امام سجاد علیه السلام از كربلا تا شهادت
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16

موضوع: امام سجاد علیه السلام از كربلا تا شهادت

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    امام سجاد علیه السلام از كربلا تا شهادت

    امام سجاد (ع) از كربلا تا شهادت
    نويسنده:سيد عباس رفيعى‏پور

    در زندگى پرفراز و نشيب امام زين‏العابدين عليه السلام نكات بسيار مهمى براى بحث و بررسى وجود دارد. در اينجا گوشه‏اى از نقش احياگر سيدالساجدين حضرت امام زين‏العابدين عليه السلام را از كربلا تا شهادت در چند محور به صورت گذرا مورد بررسى قرار مى‏دهيم



    1 - بيمارى امام سجاد عليه السلام
    2 - نقش آن حضرت در زنده نگهداشتن قيام عاشورا
    3 - حضور ايشان در جمع اسراى اهل بيت عليهم السلام
    4 - خطبه‏هاى حضرت سجاد از كربلا تا مدينه
    5 - شهادت آن امام همام

    الف - بيمارى امام سجاد عليه السلام
    برخى از مورخان معتقدند كه امام زين‏العابدين عليه السلام در واقعه جان‏گداز و خونين كربلا 24 ساله بوده است و بعضى ديگر نوشته‏اند كه از سن مباركش 22 سال مى‏گذشت. محمد بن سعد در كتابش مى‏نويسد:

    «على بن الحسين عليهما السلام در واقعه كربلا همراه پدرش بود و در آن هنگام از عمر شريفش 23 سال (1) مى‏گذشت. فرزند ايشان، امام محمد باقر عليه السلام كه امام سجادعليه السلام از كربلا تا شهادت

    همراه پدر بود، سه يا چهار ساله بود. امام زين‏العابدين در آن هنگام به سبب بيمارى در جهاد شركت نكرد و خداوند او را براى هدايت مسلمانان نگه داشت و نسل رسول الله‏صلى الله عليه وآله از فاطمه‏عليها السلام در ذريه امام حسين عليه السلام به امام سجاد عليه السلام و اولاد او منحصر گرديد.» (2)

    شيخ مفيد در اين باره مى‏گويد:
    «همين كه امام حسين عليه السلام شربت‏شهادت نوشيد، شمر به قصد كشتن امام سجاد عليه السلام نيز حمله برد. امام زين‏العابدين عليه السلام در بستر بيمارى به سر مى‏برد و حميد بن مسلم به دفاع پرداخت و حمله شمر را مانع گرديد. عمر بن سعد آن حضرت را در حالى كه از بيمارى رنج مى‏برد با اهل بيت‏به كوفه انتقال داد.» (3)

    امام سجاد عليه السلام در قيام خونين كربلا مدت كوتاهى - بنا به مشيت الهى - بيمار بود و پس از بهبودى، مدت 35 سال امامت و زعامت جامعه مسلمين را تداوم بخشيد. اين كه برخى اين امام همام را دائم‏المريض معرفى كرده‏اند تا آنجا كه در اذهان عوام اين قضيه مانده است، در حقيقت نسبت‏به امام چهارم عليه السلام و فداكارى‏هاى ايشان بى‏توجهى كرده‏اند.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  2. #2
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    ب: نقش امام سجاد در زنده نگهداشتن قيام عاشورا
    از آن جا كه شهادت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ياران باوفايش از منظر عمومى، آثار ويرانگرى براى حكومت‏بنى‏اميه داشت و مشروعيت آن را زير سؤال برده بود و نيز براى اين كه اين تراژدى غم‏بار به دست فراموشى سپرده نشود، امام چهارم با گريه بر شهيدان نينوا و زنده نگهداشتن ياد و خاطره جانبازى آنان اهداف شهيدان كربلا را دنبال مى‏كرد. ظمت‏حادثه كربلا و قيام جاودانه عاشورا به قدرى دلخراش بود كه شاهدان آن مصيبت عظيم تا زنده بودند آن را فراموش نكردند.


    هر وقت امام مى‏خواست آب بياشامد، تا چشمش به آب مى‏افتاد، اشك از چشمانش سرازير مى‏شد. هنگامى كه سبب گريه آن حضرت را مى‏پرسيدند مى‏فرمود: «چگونه گريه نكنم، در حالى كه يزيديان آب را براى وحوش و درندگان بيابان آزاد گذاشتند ولى به روى پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند.»


    بزرگ مبلغ قيام عاشورا، حضرت امام سجاد عليه السلام، با سخنرانى و خطبه‏هاى آتشين خود توانست نهضت‏حق‏طلبانه سالار شهيدان را از هجوم تحريف نجات بخشد. اينك بعد از گذشت پانزده قرن همچنان اين قيام، پرشكوه و جاودانه است.


    ج - حضور ايشان در جمع اسراى اهل‏بيت عليهم السلام
    پس از عاشورا حضرت سجاد را همراه ديگر اسرا به سوى كوفه حركت دادند. آمار دقيقى از اسيران در دست نيست. برخى مورخان تعداد زنان را 64 نفر تا 84 نفر و تعداد مردان و كودكان پسر را 12 تا 14 نفر نوشته‏اند (4) كه با چهل شتر - كه هر شتر هودجى بى‏سر پوش بر آن‏ها بسته بودند - حمل مى‏شدند. (5) همه آن‏ها در زنجير بوده يا با ريسمان بسته بودند. (6) تنها مرد كاروان اسيران، حضرت سجادعليه السلام بود. دشمن نسبت‏به ايشان سخت‏گيرتر عمل مى‏كرد. آن چنان كه مورخان نوشته‏اند: امام زين‏العابدين عليه السلام را بر شترى برهنه سوار كرده بودند و دست‏هاى مبارك آن حضرت را بر گردن وى بسته، بر تن او زنجير نهاده و (7) هر دو پاى او را به شكم شتر بسته بودند. (8)


    بعضى از مورخان، ورود قافله اسرا به شهر كوفه را دوازدهم محرم سال 61 ه . ق ذكر كرده‏اند و بعضى ديگر شانزدهم و هفدهم محرم نوشته‏اند. (9)

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  3. #3
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    د - خطبه‏ها و سخنرانى‏ها
    سخنان انقلابى حضرت سجاد عليه السلام با كوفيان


    امام زين‏العابدين عليه السلام در مدت اقامت‏خويش در كوفه، دو بار سخن گفت; بار نخست هنگامى بود كه جارچيان حكومت، مردم را براى تماشاى اسيران، فراخوانده بودند. اين در حالى بود كه براى اسرا در كنار شهر كوفه، خيمه زده بودند. على‏بن الحسين عليه السلام از خيمه بيرون آمد و با اشاره از مردم خواست تا آرام شوند. امام عليه السلام سخنش را با ستايش پروردگار آغاز كرد و بر پيامبرصلى الله عليه وآله درود فرستاد و سپس چنين فرمود:


    «ايها الناس، من عرفنى فقد عرفنى! و من لم يعرفنى فانا على بن الحسين المذبوح بشط الفرات من غير ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهك حريمه و سلب نعيمه و انتهب ماله و سبى عياله، انا ابن من قتل صبرا فكفى بذلك فخرا.


    ايها الناس، ناشدتكم بالله هل تعلمون انكم كتبتم الى ابى و خدعتموه، و اعطيتموه من انفسكم العهد و الميثاق و البيعة؟ ثم قاتلتموه و خذلتموه فتبا لكم ما قدمتم لانفسكم و سوء لرايكم، باية عين تنظرون الى رسول الله‏صلى الله عليه وآله; (10)


    اى مردم! آن كه مرا مى‏شناسد كه مى‏شناسد; و آن كه مرا نمى‏شناسد، من على فرزند حسين عليه السلام هستم. همان كه در كنار نهر فرات سر مقدسش را از بدن جدا كردند بى‏آن كه جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!


    من فرزند آن آقايى هستم كه حريم او هتك شد; آرامش او ربوده شد; و مالش به غارت رفت و خاندانش به اسارت رفت.


    من فرزند اويم كه [ دشمنان انبوه محاصره‏اش كردند و در تنهايى و بى‏ياورى بى‏آن كه كسى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد] به شهادتش رساندند. البته اين گونه شهادت (شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت) افتخار ماست.


    هان، اى مردم! شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد كه نامه‏هايى را براى پدرم نوشتيد و او را خدعه كرديد؟ و [در نامه‏هايتان] با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد؟ سپس با او به جنگ برخاستيد و دست از يارى او برداشتيد. واى بر شما! از آنچه براى آخرت خويش تدارك ديده‏ايد! چه زشت و ناروا انديشيديد [و توطئه چيديد!] به چه رويى به رسول الله‏صلى الله عليه وآله خواهيد نگريست؟»


    سخنان امام چهارم كه به اين جا رسيد، صداى كوفيان به گريه بلند شد و وجدان‏هاى خفته براى چندمين بار بيدار شد. آن‏ها يكديگر را سرزنش مى‏كردند و به همديگر مى‏گفتند: تباه شديد و نمى‏دانيد.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  4. #4
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    امام سجاد عليه السلام در ادامه سخنانش فرمود: «خدا بيامرزد كسى را كه پند مرا بپذيرد و به خاطر خدا و رسول به آن چه مى‏گويم عمل كند، چرا كه روش رسول خداصلى الله عليه وآله براى ما الگويى شايسته است.» و به اين آيه قرآن استناد كرد: «و لكم فى رسول الله اسوة حسنة‏»


    قبل از اين كه سخنان حضرت به پايان برسد; كوفيان ابراز هم دردى كردند و يك صدا فرياد برآوردند: اى فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله! ما گوش به فرمان شما و به تو وفاداريم; از اين پس مطيع فرامين تو هستيم; با هر كه فرمان دهى مى‏جنگيم; با هر كه دستور دهى صلح مى‏كنيم و ما حق تو و حق خودمان را از ظالمان مى‏گيريم.


    امام زين‏العابدين عليه السلام در پاسخ سخنان ندامت‏آميز و شعارگونه كوفيان فرمود: «هرگز! (به شما اعتماد نخواهم كرد و گول شعارها و حمايت‏هاى سراب‏گونه شما را نخواهم خورد) اى خيانت كاران دغل باز! اى اسيران شهوت و آز! مى‏خواهيد همان پيمان‏شكنى و ظلمى را كه نسبت‏به پدران من روا داشتيد، درباره من نيز روا داريد؟


    نه به خدا سوگند! هنوز زخمى را كه زده‏ايد، خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. طعم تلخ مصيبت‏ها هنوز در كامم هست و غم‏ها گلوگير و اندوه من تسكين‏ناپذير است. از شما كوفيان مى‏خواهم كه نه با ما باشيد و نه عليه ما.»


    امام سجاد عليه السلام با اين سخنان، مهر بى‏اعتبارى و بى‏وفايى را بر پيشانى آن‏ها زد و آتش حسرت را در جان كوفيان شعله‏ور ساخت و با اين سخنان بر ندامت آن‏ها افزود: «اگر حسين عليه السلام كشته شد، چندان شگفت نيست، چرا كه پدرش با همه آن ارزش‏ها و كرامت‏هاى برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اى كوفيان! با آن چه نسبت‏به حسين عليه السلام روا داشتند، شادمان نباشيد. آن چه گذشت واقعه‏اى بزرگ بود! جانم فداى او باد كه در كنار شط فرات، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى كسانى است كه او را به شهادت رساندند.» (11)

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  5. #5
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    سخنان امام سجادعليه السلام در مجلس عبيدالله بن زياد
    حضور امام زين‏العابدين عليه السلام در جمع اسراى كربلا، چشم‏گير بود. پس از ورود كاروان اسرا به مجلس عبيدالله، مهم‏ترين فردى كه نظر عبيدالله را جلب كرد، وجود مرد جوانى در ميان اسرا بود.


    عبيدالله كه تصور مى‏كرد در حادثه كربلا مردى باقى نمانده و همه آنان به قتل رسيده‏اند، از ماموران خود در اين باره پرسيد. و اين بازجويى درباره زنده ماندن امام سجاد، حاكى از كينه وى نسبت‏به خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام بود كه نمى‏توانست‏شاهد حيات مردى از سلاله اميرالمؤمنين على ابن ابى‏طالب عليهما السلام باشد.


    مورخ مشهور; طبرى، آورده است: «با ورود قافله حسينى به مجلس تشريفاتى عبيدالله، عبيدالله به امام سجادعليه السلام رو كرد و پرسيد: نامت چيست؟ امام سجاد عليه السلام فرمود: على بن الحسين. عبيدالله گفت: مگر خداوند على ابن الحسين عليهما السلام را در كربلا نكشت؟ على ابن الحسين‏عليهما السلام لحظه‏اى سكوت كرد. عبيدالله خطاب به امام عليه السلام گفت: چرا پاسخ نمى‏دهى؟


    امام سجاد عليه السلام فرمود: «الله يتوفى الانفس حين موتها»; (12) «خداوند جان‏ها را به هنگام مرگ دريافت مى‏كند.» «و ما كان لنفس ان تموت الا باذن الله‏»; (13) هيچ انسانى نمى‏ميرد مگر به اذن الهى.»


    عبيدالله بن زياد با مشاهده آن حضور ذهن و حاضر جوابى و پاسخ كوبنده جوانى كه در زنجير اسارت است، خشمگين شد و دستور داد تا على بن الحسين‏عليهما السلام را نيز به شهادت رسانند. ولى حضرت زينب كبرى‏عليها السلام فرياد برآورد:


    «يا بن زياد حسبك من دمائنا اسالك بالله ان قتلته الا قتلتنى معه ...; اى ابن زياد! آن همه از خون‏هاى ما كه ريخته‏اى، برايت كافى نيست؟ سوگند به خدا! اگر مى‏خواهى او را بكشى، مرا هم با او بكش.»


    شرايط مجلس عبيدالله و سخنان افشاگر حضرت زينب‏عليها السلام سبب شد تا ابن زياد از كشتن امام زين العابدين‏عليه السلام منصرف شود. (14)

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  6. #6
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    امام سجاد عليه السلام در مسير شام
    در كاروان اسيران هفتاد و دو سر مقدس از ياران امام حسين عليه السلام بود كه از كربلا به كوفه و از كوفه به شام حركت دادند و اين در حالى بود كه هنوز آثار بيمارى على بن الحسين‏عليهم السلام باقى بود. (15) كسانى كه ماموريت‏يافتند تا قافله حسينى را از كوفه به شام ببرند: مخضر بن ثعلبه و شمر بن ذى‏الجوشن بودند. (16) و تنها چهل نفر از سپاه ابن زياد، مسؤوليت‏حمل سرهاى شهدا را بر عهده داشتند. (17)


    قافله اسيران را از چند منزل از جمله: قادسيه، هيت، ناووسه، آلوسه، حديثه، اثيم، رقه، حلاوه، سفاخ، عليث و ديرالزور گذراندند تا به دمشق وارد شدند. (18)


    هنگامى كه كاروان اهل بيت‏عليهم السلام به منزل «سفاخ‏» رسيدند، باران شديد شتران را از رفتن باز داشت، ناگزير چند روزى در آن جا توقف كردند و اين توقف سبب شد تا شائق پسر سهل بن ساعدى - از اصحاب رسول الله‏صلى الله عليه وآله - از موضوع شهادت فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله و اسارت اهل‏بيت‏عليهم السلام او آگاه شود و فرمايشات رسول الله‏صلى الله عليه وآله درباره محبت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله نسبت‏به امام حسين عليه السلام را براى مردم بازگو كند و كاروان اسيران مورد حمايت و محبت مردم قرار گيرند. (19)


    در برخى از منابع تاريخى آورده‏اند كه: قافله اسيران اهل‏بيت عليهم السلام از شهر بعلبك نيز گذشت. مردم بعلبك تا شش مايلى از شهر بيرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادى پرداختند! بايد گفت: شهرها هر چه به شام، مقر حكومت امويان نزديك‏تر مى‏شد، مردمانش از اهل‏بيت عليهم السلام دورتر بودند و شناخت آن‏ها از اسلام اموى بيش از اسلام ناب محمدى و علوى بود.


    سلطه بنى‏اميه بر اين مناطق، اجازه نمى‏داد تا راويان و سخن‏گويان، فضائل اهل‏بيت‏عليهم السلام و مناقب على بن ابى‏طالب‏عليهما السلام را براى مردم بازگو كنند، بلكه برعكس راويانى اجازه حديث گفتن داشتند كه در راستاى اهداف دستگاه خلافت‏به جعل حديث‏بپردازند.


    از اين جهت دور از انتظار نمى‏نمود كه ساكنان بعلبك با مشاهده كاروان اهل بيت و اسيران ستمديده به شادى و سرور بپردازند، به ويژه اين كه قبل از ورود كاروان اسيران اهل بيت‏عليهم السلام به آن شهر، تبليغات وسيعى عليه آن قافله صورت داده بودند.


    منظره تاسف‏آور كودكان شلاق خورده و بچه‏هاى پدر از دست داده و زنان داغديده و دختران يتيم از يك طرف و قهقهه‏هاى مردم بى‏خبر از همه‏جا و سخنان شماتت‏آميز آن‏ها، نمكى بود بر زخم اسراى كربلا!


    در اين جا بود كه دختر اميرالمؤمنين، ام كلثوم، با مشاهده اين وضعيت‏به آن‏ها چنين نفرين كرد: «اباد الله كثرتكم، و سلط عليكم من لا يرحمكم; (20) خداوند جمعتان را پراكنده و نابود سازد و كسانى را كه به شما رحم نمى‏كنند بر شما مسلط گرداند.»

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  7. #7
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    سخنان اسوه زهد و تقوا در بعلبك
    حضرت امام سجاد عليه السلام در حالى كه قطرات اشك بر چهره‏اش جارى بود، با قلبى سوزان به مردم غفلت‏زده بعلبك چنين فرمود: «آرى روزگار است و شگفتى‏هاى پايان‏ناپذير و مصيبت‏هاى مداوم آن!

    اى كاش مى‏دانستم كشمكش‏هاى گردون تا كى و تا كجا ما را به همراه مى‏برد و تا چه وقت روزگار از ما روى برمى‏تابد!

    ما را بر پشت‏شتران برهنه سير مى‏دهد. در حالى كه سواران بر شترهاى نجيب، خويش را از گزند دشوارى‏هاى راه در امان مى‏دارند!

    گويى كه ما اسيران رومى هستيم كه اكنون در حلقه محاصره ايشان قرار گرفته‏ايم!

    واى بر شما، اى مردمان غفلت‏زده! شما به پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله كفر ورزيديد و زحمات او را ناسپاسى كرديد و چون گمراهان راه پيموديد.» (21)

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  8. #8
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    ورود به شام
    در بعضى مقاتل آمده است كه: امام سجاد عليه السلام پس از تحمل شكنجه‏هاى فراوان در بين راه، سرانجام به شهر شام، شهر دسيسه و دشنام، شهر دشمنان اهل بيت عليهم السلام، شهرى كه مردان و زنانش مدت پنجاه سال جز بدگويى على‏بن ابى‏طالب‏عليهما السلام چيزى نشنيده بودند و لعن او را فريضه مى‏شمردند، رسيد.

    كوفيان كه پيرو على عليه السلام بودند و از مولى شناخت داشتند، چه كردند كه شاميان بكنند!

    ديلم بن عمر مى‏گويد: «آن روز كه كاروان اسيران آل رسول الله‏صلى الله عليه وآله وارد شام شدند، من در شام بودم و حركت آنان را در شهر با چشمانم ديدم.

    اهل بيت عليهم السلام را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، لختى آنان را متوقف ساختند. در اين ميان پيرمردى از شاميان در برابر على ابن الحسين‏عليهما السلام كه سالار آن قافله شناخته مى‏شد، ايستاد و گفت: خدا را سپاس كه شما را كشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پيشواى مؤمنان - يزيد بن معاويه - را بر شما پيروز گردانيد!

    على بن الحسين عليهم السلام لب فرو بسته بود تا آن چه پيرمرد در دل دارد بگويد.

    وقتى سخنان پيرمرد به پايان رسيد، امام عليه السلام فرمود:

    همه سخنانت را گوش دادم و تحمل كردم تا حرف‏هايت تمام شود، اكنون شايسته است تو نيز سخنان مرا بشنوى.

    پيرمرد گفت: براى شنيدن آماده‏ام.

    على بن الحسين عليهما السلام فرمود: آيا قرآن تلاوت كرده‏اى؟

    پيرمرد گفت: آرى.

    على بن الحسين عليهما السلام فرمود: آيا اين آيه را خوانده‏اى كه خداوند مى‏فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏»; (22) «اى پيامبر! به مردمان بگو من در برابر تلاش‏هايى كه براى هدايت‏شما انجام داده‏ام، پاداشى نمى‏خواهم جز اين كه خويشان مرا دوست‏بداريد.»

    پيرمرد جواب داد: آرى خوانده‏ام (ولى چه ارتباطى با شما دارد؟)

    حضرت پاسخ داد: مقصود اين آيه از خويشان پيامبرصلى الله عليه وآله ماييم.

    سپس امام عليه السلام پرسيد: اى پيرمرد آيا اين آيه را خوانده‏اى؟

    «و آت ذى القربى حقه‏»; (23) «حق خويشاوندان و نزديكانت را پرداخت كن.»

    مرد شامى: آيا شماييد «ذى القربى‏» و خويشاوند پيامبر؟

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  9. #9
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    امام عليه السلام فرمود: بلى، ما هستيم. آيا سخن خدا را در قرآن خوانده‏اى كه فرموده است:

    «واعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى‏»; (24) «آن چه غنيمت‏به چنگ مى‏آوريد يك پنجم آن از خدا و رسول و نزديكان اوست.»

    مرد شامى گفت: آرى خوانده‏ام.

    امام فرمود: مقصود از ذى‏القربى در اين آيه نيز ما هستيم.

    امام سجاد عليه السلام فرمود: آيا اين آيه را تلاوت كرده‏اى:

    «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»; (25) «همانا خداوند اراده كرده است كه پليدى و گناه از شما اهل بيت زدوده شود و شما را به گونه‏اى بى‏مانند پاك گرداند.»

    اى مرد شامى! آيا در ميان مسلمانان كسى جز ما، «اهل بيت رسول خداصلى الله عليه وآله‏» شناخته مى‏شود؟

    مرد شامى دانست آن چه درباره اين اسيران شنيده درست نيست. آنان خارجى نيستند. اينان فرزندان رسول الله‏صلى الله عليه وآله هستند و از آن چه گفته بود پشيمان شده، با شرمسارى دست‏هايش را به سوى آسمان بالا برد و به حالت توبه و استغفار گفت:

    «اللهم انى اتوب اليك، اللهم انى اتوب اليك، اللهم انى اتوب اليك، من عداوة آل محمدصلى الله عليه وآله و ابرا اليك ممن قتل اهل بيت محمدصلى الله عليه وآله و لقد قرات القرآن منذ دهر فما شعرت بها قبل اليوم; (26)

    خدايا به سوى تو باز مى‏گردم، خدايا به سوى تو باز مى‏گردم، خدايا به سوى تو باز مى‏گردم از دشمنى خاندان پيامبر و بى‏زارى مى‏جويم و به سوى تو رو مى‏آورم از كشندگان خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله. من روزگاران دراز قرآن تلاوت كرده‏ام ولى تا امروز مفاهيم و معارف آن را درك نكرده بودم.»

    سخنانى كه بين امام سجاد عليه السلام و پيرمرد شامى گذشت، نداى بيدارباشى بود بر پندار خفته شاميان.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  10. #10
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274
    جواب امام سجاد عليه السلام به شماتت دشمنان
    مورخين نوشته‏اند: ابراهيم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به كاروان اسراى اهل بيت رساند. چون على بن الحسين عليهما السلام را ديد، از حضرت پرسيد:

    على بن الحسين عليهما السلام! حالا چه كسى پيروز است؟ (گويا فرزند طلحه شكست پدرش در جنگ با على‏ابن ابى‏طالب‏عليهما السلام را در برابر چشمانش مجسم كرد و از روى انتقام‏جويى چنين گفت.)

    امام سجاد عليه السلام فرمود: «اگر مى‏خواهى بدانى ظفرمند كيست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» (27)

    پاسخ كوتاه، اما كوبنده امام سجاد عليه السلام به پسر طلحة بن عبيدالله، پيامى ژرف به همراه داشت. به او فهماند كه جنگ ما در گذشته و حال براى عزت و قدرت دنيايى نبود كه اكنون ما شكست‏خورده باشيم و تو و يزيد فاتح باشيد. قيام ما براى زنده ماندن پيام وحى و رسالت‏بود و تا زمانى كه از ماذنه‏ها، نداى اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان براى نماز خويش در اذان و اقامه، اين شعارها را تكرار كنند، ما پيروزيم.

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •