سوره نحل [16] - صفحه 2
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 63

موضوع: سوره نحل [16]

  1. #11
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 19)- از آنجا كه در آيات گذشته به دو قسمت از مهمترين صفات خدا اشاره شد در اينجا به سومين صفت «معبود حقيقى» اشاره مى‏شود كه علم و دانايى است، مى‏گويد: «خداوند مى‏داند آنچه را پنهان مى‏داريد و آنچه را آشكار مى‏سازيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ).

    پس چرا به دنبال بتها مى‏رويد كه نه كمترين سهمى در خالقيت جهان دارند، نه كوچكترين نعمتى به شما بخشيده‏اند، و نه از اسرار درون و اعمال برون شما آگاهند؟

    (آيه 20)- بار ديگر روى مسأله خالقيت تكيه مى‏كند، ولى از آيه مشابه آن كه قبلا داشتيم فراتر مى‏رود و مى‏گويد: «معبودهايى را كه آنها غير از خدا مى‏خوانند نه تنها چيزى را خلق نمى‏كنند بلكه خودشان مخلوقند» (وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ).

    تاكنون بحث در اين بود كه اينها خالق نيستند و به همين دليل لايق عبادت نمى‏باشند اكنون مى‏گويد آنها خود مخلوقند، نيازمند و محتاجند.

    (آيه 21)- از اين گذشته، «آنها مردگانى هستند كه هرگز استعداد حيات ندارند» (أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ).

    سپس اضافه مى‏كند: «و اين بتها اصلا نمى‏دانند در چه زمانى (عبادت كنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ).

    اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّ اقل بايد از «رستاخيز بندگان خود» باخبر باشند، با اين نادانى چگونه لايق عبادتند؟

    و اين پنجمين صفتى است كه معبود به حق بايد داشته باشد و آنها فاقد آنند.

    بت و بت پرستى در منطق قرآن مفهوم وسيعى دارد. هر موجود و هر كسى را كه تكيه گاه خود در برابر خدا قرار دهيم و سرنوشت خود را دست او بدانيم او بت ما محسوب مى‏شود، به همين دليل تمام آنچه در آيات فوق آمده در باره كسانى كه امروز ظاهرا خدا پرستند اما استقلال يك فرد مؤمن راستين را از دست داده و تكيه گاهى براى خود از بندگان ضعيف انتخاب كرده‏اند و به صورت وابسته زندگى مى‏كند، شامل مى‏شود.

    (آيه 22)- به دنبال اين استدلالات زنده و روشن بر نفى صلاحيت بتها، چنين نتيجه گيرى مى‏كند بنابراين «معبود شما معبود واحدى است» (إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ).

    و از آنجا كه ايمان به مبدأ و معاد همه جا با يكديگر قرين و لازم و ملزوم يكديگرند بلافاصله اضافه مى‏كند: «آنها كه ايمان به آخرت ندارند (و طبعا ايمان درستى به مبدأ نيز ندارند) دلهايشان حقيقت را انكار مى‏كند و در برابر حق مستكبرند» (فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ).

    و گر نه دلائل توحيد براى آنها كه حق جو و متواضع در مقابل حقيقتند آشكار است، و هم دلائل معاد، ولى خوى استكبار و عدم تسليم در برابر حق سبب مى‏شود كه آنها دائما حالت انكار و نفى به خود بگيرند.

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  3. #12
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 23)- در اين آيه بار ديگر روى علم خدا به غيب و شهود و پنهان و آشكار مجددا تكيه كرده، مى‏گويد: «قطعا خداوند از آنچه پنهان مى‏دارند و آنچه آشكار مى‏سازند باخبر است» (لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ).

    اين جمله در واقع تهديدى است در برابر كفار و دشمنان حق كه خدا از حال آنها هرگز غافل نيست.

    آنها مستكبرند و «خداوند مستكبران را دوست نمى‏دارد» (إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ). چرا كه استكبار در برابر حق اولين نشانه بيگانگى از خداست.

    (آيه 24)-

    شأن نزول:

    اين آيه در باره «مقتسمين» (تبعيض گران) كه قبلا در باره آنها بحث شد نازل گرديده است، آنها شانزده نفر بودند كه به چهار گروه تقسيم شدند و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در يكى از جاده‏هاى مكه در ايام حج ايستادند تا پيش از آنكه مردم وارد شوند ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبين سازند، و بگويند محمد صلّى اللّه عليه و آله دين و آيين تازه‏اى نياورده بلكه همان افسانه‏هاى دروغين پيشينيان است.

    تفسير:

    آنها كه بار گناه ديگران را بر دوش مى‏كشند- در آيات گذشته سخن از مستكبران بود و در اين آيه منطق هميشگى اين گروه بى‏ايمان منعكس شده است، مى‏گويد: «و هنگامى كه به آنها گفته شود پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟ در پاسخ مى‏گويند: (اينها وحى الهى نيست) همان افسانه‏هاى دروغين پيشينيان است» (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ).

    جالب اين كه مستكبران امروز نيز غالبا موذيانه براى فرار از حق و همچنين براى گمراه ساختن ديگران به اين تهمت متوسل مى‏شوند، حتى در كتب جامعه شناسى شكل به اصطلاح علمى به آن داده‏اند و مذهب را زاييده جهل بشر و تفسيرهاى مذهبى را اسطوره‏ها مى‏نامند! اما آنها با مذاهب خرافى و ساختگى هرگز جنگ و ستيز ندارند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستين است كه افكار انسانها را بيدار مى‏كند، و زنجيرهاى استعمار را درهم مى‏شكند سدّ راه مستكبران و استعمارگران است.

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  5. #13
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 25)- اين آيه نتيجه اعمال اين كوردلان را چنين بيان مى‏كند: «اينها بايد روز رستاخيز هم بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش بكشند و هم سهمى از گناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراه كرده‏اند»! (لِيَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ كامِلَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ).

    «بدانيد آنها بدترين و زر و مسؤوليت را بر دوش مى‏كشند» (أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ).

    چرا كه گاهى گفتار آنها سبب گمراهى هزاران نفر مى‏شود، چقدر دشوار است كه انسان هم بار گناهان خود را بر دوش كشد و هم سهمى از گناهان هزاران نفر ديگر را، و هرگاه سخنان گمراه كننده آنها باقى بماند و سر چشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نيز بر دوششان سنگينى مى‏كند!

    (آيه 26)- اين آيه به بيان اين نكته مى‏پردازد كه اين اولين بار نيست كه مستكبران به رهبران الهى تهمت مى‏زنند و وحى آسمانى را اساطير اولين مى‏شمارند، بلكه «آنهايى كه قبل از اينها بودند نيز از اين گونه توطئه‏ها داشتند، ولى خداوند به سراغ شالوده زندگى آنها رفت و از اساس آن را ويران نمود، و سقف بر سرشان از بالا فرود آمد»! (قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ).

    «و عذاب و مجازات الهى از آنجا كه (باور نمى‏كردند و) نمى‏دانستند به سراغشان آمد» (وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ).

    ريشه كن كردن ساختمان و فرود آمدن سقف، ممكن است اشاره به ساختمان و سقف ظاهرى آنها باشد كه بر اثر زلزله‏ها و صاعقه‏ها درهم كوبيده شد و بر سر آنان فرود آمد، و ممكن است كنايه از سازمان و تشكيلات آنها باشد كه به فرمان خدا از ريشه بركنده شد، و نابود گشت، ضمنا مانعى ندارد كه آيه اشاره به هر دو معنى باشد.

    (آيه 27)- آنچه گفته شد عذاب دنياى آنان است ولى مجازاتشان به همين جا پايان نمى‏گيرد، بلكه «بعد از اين در روز رستاخيز خدا آنها را رسوا مى‏سازد» (ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُخْزِيهِمْ).

    و آنها را مورد سؤال قرار مى‏دهد و مى‏گويد: «شريكانى كه شما براى من ساختيد (و به آنها عشق مى‏ورزيديد) و به خاطر آنها با ديگران دشمنى مى‏كرديد، كجا هستند؟ (وَ يَقُولُ أَيْنَ شُرَكائِيَ الَّذِينَ كُنْتُمْ تُشَاقُّونَ فِيهِمْ).

    در اينجا آنها پاسخى براى اين سؤال مسلما ندارند ولى: «كسانى كه به آنها علم داده شده (زبان به سخن مى‏گشايند و) مى‏گويند: شرمندگى و رسوايى و بدبختى، امروز بر كافران است» (قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ). و اين خود يك نوع مجازات و كيفر روانى براى آنهاست.

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  7. #14
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 28)- اين آيه با تعبيرى كه درس تكان دهنده‏اى براى بيدار كردن غافلان و بى‏خبران است در توصيف كافران مى‏گويد: آنها «كسانى هستند كه فرشتگان مرگ روح آنها را مى‏گيرند، در حالى كه به خود ظلم كرده بودند» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ).

    زيرا انسان هر ظلم و ستمى كند در درجه اول به خودش باز مى‏گردد و خانه خويشتن را قبل از خانه ديگران ويران مى‏سازد.

    اما آنها هنگامى كه خود را در آستانه مرگ مى‏بينند و پرده‏هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مى‏رود «فورا تسليم مى‏شوند، (و به دروغ مى‏گويند:) ما كار بدى انجام نمى‏داديم»! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ).

    آيا دروغ مى‏گويند، به خاطر اين كه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است؟ و يا مى‏خواهند بگويند ما مى‏دانيم اين اعمال را انجام داده‏ايم ولى اشتباه كرده‏ايم و سوء نيت نداشته‏ايم، ممكن است هر دو باشد.

    ولى بلافاصله به آنها گفته مى‏شود شما دروغ مى‏گوييد، اعمال زشت فراوانى انجام داديد «آرى خداوند به آنچه انجام مى‏داديد (و همچنين از نيتهاى شما) باخبر است» (بَلى‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

    بنابراين جاى انكار كردن و حاشا نمودن نيست! و اين ايمان اضطرارى هم سودى ندارد.

    (آيه 29)- «اكنون كه چنين است از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه جاودانه در آن خواهيد بود» (فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها).

    «چه جاى بدى است جايگاه متكبران» (فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ).

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  9. #15
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 30)- سرنوشت پاكان و نيكان: در آيات گذشته اظهارات مشركان در باره قرآن و نتائج آن را خوانديم، اما در اينجا اعتقاد مؤمنان را با ذكر نتائجش مى‏خوانيم:

    نخست مى‏گويد: «و (هنگامى كه) به پرهيزكاران گفته مى‏شود پروردگار شما چه چيز نازل كرده است؟ مى‏گفتند: خير و سعادت» (وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قالُوا خَيْراً).

    چه تعبير رسا و زيبا و جامعى! «خَيْراً» آن هم خير مطلق، كه مفهوم گسترده‏اش همه نيكيها، سعادتها و پيروزيهاى مادى و معنوى را در بر مى‏گيرد.

    سپس همان گونه كه در آيات گذشته، نتيجه اظهارات مشركان، به صورت كيفرهاى مضاعف دنيوى و اخروى، مادى و معنوى، بيان شد، در آيه مورد بحث نتيجه اظهارات مؤمنان به اين صورت بيان شده است: «براى كسانى كه نيكى كردند، در اين دنيا نيكى است» (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ).

    قابل توجه اين كه «حسنه» همانند «خير» است كه انواع حسنات و نعمتهاى اين جهان را در بر مى‏گيرد.

    اين پاداشهاى دنياى آنهاست، سپس اضافه مى‏كند: «و سراى آخرت از اين هم بهتر است، و چه خوبست سراى پرهيزكاران»؟ (وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ).

    (آيه 31)- اين آيه سراى پرهيزكاران را كه قبلا بطور سر بسته بيان شد، توصيف كرده، مى‏گويد: سراى پرهيزكاران «باغهاى جاويدان بهشت است كه همگى وارد آن مى‏شوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها).

    «نهرهاى جارى از زير درختانش مى‏گذرد» (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).

    تنها مسأله باغ و درخت مطرح نيست، بلكه «هر چه بخواهند در آنجا هست» (لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ).

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: «خداوند پرهيزكاران را چنين پاداش مى‏دهد» (كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ).

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  11. #16
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 32)- در آيات گذشته خوانديم كه فرشتگان مرگ مشركان مستكبر را قبض روح مى‏كنند در حالى كه ستمگرند.

    اما در اينجا مى‏خوانيم كه: پرهيزكاران «كسانى هستند كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مى‏گيرند در حالى كه پاك و پاكيزه‏اند» (الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ). پاكيزه از آلودگى شرك پاكيزه از ظلم و استكبار و هر گونه گناه.

    در اينجا فرشتگان «به آنها مى‏گويند: سلام بر شما باد»! (يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ). سلامى كه نشانه امنيت و سلامت و آرامش كامل است.

    سپس مى‏گويند: «وارد بهشت شويد به خاطر اعمالى كه انجام مى‏داديد» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

    تعبير به «تَتَوَفَّاهُمُ» (روح آنها را دريافت مى‏دارند) اشاره است به اين كه مرگ به معنى فنا و نيستى و پايان همه چيز نيست، بلكه انتقالى است از يك مرحله به مرحله بالاتر.

    (آيه 33)- بار ديگر به تجزيه و تحليل، پيرامون طرز فكر و برنامه مشركان و مستكبران پرداخته و با زبان تهديد مى‏گويد: آنها چه انتظارى مى‏كشند؟ «آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان (قبض ارواح) به سراغشان بيايند» درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پيچيده گردد و راه بازگشت باقى نماند؟!َلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ).

    «و يا (اين كه انتظار مى‏كشند) فرمان پروردگار (دائر به عذاب و مجازات آنها) فرا رسد» آنگاه توبه كنندَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ)

    . ولى توبه آنها در آن زمان بى‏اثر است.

    سپس اضافه مى‏كند: تنها اين گروه نيستند كه اين چنين مى‏كنند بلكه، «كسانى كه پيش از ايشان بودند نيز چنين كردند»!َذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

    «خداوند به آنها ستم نكرد ولى آنها پيوسته به خويشتن ستم مى‏كردند»َ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).

    چرا كه آنها در حقيقت تنها نتيجه اعمال خود را باز مى‏يابند.

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  13. #17
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 34)- باز به نتيجه اعمال آنها مى‏پردازد و مى‏گويد: «سر انجام، سيئات اعمالشان به آنها رسيد» (فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا).

    «و آنچه را استهزاء مى‏كردند (از وعده‏هاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).

    آيه فوق بار ديگر اين واقعيت را تأكيد مى‏كند كه اين اعمال انسان است كه دامان او را در اين جهان و آن جهان مى‏گيرد و در چهره‏هاى مختلف تجسم مى‏يابد و او را رنج و آزار و شكنجه مى‏دهد نه چيز ديگر.

    (آيه 35)- اين آيه به يكى از منطقهاى سست و بى‏اساس مشركان اشاره كرده، مى‏گويد: «و مشركان گفتند: اگر خدا مى‏خواست نه ما و نه نياكان ما هيچ چيز غير او را عبادت نمى‏كرديم» و به سراغ بتها نمى‏رفتيم (وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا).

    «و چيزى را بدون اذن او تحريم نمى‏نموديم» (وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ).

    اين جمله اشاره به قسمتى از چهارپايانى است كه مشركان در عصر جاهليت، از پيش خود تحريم كرده بودند. آنها مى‏خواستند چنين استدلال كنند كه اگر اعمال ما مورد رضاى خدا نيست پس چرا قبلا پيامبرانى نفرستاد و از همان روز اول به نياكان ما نگفت من به اين كار راضى نيستم اين سكوت او دليل بر رضاى اوست! لذا در پاسخ مى‏فرمايد: «پيشينيان آنها نيز همين كارها را انجام دادند (و به همين بهانه‏ها متوسل شدند) ولى آيا پيامبران الهى وظيفه‏اى جز ابلاغ آشكار دارند؟» (كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ).

    و اين چنين است راه و رسم همه رهبران راستين كه در اصل دعوت هرگز از سخنان دو پهلو استفاده نمى‏كنند، در بيان حقيقت چيزى فرو گذار نمى‏نمايند و تمام عواقب اين صراحت و قاطعيت را نيز به جان پذيرا هستند.

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-16-2013)

  15. #18
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 36)- به دنبال اعلام اين واقعيت كه وظيفه پيامبران تنها ابلاغ آشكار است، در اين آيه اشاره كوتاه و جامعى به وضع دعوت پيامبران كرده، مى‏گويد: «ما در هر امتى رسولى فرستاديم» (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا). كه دعوت ما را به گوش امتها برسانند.

    سپس اضافه مى‏كند محتواى دعوت همه اين رسولان اين بود كه: «خداى يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد» (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ).

    چرا كه اگر پايه‏هاى توحيد محكم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محيط افكار طرد نگردند، هيچ برنامه اصلاحى قابل پياده كردن نيست.

    اكنون ببينيم نتيجه دعوت انبيا به توحيد به كجا رسيد، در اينجا قرآن مى‏گويد:

    «گروهى از آن امتها كسانى بودند كه خدا هدايتشان كرد» (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ).

    «و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ).

    و در پايان آيه براى بيدار كردن گمراهان و تقويت روحيه هدايت يافتگان اين دستور عمومى را صادر مى‏كند: «پس در روى زمين سير كنيد (و آثار گذشتگان را كه بر صفحه زمين و در دل خاك نهفته است بررسى نماييد) و ببينيد سر انجام كار كسانى كه آيات خدا را تكذيب كردند به كجا كشيد» (فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).

    اين تعبير خود دليل زنده‏اى بر آزادى اراده انسان است، چرا كه اگر هدايت و ضلالت اجبارى بود، سير در ارض و مطالعه حالات پيشينيان بيهوده بود.

    (آيه 37)- در اين آيه ضمن دلدارى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تأكيد مى‏كند كه، سر انجام كار اين گروه گمراه و لجوج به جايى مى‏رسد كه: «هر قدر بر هدايت آنها حريص باشى (و تلاش كنى فايده‏اى ندارد زيرا) خداوند كسى را كه گمراه كرد هدايت نمى‏كند»! (إِنْ تَحْرِصْ عَلى‏ هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ).

    «و براى آنها هيچ يار و ياورى نيست» (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).

    جمله فوق مخصوص آن گروه است كه خيره سرى و لجاجت را به حد اعلا رسانده، و آن چنان در استكبار و غرور و غفلت و گناه غرقند كه ديگر درهاى هدايت به روى آنها گشوده نخواهد شد.

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-17-2013)

  17. #19
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 38)-

    شأن نزول:

    نقل شده كه: مردى از مسلمانان از يكى از مشركان طلبى داشت، هنگامى كه از او مطالبه كرد او در پرداخت دين خود تعلل ورزيد، مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنين سوگند ياد كرد: قسم به چيزى كه بعد از مرگ در انتظار او هستم ... (و هدفش قيامت و حساب خدا بود) مرد مشرك گفت:

    سوگند به خدا كه او هيچ مرده‏اى را زنده نخواهد كرد.

    آيه نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت.

    تفسير:

    معاد و پايان گرفتن اختلافها: در تعقيب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون مسأله «توحيد» و «رسالت پيامبران» آمد، قرآن در اينجا با ذكر گوشه‏اى از مباحث «معاد»، اين بحثها را تكميل مى‏كند.

    نخست مى‏گويد: «و آنها مؤكدا سوگند ياد كردند كه خداوند كسانى را كه مى‏ميرند هرگز مبعوث نمى‏كند»، و به زندگى جديد باز نمى‏گرداند (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ).

    اين انكار بى‏دليل، آن هم انكارى توأم با قسمهاى مؤكّد، نشانه‏اى از نادانى آنها و بى‏خبريشان بود، لذا قرآن در پاسخ آنها چنين مى‏گويد: «اين وعده قطعى خداوند است (كه همه مردگان را به حيات جديد باز مى‏گرداند تا نتيجه اعمالشان را ببينند) ولى غالب مردم نمى‏دانند» و بر اثر ناآگاهى دست به انكار مى‏زنند (بَلى‏ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).

    (آيه 39)- سپس به بيان يكى از هدفهاى معاد، و بعد از آن به ذكر قدرت خدا بر اين كار، مى‏پردازد، تا نشان دهد اگر سر چشمه انكار آنها تصور بى‏هدف بودن معاد است اين اشتباه بزرگى است.

    نخست مى‏گويد: خداوند مردگان را مبعوث مى‏كند: «تا براى همگان روشن سازد آنچه را كه در آن اختلاف داشتند» (لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ).

    «و تا كسانى كه اين واقعيت را انكار مى‏كردند بدانند دروغ مى‏گفتند» (وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ).

    بنابراين، بازگشت به وحدت و پايان گرفتن اختلافات عقيدتى يكى از اهداف معاد را تشكيل مى‏دهد كه در آيه فوق به آن اشاره شده است.

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-17-2013)

  19. #20
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره نحل [16]

    (آيه 40)- در اين آيه به بيان اين حقيقت مى‏پردازد كه اگر آنها بازگشت انسان را به زندگى جديد محال مى‏شمرند بايد بدانند كه قدرت خداوند برتر و بالاتر از اينهاست، «هنگامى كه ما چيزى را اراده كنيم فقط به آن مى‏گوييم موجود باش! آن نيز بلافاصله موجود مى‏شود» (إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).

    با چنين قدرت كامله‏اى كه تنها فرمان موجود باش، براى وجود هر چيز كافى است: ديگر چه جاى شك و ترديد در قدرت خدا بر بازگشت مردگان به زندگى باقى مى‏ماند؟

    تعبير به «كن» (موجود باش) نيز از ضيق بيان و عدم گنجايش الفاظ است، والا حتى نياز به جمله «كن» نيست، اراده خدا همان و تحقق يافتن همان.

    (آيه 41)-

    شأن نزول:

    در شأن نزول اين آيه و آيه بعد چنين نقل كرده‏اند كه گروهى از مسلمانان مانند «بلال» و «عمار ياسر» و «صهيب» و «خبّاب» پس از اسلام آوردن در مكه سخت تحت فشار بودند، و براى تقويت اسلام و رساندن صداى خود به ديگران، پس از هجرت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به «مدينه» هجرت كردند، در اين ميان «صيهب» كه مرد مسنّى بود به مشركان مكه چنين پيشنهاد كرد: بياييد اموال مرا بگيريد و بگذاريد به «مدينه» بروم، آنها موافقت كردند.

    آيه نازل شد و پيروزى او و امثال او را در اين جهان و جهان ديگر بازگو كرد.

    تفسير:

    پاداش مهاجران- در تعقيب آيات گذشته كه از منكران قيامت و مشركان لجوج سخن مى‏گفت، اين آيه از مهاجران راستين و پاكباز سخن مى‏گويد، تا وضع دو گروه در مقايسه با يكديگر روشن گردد.

    نخست مى‏گويد: «آنها كه پس از ستم ديدن در راه خدا، هجرت كردند، در اين دنيا جايگاه و مقام خوبى به آنها مى‏دهيم» (وَ الَّذِينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً). چرا كه آنها با نهايت اخلاص براى گسترش دعوت اسلام به تمام زندگى خويش پشت پا زدند.

    اين پاداش دنياى آنهاست «اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسيار بزرگتر است» (وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ).

    (آيه 42)- سپس در اين آيه، اين مهاجران راستين و پر استقامت و با ايمان را با دو صفت توصيف كرده، مى‏گويد: «آنها كسانى هستند كه شكيبايى و صبر و استقامت را پيشه خود ساخته، و توكل و تكيه آنها بر پروردگارشان است» (الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-17-2013)

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •