موضوع: "Zeinab"

Merciful God

Existence, the verse, "Zeinab" with a sweet accent "wait" to recite, to the world, to always sit majestic interpretation of the name. God created you to stay until the flag of Ashura in Karbala ever fresh eyes on the ground. To Hussein, Hussein stay forever.
If you were not, "Karbala Karbala remains in the" Dinner in the darkness of ignorance and Kufa burned in his longtime crush was Nafhmy.
Oh! Zeinab, Zeinab Lyhaalslam, an ornament of his own! My mother's a fruit! Wife of a stately home! An ambassador's brilliant! All moments of your own peace of God that if her mother was alive, because you're gathering up the bits he Alahzansh! You all objectivity means patience, patience that was always meant to me.
Bani Hashem Rajab 15th anniversary of the death of Hazrat Zainab arrives Qylh Kobra I Hazrat Imam Mohammad ibn al-Hasan against the presence of al Askari God hasten his reappearance and public condolences over the Shiites and adapted.

Amyrmvmnan eldest daughter, Imam Ali ibn Abi Talib, Zainab Kubra, Hazrat Muhammad Peace In my sixth and seventh year AH Brvayty been opened to the world.

After returning the Messenger of Allah (PBUH), Gabriel was sent down on His Holiness and the name of Zainab excellence for God's chosen child.

Thus, between her and her brother Zainab Hussain bin Ali (AS) from childhood to deep and unbreakable covenant was signed.

Years passed and the boy's uncle Abdullah bin Ja'far fly Zeinab (SA) to woo the Amyrmvmnan, Ali (AS), respectively.

First, the visit to the Zainab Abdullah's brother, Hossein (AS) and the other is that, if Hussein (AS) and his sister decided to take a vacation from traveling Abdullah Zeinab (SA) and Abdullah will also accept both conditions.

On the other hand, this condition suggests a strong field of spiritual relationship between the siblings and the other hand the underlying presence in the Holy Land Krblast lady to be able to play their historical mission and the brother bloody campaign to bring continuity.


Zainab (SA) because cade lap mother Fatima Zahra (SA) and a cluster of Chinese science is against my father, because Ali Morteza, Hmvkh messenger called to him twelve of the city.

Hence Zainab Kubra (SA) have always admired the grace and knowledge and perfection, so that Imam Zain Abedin (AS) addressed Gramysh aunt says God is not a master scientist and knowledge that you're the one who taught students


And not unduly name Zainab Kubra (SA) among the hadith Ravyan see.
Prohibited is the sermon of the famous character of his mother, Fatima Zahra (SA) in the Mosque of the Prophet and the official narrative has argued with the first caliph and that while more than four years Qylh Bani Hashem Sherif, Zeinab Kobra (SA)

Not surprisingly, then select and open the city of Kufa as the capital of the caliphate of Ali (AS) and his presence in town, Zeinab (SA), the school makes up for women and teach them the Quran
Omar Sharif important juncture Zaynab (SA) for its journey to the holy lady of Karbala and the Imam's presence in the convoy of prisoners, and it makes up for future events.

When Hussein ibn Ali (AS) left Mecca to Medina asked destination, Zeinab (SA) during the battle with his brother and sister also named Mohammed, and their two children loyal to Aoun sent to the battle front in the stirrup and the server

Although this tragedy for a mother's tragedy is hard, but Zainab (SA) did not bend at the waist and did no regrets.

The only tragedy was that the mountain of his endurance and his heart became hardened to the pain, grief, loss of individuals such as Ali Akbar and Abbas A. (Hma), and most importantly hot beloved brother and all the bodies Sdparh Hussein was cut and placed
This was his duty to guard the blood has been shed unjustly Khrvshansh wave Bani Umayyad palace of injustice on the stump.

Islam honored women's presence in his house a lot and he's pounding and fully revealing that the Red movement Hussein is still alive: Ibn too: Thank God that you will be exposed and killed Mrdantan and lies revealed!

They are telling people who are unfaithful and a liar and they are to others, not us!


But soon God will gather you and them to account, and they argued with you on the rise.

O son of my mother Marjane apartmentsBut everyone would dissuade him from this decisionScholars because they were divine revelations, and only those who were able to accurately implement the teachings of Scripture, the community of Brhannd decline.


Although I love the people of Kufa Bhsb inmate would appear, but weak-minded people who were inside were not present for the family to the revelation, the world will lose their

When the call of those evil, or camping and Bshry Arkby Baljnh Allah: O Allah, You'd hosts and try to attack Hussein, Cold Heaven bless you!

Invited, and who had written many letters, and indeed thought that they had forgotten God and chosen companions of paradise this trick, ie, the Bani Umayyad Caliphate whom show up outside of religion seem to truly religious,
Longstanding and enduring style device Obaidullah ibn Bani Umayyad and now also uses a lot of the same trick to show his innocent.
He will pretend to understand the opposition to Yazid, the people are liars, and this was divine vengeance that Hussain (AS) and his followers suffered this fate and it is because God told you to kill them!
Ibn Al-Hussein Bin Ali claimed he was high (ie, Ali Akbar PBUH) God is not dead and Ashabsh him!
But the lady scientist and scholar of Islam, Zainab Kubra (SA) analysis and interpretation of events are another way: what is the last inmate ignominy, but it was the beauty and goodness and kindness.

بزرگترین دختر امیرمؤمنان، على بن ابى طالب علیه السلام، یعنى حضرت زینب کبرى سلام الله علیهما درسال ششم و بروایتى سال هفتم هجرى دیده به جهان گشودند .
هنگام ولادت نوزاد، جد بزرگوارش رسول خدا، حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه وآله) مسافرت بودند، از این رو على (علیه السلام) منتظر تشریف فرمایى آن حضرت شدند تا ایشان نامى براى کودک برگزینند .

پس از بازگشت پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله)، جبرئیل بر حضرتش نازل شد و نام زینب را از جانب خداوند تعالى براى این کودک برگزید .
پیک وحى همچنین حوادث تأسف آورى را که مقدر شده بود در آینده براى این بانوى گرامى در کربلا اتفاق بیفتد به اطلاع رسول خدا رساند .

بدین ترتیب بین زینب کبرى و برادرش حسین بن على (علیه السلام) از همان کودکى پیوندى عمیق و پیمانى ناگسستنى منعقد گردید .
این دو یار وفادار هیچ گاه از یکدیگر جدا نشدند و هیچ حادثه و مصیبتى نتوانست رشته رابطه معنوى بین آنان را پاره کند .
سالها گذشت و عبدالله بن جعفر طیار پسر عموى زینب (سلام الله علیها) براى خواستگارى نزد امیرمؤمنان، على (علیه السلام) آمد .
مولاى متقیان به دو شرط با این ازدواج موافقت کردند: نخست آن که عبدالله مانع دیدار زینب از برادرش، حسین (علیه السلام) نشود و دیگر آنکه اگر حسین (علیه السلام) تصمیم گرفت خواهر را با خود به مسافرت ببرد عبدالله مانع سفر زینب (سلام الله علیها) نشود و عبدالله نیز هر دو شرط را پذیرفت .
این شرط از طرفى حکایت از رشته محکم رابطه معنوى بین این خواهر و برادر مى کند و از طرفى زمینه ساز حضور آن بانوى مطهر در سرزمین کربلاست تا بتواند رسالت تاریخى خویش را ایفا نماید و نهضت خونین برادر را استمرار بخشد .

زینب (سلام الله علیها) دست پرورده دامان مادرى چون فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و خوشه چین علم و دانش پدرى چون على مرتضى سلام الله علیه است، هموکه رسول حق او را دوازه شهر علم مى نامید .
از این رو زینب کبرى (سلام الله علیها) را همواره به فضل و دانش و کمال ستوده اند، بطورى که امام زین العابدین (علیه السلام) خطاب به عمه گرامیش مى فرماید:خدا را سپاس که تو دانشمندى استاد ندیده و دانایى هستى که از کسى دانش نیاموخته اى! و بى جهت نیست که نام زینب کبرى (سلام الله علیها) را در زمره راویان حدیث مى بینیم .
آن مخدره شخصیتى است که خطبه معروف مادرش، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را در مسجد پیامبر و در مقام احتجاج با خلیفه اول روایت کرده است و این در حالى بود که بیش از چهار سال از عمر شریف عقیله بنى هاشم، زینب کبرى (سلام الله علیها) نمى گذشت .

و باز شگفت آور نیست که پس از انتخاب شهر کوفه به عنوان پایتخت خلافت على (علیه السلام) و حضور آن حضرت در شهر، زینب (سلام الله علیها) حلقه درسى براى بانوان تشکیل مى دهد و به آنان تفسیر قرآن مى آموزد
مهمترین برهه عمر شریف زینب (سلام الله علیها) را سفر آن بانوى مقدس به کربلا و حضور آن حضرت در کاروان اسرا و حوادث بعدى آن دوران تشکیل مى دهد .
از زمانى که حسین بن على (علیه السلام) مدینه را به مقصد مکه ترک فرمود، زینب (سلام الله علیها) همراه برادر بود و در طول نبرد نیز این خواهر وفادار دو فرزند خود به نامهاى محمد و عون را به جبهه نبرد فرستاد تا در رکاب سرور و سالارشان بجنگند و سرانجام نیز آنان به شهادت رسیدند .
گرچه این مصیبت براى یک مادر، مصیبتى سخت است، اما زینب (سلام الله علیها) در برابر آن کمر خم نکرد و به هیچ وجه ابراز تأسف ننمود .
تنها مصیبتى که توان این کوه استقامت را از او گرفت و دل او را سخت به درد آورد، غم از دست دادن شخصیتهایى چون على اکبر و ابوالفضل العباس (عهما) و مهمتر از همه داغ برادر و مشاهده پیکر صدپاره و حلقوم بریده حسین عزیزش بود .
از این پس او وظیفه داشت از این خونهاى بناحق ریخته شده پاسدارى کند تا موج خروشانش کاخ بیداد بنى امیه را از بیخ و بن بر کند .

کاروان اسراى اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شهر کوفه شد و طى مراسمى آنان را نزد عبید الله بن زیاد والى شهر بردند .
حضور بانوان گرامى اسلام در مجلس ابن زیاد و سخنان کوبنده و افشاگر ایشان بخوبى نشان داد که نهضت سرخ حسین همچنان زنده است: ابن زیاد: خدا را شکر که شما را رسوا کرد و مردانتان را کشت و دروغهایتان را آشکار نمود! زینب (سلام الله علیها): آنان که رسوا مى شوند مردم فاسق و دروغگو هستند و آنها دیگران هستند، نه ما! - دیدى خدا با برادرت چه کرد؟ - من جز زیبایى و نیکویى چیزى ندیدم! این کشتگان، مردمى بودند که خداوند شهادت را براى آنان مقدر فرموده بود و آنان نیز به سوى قتلگاههایشان شتافتند .
اما بزودى خداوند تو و ایشان را براى حساب جمع مى کند و آنان با تو به احتجاج بر مى خیزند .
آن وقت خواهى دید که چه کسى رستگار است .
مادرت بر تو بگرید اى پسر مرجانه! این پاسخ کوبنده و قاطع به جبار سرکشى که هرگز تصور نمى کرد اینچنین تحقیر شود، براى ابن زیاد بسیار سنگین بود، لذا تصمیم گرفت حضرت را به قتل برساند .
اما اطرافیانش او را از این تصمیم منصرف کردند .
دستگاه بنى امیه از دیرباز سعى مى کرد با حفظ ظاهر اسلام، ریشه این دین الهى را بخشکاند و نیک دریافته بود که براى رسیدن به این مقصود راهى جز منحرف کردن اذهان عمومى از خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) ندارد، چرا که آنان عالمان وحى الهى و تنها کسانى بودند که مى توانستند با اجراى دقیق تعالیم آسمانى، جامعه را از انحطاط برهانند .
تبلیغات معاویه چشم و دل مردم شام را کور کرده بود .