سوره حجر [15] - صفحه 2
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26

موضوع: سوره حجر [15]

  1. #11
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 33)- ابليس كه غرق غرور و خودخواهى خويش بود آنچنان كه عقل و هوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و «گفت: من هرگز براى بشرى كه او را از خاك خشكيده‏اى- كه از گل بدبويى گرفته شده- آفريده‏اى سجده نخواهم كرد» (قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ).

    (آيه 34)- او كه از اسرار آفرينش بر اثر خودخواهى و غرور بى‏خبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى كه داشت سقوط كرد، ديگر شايسته نبود كه او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت يا از آسمانها و يا از صفوف فرشتگان) بيرون رو كه تو رجيم و رانده شده درگاه مايى» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ).

    (آيه 35)- و بدان كه اين غرورت مايه كفرت شد و اين كفر براى هميشه تو را مطرود كرد، «لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود»! (وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ).

    (آيه 36)- ابليس كه در اين هنگام خود را رانده درگاه خدا ديد، و احساس كرد كه آفرينش انسان سبب بدبختى او شد، آتش كينه در دلش شعله‏ور گشت، تا انتقام خويش را از فرزندان آدم بگيرد.

    لذا «عرض كرد: پروردگارا! اكنون كه چنين است مرا تا روز رستاخيز مهلت ده»! (قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ).

    نه براى اين كه توبه كند، يا از كرده خود پشيمان باشد و در مقام جبران برآيد، بلكه براى اين كه به لجاجت و عناد و دشمنى و خيره سرى ادامه دهد!

    (آيه 37)- خداوند هم اين خواسته او را پذيرفت و «فرمود: مسلما تو از مهلت يافتگانى» (قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ).

    (آيه 38)- ولى نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخيز، چنانكه خواسته‏اى، بلكه «تا وقت و زمان معينى» (إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).

    منظور از «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پايان اين جهان و برچيده شدن دوران تكليف است.

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-12-2013)

  3. #12
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 39)- در اينجا ابليس نيّت باطنى خود را آشكار ساخت هر چند چيزى از خدا پنهان نبود و «عرض كرد: پروردگارا! به خاطر اين كه مرا گمراه ساختى (و اين انسان زمينه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمين را در نظر آنها زينت مى‏دهم (و انسانها را به آن مشغول مى‏دارم) و سر انجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).

    (آيه 40)- اما او به خوبى مى‏دانست كه وسوسه‏هايش در دل «بندگان مخلص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله براى سخن خود استثنايى قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» كه به مرحله عالى ايمان و عمل پس از تعليم و تربيت و مجاهده با نفس رسيده باشند (إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ).

    (آيه 41)- خداوند به عنوان تحقير شيطان و تقويت قلب جويندگان راه حق و پويندگان طريق توحيد «فرمود: اين راه مستقيمى است كه بر عهده من است» و سنت هميشگيم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ).

    (آيه 42)- كه «تو هيچ گونه تسلّط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى كه شخصا بخواهند از تو پيروى كنند» (إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ).

    يعنى، در واقع اين تو نيستى كه مى‏توانى مردم را گمراه كنى، بلكه اين انسانهاى منحرفند كه با ميل و اراده خويش دعوت تو را اجابت كرده، پشت سر تو گام برمى‏دارند.

    (آيه 43)- سپس صريحترين تهديدهاى خود را متوجه پيروان شيطان كرده، مى‏گويد: «و جهنم ميعادگاه همه آنهاست» (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ).

    گمان نكنند كه آنها از چنگال مجازات مى‏توانند فرار كنند و يا به حساب آنها رسيدگى نمى‏شود.

    (آيه 44)- «همان دوزخى كه هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پيروان شيطان تقسيم شده‏اند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).

    اين درها، در حقيقت درهاى گناهانى است كه به وسيله آن، افراد وارد دوزخ مى‏شوند، هر گروهى به وسيله ارتكاب گناهى و از درى، همان گونه كه درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهايى است كه به وسيله آن بهشتيان وارد بهشت مى‏شوند.

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  5. #13
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 45)- نعمتهاى هشتگانه بهشت: در آيات گذشته ديديم كه چه سان خداوند نتيجه كار شيطان و ياران و همگامان و پيروان او را شرح داد، و درهاى هفتگانه جهنم را به روى آنها گشود.

    طبق روش قرآن كه از مسأله مقابله و تقارن، براى تعليم و تربيت، بهره‏گيرى مى‏كند، در اين آيات هشت نعمت بزرگ مادى و معنوى به تعداد درهاى بهشت بيان شده است:

    1- در آغاز به يك نعمت مهم جسمانى اشاره كرده، مى‏گويد: «پرهيزكاران در باغهاى سرسبز بهشت، و در كنار چشمه‏هاى زلال آن خواهند بود» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).

    ذكر «جنات» و «عيون» به صيغه جمع، اشاره به باغهاى متنوع و چشمه‏هاى فراوان و گوناگون بهشت است كه هر كدام لذت تازه‏اى مى‏آفريند.

    (آيه 46)- دوم و سوم: سپس به دو نعمت مهم معنوى كه «سلامت» و «امنيت» است اشاره مى‏كند، سلامت از هرگونه رنج و ناراحتى، و امنيت از هرگونه خطر، مى‏گويد: فرشتگان الهى به آنها خوش آمد گفته، مى‏گويند: «داخل اين باغها شويد با سلامت و امنيت كامل» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ).

    (آيه 47)- چهارم: «ما هرگونه حسد و كينه و عداوت و خيانت را از سينه‏هاى آنها مى‏شوييم و بر مى‏كنيم» (وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ).

    چرا كه تا قلب انسان از اين «غلّ» شستشو نشود نه سلامت و امنيت فراهم مى‏شود و نه برادرى و اخوت.

    5- «در حالى كه همه برادرند» (إِخْواناً).

    و نزديكترين پيوندهاى محبت در ميان آنها حكمفرماست.

    6- «در حالى كه بر سريرها رو بروى يكديگر قرار گرفته‏اند» (عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ).

    آنها در جلسات اجتماعيشان گرفتار تشريفات آزار دهنده اين دنيا نيستند و مجلسشان بالا و پايين ندارد همه برادرند، همه رو بروى يكديگر و در يك صف، نه يكى بالاى مجلس و ديگرى در كفش كن.

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  7. #14
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 48)- سپس به هفتمين نعمت مادى و معنوى اشاره كرده، مى‏گويد:

    «هرگز خستگى و تعب به آنها نمى‏رسد» (لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ).

    و همانند زندگى اين دنيا كه رسيدن به يك روز آسايش، خستگيهاى فراوانى قبل و بعد از آن دارد كه فكر آن، آرامش انسان را بر هم مى‏زند، نيست.

    8- همچنين فكر فنا و نابودى و پايان گرفتن نعمت، آنان را آزار نمى‏دهد، چرا كه «آنها هرگز از اين باغهاى پرنعمت و سرور اخراج نمى‏شوند» (وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ).

    (آيه 49)- اكنون ممكن است افراد گنهكار و آلوده در هاله‏اى از غم و اندوه فرو روند كه اى كاش ما هم مى‏توانستيم به گوشه‏اى از اين موهبت دست يابيم، در اينجا خداوند رحمان و رحيم درهاى بهشت را به روى آنها نيز مى‏گشايد، اما به صورت مشروط.

    با لحنى مملو از محبت و عاليترين نوازش، روى سخن را به پيامبرش كرده، مى‏گويد: پيامبرم! «بندگانم را آگاه كن كه من غفور و رحيمم، گناه بخش و پرمحبتم» (نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ).

    (آيه 50)- اما از آنجا كه قرآن، هميشه جلو سوء استفاده از مظاهر رحمت الهى را با جمله‏هاى تكان دهنده‏اى كه حاكى از خشم و غضب اوست مى‏گيرد، تا تعادل ميان خوف و رجاء كه رمز تكامل و تربيت است برقرار گردد، بلافاصله اضافه مى‏كند: كه به بندگانم نيز بگو: كه «عذاب و كيفر من همان عذاب دردناك است» (وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ).

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  9. #15
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 51)- ميهمانان ناشناس؟ از اين آيه به بعد، قسمتهاى آموزنده‏اى را از تاريخ پيامبران بزرگ و اقوام سركش به عنوان نمونه‏هاى روشنى از بندگان مخلص، و پيروان شيطان، بيان مى‏كند.

    نخست از داستان ميهمانهاى ابراهيم شروع كرده، مى‏گويد: «و به آنها (بندگانم) از ميهمانهاى ابراهيم خبر ده» (وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ).

    (آيه 52)- اين ميهمانهاى ناخوانده همان فرشتگانى بودند كه: «به هنگام وارد شدن بر ابراهيم (به صورت ناشناس، نخست) بر او سلام گفتند» (إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً).

    ابراهيم آن گونه كه وظيفه يك ميزبان بزرگوار و مهربان است براى پذيرايى آنها آماده شد و غذاى مناسبى فورا فراهم ساخت، اما هنگامى كه سفره غذا گسترده شد ميهمانهاى ناشناس دست به غذا دراز نكردند، او از اين امر وحشت كرد و وحشت خود را كتمان ننمود، با صراحت به آنان «گفت: ما از شما بيمناكيم» (قالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ).

    اين ترس به خاطر سنتى بود كه در آن زمان و زمانهاى بعد و حتى در عصر ما در ميان بعضى از اقوام معمول است كه هرگاه كسى نان و نمك كسى را بخورد به او گزندى نخواهد رساند و خود را مديون او مى‏داند و به همين دليل، دست نبردن به سوى غذا دليل بر قصد سوء و كينه و عداوت است.

    (آيه 53)- ولى چيزى نگذشت كه فرشتگان ابراهيم را از نگرانى بيرون آوردند، و «به او گفتند: ترسان مباش، ما تو را به فرزند دانايى بشارت مى‏دهيم» (قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ).

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  11. #16
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 54)- ولى ابراهيم به خوبى مى‏دانست كه از نظر موازين طبيعى تولد چنين فرزندى از او بسيار بعيد است، هر چند در برابر قدرت خدا هيچ چيزى محال نيست، ولى توجه به موازين عادى و طبيعى تعجب او را برانگيخت، لذا «گفت: آيا چنين بشارتى به من مى‏دهيد در حالى كه من به سن پيرى رسيده‏ام»؟! (قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى‏ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ).

    «راستى به چه چيز مرا بشارت مى‏دهيد»؟ (فَبِمَ تُبَشِّرُونَ).

    آيا به امر و فرمان خداست اين بشارت شما يا از ناحيه خودتان؟ صريحا بگوييد تا اطمينان بيشتر پيدا كنم!

    (آيه 55)- به هر حال فرشتگان مجال ترديد يا تعجب بيشترى به ابراهيم ندادند، با صراحت و قاطعيت به او «گفتند: كه ما تو را به حق بشارت داديم» (قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ).

    بشارتى كه از ناحيه خدا و به فرمان او بود و به همين دليل، حق است و مسلم.

    و به دنبال آن براى تأكيد- به گمان اين كه مبادا يأس و نااميدى بر ابراهيم غلبه كرده باشد- گفتند: «اكنون كه چنين است از مأيوسان مباش» (فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ).

    (آيه 56)- ولى ابراهيم به زودى اين فكر را از آنها دور ساخت كه يأس و نوميدى از رحمت خدا بر او چيره شده باشد، بلكه تنها تعجبش روى حساب موازين طبيعى است، لذا با صراحت «گفت: و چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى‏شود جز گمراهان»؟! (قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ).

    همان گمراهانى كه خدا را به درستى نشناخته و پى به قدرت بى‏پايانش نبرده‏اند، خدايى كه از ذره‏اى خاك، انسانى چنين شگرف مى‏آفريند، و از نطفه ناچيزى فرزندى برومند به وجود مى‏آورد، و آتش سوزانى را به گلستانى تبديل مى‏كند، چه كسى مى‏تواند در قدرت چنين پروردگارى شك كند يا از رحمت او مأيوس گردد؟!

    (آيه 57)- ولى به هر حال ابراهيم (ع) پس از شنيدن اين بشارت، در اين انديشه فرو رفت كه اين فرشتگان با آن شرايط خاص، تنها براى بشارت فرزند نزد او نيامده‏اند، حتما مأموريت مهمترى دارند و اين بشارت تنها گوشه‏اى از آن را تشكيل مى‏دهد، لذا در مقام سؤال برآمد و به آنها «گفت: مأموريت شما چيست اى فرستادگان خدا»؟ (قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ).

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  13. #17
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 58)- «گفتند: ما به سوى يك قوم گنهكار فرستاده شده‏ايم» (قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِينَ).

    (آيه 59)- و از آنجا كه مى‏دانستند ابراهيم با آن حس كنجكاويش مخصوصا در زمينه اين گونه مسائل به اين مقدار پاسخ، قناعت نخواهد كرد، فورا اضافه كردند كه: اين قوم مجرم كسى جز قوم لوط نيست ما مأموريم اين آلودگان بى‏آزرم را درهم بكوبيم و نابود كنيم «مگر خانواده لوط كه ما همه آنها را از آن مهلكه نجات خواهيم داد» (إِلَّا آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ).

    (آيه 60)- ولى از آنجا كه تعبير به «آل لوط» آن هم با تأكيد به «اجمعين» شامل همه خانواده او حتى همسر گمراهش كه با مشركان هماهنگ بود مى‏شد، و شايد ابراهيم نيز از اين ماجرا آگاه بود، بلافاصله او را استثناء كردند و گفتند: «بجز همسرش كه ما مقدر ساخته‏ايم از بازماندگان در شهر محكوم به فنا باشد» و نجات نيابد (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ).

    (آيه 61)- از اين آيه به بعد داستان خارج شدن فرشتگان از نزد ابراهيم و آمدن به ملاقات لوط را مى‏خوانيم، نخست مى‏گويد: «هنگامى كه فرستادگان خداوند نزد خاندان لوط آمدند» (فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ).

    (آيه 62)- لوط «به آنها گفت: شما افرادى ناشناخته‏ايد» (قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ).

    مفسران مى‏گويند: اين سخن را به اين جهت به آنها گفت كه آنان به صورت جوانانى خوش صورت و زيبا نزد او آمدند، از يك سو ميهمانند و محترم، و از سوى ديگر محيطى است ننگين و آلوده و پر از مشكلات.

    (آيه 63)- ولى فرشتگان، زياد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت «گفتند:

    ما چيزى را براى تو آورده‏ايم كه آنها در آن ترديد داشتند» (قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ يَمْتَرُونَ). يعنى مأمور مجازات دردناكى هستيم كه تو كرارا به آنها گوشزد كرده‏اى ولى هرگز آن را جدى تلقى نكردند؟

    (آيه 64)- سپس براى تأكيد گفتند: «ما واقعيت مسلّم و غير قابل ترديدى را براى تو آورده‏ايم» (وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِّ).

    يعنى، عذاب حتمى و مجازات قطعى اين گروه بى‏ايمان منحرف.

    باز براى تأكيد بيشتر اضافه كردند: «ما مسلما راست مى‏گوييم» (وَ إِنَّا لَصادِقُونَ).

    يعنى اين گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب كرده‏اند و جايى براى شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقى نمانده است، تا لوط حتى به فكر شفاعت نيفتد و بداند اينها ابدا شايستگى اين امر را ندارند.

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  15. #18
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 65)- و از آنجا كه بايد گروه اندك مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از اين مهلكه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنين دادند: «تو شبانه (و اواخر شب هنگامى كه چشم مردم گنهكار در خواب است و يا مست شراب و شهوت) خانواده‏ات را بردار و از شهر بيرون شو» (فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ).

    ولى «تو پشت سر آنها باش» تا مراقب آنان باشى و كسى عقب نماند (وَ اتَّبِعْ أَدْبارَهُمْ).

    ضمنا «هيچ يك از شما نبايد به پشت سرش نگاه كند» (وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ).

    «و به همان نقطه‏اى كه دستور به شما داده شده است (يعنى سرزمين شام يا نقطه ديگرى كه مردمش از اين آلودگيها پاك بوده‏اند) برويد» (وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ).

    (آيه 66)- سپس لحن كلام تغيير مى‏يابد و خداوند مى‏فرمايد: «ما به لوط چگونگى اين امر را وحى فرستاديم كه به هنگام طلوع صبح همگى ريشه كن خواهند شد، به گونه‏اى كه حتى يك نفر از آنها باقى نماند» (وَ قَضَيْنا إِلَيْهِ ذلِكَ الْأَمْرَ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ).

    (آيه 67)- سپس قرآن داستان را در اينجا رها كرده و به آغاز باز مى‏گردد، و بخشى را كه در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتى كه بعدا اشاره خواهيم كرد بيان مى‏كند و مى‏گويد: «مردم شهر (از ورود ميهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند) و به سوى خانه او حركت كردند، و در راه به يكديگر بشارت مى‏دادند» (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ).

    آنها در آن وادى گمراهى و ننگين خود فكر مى‏كردند طعمه لذيذى به چنگ آورده‏اند، جوانانى زيبا و خوشرو، آن هم در خانه لوط!

    (آيه 68)- «لوط» كه سر و صداى آنها را شنيد در وحشت عجيبى فرو رفت و نسبت به ميهمانان خود بيمناك شد. لذا در مقابل آنها ايستاد و «گفت: اينها ميهمانان منند، آبروى مرا نريزيد» (قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ).

    (آيه 69)- سپس اضافه كرد: بياييد «و از خدا بترسيد و مرا در برابر ميهمانانم شرمنده نسازيد» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ).

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-13-2013)

  17. #19
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 70)- ولى آنها چنان جسور و پررو بودند كه نه تنها احساس شرمندگى در خويش نمى‏كردند بلكه از لوط پيامبر، چيزى هم طلبكار شده بودند، گويى جنايتى انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و «گفتند: مگر ما به تو نگفتيم احدى را از مردم جهان به ميهمانى نپذيرى» و به خانه خود راه ندهى (قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعالَمِينَ).

    (آيه 71)- به هر حال لوط كه اين جسارت و وقاحت را ديد از طريق ديگرى وارد شد، شايد بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بيدار سازد، رو به آنها كرده گفت: چرا شما راه انحرافى مى‏پوييد، اگر منظورتان اشباع غريزه جنسى است چرا از طريق مشروع و ازدواج صحيح وارد نمى‏شويد «اينها دختران منند (آماده‏ام آنها را به ازدواجتان درآورم) اگر شما مى‏خواهيد كار صحيحى انجام دهيد» راه اين است (قالَ هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ).

    هدف لوط اين بود كه با آنها اتمام حجت كند و بگويد: من تا اين حد نيز آماده فداكارى براى حفظ حيثيت ميهمانان خويش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.

    (آيه 72)- اما واى از مستى شهوت، مستى انحراف، و مستى غرور و لجاجت، اگر ذره‏اى از اخلاق انسانى و عواطف بشرى در آنها وجود داشت، كافى بود كه آنها را در برابر چنين منطقى شرمنده كند، لااقل از خانه لوط باز گردند و حيا كنند، اما نه تنها منفعل نشدند، بلكه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوى ميهمانان لوط دراز كنند! اينجاست كه خدا روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏گويد: «قسم به جان و حيات تو كه اينها در مستى خود سخت سرگردانند»! (لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ).

    (آيه 73)- سرنوشت گنهكاران قوم لوط: در اينجا سخن الهى در باره اين قوم اوج مى‏گيرد و در دو آيه فشرده و كوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتى قاطع و كوبنده و بسيار عبرت انگيز بيان مى‏كند، و مى‏گويد: «سر انجام فرياد تكان دهنده و صيحه وحشتناكى به هنگام طلوع آفتاب، همه را فراگرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ).

    اين صيحه ممكن است صداى يك صاعقه عظيم و يا صداى يك زلزله وحشتناك بوده باشد.

    (آيه 74)- ولى به اين اكتفا ننموديم بلكه شهر آنها را بكلى زير و رو كرديم «بالاى آن را پايين (و پايين را بالا) قرار داديم»! (فَجَعَلْنا عالِيَها سافِلَها).

    اين مجازات نيز براى آنها كافى نبود «به دنبال آن بارانى از سجيل (گلهاى متحجر شده) بر سر آنان فرو ريختيم»! (وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ).

    نازل شدن اين عذابهاى سه گانه (صيحه وحشتناك- زير و رو شدن- بارانى از سنگ) هر كدام به تنهايى كافى بود كه قومى را به هلاكت برساند، اما براى شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگى و ننگ، و همچنين براى عبرت ديگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف كرد.

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-14-2013)

  19. #20
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره حجر [15]

    (آيه 75)- اينجاست كه قرآن به نتيجه گيرى تربيتى و اخلاقى پرداخته، مى‏گويد: «در اين (سرگذشت عبرت انگيز) نشانه‏هايى است براى هوشياران» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ).

    آنها كه با فراست و هوشيارى و بينش مخصوص خود از هر علامتى جريانى را كشف مى‏كنند و از هر اشاره‏اى حقيقتى و از هر نكته‏اى، مطلب مهم و آموزنده‏اى را.

    (آيه 76)- اما تصور نكنيد كه آثار آنها بكلى از ميان رفته، نه «آثار آنها بر سر راه كاروانيان و گذركنندگان همواره ثابت و برقرار است» (وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ).

    (آيه 77)- باز هم به عنوان تأكيد بيشتر و دعوت افراد با ايمان به تفكر و انديشه در اين داستان عبرت انگيز اضافه مى‏كند كه: «در اين (داستان) نشانه‏اى است براى افراد با ايمان» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ). چرا كه مؤمنان راستين بافراست و كاملا هوشيارند.

    چگونه ممكن است انسان ايمان داشته باشد و اين سرگذشت تكان دهنده را بخواند و عبرتها نگيرد؟!

    (آيه 78)- پايان زندگى دو قوم ستمگر! در اينجا قرآن به دو بخش ديگر از سرگذشت اقوام پيشين تحت عنوان «اصحاب الأيكه» و «اصحاب الحجر» اشاره مى‏كند، و بحثهاى عبرت انگيزى را كه در آيات پيشين پيرامون قوم لوط بود تكميل مى‏نمايد.

    نخست مى‏گويد: «و اصحاب الايكه مسلما مردمى ظالم و ستمگر بودند، (وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمِينَ).

    (آيه 79)- «ما از آنها انتقام گرفتيم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ). و در برابر ظلمها و ستمگريها و سركشيها، مجازاتشان نموديم.

    «و (شهرهاى ويران شده) اين دو (قوم لوط و اصحاب الايكه) بر سر راه (شما در سفرهاى شام) آشكار است»! (وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ).

    «اصحاب الايكه» همان قوم شعيبند كه در سرزمينى پر آب و مشجّر در ميان حجاز و شام زندگى مى‏كردند.

    آنها زندگى مرفه و ثروت فراوانى داشتند و به همين جهت، غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود و مخصوصا دست به «كم فروشى» و «فساد در زمين» زده بودند.

    «شعيب» آن پيامبر بزرگ، آنها را از اين كارشان برحذر داشت و دعوت به توحيد و راه حق نمود، اما همان گونه كه در آيات سوره هود ديديم، آنها تسليم حق نشدند و سر انجام بر اثر مجازات دردناكى نابود گشتند.

    شرح بيشتر حالات آنها در سوره «شعراء» از آيه 176 تا 190 آمده است.

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (07-14-2013)

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •