غروب قبله هفتم بر عاشقانش تسلیت باد - صفحه 2
صفحه 2 از 6 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 55

موضوع: غروب قبله هفتم بر عاشقانش تسلیت باد

  1. #11
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    فرمود: می*روی یا نزد ما می*مانی؟*
    عرض کردم: هر چه شما بفرمائید،*اگر بفرمائید بمان می*مانم اگر بفرمائید برو می*روم.
    فرمود: بمان. و اینهم رختخواب ( و به لحافی اشاره فرمود). آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت. من از شوق به سجده افتادم و گفتم: سپاس خدای را که حجت خدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.
    هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من بازگشته* است؛ برخاستم. حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود: ای احمد! امیرمؤمنان (علیه*السلام) به عیادت «صعصعه بن صوحان» ( که از یاران ویژه*ی آن حضرت بود) رفت، و چون خواست برخیزد فرمود:« ای صعصعه! از اینکه به عیادت تو آمده*ام به برادران خود افتخار مکن ـ عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی ـ از خدا بترس و پرهیزگار باش، برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا ترا رفعت می بخشد.»

    موضع گیری امام در برابر دستگاه خلافت
    امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام)، در طول مدت امامت خویش با خلافت هارون الرشید و دو فرزندش «امین» و «مأمون» معاصر بوده است؛ ده سال با سالهای آخر زمامداری هارون، و پنج سال با حکومت امین و پنج سال با حکومت مأمون.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  2. #12
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    امام در زمان هارون
    امام رضا (علیه*السلام) پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام)، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بی*پروا به رهبری امت پرداخت. جو سیاسی جامعه در زمان هارون چنان خفقان آور بود که حتی برخی از صمیمی ترین یاران امام از این صراحت و بی*پروایی او بر جانش بیمناک بودند.
    «صفوان بن یحیی» می*گوید:امام رضا (علیه*السلام) پس از رحلت پدرش سخنانی فرمود که ما بر جانش ترسیدیم و به او عرض کردیم: مطلبی بزرگ را آشکار کرده*یی، ما بر تو از این طاغوت (هارون) بیمناکیم.
    فرمود: «هرچه می*خواهد تلاش کند، راهی بر من ندارد.»
    «محمد بن سنان» می*گوید: در روزگاران هارون به امام رضا (علیه*السلام) عرض کردم: شما خود را به این امر ـ امامت ـ مشهور ساخته*اید و جای پدر نشسته*اید، در حالیکه از شمشیر هارون خون می*چکد!
    فرمود:* آنچه مرا بر این کار بی*پروا ساخته سخن پیامبر است که فرمود: « اگر ابوجهل یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من پیامبر نیستم.» و من می*گویم« اگر هارون یک مو از سر من کم کرد گواه باشید که من امام نیستم.»
    و همچنان شد که امام می*فرمود زیرا هارون هرگز فرصت نیافت خطری متوجه امام سازد، و بالاخره به جهت اغتشاشاتی که در شرق ایران رخ داده بود، هارون مجبور شد خود با سپاهیانش به سوی خراسان برود و در راه بیمار شد، و در ۱۹۳ هجری در طوس مرگش فرا رسید، و اسلام و مسلمین از وجود پلیدش ایمن شدند.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  3. #13
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    امام در زمان امین
    پس از هارون بر سر خلافت بین امین و مأمون اختلافی سخت روی داد، هارون امین را برای خلافت بعد از خود تعیین کرده بود،*و از او تعهد گرفته بود که پس از او مأمون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مأمون باشد؛ ولی امین پس از هارون در سال ۱۹۴ هجری مأمون را از ولایتعهدی خود عزل و فرزند خود موسی را نامزد این مقام کرد. بالاخره پس از درگیریهای خونینی که میان امین و مأمون رخ داد، امین در ۱۹۸ هجری کشته شد و مأمون به خلافت رسید. امام رضا (علیه*السلام) در طول این مدت از درگیریهای دربار خلافت و اشتغال آنان به یکدیگر استفاده کرد، و با آسودگی به ارشاد و تعلیم و تربیت پیروان پرداخت.
    امام در زمان مأمون
    مأمون در میان خلفای بنی عباس از همه داناتر و نیز مکارتر بود، درس خوانده بود و از فقه و علوم دیگر آگاهی داشت چنانکه با برخی از دانشمندان به بحث و مناظره می*نشست،*البته آگاهی او از علوم روز نیز وسیله*یی بود برای پیشبرد سیاستهای ضد انسانی او، و گر نه هرگز به دین و اسلام پای بند نبود؛ و در عیاشی و فسق و فجور و اعمال شنیع دیگر از سایر خلیفگان هیچ کم نداشت، نهایت آنکه از دیگر خلفا محتاط تر رفتار می*کرد و با سالوس و ریا بیشتر عوامفریبی می*نمود، وبرای استحکام پایه*های حکومت خود گاه با فقها نیز همنشین می*شد و از مسائل و مباحث دینی نیز سخن می*گفت.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  4. #14
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    ولایتعهدی امام رضا (علیه*السلام)
    مأمون پس از آنکه برادرش امین را نابود کرد و بر مسند حکومت تکیه زد، در شرایط حساسی قرار گرفت، زیرا موقعیت او بویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسی بود و در میان طرفداران عباسیان که خواستار «امین» بودند و حکومت مأمون را در «مرو» با مصالح خود منطبق نمی*دیدند،*سخت متزلزل بود.و از سوی دیگر شورش علویان تهدیدی جدی برای حکومت مأمون محسوب می*شد، چرا که در ۱۹۹ هجری «محمد بن ابراهیم طباطبا» از علویان محبوب و بزرگوار بدستیاری «ابوالسرایا» قیام کرد، و گروهی دیگر از علویان هم در عراق و حجاز قیامهایی داشتند و از ضعف بنی عباس که در درگیری مأمون و امین نظام امورشان از هم پاشیده بود استفاده کردند، و بر برخی از شهرها مسلط شدند، و تقریباً از کوفه تا یمن در آشوب و اغتشاش بود و مأمون با کوشش بسیار توانست بر این آشوبها چیره شود.. . و نیز ممکن بود ایرانیان هم به یاری علویان برخیزند چون ایرانیان به حق شرعی خاندان امیرمؤمنان علی (علیه*السلام) معتقد بودند، و در ابتدای کار بنی عباس هم داعیان عباسی برای سرنگونی بنی امیه از همین علاقه*ی ایرانیان به خاندان پیامبر و دودمان امیرمؤمنان استفاده کرده بودند.
    مأمون که مردی زیرک و مکار بود، به فکر آن افتاد که با طرح واگذاری خلافت یا ولایتعهدی به شخصیتی مانند امام رضا (علیه*السلام) پایه*های لرزان حکومت خود را تثبیت کند، زیرا امیدوار بود که با مبادرت به این کار بتواند جلوی شورش علویان را بگیرد، و موجبات رضایت خاطر آنان را فراهم سازد، و ایرانیان را نیز آماده*ی پذیرش خلافت خود نماید.
    پیداست که تفویض خلافت یا ولایتعهدی به امام فقط یک تاکتیک حساب شده*ی سیاسی بود، وگرنه کسی که برای حکومت، برادر خود را به قتل رسانده بود، و نیز در زندگی خصوصی خود از هیچ فسق و فجوری ابا نداشت ناگهان چنان دیانت پناه نمی*شد که از خلافت و سلطنت بگذرد، و بهترین شاهد مکر و تزویر مأمون نپذیرفتن امام از او است. چرا که اگر مأمون در گفتار و کردار خود صادق می*بود هرگز امام از بدست گرفتن زمام خلافت که جز امام هیچکس صلاحیت آنان را ندارد طفره نمی*رفت.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  5. #15
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    شواهد دیگر نیز که در تاریخ موجود است بروشنی از سوء نیت مأمون پرده برمی*دارد، و ما به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می*کنیم:* مأمون جاسوسانی بر امام گماشته بود تا همه*ی امور را زیر نظر بگیرند و به او گزارش کنند، این خود دلیل دشمنی مأمون با امام و عدم ایمان و حسن نیت او نسبت به آن بزرگوار است، در روایات اسلامی می*خوانیم: «هشام بن ابراهیم راشدی، از نزدیکترین افراد نزد امام رضا(علیه*السلام) بود و امور امام بدست او جریان داشت، ولی هنگامیکه امام را به مرو آوردند، هشام با «فضل بن سهل ذوالریاستین» ـ وزیر مأمون ـ و با مأمون اتصال و ارتباط پیدا کرد، و چنان بود که هیچ چیز را از آنان پنهان نمی*داشت؛ مأمون او را حاجب (یعنی مسئول روابط عمومی) امام قرار داد، و هشام فقط افرادی را که خود مایل بود نزد امام راه می*داد و بر امام سخت می*گرفت و او را در مضیقه قرار می*داد. و دوستان و پیروان امام نمی توانستند ان گرامی را ملاقات نمایند و هر چه امام در منزلش می*گفت هشام به مأمون و فضل بن سهل گزارش می*کرد... »
    «اباصلت» در مورد دشمنی مأمون با امام می*گوید: امام (علیه*السلام) با دانشمندان مناظره و بر آنان غلبه می*کرد، و مردم می*گفتند: به خدا قسم او از مأمون به خلافت سزاوارتر است، و جاسوسان این مطلب را به مأمون گزارش می*کردند... »*
    و نیز می*بینیم «جعفر بن محمد بن اشعث» در ایامی که امام در خراسان و نزد مأمون بوده است، به امام پیام می*دهد که نامه*های او را پس از خواندن بسوزاند تا مبادا بدست دیگری بیفند،*و امام برای اطمینان خاطر او می*فرماید: نامه*هایش را پس از خواندن می*سوزانم... .
    و نیز می*بینیم امام (علیه*السلام) در همان ایام که نزد مأمون و ظاهراً ولیعهد است در پاسخ «احمد بن محمد بزنطی» می*نویسد: ... و اما اینکه اجازه*ی ملاقات خواسته*یی، آمدن نزد من دشوار است، و اینها اکنون بر من سخت گرفته*اند، و فعلاً برایت ممکن نیست، انشاء الله بزودی ملاقات میسر خواهد شد... .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  6. #16
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    آشکارتر از همه آنکه مأمون خود گاهی نزد برخی نزدیکان و وابستگانش به هدفهای واقعی خود در مورد امام (علیه*السلام) اعتراف و صریحاً*از نیات پلید خود پرده برداشته است: مأمون در پاسخ «حمید بن مهران» یکی از دربایانش ـ و گروهی از عباسیان که او را به جهت سپردن ولایتعهدی به امام رضا سرزنش می*کردند می*گوید:
    «... این مرد از ما پنهان و دور بود، و برای خود دعوت می*کرد، ما خواستیم او را ولیعهد خویش قرار دهیم تا دعوتش برای ما باشد، و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید، و شیفتگان او دریابند که آنچه او ادعا می*کرد در او نیست، و این امر ـ خلافت ـ مخصوص ماست نه او.
    و ما بیمناک بودیم اگر او را به حال خود باقی گذاریم، آشوبی برای ما بر پا سازد که نتوانیم جلوی آنرا بگیریم، و وضعی پیش آورد که طاقت مقابله*ی آنرا نداشته باشیم...»؛
    بنابراین مأمون در تفویض خلافت یا ولایتعهدی به امام، حسن نیت نداشت، و در این بازی سیاسی بدنبال هدفهای دیگری بود؛ او می*خواست از یکسو امام را به رنگ خود درآورد و قدس و تقوای امام را ناچیز و آلوده سازد، و از سوی دیگر امام هر یک از دو پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی را بصورتیکه مأمون خواسته بود می*پذیرفت به سود مأمون تمام می*شد؛ زیرا اگر امام خلافت را می*پذیرفت مأمون شرط می*کرد خودش ولیعهد باشد و بدینوسیله مشروعیت حکومت خود را تأمین و سپس پنهانی و با دسیسه امام را از میان برمی*داشت و اگر امام ولایتعهدی را می*پذیرفت باز حکومت مأمون پابرجا و امضا شده بود... .
    امام در واقع راه سومی انتخاب کرد، و با آنکه به اجبار ولایتعهدی را پذیرفت، با روش خاص خود بگونه**ای عمل نمود که مأمون به هدفهای خویش از نزدیک شدن به امام و کسب مشروعیت نرسد، و طاغوتی بودن حکومتش بر جامعه برملا باشد... .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  7. #17
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    از مدینه تا مرو
    همچنانکه گفتیم مأمون برای بهره*برداریهای سیاسی و راضی ساختن علویان که هماره در میانشان مردانی دلیر و دانشمند و پارسا بسیار بود، و جامعه و بویژه ایرانیان دل بسوی آنان داشتند، تصمیم گرفت امام رضا (علیه*السلام) را به مرو بیاورد، و چنان وانمود کند که دوستدار علویان و امام (علیه*السلام) است؛ مأمون در تظاهر خود چنان ماهرانه عمل می*کرد که گاهی برخی از شیعیان پاک نهاد نیز فریب می*خوردند بهمین جهت امام رضا (علیه*السلام) به برخی از یاران خود که ممکن بود تحت تأثیر تظاهر و ریاکاری مأمون واقع شوند فرمود:«به گفتار او مغرور نشوید و فریب نخورید، سوگند به خدا کسی جز مأمون قاتل من نخواهد بود، اما من ناگزیرم شکیبائی ورزم تا وقت در رسد.»
    باری! مأمون در رابطه با ولیعهد ساختن امام در سال ۲۰۰ هجری دستور داد امام رضا (علیه*السلام) را از مدینه به مرو بیاورند.
    «رجاء*بن ابی الضحاک» فرستاده*ی مخصوص مأمون می*گوید: مأمون مرا مأمور کرد به مدینه بروم و علی بن موسی الرضا (علیه*السلام) را حرکت دهم و دستور داد روز و شب مراقب او باشم و محافظت او را به دیگری وانگذارم.
    من بر حسب فرمان مأمون از مدینه تا مرو یکسره همراه آن حضرت بودم، سوگند به خدای هیچکس را از آن حضرت در پیشگاه خدا پرهیزگارتر و بیمناکتر، و بیش از او در یاد خدا ندیده*ام.. .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  8. #18
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    امام در نیشابور
    بانوئی که امام (علیه*السلام) در نیشابور به خانه*ی پدربزرگش وارد شده بود می*گوید: امام رضا (علیه*السلام) به نیشابور آمد و در محله*ی عربی در ناحیه*ای که به «لاشاباد» معروف است در منزل پدربزرگم «پسنده» وارد شد، و پدربزرگ من بدان جهت «پسنده» نامیده شد که امام (علیه*السلام) او را پسندید و به خانه*ی او آمد.
    امام در گوشه*یی از خانه*ی ما بدست مبارک خود بادامی کاشت، و از برکت امام در ظرف یکسال درختی شد و بار آورد، مردم به بادام این درخت شفا می*جستند و هر بیماری از باداماین درخت به قصد شفاء می*خورد بهبود می*یافت... .
    «اباصلت هروی» از یاران نزدیک امام می*گوید: من همراه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودم، هنگامی که می*خواست از نیشابور برود بر استری خاکستری رنگ سوار بود و «محمد بن رافع» و «احمد بن الحرث» و «یحیی بن یحیی» و «اسحق بن راهویه» و گرهی از علماء گرد امام اجتماع کرده بودند،*آنان عنان استر امام را گرفتند و گفتند: تو را به حرمت پدران پاکت سوگند می*دهیم که برای ما حدیثی که خود از پدرت شنیده باشی بگو.
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  9. #19
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    امام سر از محمل بیرون آورد و فرمود: « حدثنا ابی، العبد الصالح موسی بن جعفر قال حدثنی ابی الصادق جعفر بن محمد، قال حدثنی ابی ابوجعفر علی باقر علوم الانبیاء، قال حدثنی ابی علی بن الحسین سید العابدین، قال حدثنی ابی سید شباب اهل الجنه الحسین، قال حدثنی ابی علی بن ابی طالب علیهم*السلام، قال سمعت النبی (صلی الله علیه و آله) یقول سمعت جبرئیل یقول قال الله جل جلاله؛ *انی انا الله لا اله الا انا فاعبدونی، من جاء منکم بشهاده ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل فی حصنی و من دخل فی حصنی امن من عذابی.»
    (پدرم، بنده*ی شایسته*ی خدا موسی بن جعفر برایم گفت: که پدرش جعفر بن محمد صادق از پدرش محمد بن علی باقر از پدرش علی بن الحسین سید العابدین از پدرش سرور جوانان بهشت حسین، از پدرش علی بن ابیطالب (علیهم*السلام) نقل کرد که فرمود: از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می*فرمود: فرشته*ی خدا جبرئیل گفت خدای متعال فرموده است: منم خدای یکتا که خدایی جز من نیست، مرا بپرستید،*کسی که با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز «الله» نیست در قلعه*ی من درآمده و کسی که به قلعه*ی من درآید از عذاب من ایمن خواهد بود.)
    در روایتی دیگر « اسحق بن راهویه» که خود در این جمع بوده است می*گوید: امام پس از آنکه فرمود خدا فرموده است:*«لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی».
    اندکی بر مرکب خود راه پیمود و آنگاه به ما فرمود: «بشروطها و انا من شروطها» یعنی ایمان به یگانگی خدا که موجب ایمنی از عذاب الهی می*شود شرایطی دارد و پذیرش ولایت و امامت ائمه (علیهم*السلام) از جمله*ی شرایط آنست.
    در تواریخ دیگری نقل شده، هنگامی که امام این حدیث را می*فرمود، مردمان نیشابور، ـ که در آن هنگا
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

  10. #20
    پاسخگوی مسائل مذهبی طاهره وحیدیان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    روی زمین خدا جایی در این غربتکده...جایی در همین نزدیکی...
    نوشته ها
    4,275
    می پسندم
    220
    مورد پسند : 2,271 بار در 1,502 پست
    نوشته های وبلاگ
    9
    میزان امتیاز
    156
    رجمعیت و آباد بود و بعدها در حمله*ی مغول ویران شد ـ چنان انبوه شده بودند که مدتی طولانی از صدای فریاد و گریه*ی مردم از شوق دیدار امام، گفتن حدیث ممکن نمی*شد تا روز به نیمه رسید،*و پیشوایان و قضات فریاد می*زدند: ای مردم گوش کنید و پیامبر را در مورد عترتش میازارید و خاموش باشید... .
    سرانجام امام در میان شور و شوق مردم حدیث را فرمود و بیست و چهار هزار قلمدان آماده نوشتن کلمات امام شد.
    «هروی» می*گوید: امام از نیشابور بیرون آمد و در ده سرخ به امام عرض کردند ظهر شده است آیا نماز نمی*گذارید؟*
    امام پیاده شد و آب خواست، و ما آب نداشتیم، امام بدست مبارک خویش خاک را کاوید و چشمه*ای جاری شد چنانکه آن گرامی و همه*ی همراهان وضو ساختند و اثر این آب تا کنون باقی است.
    آنگاه در طوس به خانه*ی «حمید بن قحطبه طائی» وارد شد، و به بقعه*ای که «هارون الرشید» در آن مدفون بود درآمد، و در یکسوی گور هارون با دست خطی کشید و فرمود: «هذه تربتی و فیها ادفن و سیجعل الله هذا المکان مختلف شیعتی و اهل محبتی ...؛
    این خاک من است و در آن مدفون خواهم شد، و به زودی خدای متعال این مکان را زیارتگاه و محل رفت و آمد شیعیان و دوستدارانم قرار خواهد داد... »
    سرانجام امام علیه*السلام به مرو رسید، و مأمون او را در خانه*یی مخصوص و جدا از دیگران فرود آورد و بسیار احترام کرد... .
    اِلهی قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارِحی.....

صفحه 2 از 6 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •