ولايت فقيه در صحيحه زراره - صفحه 2
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29

موضوع: ولايت فقيه در صحيحه زراره

  1. #11
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    يکم؛معنى و مفهوم ولايت

    خداوند متعال در آيات قرآن کريم مى فرمايد:
    الله ولّى الذين آمنوا يخرجتهم من الظلمات الى النور ...؛[7]
    انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا ...؛[8]
    هنا لک الوَلاية لله الحق ...؛[9]
    و آيات متعدد ديگر با مشتقات مشابه از ماده ولايت.
    آيا ولايت به معنى دوستى و صميميت است و يا به معنى سرپرستى و زعامت، و ولّى يعنى محب و دوست و يا سرپرست و متصدى؟ (به جز معانى فرعى و اشتقاقى ديگرى که در «موالات» و «ولى» بيان شده و اکنون مورد نظر و توجه نيست).
    برخى از اهل نظر برآنند که وِلايت با کسره حرف واو به معنى دوستى و با حرف واو مفتوح به معنى سرپرستى و تصدى امور است و بعضى ديگر کاملاً بر عکس اظهار عقيده نموده اند که با مراجعه به کتب معتبر و مستند لغت اين مطلب روشن خواهد شد.
    خليل بن احمد فراهيدى متوفاى سال 175 ه… که از قديمى ترين ادباء و لغت شناسان اسلامى و معاصر با امامان معصوم شيعه بوده است در کتاب العين (جلد 3، ستون 1، ص1984) گويد: الوِلايه مصدر الموالاة و الوِلايه مصدر الوالى ...
    مفاد سخن ياد شده آن است که وِلايت (با کسر واو) هم به معنى دوستى و رفاقت و هم به معنى سرپرستى و متصدى بودن آمده است لکن اشاره اى به ولايت با فتح واو ننموده است.


  2. #12
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    ابوالحسين احمد بن فارس (متوفاى 395 ه…) دانشمند و لغت شناس برجسته در کتاب معجم مقاييس اللغة (ج3، ص141) مى گويد: «کل من وَلِى امر آخر فهو وليه.» هر کس متصدى امور شخص ديگر شود ولّى او است (ولّى او ناميده مى شود).
    ابن فارس هرچند در سخن خود در ذيل کلمه «ولىّ» اشاره اى به کلمه ولايت و نحوه تلفظ آن و معانى آن ننموده است لکن مى توان گفت نظر به اينکه مصدر کلمه «ولىّ» همان ولايت است که به دو گونه (با فتحه واو و کسره آن) قرائت مى شود و داراى دو معنى و يا يکى از آن دو است (دوستى، سرپرستى) لذا اين مصدر از ديدگاه او يا به معنى زعامت و تصدى است که در جمله ياد شده گفته است و يا اين معنى و مفهوم را هم در خود دارد.
    مجدالدين ابن الاثير جزرى (544 ـ 606 ه…) که در کتاب «النهاية فى غريب الحديث و الاثر» بيشترين بحث را در رابطه با اين لغت آورده است چنين مى گويد:
    و من اسمائه عز و جل الوالى و هو مالک الاشياء جميعها المتصرف فيها و کانّ الوِلاية تشعر بالتدبير و القدرة و الفعل. و کل من ولى امراً او قام به فهو مولاه و وليه و قد تختلف مصادر هذه الاسماء فالوَلاية بالفتح فى النسب و النصرة و المعتِق و الوِلاية بالکسر فى الامارة.[10]


  3. #13
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    اين دانشمند بزرگ هرچند تنها ولايت (با کسر واو) را به معنى امارت و زعامت تفسير نموده و آن را با فتحه واو در معانى ديگر به کار برده است لکن با توجه به آيه شريفه قرآنى «هنا لک الولاية لله الحق»[11] که با فتحه واو به معنى آقايى و فرمانروايى تفسير مى شود و حمل بر معانى سه گانه نسب، نصرت و معتِق در مورد خداوند متعال مناسب نيست لذا استنباط مى شود که واژه ولايت به هر دو تلفظ آن در مورد سرپرستى، تصدى و امارت به کار مى رود و کاربرد دارد. و گواه اين سخن، کلام لغت شناس معتبر ديگر است:
    علاّمه فيومى متوفاى 770 ه… در کتاب معروف خود «المصباح المنير» مى گويد:
    ... ولاية بالکسر توليته ... فالفاعل والٍ و الجمع ولاة ... و پس از چند سطر مى گويد: الولىّ فعيل به معنى فاعل مِن وليه اذا قام به و منه: الله ولّى الذين آمنوا ... و الجمع اولياء.[12]
    از مجموع اين اظهارنظرهاى ارباب ادب و لغت، چنين مستفاد مى شود که ولايت به هر دو گونه قرائتش هم به معنى ولايتِ فرماندهى و امارت آمده و هم به معنى دوستى و صداقت و اين حقيقتى روشن است که جاى هيچ دغدغه در آن نبوده و نيازى به اطاله کلام بيش از اين ندارد.


  4. #14
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    اکنون بايد ديد از دو معنى ياد شده (دوستى و سرپرستى) که قويترين و کاربردى ترين معانى لفظ ولايت است (هر گونه که تلفظ شود) کدام يک مورد نظر ائمه اطهار، صلوات الله عليهم اجمعين، در روايات صادره از سوى ايشان بوده و کدام معنى را اراده فرموده اند؟
    در اين گونه روايات، بالاخص با ملاحظه انحراف خلافت اسلامى از مسير شرعى و طبيعى خود، پس از پيامبر(ص) معنى و مفهوم محبت و مهر و مودت اصلاً مورد نظر نيست و دست کم اين تفسير جنبه تبعى (لازم يا ملزوم) دارد بلکه به معنى امامت، خلافت، رهبرى، زعامت و سرپرستى جامعه اسلامى است. آنچه که نزد شيعه، حق اصلى و شرعى ائمه اطهار عليهم السلام مى باشد، و آنچه در برخى از روايات آمده مانند «ولاية ولينا و عداوة عدونا» يا «الولاية لاولياء الله و البرائة من اعداء الله» نيز اگر اِشعارى به حب و بغض و دوستى و دشمنى (تولى و تبرى) به نظر مى آيد باز هم به مفهوم خالص اين عنوانها نبوده مگر آن مهر و محبتى که مقدمه اعتقاد به امامت و رهبرى اهل بيت(ع) باشد و يا نتيجه متفرع و مترتب بر آن، و در اثبات اين مدعا مى توان به دلايلى تمسک نمود:
    1ـ تعدادى از آيات قرآن که در آنها «ولايت و ولىّ» تفسير به زعامت و فرمانروايى الهى شده است.


  5. #15
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    2ـ روايات فراوانى که مفهوم رياست الهى و خلافت اسلامى را توضيح داده و آن را حق واقعى امامان معصوم(ع) اعلام نموده و يا مصدر و مشتقات ولايت را بدين گونه تفسير نموده اند و مى توان با مراجعه به کتاب «الحجه» از کتاب کافى و يا بحارالانوار علامه مجلسى و ديگر مصادر حديث و روايت به اين تفسير دست يافت.
    3ـ صرف دوستى و محبت اهل بيت(ع) و اظهار صداقت و مودت نسبت به آنان چه تأثير سرنوشت سازى در امر آخرت و قيامت انسان بلکه حتى در امور دنيوى وى مى تواند داشته باشد؟ امامان معصوم شيعه افرادى طاهر و مطهر، کامل، والا، برجسته و ملکوتى بوده اند و طبيعى است که همه آنان را دوست بدارند و به آنان عشق ورزند. بسيارى از کافران و بيگانگان از دين اسلام که حتى به خداوند و يا به رسالت رسول گرامى اسلام(ص) عقيده ندارند تا چه رسد به امامت ائمه هدى(ع) با اين حال از آن بزرگواران با عظمت، علاقه و محبت، ارادت و تنظيم ياد کرده و نام مى برند و جز گروه نواصب تمام مسلمانان و حتى برخى بيگانگان به مقام امامان شيعه و بزرگان اهل بيت(ع) علاقه مند و متواضع هستند.
    آيا صدور اين همه روايات و احاديث فقط براى آن بوده که به مردم بگويند نسبت به صاحبان مقام ولايت اظهار دوستى کنيد، آنان را دوست بداريد و با دشمنان آنان دشمن باشيد و بس؟ ـ حتى اگر آنان را حاکم و والى و خليفه و رهبر و فرمانروا ندانيد بلکه حتى اگر دين آنان را که اسلام است هم قبول ننموده باشيد، به آنان محبت کنيد و ارادت بورزيد براى شما کافى است و دنيا و آخرت شما تأمين و بهشت ابدى براى شما تضمين شده است! آيا کدام عقل و منطق و کدام دين و آيين اين توهم و انديشه را مى پذيرد؟


  6. #16
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    4ـ آيا ضرورت دوستى و محبت اين همه توصيه و سفارش و حديث و روايت لازم دارد؟ طبيعى است هر کس، ديگرى را با صفات خوب و اخلاق پسنديده بشناسد نسبت به او احساس محبت مى کند و او را دوست مى دارد و حتى اگر توصيه و تأکيدى هم بر لزوم دوست داشتن او صادر نگردد بلکه حتى اگر سفارش و وصيت به دشمنى با او نيز مطرح گردد. خلاصه آنکه براى تأکيد بر علاقه و محبت، همان دستور قرآنى در باره مودت ذى القربى کافى است و لزومى به اين همه حديث و خبر و تأکيد و تکرار نبود.
    اصولاً دوست داشتن و مهر و محبت ورزيدن اختيارى نيست و اگر باشد معلول شرايط و اوصافى ويژه است و نيازى به اين همه يادآورى و توصيه ندارد.
    5ـ پيامبر اکرم(ص) در سال دهم هجرى در مراجعت از سفر حج به صحراى غدير خم مى رسد و در آن گرماى بسيار شديد که مردم پايشان از زمين و سرشان از آفتاب مى سوخت آنان را گرد آورده و سه روز نگه مى دارد و با آن تشريفات و تفصيلات که در کتب تاريخ و حديث آمده در روز هيجدهم ذى الحجه به منبر مى رود و خطبه مهم و طولانى ايراد مى نمايد و سپس على بن ابى طالب(ع) را به همه مى نماياند و مى فرمايد: «من کنت مولاه فهذا على مولاه.» آيا اين حادثه تاريخى فقط براى آن بوده که به مسلمانان بگويد على را دوست داشته باشيد و بگويد هر که را من دوست او هستم على هم دوست او است؟ آيا اين توهم و تخيل، معقول و پذيرفتنى است؟


  7. #17
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    6ـ در پاره اى از روايات چنان که دانسته شد به جاى عنوان ولايت و امثال آن عنوان «الطاعه» و «هى العصمه» يا «الطاعة للامام» و يا «اطيعوا ولاة امرکم» و يا «و الايتمام بائمة الحق من آل محمد(ص)» آمده است و اينها و ديگر موارد مشابه همه و همه شارح و مفسر ولايت و مشتقات آن در روايات ديگر است. آرى ـ همان گونه که آيات قرآن همديگر را تفسير مى کنند روايات معصومين نيز مفسّر يکديگرند.
    در اين رهگذر نيازى به بحث و تشريح بيشتر ضرورى نيست و اين ادعا که در اين احاديث ولايت به معنى سرپرستى جامعه اسلامى و رهبرى امت مسلمان و امامت و فرمانروايى است هيچ گونه ترديدى در آن وجود ندارد و اگر روايت يا رواياتى به مفهوم محبت و مودت نيز به نظر آيد طبعاً مقصود، آن ارادت و عقيده و علاقه اى است که به اعتقاد به امامت و رهبرى بيانجامد و يا نشأت گرفته و حاصل شده از اين اعتقاد مقدس باشد.
    يکى از نشانه ها و قرينه هاى موجود در روايت صحيحه زراره که مورد بحث ما است و دلالت بر مدعا دارد آن است که امام باقر عليه السلام در پاسخ به سؤال زراره که مى پرسد: کدام يک از اين پنج پايه افضل است؟ مى فرمايد: «الولاية افضل». و اين وضع و ترتيب و اولويت و افضليت متناسب با معنى زعامت و امامت، بعد از پيامبر(ص)، است؛ بخصوص اينکه بلافاصله مى افزايد: «و الوالى هو الدليل عليهن» چرا که جاى هيچ شک و ترديدى باقى نمى گذارد؛ چنان که در چند روايت نيز ولايت در آخر کلام ذکر شده است تا مشخص گردد که ولايت، نقش متمم و مکمل ديگر اعمال مذهبى را دارد و بدون آن، آنها ناقص خواهند بود و لذا در روايت 35 على عليه السلام مى فرمايد: «ثم الولاية و هى خاتمتها و الحافظة لجميع الفرائض و السنن.»[13]
    اينک با اکتفاء به مطالب ياد شده و تقويت معناى مذکور و مبناى مزبور به سراغ موضوع دوم که مترتب و متفرع بر موضوع نخست است مى رويم.


  8. #18
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    دوم؛ولايت و رهبرى چه کسانى مورد نظر در روايات صادره است؟

    بديهى است که در اين بخش از روايات پيش گفته، صاحبان و سزاواران مقام ولايت به صراحت معرفى نشده اند. آرى در برخى از آنها تعبير «ولايتنا» و در بعضى عبارت «و الولاية لنا اهل البيت» و در حديث 38 «و الايتمام بائمة الحق من آل محمد» و در روايت 29 «ولاية اميرالمؤمنين و الائمة من ولده» ديده مى شود. اين احاديث به ضميمه ديگر رواياتى که در ديگر مصادر حديث نقل شده و نام صريح دوازده امام معصوم شيعه را بيان داشته اند اين مطلب را به وضوح مى رسانند که مقصود، اعتقاد به ولايت و امامت امامان معصوم عليهم السلام بر جامعه اسلامى پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) است و در اين صورت روايات ياد شده تنها ناظر به اثبات عقيده پيروان مذهب تشيع در مسأله امامت عامه و خاصه بوده و بيش از اين چيزى را اثبات نمى کنند.
    لکن با تأمل بيشتر و انديشه گسترده تر به اين نتيجه دست مى يابيم که روايات صادره دلالت بر اختصاص و انحصار ندارد و اثبات رهبرى و رياست الهيه ائمه اطهار(ع) نه تنها رياست و سرپرستى غير ايشان را نفى نمى کند بلکه چه با وحدت ملاک و چه به کمک احاديث و دلايل ديگر، رهبرى و زعامت ديگر کسانى که واجد شرايط اعلام شده از سوى خود امامان معصوم هستند و خود آنان اينان را، هر چند با علايم و اوصاف، معرفى نموده اند و با همان ابزار و ادوات (کتاب خدا و سنت معتبره) به تصدى و تدبير امور جامعه برمى خيزند نيز در ظرف زمانى عدم حضور خود اهل بيت(ع) شامل خواهد بود و هر چند امامت به معناى خاص که همراه با ولايت عامه الهيه تکوينى و تشريعى، داشتن نص صريح از معصوم قبلى، عصمت، معجزه، الهام غيبى و ساير مراتب ملکوتى و مدارج خاص معنوى است فقط و فقط اختصاص به همان دوازده رهبر معصوم دارد لکن امامت و ولايت به معنى صلاحيت اداره و تدبير جامعه مسلمين و شايستگى رهبرى مردم در عصر و دوران غيبت امام دوازدهم(ع) نيز مشمول روايات ولايت خواهد بود. اينک فقط به عنوان نمونه و با اختصار به چند مورد از دلايل اثباتى اين سخن توجه فرماييد.


  9. #19
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    1ـ گفته شد که در چند روايت (بيست و چهارم و بيست و ششم و سى و دوم) سخن از «الطاعه» و «هوِ العصمة» و «الطاعة للامام» و «العصمة و هىِ الطاعة» به ميان آمده است. اصولاً اطاعت از مقام ولايت و رهبرى، به معناى صحيح ولايت، و معنى صحيح اطاعت، موجب حفظ و اعتصام خواهد بود و پيرو ولايت را مصونيت خواهد داد چه ولى و رهبر، امام معصوم باشد و يا غير معصوم زيرا مقام عصمت و شؤون مربوطه به آن، به گفته امام راحل (قدس سره) مخصوص خود آن ذوات مقدس بوده و ارتباط مستقيم با رياست و سياست و زعامت امت اسلامى ندارد.
    2ـ در جمله «الطاعة للامام» و روايات ديگر، امام به صورت مطلق ياد شده و به امام معصوم اختصاص ندارد و در احاديث فراوانى در ابواب گوناگون فقه مانند نماز جمعه، روزه، حج، امور اقتصادى، حدود و تعزيرات، ديات و قصاص، کلمه امام به کار رفته است و در اين مباحث به صورتى استدلالى به اثبات رسيده که مقصود امام معصوم نيست بلکه امام و زعيم جامعه است چنان که همين معنا نيز در روايات مشتمل بر کلمه والى، حاکم، خليفه و ... مقصود و منظور است مخصوصاً در عصر صدور اين روايات که غالباً دوران تقيه و خفقان بوده و ائمه هدى(ع) تعبيراتى به کار مى برده اند که دستگاه جود بنى مروان و بنى عباس حساسيت نيافته و موجب گرفتارى و مشکلات براى ائمه اطهار و شيعيان ايشان نگردند. البته چنانچه منظور، امام اصل (معصوم) باشد در اين صورت به وسيله قرينه اى، حالى يا مقالى، اين معنى تأييد و تعيين مى گردد؛ چنان که پيرامون حضرت بقية الله(عج) در روايتى چنين مى خوانيم: «لانّ امامهم يغيب عنهم» و در غير اين صورت لفظ «امام» در فقه محمول بر همان معنى است که در آيات شريفه قرآنى «انى جاعلک للناس اماما» و «من قبله کتاب موسى اماماً و رحمة» مورد نظر است.


  10. #20
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84
    3ـ در روايت بيست و پنجم چنين فرمودند: «اطيعوا ولاة امرکم تدخلوا جنّة بربکم». بديهى است که کلمه «ولاة امر» جمع ولىّ امر است که در آيه شريفه به لفظ «اولى الامر منکم» آمده[14] و مورد وجوب اطاعت پس از اطاعت خدا و رسول او قرار گرفته است چنان که اين اطاعت همان اطاعت امام است که در روايات پيشين ذکر شده و در دنيا موجب عصمت و حفظ و اعتصام، و در آخرت موجب دخول در بهشت پروردگار اعلام گرديده است و نتيجه آنکه ولىّ امر، والى، امام و غير آن عناوينى هستند جهت معنون واحد که آن در زمانى امام معصوم است و در زمان ديگر امام عادل، چنانکه در صحيحه زراره حضرت باقرالعلوم(ع) بلافاصله پس از جمله «الولاية افضل» چنين مى افزايد که «و الوالى هو الدليل عليهن.» و اضافه کردن اين جمله، روشنگر آن است که مقصود از ولايت که از باقى ارکان دين افضل است و کليد آنها به شمار مى رود چيزى جز حکومت و فرمانروايى دينى نيست. و نتيجه آنکه در ساير روايات نيز ،با توجه به وحدت سياق و وحدت مضمون و حتى احياناً وحدت عبارت، ولايت به همين معنى است و غير آن.


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •