کتاب منازل الاخره / شیخ عباس قمی - صفحه 3
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 40

موضوع: کتاب منازل الاخره / شیخ عباس قمی

  1. #21
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    پروردگارا تو مرا مى شناسى و گناه مرا مى دانى . خداوندا، پروردگارا، پشیمان شدم و به نزد پیغمبرت رفتم و اظهار توبه کردم مرا دور کرد و خوف مرا زیاد کرد پس سئوال مى کنم از تو به حق نامهاى بزرگوارت و به جلال و عظمت پادشاهیت که مرا ناامید نگردانى ، و دعاى مرا باطل نسازى و مرا از رحمت خود ماءیوس نکنى . تا چهل شبانه روز این را مى گفت و مى گریست و درندگان و حیوانات بر او مى گریستند.
    چون چهل روز تمام شد دست به آسمان بلند کرد و گفت : خداوندا حاجت را چه کردى ؟ اگر دعاى مرا مستجاب گردانیده اى و گناه مرا آمرزیده اى به پیغمبرت وحى فرما که من بدانم و اگر دعاى من مستجاب نشده و آمرزیده نشده ام و مى خواهى مرا عقاب کنى ، پس آتشى بفرست که مرا بسوزاند یا به عقوبتى مرا در دنیا مبتلا کن و از فضیحت روز قیامت مرا خلاص کن . پس ‍ خداوند عالمیان این آیه را براى قبول توبه او فرستاد و َالَّذینَ اِذا فَعَلوُا فاحِشَةً اَو ظَلَمُوا اَنفُسَهُم ذَکَروُا اللهَ فَاستَغفِرُوا لِذُّنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبِ اِلَّا اللهَ - الى قوله تعالى - وَ نِعمَ اَجرَ العالَمینَ چون این آیه نازل شد حضرت بیرون آمدند و مى خواندند و تبسم مى فرمودند و احوال بهلول را مى پرسیدند معاذ گفت : یا رسول الله شنیدیم که در فلان موضع است .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  2. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    حسین زاده (08-17-2012)

  3. #22
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    حضرت با اصحاب متوجه آن کوه شدند و بر آن کوه بالا رفتند، دیدند که آن جوان در میان دو سنگ ایستاده و دستها را بر گردن بسته و رویش از حرارت آفتاب سیاه شده و از مژگان چشمش اشک بسیار ریخته و مى گوید: اى خداوند من ! مرا به صورت نیکو خلق فرمودى ، کاش مى دانستم که نسبت به من چه اراده دارى آیا مرا در آتش خواهى سوزاند، یا در جوار خود در بهشت مرا ساکن خواهى ساخت . الها، احسان نسبت به من بسیار کرده اى و حق نعمت بسیار بر من دارى ، دریغا اگر مى دانستم که آخر امر من چه خواهد بود؛ آیا مرا به عزت ، به بهشت خواهى برد یا با ذلت به جهنم خواهى فرستاد؟ الها گناه من از آسمانها و زمین و کرسى و عرش بزرگتر است ، چه مى شد اگر مى دانستم که گناه مرا خواهى آمرزید یا در قیامت مرا رسوا خواهى کرد از این باب سخن مى گفت و مى گریست و خاک بر سر مى ریخت پس حضرت به نزدیک او رفت و دستش را از گردنش گشود، و خاک را به دست مبارکش از سرش پاک کرد و فرمود که اى بهلول ، بشارت باد تو را که تو آزاد کرده خدا از آتش جهنمى سپس به صحابه فرمود که تدارک گناهان بکنید چنانچه بهلول کرد و آیه را بر او خواند و او را به بهشت بشارت فرمود.
    مؤ لف گوید که علامه مجلسى رحمه الله در عین الحیاه در ذیل این خبر کلامى فرموده که ملخصش اینست که باید دانست که توبه را شرایط و بواعث است .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  4. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    حسین زاده (08-17-2012)

  5. #23
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    اول چیزى که آدمى را بر توبه وا مى دارد تفکر و اندیشه در عظمت خداوندى است که معصیت او کرده است و در عظمت گناهانى که مرتکب آنها شده است و در عقوبات گناهان و نتیجه هاى بد دنیا و آخرت آنها که در آیات و اخبار وارد شده است ... پس این تفکر باعث ندامت او مى شود و این پشیمانى سبب انجام سه کار مى شود:
    ۱- فورا گناهانى را که مرتکب شده است ترک کند.
    ۲- تصمیم بگیرد پس از این گناه نکند.
    ۳- تدارک گناهان گذشته خود نماید و جبران کند.
    و بدان گناهانى که قابل توبه است چند قسم است :

    ۱- گناهى که مستلزم حکم دیگر به غیر از عقوبت آخرت نباشد، مانند پوشیدن حریر و انگشتر طلا به دست کردن براى مردان که در توبه آن همین ندامت و تصمیم بر نکردن کافى است براى برطرف شدن کیفر اخروى .
    ۲- آنکه مستلزم حکم دیگرى هست و آن بر چند قسم است : یا حق خداست ، یا حق خلق . اگر حق خداوند است یا حق مالى است ، مثل اینکه گناهى کرده که مى باید بنده اى را آزاد کند، پس اگر قادر بر آن باشد، تا به عمل نیاورد به محض ندامت رفع عذاب از او نمى شود، و واجب است که آن کفاره را ادا کند. یا حق غیر مالى است مثل آنکه نماز یا روزه از او فوت شده است مى باید قضاى آنها را بجا آورد و اگر کارى کرده است که خدا حدى بر آن مقرر ساخته است ، مثل آنکه شراب خورده است پس اگر پیش ‍ حاکم شرع ثابت نشده است اختیار دارد مى خواهد توبه مى کند میان خود و خدا و مى خواهد نزد حاکم اقرار مى کند که او را حد بزند و بدیهى است که اظهار نکردن بهتر است .
    و اگر حق الناس باشد اگر حق مالى است واجب است که به صاحب مال یا وارث او برساند و اگر حق غیر مالى است مثل کسى را که گمراه کرده است مى باید او را ارشاد کند... و اگر حدى باشد مثل آنکه فحش گفته است پس ‍ اگر آن شخص عالم باشد به اینکه اهانت به او وارد شده است مى باید تمکین کند از براى حد و اگر نداند، خلاف است میان علما و بیشتر اعتقاد بر این است که گفتن به او باعث آزار و اهانت اوست و لازم نیست و همچنین اگر غیبت کسى کرده باشد.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  6. #24
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    ۳- ابن بابویه نقل کرده است که روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله دوران بسیار گرمى زیر سایه درختى نشسته بود. ناگاه شخصى آمد و جامه هاى خود را کند و در زمین گرم مى غلطید و گاهى شکم خود را و گاهى پیشانى خود را بر زمین گرم مى مالید و مى گفت که اى نفس بچش ، که عذاب الهى از این عظیم تر است . و حضرت رسول به او نظر مى فرمود. پس او جامه هاى خود را پوشید. حضرت او را طلبیده و فرمود که اى بنده خدا کارى از تو دیدم که از دیگرى ندیده ام چه کارى باعث این شد؟ گفت : ترس ‍ الهى سبب این کار شد، و به نفس خود این گرمى را چشانیدم که بداند عذاب الهى از این شدیدتر است و تاب ندارد. پس حضرت فرمود که از خدا ترسیده اى آن چه شرط ترسیدن است ، و به درستى که پروردگار تو مباهات کرد به تو با ملائکه سماوات . پس به اصحاب خود فرمود که نزدیک این مرد روید تا براى شما دعا کند. چون نزدیک او آمدند گفت : خداوندا همه ما را به راه راست هدایت فرما و تقوى را پیشه ما گردان و همه را به سوى خود باز گردان .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  7. #25
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    4- از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) منقول است که زن زناکارى در میان بنى اسرائیل بود که بسیارى از جوانان بنى اسرائیل را مفتون خود ساخته بود. روزى بعضى از جوانان گفتند که اگر فلان عابد مشهور، این ببیند فریفته خواهد شد. آن زن چون این سخن را شنید گفت : والله به خانه نروم تا او را مفتون خود کنم ؛ پس در همان شب قصد منزل آن عابد نمود و در را کوبید و گفت : اى عابد، مرا امشب پناه ده که در منزل تو شب را به روز آورم . عابد امتناع کرد. آن زن گفت که بعضى از جوانان بنى اسرائیل با من قصد زنا دارند و از ایشان گریخته ام و اگر در نمى گشایى ایشان مى رسند و به من تجاوز مى کنند، عابد چون این سخن را شنید در را گشود. چون زن به منزل عابد در آمد جامه هاى خود را افکند. چون عابد حسن و جمال او را مشاهده کرد از شوق بى اختیار شد و دست به او رسانید و در همان حال متذکر شد و دست از او برداشت ، و دیگى بر آتش داشت که زیر آن مى سوخت ، عابد رفت و دست خود را در زیر دیگ گذاشت . زن گفت که چه کار مى کنى . گفت : دست خود را مى سوزانم به جزاى آن خطایى که از من صادر شد. پس زن بیرون شتافت و بنى اسرائیل را خبر کرد که عابد دست خود را مى سوزاند. چون بیامدند دستش تمام سوخته بود.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  8. #26
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    ۵ - ابن بابویه از عروه بن زبیر روایت کرده است که گفت روزى در مسجد رسول صلى الله علیه و آله با جمعى از صحابه نشسته بودیم پس اعمال و عبادات اهل بدر و اهل بیعت رضوان را یاد کردیم ابوالدرداء گفت : که اى قوم ، مى خواهید شما را خبر دهم به کسى که مالش از همه صحابه کمتر و عملش بیشتر و سعیش در عبادت زیادتر است گفتند: کیست آن شخص ؟ گفت : على بن ابى طالب (علیه السلام). چون این را گفت ، همگى رو از آن برگردانیدند، پس شخصى از انصار به او گفت که سخنى گفتى که هیچ کس با تو موافقت نکرد. او گفت : من شبى در نخلستان بنى النجار به خدمت آن حضرت رسیدم که از دوستان کناره گرفته و در پشت درختان خرما پنهان گردیده بود و به آواز حزین و نغمه دردناک مى گفت : ((الهى چه بسیار گناهان هلاک کننده اى که از من سر زد و تو بردبارى کردى از آنکه در مقابل آنها مرا عقوبت کنى و چه بسیار بدیهائى که از من صادر شد و کرم کردى و مرا رسول نکردى الهى ، اگر عمر من در معصیت تو بسیار گذشت و گناهان من در نامه اعمال عظیم شد، پس من غیر از آمرزش تو امیدى ندارم و به غیر خشنودى تو آرزو ندارم . پس از پى صدا رفتم ، دانستم که حضرت امیرالمؤ منین است ، پس در پشت درختان پنهان شدم و آن حضرت رکعات بسیار نماز گزاردند، چون فارغ شدند مشغول دعا و گریه و مناجات شدند؛ و از جمله آنچه مى خواند این بود: الهى ، چون در عفو و بخشش تو فکر مى کنم گناه بر من آسان مى شود و چون عذاب عظیم تو را به یاد بیاورم بلیه خطاها بر من عظیم مى شود، آه اگر بخوانم در نامه هاى عمل خود گناهى چند را فراموش کرده ام و تو آنها را شماره کرده اى ، پس به ملائکه بگو او را بگیرید، پس واى بر چنین گرفته شده اى و اسیرى که عشیره او، او را نجات نمى توانند بخشید و قبیله او به فریادش نمى توانند رسید و جمیع اهل محشر بر او رحم مى کنند؛
    ویرایش توسط طاهره وحیدیان : 08-18-2012 در ساعت 12:19 AM
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  9. #27
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    پس فرمود: آه از آتشى که جگرها و گرده ها را بریان مى کند، آه از آتشى که پوستهاى سر را مى کند، آه از فرو گیرنده از زبانه هاى جهنم ؛ پس بسیار گریست تا آنکه دیگر صدایى از آن حضرت نشنیدم ؛ با خود گفتم : به خاطر بیدارى زیاد بر آن حضرت خواب چیره گشته ؛ نزدیک رفتم که براى نماز صبح او را بیدار کنم ، چندان که آن جناب را حرکت دادم حرکت نفرمود و به مثابه چوب خشک جسد مبارکش بى حس ‍ افتاده بود. گفتم : انا لله و انا الیه راجعون به جانب خانه آن حضرت دویدم و به حضرت فاطمه صلوات الله علیها اطلاع دادم فرمود که قصه او چون بود؟ من آنچه دیده بودم عرض کردم فرمود که اى ابودرداء، این غشى است که در غالب اوقات او از ترس خداوند دارد، پس فرمود آبى آوردند و بر روى آن حضرت پاشیدند، به هوش باز آمد و نظر به سوى من فرمود و گفت : اى ابودرداء چرا گریه مى کنى ؟ گفتم : از آنچه مى بینم که تو با خود مى کنى . فرمود که اگر ببینى مرا که به سوى حساب بخوانند، هنگامى که گنهکاران یقین به عذاب خود داشته باشند و ملائکه غلاظ و زبانیه تندخو، مرا احاطه کرده باشند، و نزد خداوند جبار مرا بگیرند و جمیع دوستان در آنحال مرا واگذارند و اهل دنیا همه بر من رحم کنند، هر آینه در آنروز بر من رحم خواهى کرد که نزد خداوندى ایستاده باشم که هیچ امرى بر او پوشیده نیست . پس ابودرداء گفت : والله که چنین عبادتى از اصحاب پیغمبر ندیدم .(1)
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  10. #28
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    مؤ لف گوید که من شایسته دیدم که این مناجات از آن حضرت به همان الفاظ که خود آن جناب مى خواند نقل کنم تا هر کس خواسته باشد در دل شب در وقت تهجد خود بخواند چنانکه شیخنا البهائى (رحمه الله ) در کتاب مفتاح الفلاح چنین کرده و آن مناجات شریف این است :
    الهى کم من موبقه حلمت عن مقابلتها بنقمتک و کم من جریره تکرمت عن کشفها بکرمک ، الهى ان طال فى عصیانک عمرى و عظم فى الصحف ذنبى فما انا مؤ مل غیر غفرانک ، و لا انا براج غیر رضوانک . الهى اءفکر فى عفوک فتهون على خطیئتى ، ثم اذکر العظیم من اخذک فتعظم على بلیتى . آه ان قراءت فى الصحف سیئه انا ناسیها و انت محصیها فتقول : خذوه ؛ فیاله من ماءخوذ لا تنجیه عشیرته و لا تنفعه قبیلته . آه من نار تنضج الاکباد و الکلى . آه من نار نزاعه للشوى آه من غمزه من لهبات لظى .(۲)
    ۶- از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در مسجد نماز صبح گزاردند، پس به سوى جوانى نظر کردند که او را ((حارثه بن مالک )) مى گفتند دیدند که سرش به خاطر بیخوابى زیاد به زیر مى آید و رنگ رویش زرد شده و بدنش نحیف گشته و چشمهایش در سرش فرو رفته .

    پی نوشت:
    ۳۱- ((عین الحیات ))، ۱ / ۴۷۷ - ۴۷۹.
    ۳۲- ((مفتاح الفلاح ))، شیخ بهایى ، ص ۶۴۵ - ۶۴۷، چاپ دفتر انتشارات اسلامى ، قم .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  11. #29
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    ​حضرت از او پرسیدند که به چه حال صبح کردى ؟ چه حالى دارى اى حارثه ؟ گفت : صبح کردم یا رسول الله با یقین . حضرت فرمود که بر هر چیزى که دعوى کنند حقیقتى و علامتى و گواهى هست حقیقت و علامت یقین تو چیست ؟ گفت : حقیقت یقین من یا رسول الله این است که پیوسته مرا محزون و غمگین دارد و شبها مرا بیدار دارد و روزهاى گرم مرا به روزه وا مى دارد و دل من از دنیا روى گردانیده ، و آنچه در دنیاست مکروه دل من گردیده و یقین من به مرتبه اى رسیده که گویا عرش خداوندم را مى بینم که براى حساب در محشر نصب کرده اند و خلایق همه محشور شده اند و گویا من در میان ایشانم و گویا مى بینم اهل بهشت را که خوشند و در کرسیها نشسته با یکدیگر صحبت مى کنند و گویا مى بینم اهل جهنم را که در میان جهنم معذبند و استغاثه مى کنند و گویا زفیر آواز جهنم در گوش من است ؛ پس حضرت به اصحاب فرمود که این بنده اى است که خدا دل او را به نور ایمان منور گردانیده است ، پس فرمود: اى جوان بر این حال که دارى ثابت باش . گفت : یا رسول الله دعا کن که حق تعالى شهادت را روزى من گرداند. حضرت دعا کرد. چند روزى که شد، حضرت او را با جناب جعفر به جهاد فرستاد و بعد از نُه نفر شهید شد.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  12. #30
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    عذاب جهنم

    ۱- به سند صحیح از ابو بصیر منقول است که به خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کردم که اى فرزند رسول خدا مرا بترسان از عذاب الهى که دلم بسیار قساوت گرفته . فرمود: اى ابو محمد، براى زندگانى دور و دراز که زندگى آخرت است آماده باش که آنها را نهایت نیست و به فکر زندگى و توشه آن باش و بدان که روزى جبرئیل به نزد حضرت رسول صلى الله علیه و آله رو ترش کرده و آثار اندوه در چهره اش ظاهر بود، و پیش از آن ، هر گاه مى آمد متبسم و خندان و خوشحال مى آمد پس حضرت فرمود که اى جبرئیل چرا امروز چنین غضبناک و محزون آمده اى ؟ جبرئیل گفت که امروز دم هایى را که بر آتش جهنم مى دمیدند از دست گذاشتند. فرمود: دم هاى آتش جهنم چیست اى جبرئیل ؟ گفت : اى محمد حق تعالى امر فرمود که هزار سال بر آتش جهنم دمیدند تا سفید شد پس هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد، و اکنون سیاه است و تاریک ، اگر قطره اى از ضریع - که عرق اهل جهنم است که در دیگهاى جهنم جوشیده و به عوض آب به اهل جهنم مى خورانند - در آبهاى اهل دنیا بریزند همگى از بوى گندش بمیرند و اگر یک حلقه از زنجیرى که هفتاد ذرع است و بر گردن اهل جهنم مى گذارند بر مردم دنیا بگذارند از گرمى آن تمام مردم دنیا بسوزند و اگر پیراهنى از پیراهنهاى اهل آتش را در میان زمین و آسمان بیاویزند اهل دنیا از بوى بد آن هلاک مى شوند. چون جبرئیل (ع) اینها را بیان فرمود حضرت رسول صلى الله علیه و آله و جبرئیل هر دو به گریه در آمدند. پس حق تعالى ملکى به سوى ایشان فرستاد که پروردگار شما سلام مى رساند و به شما مى فرماید که من شما را ایمن گردانیدم از آنکه گناهى کنید که مستوجب عذاب من شوید.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •