(آيه 17)- پس از بيان آن همه نعمتهاى بزرگ و الطاف خفىّ پروردگار، وجدان انسانها را به داورى مىطلبد و مىگويد: «آيا كسى كه مىآفريند همچون كسى است كه نمىآفريند، آيا متذكر نمىشويد»؟! (أَ فَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ).
آيا بايد در برابر خالق اين همه نعمتها سجده كرد؟ يا موجوداتى كه خود مخلوق ناچيزى بيش نيستند و هرگز خلقتى نداشته و ندارند؟ اين يك روش مؤثر تربيتى است كه قرآن در بسيارى از موارد از آن استفاده كرده است، مسائل را به صورت استفهامى طرح، و پاسخ آن را بر عهده وجدانهاى بيدار مىگذارد، و حس خودجوشى مردم را به كمك مىطلبد.
(آيه 18)- سر انجام براى اين كه هيچ كس تصور نكند نعمت خدا منحصر به اينهاست مىگويد: «و اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را شماره كنيد قادر بر احصاى آن نيستيد» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).
اكنون اين سؤال پيش مىآيد كه پس ما چگونه مىتوانيم حق شكر او را ادا كنيم؟ آيا با اين حال در زمره ناسپاسان نيستيم؟
پاسخ اين سؤال را قرآن در آخرين جمله اين آيه بيان كرده، مىگويد:
«خداوند غفور رحيم است» (إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
آرى! خدا مهربانتر و بزرگوارتر از آن است كه شما را به خاطر عدم توانايى بر شكر نعمتهايش مؤاخذه يا مجازات كند، همين قدر كه بدانيد سر تا پاى شما غرق نعمت اوست و از اداى حق شكرش عاجزيد و عذر تقصير به پيشگاهش بريد، نهايت شكر او را انجام دادهايد.
ورنه سزاوار خداونديش ------ كس نتواند كه به جا آورد!
ولى اينها همه مانع از آن نيست كه ما به مقدار توانايى به احصاى نعمتهايش بپردازيم.