سوره كهف [18] - صفحه 3
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46

موضوع: سوره كهف [18]

  1. #21
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 48)- اين آيه در باره چگونگى رستاخيز انسانها مى‏گويد: «آنها همه در يك صف به پروردگارت عرضه مى‏شوند»َ عُرِضُوا عَلى‏ رَبِّكَ صَفًّا).

    اين تعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه هر گروهى از مردم كه عقيده واحد يا عمل مشابهى دارند در يك صف قرار مى‏گيرند، و يا اين كه همگى بدون هيچ گونه تفاوت و امتياز در يك صف قرار خواهند گرفت.

    و به آنها گفته مى‏شود: «شما همگى نزد ما آمديد، همان گونه كه در آغاز شما را آفريديم»َقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ).

    نه خبرى از اموال و ثروتهاست، نه امتيازات و مقامات مادى، و نه يار و ياور، درست همان گونه كه در آغاز آفرينش بوديد، به همان حالت اول! «اما شما گمان گرديد كه ما موعدى برايتان قرار نخواهيم داد»َلْ زَعَمْتُمْ أَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً).

    و اين هنگامى بود كه غرور امكانات مادى شما را فرا مى‏گرفت و تمايل به جاودانگى دنيا شما را از فكر آخرت كه در فطرت هر انسانى نهفته است غافل مى‏كرد.

    (آيه 49)- سپس به مراحل ديگر از اين رستاخيز بزرگ پرداخته، مى‏گويد:

    «و كتاب [كتابى كه نامه اعمال همه انسانهاست‏] در آنجا گذارده مى‏شود» (وَ وُضِعَ الْكِتابُ).

    «پس گنهكاران را مى‏بينى كه از آنچه در آن است ترسان و هراسانند» (فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ).

    در اين هنگام فرياد بر مى‏آورند «و مى‏گويند: اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته مگر اين كه آن را به شمار آورده است» (وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها).

    علاوه بر اين سند كتبى اصولا «همه اعمال خود را حاضر مى‏بينند»! (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً). خوبيها و بديها، ظلمها و عدلها، هرزگيها و خيانتها، همه و همه در برابر آنها تجسّم مى‏يابد! در واقع آنها گرفتار اعمال خودشان هستند: «و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏كند» (وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً).

    آنچه دامن آنها را مى‏گيرد كارهايى است كه در اين جهان انجام داده‏اند بنا بر اين از چه كسى مى‏توانند گله كنند جز از خودشان.

    راستى ايمان به چنين دادگاهى چقدر در تربيت انسان و كنترل شهوات او مؤثر است؟ و چقدر آگاهى و بيدارى و توجه به مسؤوليتها به انسان مى‏بخشد؟

    آيا ممكن است انسان به چنين صحنه‏اى ايمان قاطع داشته باشد باز هم گناه كند؟!

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-03-2013)

  3. #22
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 50)- شياطين را اولياى خود قرار ندهيد! در آيات مختلف قرآن كرارا از داستان آفرينش آدم و سجده فرشتگان براى او و سر پيچى ابليس، سخن به ميان آمده است، ولى همان گونه كه قبلا هم اشاره كرده‏ايم اين تكرارها همواره نكته‏هايى دارد و در هر مورد نكته‏اى در نظر بوده است.

    و از آنجا كه در بحثهاى گذشته چگونگى موضع‏گيرى ثروتمندان مستكبر و مغرور، در مقابل تهى دستان مستضعف، و عاقبت كار آنها تجسم يافته بود، در اينجا از مسأله ابليس و سر پيچى او از سجده بر آدم سخن به ميان مى‏آورد تا بدانيم از آغاز، غرور سر چشمه كفر و طغيان بوده است.

    به علاوه اين داستان مشخص مى‏كند كه انحرافات از وسوسه‏هاى شيطانى سر چشمه مى‏گيرد.

    نخست مى‏گويد: به ياد آريد «زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، آنها همگى سجده كردند جز ابليس» (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ).

    اين استثناء ممكن است اين توهّم را به وجود آورد كه ابليس از جنس فرشتگان بود، در حالى كه فرشتگان معصومند، پس چگونه او راه طغيان و كفر را پوئيد؟! لذا بلافاصله اضافه مى‏كند: «او از جن بود، سپس از فرمان پروردگارش خارج شد» (كانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ).

    او از فرشتگان نبود، ولى به خاطر بندگى و اطاعت و قرب به پروردگار در صف فرشتگان جاى گرفت، و حتى شايد معلم آنان بود، اما به خاطر كبر و غرور رانده‏ترين و منفورترين موجود در درگاه خدا شد.

    سپس مى‏گويد: «آيا با اين حال او و فرزندانش را به جاى من اولياى خود انتخاب مى‏كنيد»؟! (أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِي).

    «در حالى كه آنها دشمن شما هستند» (وَ هُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ). دشمنانى سر سخت و قسم خورده كه تصميم به گمراهى و بد بختى همه شما گرفته‏اند.

    فرمانبردارى از شيطان و فرزندانش به جاى اطاعت خدا «چه جايگزين بدى است براى ستمكاران»! (بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا).

    كدام عاقل دشمن را كه از روز نخست، كمر به نابوديش بسته، و بر اين دشمنى سوگند ياد كرده، به عنوان ولىّ و رهبر و راهنما و تكيه‏گاه مى‏پذيرد؟!

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  5. #23
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 51)- اين آيه دليل ديگرى بر ابطال اين پندار غلط اقامه كرده، مى‏گويد:

    «من هرگز آنها [ابليس و فرزندانش‏] را به هنگام آفرينش آسمانها و زمين، و نه به هنگام آفرينش خودشان حاضر نساختم» (ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ). تا از آنها در آفرينش جهان كمك بگيريم يا از اسرار خلقت آگاه و مطلع شوند.

    بنا بر اين كسى كه هيچ گونه دخالتى در آفرينش جهان و حتى نوع خود نداشته و از اسرار و رموز خلقت به هيچ وجه آگاه نيست چگونه قابل ولايت يا پرستش است و در پايان اضافه مى‏كند: «و من هيچ‏گاه گمراه كنندگان را دستيار خود قرار نمى‏دهم» (وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً).

    يعنى آفرينش بر پايه راستى و درستى و هدايت است، موجودى كه برنامه‏اش اضلال و افساد است در اداره اين نظام، جائى نمى‏تواند داشته باشد.

    (آيه 52)- اين آيه مجددا هشدار مى‏دهد كه به خاطر بياوريد «روزى را كه (خداوند) مى‏گويد: همتايانى را كه براى من مى‏پنداشتيد صدا بزنيد» تا به كمك شما بشتابند (وَ يَوْمَ يَقُولُ نادُوا شُرَكائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ).

    يك عمر از آنها دم مى‏زديد، و در آستانشان سجده مى‏نموديد، اكنون كه امواج عذاب و كيفر اطراف شما را احاطه كرده فرياد بزنيد لااقل ساعتى به كمكتان بشتابند.

    آنها كه گويا هنوز رسوبات افكار اين دنيا را در مغز دارند فرياد مى‏زنند و «آنها را مى‏خوانند، ولى (اين معبودهاى پندارى حتى) پاسخ به نداى آنها نمى‏دهند» تا چه رسد به اين كه به كمكشان بشتابند (فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ).

    «و در ميان اين دو گروه كانون هلاكتى قرار داديم» (وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ مَوْبِقاً).

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  7. #24
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 53)- و اين آيه سر انجام كار پيروان شيطان و مشركان را چنين بيان مى‏كند: «و (در آن روز) گنهكاران آتش (دوزخ) را مى‏بينند» (وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ). و آتشى كه هرگز آن را باور نكرده بودند در برابر چشمان آنها آشكار مى‏شود.

    در اينجا به اشتباهات گذشته خود پى مى‏برند: «و يقين مى‏كنند كه با آن در مى‏آميزند» (فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها).

    «و (نيز به يقين مى‏فهمند كه) هيچ گونه راه گريزى از آن نخواهند يافت» (وَ لَمْ يَجِدُوا عَنْها مَصْرِفاً).

    نه معبودهاى ساختگيشان به فريادشان مى‏رسند، نه شفاعت شفيعان در باره آنها مؤثر است، و نه با كذب و دروغ و يا توسل به «زر» و «زور» مى‏توانند از چنگال آتش دوزخ، آتشى كه اعمالشان آن را شعله‏ور ساخته رهايى يابند.

    (آيه 54)- گويى تنها منتظر مجازاتند! در اينجا يك نوع نتيجه گيرى از مجموع بحثهاى گذشته و نيز اشاره‏اى به بحثهاى آينده مى‏كند.

    نخست مى‏گويد: «و در اين قرآن براى مردم هر گونه مثلى را بيان كرديم» (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ).

    از تاريخ تكان دهنده گذشتگان و از حوادث دردناك زندگى آنها و خاطره‏هاى تلخ و شيرين تاريخ، در گوش مردم فرو خوانديم و آن قدر مسائل را زير و رو كرديم تا دلهايى كه آماده پذيرش است پذيراى حق گردد، و بر سايرين نيز اتمام حجت شود، و جايى براى ابهام باقى نماند.

    ولى با اين حال گروهى طغيانگر و سركش هرگز ايمان نياوردند، چرا كه «انسان بيش از هر چيز به مجادله مى‏پردازد» (وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلًا).

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  9. #25
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 55)- اين آيه مى‏گويد با اين همه مثالهاى گوناگون و بيانات تكان دهنده و منطقهاى متفاوت كه بايد در هر انسان آماده‏اى نفوذ كند باز گروه كثيرى ايمان نياوردند: «و چيزى مردم را باز نداشت از اين كه- وقتى هدايت به سراغشان آمد- ايمان بياورند و از پروردگارشان طلب آمرزش كنند، جز اين كه (خيره سرى كردند، گويى مى‏خواستند) سرنوشت پيشينيان براى آنان بيايد») (وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ وَ يَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ).

    «يا عذاب الهى در برابرشان قرار گيرد» و با چشم خود آن را ببينند (أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ قُبُلًا).

    در حقيقت، اين آيه اشاره به آن است كه اين گروه لجوج و مغرور با ميل و اراده خود هرگز ايمان نخواهند آورد، تنها در دو حالت ايمان مى‏آورند:

    نخست زمانى كه عذابهاى دردناكى كه اقوام پيشين را در بر گرفت آنها را فرو گيرد، دوم آنكه عذاب الهى را با چشم خود مشاهده كنند، كه اين ايمان اضطرارى البته بى‏ارزش خواهد بود.

    (آيه 56)- سپس براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر سماجت و لجاجت مخالفان مى‏فرمايد: وظيفه تو تنها بشارت و انذار است «ما پيامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و انذار كننده نمى‏فرستيم» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ).

    سپس اضافه مى‏كند اين مسأله تازه‏اى نيست كه اين گونه افراد به مخالفت و استهزاء بر خيزند، بلكه: «كافران همواره مجادله به باطل مى‏كنند، تا (به گمان خود) حق را به وسيله آن از ميان بردارند و آيات ما و مجازاتهايى را كه به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند» (وَ يُجادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَ اتَّخَذُوا آياتِي وَ ما أُنْذِرُوا هُزُواً).

    در حقيقت اين آيه شبيه آيه 42 تا 45 سوره حج است كه مى‏گويد: «اگر آنها تو را تكذيب كنند پيش از تو نيز قوم نوح و عاد و ثمود ... پيامبرانشان را تكذيب كردند».

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  11. #26
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 57)- در مجازات الهى عجله نمى‏شود: از آنجا كه در آيات پيشين سخن از گروهى از كافران تاريك دل و متعصّب در ميان بود، در اينجا همان بحث را تعقيب مى‏كند.

    نخست مى‏گويد، «چه كسى ستمكارتر است از آنها كه به هنگام تذكّر آيات پروردگارشان از آن روى مى‏گردانند و كارهاى گذشته خود را به دست فراموشى مى‏سپارند» (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِيَ ما قَدَّمَتْ يَداهُ).

    تعبير به «تذكر» (ياد آورى) گويا اشاره به اين است كه تعليمات انبياء از قبيل ياد آورى حقايقى است كه بطور فطرى در اعماق روح انسان وجود دارد و كار پيامبران پرده برداشتن از روى آن است.

    جالب اين كه در اين آيه از سه طريق به اين كور دلان درس بيدارى مى‏دهد:

    نخست اين كه: اين حقايق با فطرت و وجدان و جان شما كاملا آشناست، ديگر اين كه از سوى پروردگار خودتان آمده و سوم اين كه: فراموش نكنيد شما خطاهايى انجام داده‏ايد كه برنامه انبياء براى شستشوى آنهاست.

    ولى اين عده با همه اينها هرگز ايمان نمى‏آورند، «چرا كه ما بر دلهايشان پرده افكنده‏ايم تا نفهمند! و در گوشهايشان سنگينى قرار داده‏ايم» تا صداى حق را نشنوند (إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً).

    «و لذا اگر آنها را به سوى هدايت بخوانى هرگز هدايت را پذيرا نخواهند شد» (وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً).

    (آيه 58)- و از آنجا كه برنامه تربيتى خداوند نسبت به بندگان چنين است كه تا آخرين مرحله به آنها فرصت مى‏دهد و هرگز مانند جباران روزگار فورا اقدام به مجازات نمى‏كند- بلكه «رحمت واسعه» او هميشه ايجاب مى‏كند كه حد اكثر فرصت را به گناهكاران بدهد- در اين آيه مى‏گويد: «پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است» (وَ رَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ).

    «اگر مى‏خواست آنها را به اعمالشان مجازات كند هر چه زودتر عذاب را بر آنها مى‏فرستاد» (لَوْ يُؤاخِذُهُمْ بِما كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ).

    «ولى براى آنها موعدى است كه با فرا رسيدن آن راه فرارى نخواهند داشت» (بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا).

    غفران او ايجاب مى‏كند كه توبه كاران را بيامرزد و رحمت او اقتضا مى‏كند كه در عذاب غير آنها نيز تعجيل نكند شايد به صفوف توبه كاران بپيوندند ولى عدالت او هم اقتضا مى‏كند وقتى طغيان و سركشى به آخرين درجه رسيد حسابشان را صاف كند.

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  13. #27
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 59)- و سر انجام براى آخرين تذكر و هشدار در اين سلسله آيات، سر نوشت تلخ و دردناك ستمكاران پيشين را ياد آورى كرده، مى‏گويد: «و اينها شهرها و آباديهايى است كه (ويرانه‏هاى آنها در برابر چشم شما قرار دارد، و) ما آنها را به هنگامى كه مرتكب ظلم و ستم شدند هلاك كرديم، و (در عين حال در عذابشان تعجيل ننموديم، بلكه) موعدى براى هلاكشان قرار داديم» (وَ تِلْكَ الْقُرى‏ أَهْلَكْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً).

    (آيه 60)- سرگذشت شگفت‏انگيز خضر و موسى: جمعى از قريش خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و از عالمى كه موسى عليه السّلام مأمور به پيروى از او شد سؤال كردند، اين آيه و چهار آيه بعد از آن نازل شد.

    اصولا سه ماجرا در اين سوره آمده كه هر سه از يك نظر هماهنگ است:

    ماجراى اصحاب كهف كه قبل از اين گفته شد، داستان موسى و خضر، و داستان «ذو القرنين» كه بعد از اين مى‏آيد.

    اين هر سه ماجرا ما را از افق زندگى محدودمان بيرون مى‏برد و نشان مى‏دهد كه نه عالم محدود به آن است كه ما مى‏بينيم، و نه چهره اصلى حوادث هميشه آن است كه ما در برخورد اول در مى‏يابيم.

    در ماجراى موسى و خضر، يا به تعبير ديگر عالم و دانشمند زمانش، به صحنه شگفت‏انگيزى بر خورد مى‏كنيم كه نشان مى‏دهد: حتى يك پيغمبر اولوا العزم كه آگاهترين افراد محيط خويش است باز دامنه علم و دانشش در بعضى از جهات محدود است و به سراغ معلمى مى‏رود كه به او درس بياموزد.

    آيه مى‏گويد: «بخاطر بياور هنگامى را كه موسى به دوست خود گفت: من دست از جستجو بر نمى‏دارم تا به محل تلاقى دو دريا برسم هر چند مدت طولانى به راه خود ادامه دهم» (وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً).

    منظور از «فتيه» در اينجا «يوشع بن نون» مرد رشيد و شجاع و با ايمان بنى اسرائيل است، «مجمع البحرين» به معنى محل پيوند دو درياست و منظور محل اتصال خليج «عقبه» با خليج «سوئز» است كه اين دو خليج به درياى احمر متصل مى‏شوند.

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-04-2013)

  15. #28
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 61)- «به هر حال هنگامى كه به محل تلاقى آن دو دريا رسيدند ماهى خود را (كه براى تغذيه همراه داشتند) فراموش كردند» (فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما).

    اما عجب اين كه: «ماهى راه خود را در دريا پيش گرفت» و روان شد (فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً).

    اين ماهى كه ظاهرا به عنوان غذا تهيه كرده بودند ماهى تازه‏اى بوده كه زنده شد و در آب پريد و حركت كرد.

    زيرا هستند ماهيانى كه بعد از خارج شدن از آب مدت قابل ملاحظه‏اى به صورت نيمه جان باقى مى‏مانند و اگر در اين مدت در آب بيفتند حيات عادى خود را از سر مى‏گيرند.

    (آيه 62)- «هنگامى كه (موسى و همسفرش) از آنجا گذشتند (طول سفر و خستگى راه، گرسنگى را بر آنها چيره كرد، موسى به خاطرش آمد كه غذايى به همراه آورده‏اند) به يار همسفرش گفت: غذاى ما را بياور كه از اين سفر، خسته شده‏ايم» (فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً).

    (آيه 63)- در اين هنگام همسفرش به او «گفت: به خاطر دارى هنگامى كه ما (براى استراحت) به كنار آن صخره پناه برديم من (در آنجا) فراموش كردم جريان ماهى را باز گو كنم- و اين فقط شيطان بود كه آن را از خاطر من برد- و ماهى راهش را به طرز شگفت‏انگيزى در دريا پيش گرفت» (قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً).

    (آيه 64)- و از آنجا كه اين موضوع، به صورت نشانه‏اى براى موسى در رابطه با پيدا كردن آن عالم بزرگ بود: «موسى گفت: اين همان چيزى است كه ما مى‏خواستيم» و به دنبال آن مى‏گرديم (قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ).

    «و در اين هنگام آنها از همان راه باز گشتند در حالى كه پى جوئى مى‏كردند» (فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً).

    در اينجا يك سؤال پيش مى‏آيد كه مگر پيامبرى همچون موسى ممكن است گرفتار نسيان و فراموشى شود كه قرآن مى‏گويد: «نَسِيا حُوتَهُما» (ماهى‏شان را فراموش كردند).

    پاسخ اين است كه مانعى ندارد در مسائلى كه هيچ ارتباطى به احكام الهى و امور تبليغى نداشته باشد يعنى در مسائل عادى در زندگى روزمره گرفتار نسيان شود و اين نه از يك پيامبر بعيد است، و نه با مقام عصمت منافات دارد.

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-05-2013)

  17. #29
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 65)- ديدار معلم بزرگ: هنگامى كه موسى و يار همسفرش به جاى اول، يعنى در كنار صخره و نزديك «مجمع البحرين» باز گشتند گمشده خود را يافتند «ناگهان بنده‏اى از بندگان ما را يافتند كه او را مشمول رحمت خود ساخته، و علم و دانش فراوانى از نزد خود تعليمش كرده بوديم» (فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً).

    (آيه 66)- در اين هنگام «موسى (با نهايت ادب و به صورت استفهام) به آن مرد عالم گفت: آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده، و مايه رشد و صلاح است به من بياموزى»؟ (قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً).

    (آيه 67)- ولى با كمال تعجب آن مرد عالم به موسى «گفت: تو هرگز توانايى ندارى با من شكيبايى كنى» (قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً).

    (آيه 68)- و بلا فاصله دليل آن را بيان كرد و گفت: «تو چگونه مى‏توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى»؟ (وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً).

    اين مرد عالم به ابوابى از علوم احاطه داشته كه مربوط به اسرار باطن و عمق حوادث و پديده‏ها بوده، در حالى كه موسى نه مأمور به باطن بود و نه از آن آگاهى چندانى داشت. در چنين موردى آن كس كه ظاهر را مى‏بيند عنان صبر و اختيار را از كف مى‏دهد، و به اعتراض و گاهى به پرخاش بر مى‏خيزد.

    (آيه 69)- موسى از شنيدن اين سخن شايد نگران شد و از اين بيم داشت كه فيض محضر اين عالم بزرگ از او قطع شود، لذا به او تعهد سپرد كه در برابر همه رويدادها صبر كند و «گفت: بخواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و قول مى‏دهم كه در هيچ كارى با تو مخالفت نكنم» (قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً).

    باز موسى در اين عبارت نهايت ادب خود را آشكار مى‏سازد، تكيه برخواست خدا مى‏كند، به آن مرد عالم نمى‏گويد من صابرم بلكه مى‏گويد انشاء اللّه مرا صابر خواهى يافت.

    (آيه 70)- ولى از آنجا كه شكيبايى در برابر حوادث ظاهرا زننده‏اى كه انسان از اسرارش آگاه نيست كار آسانى نمى‏باشد بار ديگر آن مرد عالم از موسى تعهد گرفت و به او اخطار كرد و «گفت: پس اگر مى‏خواهى به دنبال من بيايى (سكوت محض باش) از هيچ چيز سؤال مكن تا خودم به موقع آن را براى تو باز گو كنم»! (قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً).

    موسى اين تعهد مجدد را سپرد و در معيت اين استاد به راه افتاد.

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-05-2013)

  19. #30
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره كهف [18]

    (آيه 71)- معلم الهى و اين اعمال زننده؟! «آن دو (موسى و مرد عالم الهى) به راه افتادند تا آنكه سوار كشتى شدند» (فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ).

    هنگامى كه آن دو سوار كشتى شدند خضر «كشتى را سوراخ كرد»! (خَرَقَها).

    از آنجا كه موسى از يك سو پيامبر بزرگ الهى بود و بايد حافظ جان و مال مردم باشد، و امر به معروف و نهى از منكر كند، و از سوى ديگر وجدان انسانى او اجازه نمى‏داد در برابر چنين كار خلافى سكوت اختيار كند تعهدى را كه با خضر داشت به دست فراموشى سپرد، و زبان به اعتراض گشود و «گفت: آيا آن را سوراخ كردى كه اهلش را غرق كنى؟ راستى چه كار بدى انجام دادى»! (قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً).

    (آيه 72)- در اين هنگام مرد عالم الهى با متانت خاص خود نظرى به موسى افكند و «گفت: نگفتم تو هرگز نمى‏توانى با من شكيبايى كن»؟! (قالَ أَ لَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً).

    (آيه 73)- موسى كه از عجله و شتابزدگى خود كه طبعا به خاطر اهميت حادثه بود پشيمان گشت و به ياد تعهد خود افتاد در مقام عذر خواهى بر آمده رو به استاد كرد و چنين «گفت: مرا در برابر فراموشكارى كه داشتم مؤاخذه مكن و بر من به خاطر اين كار سخت مگير» (قالَ لا تُؤاخِذْنِي بِما نَسِيتُ وَ لا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْراً) يعنى اشتباهى بود و هر چه بود گذشت تو با بزرگوارى خود صرف نظر فرما.

    (آيه 74)- سفر دريايى آنها تمام شد از كشتى پياده شدند، «و به راه خود ادامه دادند، در اثناء راه به كودكى رسيدند ولى (آن مرد عالم بى‏مقدمه) اقدام به قتل آن كودك كرد»! (فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِيا غُلاماً فَقَتَلَهُ).

    در اينجا بار ديگر موسى از كوره در رفت، منظره وحشتناك كشتن يك كودك بى‏گناه، آن هم بدون هيچ مجوز گويى غبارى از اندوه و نارضائى چشمان او را پوشانيد، آن چنان كه بار ديگر تعهد خود را فراموش كرد، زبان به اعتراض گشود، و «گفت: آيا انسان بى‏گناه و پاكى را بى‏آنكه قتلى كرده باشد كشتى؟!» (قالَ أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ).

    «به راستى كه چه كار منكر و زشتى انجام دادى» (لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً نُكْراً).

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (08-05-2013)

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •