منصور حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان علیه السلام و توقیع حضرت علیه السلام در لعن وی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

موضوع: منصور حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان علیه السلام و توقیع حضرت علیه السلام در لعن وی

  1. #1
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156

    منصور حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان علیه السلام و توقیع حضرت علیه السلام در لعن وی

    منصور حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان علیه السلام

    تاریخ گواهی می دهد که افراد بسیاری از طیفهای مختلف ادعای سفارت، نیابت، بابیت و حتی امامت نموده اند و هر کدام نیز برای خود طرفدارانی را فراهم نموده اند و گروهی نیز پیشرفتهایی بسزا در این امر داشته اند. اولین فرد از این کاروان منحوس و ملعون فردی به نام ابومحمد حسن شریعی است: شیخ طوسی (رحمت الله علیه) درباره «شریعی» می‏نویسد:نخستین کسی که به دروغ و افترا، دعوی نیابت خاص از جانب امام زمان‏(علیه السلام) کرد، شخصی ‏معروف به «شریعی» بود. جماعتی از عالمان از ابومحمد تلعکبری از ابوعلی محمد بن همام نقل کرده‏ اند: کنیه شریعی «ابومحمد» بود. تلعکبری می‏گفت: «گمان دارم نام وی حسن باشد» …. شیعیان هم او را ملعون دانسته و از وی دوری جستند و توقیعی از جانب ولی عصر(علیه السلام) دربارة لعن و دوری از وی صادر شد.( شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۸ )
    محمد بن نصیر نمیری، ابوطاهر محمد بن علی بن هلال، ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی، احمد بن هلال کرخی و حسین بن منصور حلاج از جمله این مدعیان دروغین بوده اند. در اینجا به گوشه ای از زندگی و افکارمنصور حلاج می پردازیم.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  2. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (06-01-2012)

  3. #2
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    زندگی نامه حلاج


    حسین بن منصور در سال ۲۴۴ هجری قمری در قریه طور از قرای بیضای فارس در خانواده ای جدید الاسلام و سنی مذهب دیده به جهان گشود و در دارالحفاظ شهر واسط به کسب علوم مقدماتی پرداخت و در ۱۲ سالگی حافظ قرآن کریم شده و سپس جهت درک مفاهیم قرآن به تُستر (شوشتر) رفت آن گاه دو سال در خدمت سهل ابن عبدالله تستری درآمد و راه و رسم تصوف را از او فرا گرفت وخرقه پوشید.
    در هجده سالگی عازم بغداد شد و از آنجا به سوی بصره رفت و با عمرو بن عثمان مکی همنشین شد و این مجالست هجده ماه به طول انجامید. در این ایام شطحیات حلاج آغاز شد از این رو عمرو از او رنجید و او را از خود راند. حلاج نیز رهسپار بغداد شد و در حلقه درس جنیدوارد شد اما جنید او را به سکوت و خلوت نشینی فرا خواند.
    مدتی بدین منوال – خلوت گزینی – گذراند اما تاب نیاورد و به قصد زیارت کعبه راهی حجاز شد.(۲) یک سال مجاور بیت الحرام ماند و جز برای قضای حاجت از آن خارج نمی شد و از باد و باران و آفتاب گریزی نداشت. در این مدت غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود.(بر خلاف دستور پیامبر در ترک رهبانیت).
    ویرایش توسط طاهره وحیدیان : 06-01-2012 در ساعت 10:09 PM
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  4. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (06-01-2012)

  5. #3
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    پس از مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی پیوست اما به جهت دعوی انا الحق از جانب آنها طرد شد و رابطه خود را با صوفیه برید بعد از سفر سوم خود به حج، پدرزنش ابو یعقوب و استادش عمروبن عثمان نیز از او بیزاری جستند.(۳)
    جنید نیزپس از ایجاد اختلاف و شنیدن سخنان حلاج به او گفت: تو در اسلام رخنه ای وشکافی افکنده ای که سر جدا شده از پیکرت می تواند آن را مسدود کند. (۴) (البته خود جنید هم از منحرفین بود!)
    از آن پس حلاج مسافرتهای فراوانی به هند ، خراسان، ماوراء النهر، ترکستان، چین و …. کرد و پیروان بسیاری را به دور خود جمع کرد. به طوری که مردم هندوستان او را “ابوالمُغیث” مردم چین و ترکستان ابوالمعین، مردم خراسان و فارس ابوعبدالله زاهد و مردم خوزستان او را شیخ حلاج اسرار خطاب می کردند.(۵) حلاج پس از سفرهای طولانی و دیدار با مانویان، بودائیان و …. به بغداد بازگشت و دایره فعالیت خود را در این نقطه متمرکز ساخت. او در میان مردم کوی و برزن می گشت و با انجام اموری خارق العاده آنها را به عقاید خویش دعوت می کرد و چنان به مردم تزریق می کرد که مهدی موعود از طالقان ظهور خواهد کرد و ظهور وی نزدیک است.(۶)

    پی نوشت:
    - معارف و معاریف.سید مصطفی حسینی دشتی ،ج۴ ،ص۶۴۱۲- مبانی عرفان و تصوف و احوال عارفان ،علی اصغر حلبی ،تهران ،انتشارات اساطیر، ص۳۰۲۳- جستجو در تصوف ایران.عبدالحسین زرین کوب.انتشارات امیرکبیر،ص۱۳۶۴- مصائب حلاج.لوئی ماسینیون ،ص۳۲۰۵- تراژدی حلاج در متون کهن، قاسم میرآخوندی،انتشارات شفیعی،ص۲۳۶- آثار الباقیه ،ابوریحان بیرونی.ص۲۷۵
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  6. کاربر مقابل پست طاهره وحیدیان عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (06-01-2012)

  7. #4
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    حلاج به رغم سنی بودن با ارسال نامه به بزرگان امامیه چون سهل نوبختی وابوالحسن بابویه خود را وکیا ونایب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)معرفی می کرد.

    حسین بن علی بابویه (برادر شیخ صدوق)می گوید که پسر حلاج به قم آمد و نامه‏اى به خویشان ابوالحسن نوشت و آنها و ابوالحسن را بسوى خود دعوت نمود و میگفت: من فرستاده امام زمان (علیه السلام) و وکیل او هستم. چون نامه او بدست پدرم (على بن بابویه) رسید، آن را پاره کرد و به آورنده نامه فرمود: چه چیز تو را به نادانى واداشته است؟ آورنده نامه- که گمان میکنم، گفت: پسر عمه یا پسر عموى حلاج هستم- به پدرم گفت: حلاج نامه‏ اى بما نوشته و ما را دعوت کرده است، چرا نامه او را پاره کردى؟ حضار به وى خندیدند و او را مسخره کردند. سپس پدرم برخاست و در حالى که جماعتى از اصحابش و غلامانش همراه او بودند، به حجره تجارت خود رفت. موقعى که به در خانه ‏اى رسید که حجره‏اش در آنجا واقع بود، کسانى که آن جا نشسته بودند، به احترامش برخاستند، فقط یک نفر که پدرم او را نمیشناخت از جا برنخاست.
    موقعى که پدرم در حجره نشست و دفتر حساب و قلم و دوات خود را چنان که معمول تجار است درآورد، رو کرد بجانب شخصى که‏ حاضر بود و پرسید: این مرد ناشناس کیست؟ آن شخص هم جواب پدرم را گفت. مرد ناشناس که شنید از هویت وى سؤال میکند، برخاست و نزد پدرم آمد و گفت با اینکه من حاضر هستم احوال مرا از دیگرى میپرسى؟
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  8. #5
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    پدرم فرمود: اى مرد! احترام تو را نگاه داشتم و تو را بزرگ شمردم و از خودت نپرسیدم. گفت: وقتى تو نامه مرا پاره میکردى من میدیدم. پدرم فرمود: تو پسر حلاج هستى؟ خدا ترا لعنت کند، ادعاى اظهار معجزه میکنى؟ سپس پدرم به غلام خود گفت: پاها وگردن او را بگیر واز خانه بیرون کن!! و از آن روز دیگر او را در قم ندیدیم. (الغیبة للطوسی ، ص ۴۰۱-۴۰۳ / بحارالأنوار ، ج ۵۱ ص ۳۶۹-۳۷۱)
    حلاّج پس از ادعای بابیّت، بر این شد که ابو سهل اسماعیل بن نوبختی ( متکلم امامی) را در سلک یاران خود در آورد و به تبع او، هزاران شیعه امامی را که در قول و فعل تابع او بودند، به عقاید حلولی خویش معتقد سازد؛ بویژه آن‌که جماعتی از درباریان خلیفه به حلاّج، حسن نظر نشان داده و جانب او را گرفته بودند.
    ولی ابوسهل که پیری مجرّب بود، نمی‏توانست ببیند او با مقالاتی تازه، خود را معارض حسین بن روح نوبختی وکیل امام غایب معرفی می‏کند. اسماعیل در پاسخ گفت: « وکیل امام زمان( علیه السلام) » باید معجزه (گواهی بر مدعا) داشته باشد. اگر راست می‏گویی، موهای مرا سیاه کن. اگر چنین کاری انجام دهی، همه ادعاهایت را می‏پذیرم». ابن حلاج که می‏دانست ناتوان است، با استهزای مردم روبه‏ رو شد و از شهر بیرون رفت. آن‌گاه به قم شتافت و به مغازه علی بن بابویه، (پدربزرگوار شیخ صدوق‏(رحمت الله علیه)) رفت و خود را نماینده امام زمان (علیه السلام) خواند. مردم بر وی شوریدند و او را با خشونت از شهر بیرون افکندند. ابن حلاج، پس از آن‌که جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند، دیگر بار به عراق شتافت.( ر.ک: سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۲، ص ۴۸؛ صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۵۳۲٫)
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  9. #6
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    سخنان شطح گونه، رفتار خارق العاده و …. حلاج باعث شد که در سال ۲۹۶ معتزلیان او را به حیله گری و شعبده محکوم کنند.در اصفهان نیز که زعامت صوفیان آن بر عهده علی بن سهل اصفهانی (وفات۲۸۰) بود، هنگامی که سهل سخن از معرفت می کند، حلاج گفت: ای بازاری، شاید که من زنده باشم و تو سخن معرفت گویی؟ علی سهل به فارسی گفت: هر آن شهری که مسلمانان در آن باشند البته امثال ترا در آن شهر رها نکنند و حلاج که فارسی نمی دانست نفهمید. مردم اصفهان قصد جان حلاج را کردند و حلاج نیز به ناچار از اصفهان خارج شد و به شیراز رفت.(۷) نکته جالب توجه در زندگی حلاج این است که به رغم سنی بودن و گرایشهای عرفانی پس از انزوا و دوری از اهل تصوف سعی نمود تا در میان امامیه برای خود پیروانی جمع کند از این رو در میان شهرهای شیعه نشین می گشت و آنها را به نوعی تصوف مربوط به مهدویت دعوت می نمود و با ارسال نامه به بزرگان امامیه چون سهل بن اسماعیل نوبختی و ابوالحسن حسین بن علی بن بابویه خود را وکیل و نایب امام زمان (عج) معرفی می کرد و چنان وانمود می کرد که ظهور امام زمان نزدیک است و به زودی از طالقان خراسان ظهور خواهد کرد. (۸) به همین جهت بزرگانی چون شیخ طوسی،(۹) ابن اثیر (۱۰) و ابن ندیم (۱۱) او را در زمره مدعیان بابیت قرار داده اند. سرانجام حلاج مورد لعن امام زمان قرار گرفت و بر اثر فتوای ابوبکر محمد بن داوود مؤسس مذهب ظاهریه مبنی بر وجوب قتل او و اقامه دعوای سهل بن اسماعیل بن علی نوبختی و پیگیریهای ابوالحسن علی بن فرات وزیر شیعی مقتدر عباسی در سال ۳۰۱ در بغداد به زندان افتاد و پس از هفت ماه محاکمه در سال ۳۰۹ به فرمان حامد بن عباس وزیر وقت عباسی به دار آویخته شد.(۱۲)

    پی نوشت:

    ۷- جستجو در تصوف ایران، ص۱۳۲۸- آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی، ص۲۷۵۹- الغیبه، شیخ طوسی، ص۲۶۲۱۰- الکامل ابن اثیر ،ج۸، ص۷-۱۲۶۱۱- الفهرست، ابن ندیم، ص۲۸۴، چاپ مصر، ص ۲۸۴۱۲- فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، آستان قدس رضوی، ص۱۶۳
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  10. #7
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    انحرافات حلاج

    علت اصلی این همه اختلاف در باب حلاج اتهاماتی است که گروههای مختلف از قبیل: متصوفه، امامیه و حکومتیان به او وارد کرده اند . اهم اتهامات حلاج عبارت بود از: ۱- سحر، جادو و شعبده: این اتهام توسط دختر ابوالحسن سامری یکی از شاگردان حلاج بر او وارد شد.این زن همسر پسر حلاج ،حمد است که چهار داستان برای تأیید اتهام خود نقل می کند، یکی این که حلاج به او گفته بود: من تو را به همسری پسرم درآوردم. میان زن و شوهر ممکن است سوء تفاهم هایی پیش بیاید. ممکن است تو از برخی کارهای شوهرت بی خبر باشی و بخواهی در مورد کار او اطلاعی کسب کنی؛ در چنین مواردی، آن روز روزه بگیر و چون شب فرارسد، بر پشت بام و از آنجا خاکستر برگیر و با خاکستر و نمک به غذای خود چاشنی بزن سپس حجاب از روی خود بردار و هر چه را می خواهی درباره شوهرت بدانی برای من حکایت کن، زیرا من صدای تو را می شنوم.(۱۳) غیر از این زن شیخ ابوعبدالله محمد خفیف شیرازی و خواجه عبدالله انصاری نیز بر این اتهام صحه گذاشتند و هر کدام داستانهایی در این باره نقل کرده اند.
    ۲- دعوی ربوبی: این اتهام توسط ابوسهل ابن اسماعیل بن علی نوبختی بر او وارد شد این اتهام نامه ای است که از یکی از اهالی دینور به دست آمد و بر بالای نامه نوشته شده بود. از رحمان رحیم به فلان بن فلان. این نامه توسط حلاج تأیید شد و وی پذیرفت او این نامه را نوشته است اما اتهام ربوبیت را نپذیرفت. اکثر فقها بر این اتهام صحه گذاشته اند و حلاج را گناهکار خوانده اند حتی ابومحمد جریری و شبلی نیز این اتهام را تأیید کرده اند.

    ۳-مسئله عشق الهی: این مقوله از دعاوی مانوی مبنی بر تصور وجود جزء الهی در انسان و انجذاب اجزاء نور به مرکز انوار فراگرفته شده است. بدین گونه ، قول به عشق الهی نوعی دعوت به عقاید و تعالیم مانوی بود.(۱۴)

    پی نوشت:

    ۱۳- مصائب حلاج، ص۲۵۸-۲۶۰ و ۹۴-۹۷۱۴- همان ۱۷۶-۲۰۷
    ویرایش توسط طاهره وحیدیان : 06-03-2012 در ساعت 04:39 AM
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  11. #8
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    دعاوی وتعالیم مانوی چیست؟
    خواه آن عقیده واقعا مبتنی بر اصول و مبادی‏ مانویه بوده است،خواه مأخوذ از تعالیم مزدکیه، یا دهریه و براهمه و این‏گونه وسع و اطلاق‏ نزد نصاری هم سابقه داشته است.چنانکه متکلمان‏ نصاری نیز هرگونه اعتقادی را که با مذهب و طریقهء مانی شباهت داشته است عنوان مانوی می- داده‏اند،حتی پیروان مرقیون را که خود او مدتها پیش از مانی می‏زیسته است،احیانا به نام مانوی‏ می‏خوانده‏اند.
    باری،در سخن کسانی که نزد مسلمانان‏ مظنون به زندقه بوده‏اند بعضی عقاید هست که‏ یادآور عقاید گنوسی و دیویسنی است.چنانکه‏ کلام بشار بن برد که ابلیس را برتر از آدم می- شمرده است‏23شباهت به عقاید کسانی دارد که یهوه‏ و اولیاء و قهرمان توراة را رد می‏کرده‏اند و ابلیس و قابیل و فرعونیان و قوم لوط را بر آنها ترجیح می‏نهاده‏اند.
    ممکن است بعضی از این‏گونه عقاید را متکلمان نصاری،مخصوصا کسانی از آنها که خود از عقاید مردود پیروی می‏کرده‏اند و در بین مسلمانان‏ بیشتر ایمنی داشته‏اند تا در بین قوم خود،در میان‏ مسلمانان انتشار داده‏ند.این احتمالی است که‏ اتهام جاحظ در حق نصاری نیز آن را تأیید می- کند و از وقایع‏نامهء میکائیل سریانی هم مستفاد می‏شود که در دورهء مهدی بعضی از نصاری هم به‏ تهمت زندقه گرفتار می‏شده‏اند24.
    از صاحبنظرانی که متهم به زندقه شده‏اند محمد بن زکریای رازی است،که کثرت و وفور شرور عالم را بهانه‏ای برای انکار عنایت الهی ورد فرض حکمت بالغه می‏گرفته است،و موسی بن‏ میمون حکیم اسرائیلی در رد این ادعای رازی می- گوید:«این نادان و مانندگان او که از عوام الناس‏ بوده‏اند وجود را فقط در شخص و تن خویش در نظر می‏گیرند و هر نادان چنان می‏پندارد که عالم‏ وجود یکسره به خاطر اوست و گویی جز او وجود دیگری در کار نیست.ازین رو چون کاری به‏ خلاف مراد او برآید یقین می‏کند که وجود یکسره‏ شر است.اما انسان اگر وجود را نیک اعتبار کند و دریابد که نصیب او از وجود اندک است،حقیقت‏ امر بر او روشن و آشکار می‏شود.»بیان رازی‏ یادآور گفتهء پیربل،متفکر فرانسوی،است که‏ لایب نیتس،حکیم آلمانی،آن را رد کرده است.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  12. #9
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    باری،اعتقاد به اینکه وجود آلام در عالم‏ خلاف عدل و در واقع ظلم قبیح است نزد مسلمانان‏ ناشی از عقاید ثنویه شمرده می‏شده است و حکمای‏ مسلمانان و متکلمان اسلام آن را مردود می- شناخته‏اند.محمد بن زکریا چنانکه از اعلام النبوهء ابی حاتم رازی،که در رد اقوال و مقالات اوست‏ برمی‏آید،منکر تمام انبیاء بوده است و سخنان‏ آنها را متناقض می‏شمرده و دعاوی همه را محال‏ و نامعقول می‏دانسته است،و حتی مانی را نیز-که‏ خود متهم به تمایل و علاقهء به وی بوده است-نقد و تحقیر کرده است و در«السیرة الفلسفیه»خویش، مانویه را به سبب آنکه بیجهت به آزار نفس و ریاضیتهای سخت و تحمل گرسنگی و تشنگی و اجتناب از استعمال آب و به کار بردن بول به جای‏ آن عادت دارند ملامت کرده است.
    از کسانی که نزد مسلمانان به زندقه منسوب‏ بوده‏اند ابو عیسی وراق است که گویند با وجود اظهار اسلام در باطن مانوی بوده است‏25.بعضی‏ کتب وراق در تأیید و انتصار شیعه بوده است و شیخ مفید آنها را ستوده است،لیکن بعضی کتابها نیز مثل«کتاب الغریب المشرقی»و«النوح علی- البهائم»به او نسبت کرده‏اند،که در واقع معرف‏ چیزی از عقاید«ثنویه»به شمار می‏آمده است. چنانکه در تألیف کتاب«المقالات»نیز به سبب تفصیلی‏ که در تقریر مذاهب ثنویه کرده است بدان مذهب‏ منسوب شده است.
    نیز از کسانی که در بین مسلمانان به زندقه‏ منسوب بوده‏اند ابن الراوندی است،ابو الحسن‏ احمد بن یحی از مرو الرود خراسان که گویند شاگرد ابو عیسی وراق بوده است و بعضی مورخان‏ او را یکی از زندیقان سه‏گانهء اسلام شمرده‏اند،دو زندیق دیگر عبارت بوده‏اند از ابو حیان توحیدی و ابو العلاء المعری‏26.در هر حال،ابن الراوندی در بغداد مزیسته است،و در حدود سال 245 یا 250 وفات یافته است.وی کتابهای متعدد مشتمل‏ بر زندقه داشته است که مسلمانان آنها را از بین برده‏اند.می‏گویند یکصد و چهارده ساله‏ تألیف کرده است که هر یکی ناقص دیگری بوده‏ است و احتمال می‏رود پاره‏ای کتابهای الحادآمیز دیگران هم به نام او منسوب شده باشد27.ابو الحسین
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  13. #10
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    ۴- تبدیل حج و سایر عبادات: این طرز تفکر که در حقیقت بنیان شریعت را به مخاطره می انداخت یکی دیگر از اتهاماتی بود که متوجه حلاج بود و به سادگی قابل تأویل و تفسیر نبود و در واقع همین اتهام منجر به صدور حکم قتل حلاج شد. حلاج به یاران خود آموخته بود که هر که نمی تواند به حج برود گوشه پاکیزه ای از منزل خود را در هنگام حج عبادتگاه خود قرار دهد و در پایان موسم حج شصت فقیر را با دست خود طعام دهد و آنها را لباس نو بپوشاند و هر کدام را هفت درهم دهد به مانند آن است که حج واجب انجام داده است. حلاج مدعی بود این مطلب را از کتاب الاخلاص حسن بصری اقتباس کرده است.(۱۵)

    چرا مردم به مدعیان دروغین گرایش می یابند؟

    در جامعه ای که ادبیات و زندگی اجتماعی آن آلوده به عقاید صوفیگری و عرفان های دروغین و ذهن جوانان آن پر شده از کرامات خود ساخته است و مطالعات اهل مطالعه مشتی خرافات به نام زندگی نامه عرفا است جایگاهی مناسب برای نشر مدعیان دروغین عرفان، نیابت، ارتباط و حتی ادعای امامت پیش خواهد آمد و دراین خلال بسیاری از دینداران ساده انگار نیز قربانی این دروغ پردازان می گردند. قدم اول برای حل معزل مدعیان دروغین پاک نمودن متون درسی و ادبی و همچنین سخنان سخنرانان از خرافات است. چه بسیار دیده می شود که یک سخنران در تلویزیون و حتی منبر ساعتها از ابو سعید ابوالخیر - حلّاج - عطار - مولوی - و... از اهل خانقاه سخن پردازی میکنند و به تبلیغ کتب آنان مانند تذکرة الاولیاء * مثنوی * کیمیای سعادت و...می پردازند اما گوشه ای از کمالات روحانی و طریق رحمانی اولیای حقیقی خداوند که حضرات معصومین (علیهم السلام) باشند را به سمع مستمعان خود نمی رسانند و باید نتیجه آن را امروز در جامعه اینگونه دید که می بینید.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

موضوعات مشابه

  1. زن در جهان تشیع (گفتگو با خانم مرضیه هاشمی)
    توسط امیرحسین در انجمن حجاب
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 04-20-2012, 05:03 PM
  2. تیغ زدن صورت
    توسط طاهره وحیدیان در انجمن احکام
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 10-16-2011, 08:19 PM
  3. جشنهای نهم ربیع
    توسط طاهره وحیدیان در انجمن احکام
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 10-05-2011, 05:48 AM
  4. زندگی نامه ی ائمه ی اطهار "به صورت خلاصه"
    توسط پرواز در انجمن اهل بیت(ع)
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: 09-26-2011, 08:17 AM
  5. موسيقي در چه صورتي حرام است؟
    توسط امیرحسین در انجمن احکام
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 07-22-2011, 09:25 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •