 /صص -181814) همگی از جمله فعالیت‎های وی بود. منابع بعدی (آل الشیخ، ص 33 ؛ البسّام، ج 1، ص 49) خاطرنشان می‎کنند که عبدالله، خلف واقعی محمد بن عبدالوهاب بود.

    در آغاز قرن 19 برخی دیگر از نوادگان محمد بن عبدالوهاب (که آل الشیخ نامیده می‎شدند) تحقیقات و پژوهش‎های وهابی را به نمایش در آوردند:

    فرزندش علی (متوفی بعد از 1233/1818 در قاهره) و ابراهیم (متوفی بعد از سال 1251/1835 در قاهره)، نوه‎ی او سلیمان بن عبدالله (1200-33 / 1786-1818، قاضی موقت مکه بعد از تصرف توسط وهابی ها، نویسنده‎ی " تیسیر العزیز الحمید "، " شرح کتاب التوحید " (بیروت 1970)، " التوضیح عن توحید الخلّاق فی جواب اهل العراق " (چاپ اول قاهره 1901)، "أوثق عری الایمان" (التوحید النجیه، صص178-192)، " حکم موالات اهل الشرک " (التوحید النجیه صص 192-208)، " حکم السفر الی بلاد الشرک " (التوحید النجیه، صص 209-213))، و نوه‎ی دیگر محمد بن عبدالوهاب، علی بن حسین (متوفی 1257/1841 یا بعدتر از آن که در درعیه قاضی بود) و عبدالرحمن بن حسن (1193-1285 /1779-1869، قاضی درعیه).

  10. #9
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    مهم­ترین عالمان نسل­های بعد این افراد بودند:

    1. حسین بن غنام (متوفی به سال 1225/1811) نویسنده اولین تاریخ جامعه‎ی وهابی " روضه الافکار و الافهام لمرتاد حال الامام " و " الغزوات البیانیه و الفتوحات الربانیه " (چاپ اول بمبئی 1919؛ نسخه‎ی به نثر در آمده توسط اسد با عنوان تاریخ نجد، قاهره 1961)؛ 2. حَمَد بن ناصر بن معمَّر (متوفی 1225/1811)، پیک وهابی به مکه در سال 1211/1797، نویسنده‎ی " الفواکه العذاب في الرد على من لم يحکم السنة و الکتاب " (هدیه، صص-9853)، "الاجتهاد و التقلید" (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه، صص30، ج 2، بخش 3) و سایر مقالات (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه، ج 2، بخش 3)، قاضی درعیه و از سال 1220/1805 تا زمان مرگش قاضی و ناظر بر قوانین قضات در مکه بود؛ 3.عبدالعزیز الحسین (1154-1237 / 1741-1822) قاضی الوَشم و پیک به سوی مکه ؛ 4. عبدالعزیز بن حَمَد بن ابراهیم (متوفی به سال 1240/1825)، پیک به سوی إمام صنعا در زمان سعود بن عبدالعزیز و همین­طور پیک به سوی مصر 1230/1815، نویسنده " المسائل الشریعه الی علماء درعیه " (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه ج 4، صص 564-584)؛ 5. عثمان بن عبدالجبار بن شعبان (متوفی به سال 1242/1826) قاضی عسیر، رأس الخیمه و سُدَیر 6. عبدالله بن عبدالرحمن ابوبُطَین (1194-1282 / 1780-1865) قاضی در الطائف بعد از سال 1220/1805، نویسنده‎ی مقالات بی­شمار (مجموعات الرسایل و المسایل النجیه ج 2، بخش 3، صص 296-257).

    دهه ­ی آخر قرن 18 با افزایش تنش درعیه با حکمران مکه، غالب بن مساعد (1202-28 / 1788-1813) همراه بود. از زمان ظهور جنبش وهابی ارتباط با حکمرانان مکه متشنج بود، و مناظرات و مباحثات علمی بین علمای مکه و نمایندگان وهابی (دو گروه از این نمایندگان در سال‎های 1185/1771 و 1204/1790 به وسیله‎ی عبدالعزیز الحُسَین رهبری شد) به صلح ختم نشد.

    در سال 1205/1791 غالب حرکت­های نظامی را بر ضد استان جنوبی نجد آغاز کرد، و زد و خوردهای پی در پی در سال 1212/1798 به معاهده‎ی صلح منتهی شد، که در سال 1217/1802-3 یک طرفه توسط وهابی‎ها شکسته شد، که در نهایت به سوی حجاز آمدند و طائف (ذی القعده 1217/ فوریه - مارچ 1803) و مکه (محرم 1218/آوریل 1803) را به تصرف در آوردند.

  11. #10
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    اولین تصرف مکه تنها دو ماه و نیم طول کشید تا زمانی­که در ماه ربیع الاول 1218/ ژوئن و جولای 1803 غالب دوباره شهر را در اختیار گرفت. در ابتدای سال 1220/ آوریل 1805 وهابی‎ها مدینه و در ذی القعده 1220/ ژانویه - فوریه 1806 مکه را برای بار دوم به تصرف در آوردند.

    حکمرانی وهابی بر حرمین که تا زمان تغییر سال 1227/28(1812/13) ادامه یافت، تبدیل به یکی از پرتنش­ترین دوره‎های تاریخ وهابی شد ( به دحلان مراجعه کنید): تخریب قبور و آرامگاه­های مورد احترام و گنبدهای بر افراشته بر محل تولد نبی مکرم و علی بن ابیطالب و ابوبکر الصدیق و خدیجه بنت خویلد؛ ممنوعیت زیارت کاروان­های زایرین که هر سال از سوریه و دمشق می‎آمدند؛ اجباری شدن تعلیم علماء و عامه طبق دستور العمل‎های وهابی، در جایی که پرتنش­ترین برخورد تفسیر وهابی از اسلام با دیدگاه عمومی جهان اسلام مطرح شد. عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب در " رساله "‎ای نوشته شده در زمان تسخیر مکه (به قسمت بالا مراجعه کنید) که خود او در آن نقش داشت، نکات مهم را در رابطه با لغو خراج­های غیر شرعی(مکوس/ رسوم) روشن کرد؛

    تخریب تمام ابزار مصرف تنباکو و حرمت کشیدن آن، ( به برکهارت صفحات 284و303 رجوع شود) تخریب تمام مراکز فساد؛
    تخریب تمام گنبدهایی که بر فراز قبرها ساخته شده بود و بناهای دیگری که برای ستایش افرادی جز خداوند مورد استفاده قرار می‎گرفت؛
    اجبار تمام مؤمنین – صرف­نظر از اینکه به کدام مذهب معتقد باشند - تا همگی نماز جماعت را به امامت یک امام بخوانند (که به یکی از مذاهب اربعه تعلق دارد)؛
    توزیع نوشته‎های محمد بن عبدالوهاب در بین علماء و توزیع خلاصه‎ای از مضامین آن در بین عامه مردم که تحت نظارت مورد مطالعه قرار گیرد؛ دخالت در اعمال دینی مذاهب وقتی که ناصحیح تشخیص داده می‎شد(به عنوان مثال در مورد نمازی که در مذهب مالکی و حنفی ادا می‎شود از منظر وهابی لحظه‎ی طمأنینه در قیام بعد از رکوع و در جلوس بین سجده‎ها صحیح شمرده نمی‎شود)؛
    از بین بردن کتاب‎هایی که احتمالا منتهی به شرک می‎شود مانند کتاب روض الریاحین (نوشته‎ی " الیافعی" متوفی 768/7-1366) یا احتمالا در دین مردم تأثیر منفی دارد، مانند کتاب‎هایی درباره علم منطق؛
    از میان بردن موقعیت مخصوص اهل البیت در جامعه (عقیده­ی کافئه در ازدواج، که هیچ اساسی در قرآن و سنت ندارد یافت می‎شود، بوسیدن دستشان که شاید منتهی به شرک شود و غیره)؛
    حرمت هر گونه بدعت؛
    استفاده عمومی از" سُبحه " و یا تسبیح، بالا بردن صدا در مأذنه‎ها که با اذان متفاوت است (مانند آیات قرآنی، دعا و نیایش برای نبی و ذکر)، تذکیر و ترحیم، خواندن احادیث ابوهریره پیش از خطبه‎ی روز جمعه، تجمع برای شنیدن شرح مولد النبی، اعتقاد به شرعی بودن این عمل، تجمع برای "رواتب المشایخ " مانند راتب الثمان یا راتب الحداد که آن هم دارای شرک است، شرح "فواتح " برای "مشایخ " بعد از نمازهای پنج­گانه که منتهی به شرک می‎شود.

    راه و روش صوفیه (الطریقه الصوفیه) و پاک­سازی باطن از اعمال پلید رد نشد، تا زمانی که منسوب به صوفیه و در دایره شریعت باشد (همان­گونه که توسط وهابی‎ها تعلیم داده شده است).

  12. کاربر مقابل پست محمدابراهیم نامدار عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (09-16-2013)

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •