آن مرد آسمانى - صفحه 2
صفحه 2 از 6 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 55

موضوع: آن مرد آسمانى

  1. #11
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    رشته ى عشق

    سرانجام علامه قصد عزيمت به قم مى كند. خاطره ى فرزند ارشدش ياد آور پيوند پر محبت خانواده اى است كه سختى ها را در راه به ثمر رسيدن گوهر وجود آقاى خانه به جان مى خرند.(13)

    ((اين جانب كه تقريبا چهارده ساله بودم و از برنامه ها و چند و چون آن اطلاع درستى نداشتم وقتى پرسيدم ، عيد كه وقت مسافرت نيست آن هم در اين هواى سرد تبريز و بالاخره كجا مى خواهيم برويم ؟))

    ((مادرم چون نگاهش را به طرفم گرداند، قطرات اشك از چشمانش ‍ جارى بود، ضمن پاك كردن اشك هايش اين شعر را برايم خواند:

    رشته اى برگردنم افكنده دوست
    مى كشد هر جا كه خاطرخواه اوست

    رشته برگردن نه از بى مهرى است
    رشته ى عشق است و برگردن نكوست


    همزمان با آغاز سال 1325 ه .ش وارد شهر قم شديم ... در ابتدا به منزل يكى از بستگان - كه ساكن قم و مشغول تحصيل علوم دينى بود - وارد شديم ، ولى به زودى در كوچه ى يخچال قاضى در منزل يكى از روحانيان كه هنوز هم در قيد حيات است ، اتاقى دو قسمتى كه با نصب پرده قابل تفكيك بود اجاره كرديم ، اين دو اتاق قريب بيست متر مربع بود. طبقه ى زير اين اتاقها انبار آب شرب منزل بود كه در صورت لزوم بايستى از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر كنيم .))

    ((چون خانه فاقد آشپزخانه بود، پخت و پز هم در داخل اتاق انجام مى گرفت . در حالى كه مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه ) 24 متر مربعى و 35 متر مربع عادت كرده بود كه در ميهمانى هاى بزرگ از آن ها به راحتى استفاده مى شد.))

    ((در اين شرايط پدر ما در شهر قم چند آشناى انگشت شمار داشت كه يكى از آن ها مرحوم آيت الله حجت بود، اولين مركز رفت و آمد مرحوم علامه منزل آقاى حجت بود و كم كم با اطرافيان ايشان دوستى برقرار و رفت و آمد آغاز شد.))

  2. #12
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47

    Post

    رنج هاى من

    آقاى حسين ممدوحى نقل مى كند(14):
    ((علامه طباطبايى در كشاكش زندگى پربار و توام با رنجش ، عجايبى بس ‍ آموزنده و سودمند داشت ، مى فرمود)):
    ((در ايام تحصيلاتم كه در نجف بودم در يكى از سال ها، ارتباط ما در عراق با ايران بسيار با دشوارى انجام مى گرفت كه خود موجب تنگناهاى مالى و فقدان امكانات اوليه ى زندگى مى گرديد.))

    ((اضافه بر آن ، گرمى هوا در نيمى از سال براى ما مشكل بيشترى فراهم مى آورد، بهر حال يك روز به خدمت استاد حضرت آيت الله سيد على قاضى رفته و قصه ى دل با او گفتم ، استاد به نصيحت و دلدارى من پرداخت .))

    ((پس آنگاه كه از خدمت استاد مراجعت مى كردم ، گويى آنچنان سبكبارم كه در زندگى هيچگونه ملالى را ندارم ، و مضمون نصايح استاد را به صورت يك دو بيتى در آوردم :

    پير خرد پيشه نورانيم
    برد ز دل زنگ پريشانيم

    گفت كه در زندگى آزاد باش
    هان ، گذران است جهان شاد باش

  3. #13
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    مطالعه و تحقيق

    راه موفقيت

    فرزند علامه ، در اين باره مى گويد))(15)
    ((پدر بيشتر از همه ، به كار و تلاش و تحقيق توصيه مى كرد. خودش در تمام طول سال ، فقط يك روز عاشورا را تعطيل مى كرد و در بقيه ايام ، چهارده تا شانزده ساعت مشغول تحصيل ، تحقيق و تعليم بود، و هرگز احساس خستگى نمى كرد. بزرگترين نصيحتش اين بود كه حق را به مردم بشناسانيد، آن هم بطور استدلال و حق كسى را ضايع نكنيد.))

    مطالعه زياد

    استاد حسينى همدانى ، مترجم تفسيرالميزان ، كثرت مطالعه را در اين مرد خدا ويژگى چشمگيرى مى بيند(16):
    ((علامه طباطبايى {...} از هر ماه چندين شب را تا صبح بيدار مانده و به مطالعه و نوشتن مى گذرانيد. بسيار اهل مطالعه بودند، يادم هست كه آن فيلسوف معمولا در حوالى غروب به تلاوت قرآن مشغول مى شدند.
    عرض كردم ، آقا چرا اين موقع قرآن مى خوانيد، هوا تاريك است و چشمتان خسته مى شود، ايشان فرمود)):
    ((قرائت قرآن نور چشم را زياد مى كند، همان گونه كه بر بصيرت دل مى افزايد.))

    ارزش تفكر

    علامه ، قدر تفكر را مى دانست و ذهنش را پرت نمى كرد تا در مسايل مختلف به تفنن بپردازد. مهندس عبدالباقى مى گويد(17):
    ((در كارهاى علمى خود بيشتر فكر مى كردند و مطالعه زيادى روى كتب مختلف نداشتند، بجز در مورد مراجعه به تاريخ و اسم و اختصاصات موجود و بدين جهت در كتابخانه ى شان خيلى كتاب انباشته نبود.))

  4. #14
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    غواصى در علم

    علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى ، كيفيت تفكر او را اين چنين ياد آور مى شود:

    ((استاد متفكر و در تفكر عميق بودند؛ هيچگاه از مطلبى بآسانى عبور نمى كردند؛ و تا به عمق مطلب نمى رسيدند و اطراف و جوانب آن را كاوش ‍ نمى كردند دست بر نمى داشتند. در بسيارى از مواقع كه يك سؤ ال بسيط و ساده اى از ايشان مى شد كه در يك مساءله فلسفى و يا تفسيرى و يا روايى بود و مى شد با چند كلمه ، جواب فورى داده شود، و مطلب را پاسخ گفت ؛ ايشان قدرى ساكت مى ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع رد و قبول را بررسى و بحث مى كردند كه حكم يك جلسه درسى را پيدا مى كرد.))(18)

    دانشمند آگاه

    مرتضى مطهرى ، متفكر بلند آوازه ى حوزه و دانشگاه ، درباره ى ، او مى نويسد(19)
    ((علامه طباطبايى سال ها از عمر خويش را صرف تحصيل و مطالعه و تدريس فلسفه كرده اند و از روى بصيرت به آرا و نظريات احاطه داشته اند و به علاوه روى عشق فطرى و ذوق طبيعى ، افكار محققين اروپا را به خوبى نيز از نظر گذرانيده اند.))
    استاد مطهرى جاى ديگر علامه را اين چنين به تصوير مى كشد(20)

    او بسيار مرد عظيم و جليل القدرى است {...} مردى است كه صد سال ديگر بايد بنشينند و آثار او را تجزيه و تحليل كنند و به ارزش او پى ببرند.))

  5. #15
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    نشانه ى كمال عقل

    از ديگر شيفتگان علامه ، آيت الله جوادى آملى است كه چه زيبا مى كاود چهره ى عقلى او را:(21)
    ((از مشخصات بارز سيره ى فلسفى علامه (ره ) زياد انديشيدن و قسمت مهم وقت را به تفكر پرداختن و كم سخن گفتن و سؤ ال را بدون دقت جواب ندادن و قبل از تاءمل حرف نزدن بود كه : اذا تم العقل نقص الكلام
    هرگاه عقل و خرد كامل شود، كلام و سخن كوتاه و گزيده مى شود.))

    ((لذا نه بى جا سخن مى گفت و نه سخن بى جا داشت و نيز در بيان درسى و بنان (22) تدوينى آن چنان گزيده گوى و پخته نويس بود كه نشانه هاى رنج درون بينى به صورت گنج هاى گرانمايه در تمام ابعاد نقد و تحليل فلسفى معظم له كاملا مشهود بود و هست ، و هيچ گاه در ابطال آراى باطل ديگران و تزييف (23) نظرات ناصواب پيشينيان ، ادب علمى را فراموش نمى كرد و عفت عقلى را ناديده نمى گرفت .))

    بهترين كارها

    علامه طباطبايى ، در شب 23 از ماه مبارك رمضان كه از شب هاى قدر است ، تفسيرالميزان را به اتمام رساند و در پايان تفسير گرانقدرش به اين مساءله اشاره كرده است .
    حضرت علامه طباطبايى شب قدر را به بحث و تحقيق آيات قرآنى احيا مى كرد و تفسيرش را در اين شب فرخنده به پايان رسيد. آرى ، اين چنين بايد بكار بود! و به شعر رسا و شيواى شمس الدين محمد بن محمود آملى ، صاحب نفايس الفنون :

    به هوس راست نيايد و به تمنى نشود
    كاندر اين راه بسى خون جگر بايد خورد


    صاحب جواهر (قدس سره العزيز)، كتاب گرانقدر جواهرالكلام را در شب 23 ماه مبارك رمضان به اتمام رساند؛ در مفاتيح محدث قمى نقل شده است : ((افضل اعمال در احياى شب قدر، مذاكره ى علم است .(24)))

  6. #16
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    توسل

    اى على !

    علامه طباطبايى به ساحت مقدس حضرت على عليه السلام ارادت خاصى داشت و هنگامى كه از تبريز به قصد ادامه ى تحصيل علوم اسلامى به جوار بارگاه مقدس آن امام مظلوم ، يعنى نجف عزيمت كرد، در لحظه ى ورود خطاب به قبه و مرقد اميرالمؤ منين عليه السلام چنين گفت :(25)
    ((اى على عليه السلام من براى ادامه ى تحصيل به محضر شما شرفياب شده ام ، ولى نمى دانم چه روشى را پيش گيرم و چه برنامه اى را انتخاب كنم ؛ از شما مى خواهم كه در آن چه صلاح است ، مرا راهنمايى كنيد.))

    راه نيل به كمال

    يكى از شاگردان علامه نقل كرده است :
    ((شنيدم وقتى در عتبات بودند به توسل و بكا بر امام حسين عليه السلام و شركت در مجالس عزادارى مراقبت داشتند، و در دستورات اخلاقى خود به نقل از اساتيدشان مى فرمودند:
    هيچ كس به هيچ مرتبه اى از معنويت نرسيد و گشايش و فتح بابى نكرد مگر در حرم مطهر امام حسين عليه السلام و يا در توسل به آن حضرت .
    حجت الاسلام امجدى نقل مى كند:(26)
    ((با اين كه حضور ايشان عظمتى به مجلس مى داد، ولى در مجلس ‍ سوگوارى براى سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام همچون افراد عادى شركت مى كرد و عقيده اش در حدى بود كه مى گفت اين كتيبه هاى سياه كه بر در و ديوار حسينيه و محل عزادارى نصب كرده اند، ما را شفاعت مى كند و حق هم با ايشان بود؛ چرا كه ان من شى الا يسبح بحمده ، همه ى موجودات شعور دارند، ولى در قيامت پرده ها كنار مى رود و اين پارچه هاى سياه مزين به اشعار مرثيه و سوگنامه ، شفيع ما خواهند بود و در مجلس آن چنان شديد گريه مى كرد، بطورى كه دانه هاى درشت اشك از چشمانش سرازير مى گرديد.))

  7. #17
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    به ياد اهل بيت (عليهم السلام )

    دكتر احمد احمدى بازگو مى كند(27)
    ((غالبا علامه طباطبايى در مجالس روضه و مرثيه هاى روز جمعه شركت مى كرد و گاه چنان از شنيدن مصايب كربلا و ائمه (ع ) منقلب مى شد كه زارزار مى گريست و تمام بدنش مى لرزيد و بى گمان بسيارى از موفقيت هاى او مولود همين خصلت بود، دلباختگى و شيفتگى و علاقه وى نسبت به خاندان پيامبر تا حدى بود كه در مواردى كه مجالس مصيبت و امثال آن منعقد مى گرديد كتاب و علم و تحقيق را به كنارى مى نهاد.))

    حجت الاسلام و المسلمين آيت الله برقعى اظهار مى كند(28):
    ((علامه ى بزرگوار به منزل ما علاقه ى وافرى داشت ، بله ، اين جا همه مى دانند كه يك صد سال است كه هر سال از اول تا سيزدهم محرم الحرام به مناسبت ايام عزادارى حضرت سيدالشهدا امام حسين عليه السلام و يارانش مراسم روضه خوانى و ماتم سرايى بر پا مى شود و اين مراسم به قدرى مالامال از سوز و گداز و اخلاص است كه علامه ى بزرگوار به اين منزل مى آمدند و اوقاتى را در چنين مجالسى مى گذرانيدند، ايشان در گوشه اى نشسته و در سكوت كامل و با خلوص باطنى و پيراسته از هر گونه آلودگى ظاهرى اشك مى ريختند.))
    ((شدت علاقه ى علامه به امام حسين عليه السلام به حدى بود كه درس ‍ و بحث معظم له در هيچ روزى از ايام سال تعطيل نمى شد و تنها روز عاشورا ايشان تحقيق و پژوهش و كارهاى علمى خود را ترك مى كرد.))

    پيوند معنوى

    در لابه لاى خاطرات به ياد مانده از او، خاطره ى على اكبر حسنى هم لطف خود را دارد:
    ((او مقيد بود هر ساله ايام فاطميه ، ده روز در خانه اش براى شهادت حضرت فاطمه عليها السلام اقامه عزا نمايد و همه بستگان و اعضاء خانواده ، حتى دخترانش كه در شهرهاى ديگر سكونت داشتند، مقيد بودند در اين مدت در مجلس شركت كنند.))
    ((معمولا در تهران و... كه مى رفت ، كمتر ديد و بازديد مى كرد، ولى وقتى كه مى گفتند، در همسايگى يا فلان محل ، مجلس روضه و توسل به حضرت زهرا عليها السلام است ، فورا شركت مى كرد.(29)

  8. #18
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    استمداد از معصومان عليهما السلام

    على اكبر حسنى روايت مى كند:
    ((او در حل مسايل علمى و تفسيرى و رفع معضلات فلسفى و گشودن گره از مشكلات درسى از معنويت ارواح مطهر معصومين عليهما السلام استمداد مى جست و سخنش اين بود:))
    ((هر چه داريم از اهل بيت پيامبر عليه السلام داريم .))

    ((يكى از ارادتمندان علامه ، هنگام تشريف ايشان به مشهد، قصيده ى مفصلى گفته بود كه مطلع آن چنين است :

    او سوى ديار يار، رو كرده
    مى در خم عشق بر سبو كرده

    در كوى نگار معتكف گشته
    از وى همه كسب آبرو كرده


    ((اين فرد مى گويد: پس از بازگشت به حضورش رسيدم ، علامه تمام شعر را خواند، وقتى كه به بيت مزبور رسيد، قطرات اشك از چشمانش سرازير شد و با گريه گفت :))
    ((ما همه ى آبروى خود را از محمد (صلى الله عليه وآله ) و آل محمد عليهم السلام كسب كرده ايم .(30)))
    دكتر احمدى مى گويد:
    ((تابستان ها كه به مشهد مشرف مى شدند، مدتى مى ماندند، عصرها به زيارت مى آمدند و پشت سر مرحوم آيت الله العظمى ميلانى (قدس سره ) نماز مى خواندند و بعد به حرم مى رفتند، وارد صحن كه مى شدند اين دست هاى لرزان را مى ديدم مى چسباندند به چهار چوب در و آن را مى بوسيدند، آن چنان كه گويى تمام وجودش دارد به حضرت رضا عليه السلام عرض ادب مى كند.))
    ((ادبش تا سر حد عشق بود!))
    دكتر احمدى در جاى ديگر نقل مى كند(31): ((هيچ به خاطر ندارم كه از اسم هر يك از ائمه بدون اداى احترام گذشته باشند...))
    ((گاهى از محضرشان التماس دعايى در خواست مى شد، مى گفتند)):
    ((برويد از حضرت بگيريد، ما اينجا كاره اى نيستيم ، همه چيز آن جاست .))(32)

    به ديدار دوست

    على اكبر حسنى به ياد مى آورد.(33)
    ((روزى در سفر مشهد يكى از حاضرين پرسيد: شما هم به حرم مى رويد؟
    فرمود:
    آرى !
    ((پرسيد: شما هم ضريح را مى بوسيد؟
    فرمود:
    ((نه تنها ضريح ، خاك و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست مى بوسم !))
    ديگرى گفت : شلوغ است ، نمى شد به حرم رفت .
    فرمود:
    ((ما هم جزء اين شلوغى ها!))

  9. #19
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    اخلاق پسنديده

    اخلاق محمدى (ص )

    نجمة السادات ، دختر علامه طباطبايى ، باز از او مى گويد:
    ((ايشان اخلاق و رفتار محمدى داشتند، هرگز عصبانى نمى شدند و هيچ وقت صداى بلند ايشان را در حرف زدن نشنيديم ، در عين حال اين ملايمت در خوى و خلق ، بسيار قاطع و استوار بودند، مثلا در امر نماز مقيد بودند كه اول وقت بخوانند و در اين زمينه اهمال روا نمى داشتند و سستى ديگران را با صراحت تذكر مى دادند. در ماه مبارك رمضان تمام شب ها تا سحر بيدار مى نشستند، بسيار دقيق منظم بودند و براى همه ى اوقات روزشان برنامه ريزى مى كردند.))

    ((علاقه زيادى به تلاوت قرآن داشتند و سعى مى كردند آن را با صوت بلند بخوانند، خودشان مى گفتند: برنامه اى كه براى كار روزانه ام دارم از بيست و شش سالگى تا به حال به هم نخورده است . با وجود انبوه كارهاى مهمى كه داشتند هرگز دست رد به سينه ى كسى كه براى امرى ، هر چند پيش پا افتاده ، نزد ايشان مى آمد نمى زدند و اين به سبب رقت قلب و عاطفه ى شديد ايشان بود)).
    ((حتى در اين سال هاى آخر كه بيمار بودند، مراجعات را رد نمى كردند، يك بار كه به قم رفته بودم به من گفتند)):
    ((صبح تا به حال بيست و چهار بار به در خانه رفته و مراجعات مردم را جواب داده ام ))
    ((يكى از خصوصيات بر جسته ى پدرم علاقه ى وافر ايشان به شاگردانشان بود، مخصوصا آقاى مطهرى (ره )؛ خودشان مى گفتند)):
    ((من هر وقت در كنار اينها (كلمه رفقا را در مورد شاگردان به كار مى بردند) مى نشينم مثل اين است كه همه دنيا در نظرم روشن مى شود، واقعا لذت مى برم .))

    بسيار كم حرف بودند و ديگران را به كم حرفى سفارش مى كردند و پر حرفى را باعث كمى حافظه مى دانستند. در عين حال وقتى صحبت مى كردند، بسيار ساده حرف مى زدند تا جايى كه آدم گمان مى كرد اين يك فرد عادى و عامى است و نه يك عالم و فيلسوف ، اين به سبب فروتنى بيش از حدى بود كه داشتند. اصولا سخت از اين كه شخصيت خود را بالا نشان دهند، اجتناب مى كردند. گاهى كه از اعمال و رفتار ايشان مثل نماز اول وقت تعريف مى شد، سعى مى كردند آنها را تنها يك عادت نشان دهند و بس ؛ و كار خود را كوچك و بى ارزش بنمايند.))

    طبع بلند

    على اكبر حسنى ياد آور مى شود(34)
    ((به هيچ عنوان در برابر پرسش ها - حتى اگر ارتباطى هم نداشت - نمى گفت وقت ندارم ، هرگز عصبانى و ناراحت نمى شد و طرف را نااميد نمى كرد، اگر سائل زياد اصرار مى كرد يا در مطلبى پافشارى داشت ، مى فرمود)):
    ((بيش از اين نمى دانم .))
    ((جالب اين كه معمولا حتى مثل مردم عادى در صف نانوايى و مانند آن مى ايستاد، در حالى كه امكانات افزونترى برايش فراهم بود.))
    ((درباره ى اشخاص صحبت نمى كرد كه مبادا غيبت شود و با اين كه نيازهاى مالى داشت ، هيچ وقت اظهار نمى كرد و خود را در همه حال بى نياز نشان مى داد.))

  10. #20
    کاربر کانون محمدابراهیم نامدار آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    محل سکونت
    فریدونکنار
    نوشته ها
    1,000
    می پسندم
    260
    مورد پسند : 186 بار در 174 پست
    نوشته های وبلاگ
    4
    میزان امتیاز
    47
    روتنى

    يكى از نزديكان او با شيفتگى به خاطر مى آورد:
    ((در سفرى كه در معيت ايشان به مشهد مقدس مشرف شدم ، تواضع اين حكيم را شاهد بودم ؛ زيرا در صحن حرم كه نماز مرحوم آقاى ميلانى بر پا مى شد، در ميان جمعيت با تواضع خاصى و بدون نام و نشان به امام جماعت اقتدا مى كرد و حتى اگر فرش پهن نبود، عباى خويش را مى گسترانيد و نماز را به جماعت مى خواند.(35)

    مرد بى هوا

    حجت الاسلام موسوى همدانى مى گويد:(36)
    ((مرحوم آيت الله آقاى آخوند همدانى مى فرمود: من مردى بى هواتر از اين مرد (علامه طباطبايى ) نديده ام ، با اين كه گنجينه اى از معارف و معلومات است ، ولى مع ذلك در اقتدا به مرحوم آيت الله ميلانى ، در صف آخر، ميان مسافران به نماز مى ايستاد.))

    كوه تواضع

    علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى نقل مى كند(37):
    ((آن قدر متواضع و مؤ دب و در حفظ آداب ، سعى بليغ داشت كه من كرارا خدمتشان عرض كردم : آخر اين درجه از ادب شما و ملاحظات شما ما را بى ادب مى كند! شما را به خدا فكرى به حال ما كنيد!))
    ((از قريب چهل سال پيش تا به حال ديده نشد كه ايشان در مجلس به متكا و بالش تكيه زنند؛ بلكه پيوسته در مقابل واردين ، مؤ دب قدرى جلوتر از ديوار مى نشستند؛ و زير دست ميهمان وارد.))
    ((من شاگرد ايشان بودم ؛ و بسيار به منزل ايشان مى رفتم ، و به مراعات ادب مى خواستم پايين تر از ايشان بنشينم ، ابدا ممكن نبود، ايشان بر مى خاستند، و مى فرمودند)):
    ((بنابراين ما بايد در درگاه بنشينيم يا خارج از اتاق بنشينيم !))
    ((در چندين سال قبل در مشهد مقدس كه وارد شده بودم ، براى ديدنشان به منزل ايشان رفتم ، ديدم در اتاق روى تشكى نشته اند (به علت كسالت قلب طبيب دستور داده روى زمين سخت ننشينند) ايشان از روى تشك برخاستند و مرا به نشستن روى آن تعارف كردند؛ من از نشستن خوددارى كردم ؛ من و ايشان مدتى هر دو ايستاده بوديم تا بالاخره فرمودند)):
    ((بنشينيد، تا من بايد جمله اى را عرض كنم !))
    ((من ادب كرده و اطاعت كرده نشستم ، و ايشان نيز روى زمين نشستند، و بعد فرمودند)):
    ((جمله اى را كه مى خواستم عرض كنم ، اينست كه : آنجا نرم تر است !))

صفحه 2 از 6 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •