بارى‌، معاویه‌ وقتى‌ وضع‌ را مساعد یافت‌، امام‌ حسن‌ (علیه السلام) پیشنهاد صلح‌ کرد. امام‌ حسن‌ براى‌ مشورت‌ با سپاهیان‌ خود خطبه‌اى‌ ایراد فرمود و آنها را به‌ جانبازى‌ و یا صلح‌ - یکى‌ از این‌ دو راه‌ تحریک‌ و تشویق‌ فرمود. عده‌ زیادى‌ خواهان‌ صلح‌ بودند. عده‌ اى‌ نیز با زخم‌ زبان‌ امام‌ معصوم‌ را آزردند. سرانجام‌ پیشنهاد صلح‌ معاویه‌ مورد قبول‌ امام‌ حسن‌ واقع‌ شد، ولى‌ این‌ فقط بدین‌ منظور بود که‌ او را در قید و بند شرایط و تعهداتى‌ گرفتار سازد که‌ معلوم‌ بود کسى‌ چون‌ معاویه‌ دیر زمانى‌ پاى‌ بند آن‌ تعهدات‌ نخواهد ماند، و در آینده‌ نزدیکى‌ آنها را یکى‌ پس‌ از دیگرى‌ زیر پاى‌ خواهد نهاد، و در نتیجه‌، ماهیت‌ ناپاک‌ معاویه‌ و عهد شکنى‌ هاى‌ او و عدم‌ پاى‌ بندى‌ او به‌ دین‌ و پیمان‌، بر همه‌ مردم‌ آشکار خواهد شد. و نیز امام‌ حسن‌ (علیه السلام) با پذیرش‌ صلح‌ از بردار کشى‌ و خونریزى‌ که‌ هدف‌ اصلى‌ معاویه‌ بود و مى‌خواست‌ ریشه‌ شیعه‌ و شیعیان‌ آل‌ على‌ (علیه االسلام) را بهر قیمتى‌ هست‌، قطع‌ کند، جلوگیرى‌ فرمود.
بدین‌ صورت‌ چهره‌ تابناک‌ امام‌ حسن‌ (علیه السلام) - همچنان‌ که‌ جد بزرگوار رسول‌ الله‌ (صلی الله علیه وآله) پیش‌ بینى‌ فرمود بود - بعنوان‌ " مصلح‌ اکبر" در افق‌ اسلام‌ نمودار شد. معاویه‌ در پیشنهاد صلح‌ هدفى‌ جز مادیات‌ محدود نداشت‌ و مى‌خواست‌ که‌ بر حکومت‌ استیلا یابد. اما امام‌ حسن‌ (علیه السلام) بدین‌ امر راضى‌ نشد مگر بدین‌ جهت‌ که‌ مکتب‌ خود و اصول‌ فکرى‌ خود را از انقراض‌ محفوخ‌ بدارد و شیعیان‌ خود را از نابودى‌ برهاند.