اينها و نظاير اينها امورى بود كه پيروان على عليه السلام را در عقيده خود راسختر و نسبت به جريان امور،هشيارتر مى ساخت و روز به روز بر فعاليت خود مى افزودند.على نيز كه دستش از تربيت عمومى مردم كوتاه بود به تربيت خصوصى افراد مى پرداخت.
در اين 25 سال،سه تن از چهار نفر ياران على عليه السلام كه در همه احوال در پيروى او ثابت قدم بودند (سلمان فارسى و ابوذر غفارى و مقداد) در گذشتند ولى جمعى از صحابه و گروه انبوهى از تابعين در حجاز و يمن و عراق و غير آنها در سلك پيروان على درآمدند و در نتيجه پس از كشته شدن خليفه سوم،از هر سوى به آن حضرت روى نموده و به هر نحو بود با وى بيعت كردند و وى را براى خلافت برگزيدند.
انتهاى خلافت به امير المؤمنين على (علیه السلام) و روش آن حضرت
خلافت على عليه السلام در اواخر سال 35 هجرى قمرى شروع شد و تقريبا چهار سال و پنج ماه ادامه يافت.على عليه السلام در خلافت،رويه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را معمول مى داشت (36) و غالب تغييراتى را كه در زمان خلافت پيشينيان پيدا شده بود به حالت اولى برگردانيد و عمال نالايق را كه زمام امور را در دست داشتند از كار بر كنار كرد (37) .و در حقيقتيك نهضت انقلابى بود و گرفتاريهاى بسيارى در بر داشت.
على عليه السلام نخستين روز خلافت در سخنرانى كه براى مردم نمود چنين گفت:«آگاه باشيد! گرفتارى كه شما مردم هنگام بعثت پيغمبر خدا داشتيد امروز دوباره به سوى شما برگشته و دامنگيرتانشده است.بايد درست زير و روى شويد و صاحبان فضيلت كه عقب افتادهاند پيش افتند و آنان كه به ناروا پيشى مىگرفتند،عقب افتند (حق است و باطل و هر كدام اهلى دارد بايد از حق پيروى كرد) اگر باطل بسيار است چيز تازهاى نيست و اگر حق كم است گاهى كم نيز پيش مىافتند و اميد پيشرفت نيز هست.البته كم اتفاق مىافتد كه چيزى كه پشتبه انسان كند دوباره برگشته و روى نمايد» (38) .
پی نوشت:
36-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 154.
37-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 155.مروج الذهب،ج 2،ص 364.
38-نهج البلاغه،خطبه 15.