سوره بقره [2] - صفحه 2
صفحه 2 از 21 نخستنخست 123412 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 205

موضوع: سوره بقره [2]

  1. #11
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 12)- قرآن اضافه مى‏كند: «بدانيد اينها همان مفسدانند و برنامه‏اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى‏فهمند»! (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ). بلكه اصرار و پافشارى آنها در راه نفاق و خو گرفتن با اين برنامه‏هاى زشت و ننگين سبب شده كه تدريجا گمان كنند اين برنامه‏ها مفيد و سازنده و اصلاح طلبانه است.

    (آيه 13)- نشانه ديگر اينكه: آنها خود را عاقل و هوشيار و مؤمنان را سفيه و ساده‏لوح و خوش باور مى‏پندارند، آن چنانكه قرآن مى‏گويد: «هنگامى كه به آنها گفته مى‏شود ايمان بياوريد آنگونه كه توده‏هاى مردم ايمان آورده‏اند، مى‏گويند: آيا ما همچون اين سفيهان ايمان بياوريم»؟! (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ). و به اين ترتيب افراد پاكدل و حق طلب و حقيقت جو را كه با مشاهده آثار حقانيت در دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و محتواى تعليمات او، سر تعظيم فرو آورده‏اند به سفاهت متهم مى‏كنند لذا قرآن در پاسخ آنها مى‏گويد: «بدانيد سفيهان واقعى اينها هستند امّا نمى‏دانند» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ).

    آيا اين سفاهت نيست كه انسان خط زندگى خود را مشخص نكند و در ميان هر گروهى به رنگ آن گروه درآيد، استعداد و نيروى خود را در طريق شيطنت و توطئه و تخريب به كار گيرد، و در عين حال خود را عاقل بشمرد؟!

    (آيه 14)- سومين نشانه آنها آن است كه هر روز به رنگى در مى‏آيند و در ميان هر جمعيتى با آنها هم صدا مى‏شوند، آنچنانكه قرآن مى‏گويد: «هنگامى كه افراد با ايمان را ملاقات كنند مى‏گويند ايمان آورديم» (وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا).
    ما از شما هستيم و پيرو يك مكتبيم، از جان و دل اسلام را پذيرا گشتيم و با شما هيچ فرقى نداريم! «امّا هنگامى كه با دوستان شيطان صفت خود به خلوتگاه مى‏روند مى‏گويند ما با شمائيم»! (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ). «و اگر مى‏بينيد ما در برابر مؤمنان اظهار ايمان مى‏كنيم ما مسخره‏شان مى‏كنيم»! (إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ).

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  3. #12
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 15)- سپس قرآن با يك لحن كوبنده و قاطع مى‏گويد: «خدا آنها را مسخره مى‏كند» (اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ). «و خدا آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد تا به كلى سرگردان شوند» (وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ).

    (آيه 16)- اين آيه، سرنوشت نهائى آنها را كه سرنوشتى است بسيار غم انگيز و شوم و تاريك چنين بيان مى‏كند: «آنها كسانى هستند كه در تجارتخانه اين جهان، هدايت را با گمراهى معاوضه كرده‏اند» (أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏). و به همين دليل «تجارت آنها سودى نداشته» بلكه سرمايه را نيز از كف داده‏اند (فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ). «و هرگز روى هدايت را نديده‏اند» (وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ).

    خلاصه دوگانگى شخصيت و تضاد برون و درون كه صفت بارز منافقان است پديده‏هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد كه به خوبى مى‏توان آن را شناخت.

    وسعت معنى نفاق-
    گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بى‏ايمانى است كه ظاهرا در صف مسلمانانند، امّا باطنا دل در گرو كفر دارند، ولى نفاق معنى وسيعى دارد كه هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى‏شود هر چند در افراد مؤمن باشد كه ما از آن به عنوان «رگه‏هاى نفاق» نام مى‏بريم مثلا در حديثى مى‏خوانيم: سه صفت است كه در هر كس باشد منافق است هر چند روزه بگيرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: كسى كه در امانت خيانت مى‏كند، و كسى كه‏ به هنگام سخن گفتن دروغ مى‏گويد، و كسى كه وعده مى‏دهد و خلف وعده مى‏كند».

    مسلما اين گونه افراد رگه‏هائى از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصا در باره رياكاران از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم كه فرمود: «ريا و ظاهر سازى، درخت (شوم و تلخى) است كه ميوه‏اى جز شرك خفى ندارد و اصل و ريشه آن نفاق است».

  4. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  5. #13
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    فريب دادن وجدان-
    آيه فوق، اشاره روشنى به مسأله فريب وجدان دارد و اينكه بسيار مى‏شود كه انسان منحرف و آلوده، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان، كم كم براى خود اين باور را به وجود مى‏آورد كه اين عمل من نه تنها زشت و انحرافى نيست بلكه اصلاح است و مبارزه با فساد (إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). تا با فريب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.

    (آيه 17)- دو مثال جالب براى ترسيم حال منافقان.
    1- در مثال اول مى‏گويد: «آنها مانند كسى هستند كه آتشى (در شب ظلمانى) افروخته» تا در پرتو نور آن راه را از بيراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد» (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) «ولى همين كه اين شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت، خداوند آن را خاموش مى‏سازد، و در ظلمات رهاشان مى‏كند، به گونه‏اى كه چيزى را نبينند» (فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ).
    آنها فكر مى‏كردند با اين آتش مختصر و نور آن مى‏توانند با ظلمتها به پيكار برخيزند، امّا ناگهان بادى سخت بر مى‏خيزد و يا باران درشتى فرو مى‏ريزد، و يا بر اثر پايان گرفتن مواد آتش افروز، آتش به سردى و خاموشى مى‏گرايد و بار ديگر در تاريكى وحشتزا سرگردان مى‏شوند. اين نور مختصر، يا اشاره به فروغ وجدان و فطرت توحيدى است و يا اشاره به ايمان نخستين آنهاست كه بعدا بر اثر تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها و عداوتها پرده‏هاى ظلمانى و تاريك بر آن مى‏افتد.

    (آيه 18)- سپس اضافه مى‏كند: «آنها كر هستند و گنگ و نابينا، و چون هيچ يك از وسائل اصلى درك حقايق را ندارند از راهشان باز نمى‏گردند» (صُمٌّ بُكْم‏ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ)
    . به هر حال اين تشبيه در حقيقت، يك واقعيت را در زمينه نفاق روشن مى‏سازد، و آن اينكه نفاق و دوروئى براى مدت طولانى نمى‏تواند مؤثر واقع شود و اين امر همچون شعله ضعيف و كم دوامى كه در يك بيابان تاريك و ظلمانى در معرض وزش طوفانهاست ديرى نمى‏پايد، و سر انجام چهره واقعى آنها آشكار مى‏گردد.

    (آيه 19)- در مثال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شكل ديگرى ترسيم مى‏نمايد: شبى است تاريك و ظلمانى پرخوف و خطر، باران به شدت مى‏بارد، از كرانه‏هاى افق برق پر نورى مى‏جهد، صداى غرش وحشتزا و مهيب رعد، نزديك است پرده‏هاى گوش را پاره كند، انسانى بى‏پناه در دل اين دشت وسيع و ظلمانى، حيران و سرگردان مانده است، باران پرپشت، بدان او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمينانى وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى‏دهد گامى به سوى مقصد بردارد. قرآن در يك عبارت كوتاه، حال چنين مسافر سرگردانى را بازگو مى‏كند: «يا همانند بارانى كه در شب تاريك، توأم با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانى) ببارد» (أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ).

    سپس اضافه مى‏كند: «آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مى‏گذارند تا صداى وحشت انگيز صاعقه‏ها را نشنوند» (يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ). و در پايان آيه مى‏فرمايد: «و خداوند به كافران احاطه دارد» و آنها هر كجا بروند در قبضه قدرت او هستند (وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ).

  6. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  7. #14
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 20)- برقها پى‏درپى بر صفحه آسمان تاريك جستن مى‏كند: «نور برق آنچنان خيره كننده است كه نزديك است چشمهاى آنها را بربايد» (يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ).

    «هر زمان كه برق مى‏زند و صفحه بيابان تاريك، روشن مى‏شود، چند گامى در پرتو آن راه مى‏روند، ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلط مى‏شود و آنها در جاى خود متوقف مى‏گردند» (كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا).
    آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مى‏كنند، چرا كه در دل اين بيابان‏ نه كوهى به چشم مى‏خورد، و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگيرى كند، هر آن ممكن است هدف صاعقه‏اى قرار گيرند و در يك لحظه خاكستر شوند! حتّى اين خطر وجود دارد كه غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خيره‏كننده برق چشمشان را نابينا كند، آرى «اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از ميان مى‏برد چرا كه خدا به هر چيزى توانا است» (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ).

    افسوس كه به پناهگاه مطمئن ايمان پناه نبرده‏اند تا از شرّ صاعقه‏هاى مرگبار مجازات الهى و جهاد مسلحانه مسلمين نجات يابند.

    لزوم شناخت منافقين در هر جامعه:
    اگر چه شأن نزول اين آيات، منافقان عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است اما با توجه به اينكه خط نفاق در هر عصر و زمانى، در برابر خط انقلابهاى راستين وجود داشته و دارد به منافقان همه اعصار و قرون گسترش مى‏يابد، و ما با چشم خود تمام اين نشانه‏ها را يك به يك و مو به مو در مورد منافقان عصر خويش مى‏يابيم، سرگردانى آنها، وحشت و اضطرابشان و خلاصه بى‏پناهى و بدبختى و سيه روزى و رسوائى آنها را درست همانند همان مسافرى كه قرآن به روشنترين وجهى حال او را ترسيم كرده است مشاهده مى‏كنيم.

    (آيه 21)- اينچنين خدائى را بپرستيد! بعد از بيان حال سه دسته (پرهيزكاران، كافران و منافقان) اين آيه، خط سعادت و نجات را كه پيوستن به گروه اول است مشخص ساخته مى‏گويد: «اى مردم پروردگارتان را پرستش كنيد كه هم شما و هم پشينيان را آفريد تا پرهيزكار شويد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ).
    خطاب «يا أَيُّهَا النَّاسُ» (اى مردم) كه در قرآن حدود بيست بار تكرار شده و يك خطاب جامع و عمومى است نشان مى‏دهد كه قرآن مخصوص نژاد و قبيله و طايفه و قشر خاصى نيست، بلكه همگان را در اين دعوت عام شركت مى‏دهد، همه را دعوت به پرستش خداى يگانه، و مبارزه با هر گونه شرك و انحراف از خط توحيد مى‏كند.

  8. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  9. #15
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 22)- نعمت زمين و آسمان: در اين آيه به قسمت ديگرى از نعمتهاى بزرگ خدا كه مى‏تواند انگيزه شكر گزارى باشد اشاره كرده، نخست از آفرينش زمين سخن مى‏گويد: «همان خدائى كه زمين را بستر استراحت شما قرار داد» (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً).

    اين مركب راهوارى كه شما را بر پشت خود سوار كرده و با سرعت سرسام آورى در اين فضا به حركات مختلف خود ادامه مى‏دهد، بى‏آنكه كمترين لرزشى بر وجود شما وارد كند، يكى از نعمتهاى بزرگ او است. نيروى جاذبه‏اش كه به شما اجازه حركت و استراحت و ساختن خانه و لانه و تهيه باغها و زراعتها و انواع وسائل زندگى مى‏دهد، نعمت ديگرى است، هيچ فكر كرده‏ايد كه اگر جاذبه زمين نبود در يك چشم بر هم زدن همه ما و وسائل زندگيمان بر اثر حركت دورانى زمين به فضا پرتاپ و در فضا سرگردان مى‏شد! سپس به نعمت آسمان مى‏پردازد و مى‏گويد:
    «آسمان را همچون سقفى بر بالاى سر شما قرار داد» (وَ السَّماءَ بِناءً).

    كلمه «سماء» كه در اين آيه به آن اشاره شده است همان جوّ زمين است، يعنى قشر هواى متراكمى كه دور تا دور كره زمين را پوشانده، و طبق نظريه دانشمندان ضخامت آن، چند صد كيلومتر است. اگر اين قشر مخصوص هوا كه همچون سقفى بلورين، اطراف ما را احاطه كرده نبود، زمين دائما در معرض رگبار سنگهاى پراكنده آسمانى بود و عملا آرامش از مردم جهان سلب مى‏شد.

    بعد از آن به نعمت باران پرداخته مى‏گويد: «و از آسمان آبى نازل كرد» (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً). امّا چه آبى؟ حياتبخش، و زندگى آفرين، و مايه همه آباديها و شالوده همه نعمتهاى مادى.
    قرآن سپس به انواع ميوه‏هائى كه از بركت باران و روزيهائى كه نصيب انسانها مى‏شود اشاره كرده چنين مى‏گويد: «خداوند به وسيله باران، ميوه‏هائى را به عنوان روزى شما از زمين خارج ساخت» (فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ).
    اين برنامه الهى از يكسو، رحمت وسيع و گسترده خدا را بر همه بندگان مشخص مى‏كند و از سوى ديگر بيانگر قدرت او است كه چگونه از آب بى‏رنگ‏ صد هزاران رنگ از ميوه‏ها و دانه‏هاى غذائى با خواص متفاوت براى انسانها، و همچنين جانداران ديگر آفريده، يكى از زنده‏ترين دلائل وجود او است لذا بلافاصله اضافه مى‏كند: «اكنون كه چنين است براى خدا شريكهائى قرار ندهيد در حالى كه مى‏دانيد» (فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
    «أنداد» جمع «ند» به معنى چيزى است كه از نظر گوهر و ذات شريك و شبيه چيز ديگرى باشد.

    بت پرستى در شكلهاى مختلف‏
    - بطور كلى هر چه را در رديف خدا در زندگى مؤثر دانستن يك نوع شرك است، ابن عباس مفسر معروف در اينجا تعبير جالبى دارد مى‏گويد: «أنداد، همان شرك است كه گاهى پنهان‏تر است از حركت مورچه بر سنگ سياه در شب تاريك، از جمله اينكه انسان بگويد: به خدا سوگند، به جان تو سوگند، به جان خودم سوگند ... (يعنى خدا و جان دوستش را در يك رديف قرار بدهد) و بگويد اين سگ اگر ديشب نبود دزدان آمده بودند! (پس نجات دهنده ما از دزدان اين سگ است) يا به دوستش بگويد: هر چه خدا بخواهد و تو بخواهى، همه اينها بوئى از شرك مى‏دهد».
    در تعبيرات عاميانه روزمره نيز بسيار مى‏گويند: «اول خدا، دوم تو»! بايد قبول كرد كه اين گونه تعبيرات نيز مناسب يك انسان موحد كامل نيست.

  10. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  11. #16
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 23)- قرآن معجزه جاويدان: از آنجا كه نفاق و كفر گاهى از عدم درك محتواى نبوت و اعجاز پيامبر صلّى اللّه عليه و اله سر چشمه مى‏گيرد، در اينجا انگشت روى معجزه جاويدان «قرآن» مى‏گذارد مى‏گويد: «اگر در باره آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم، شك و ترديد داريد لا اقل سوره‏اى همانند آن بياوريد» (وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ).

    و به اين ترتيب قرآن همه منكران را دعوت به مبارزه با قرآن و همانند يك سوره مانند آن مى‏كند تا عجز آنها دليلى باشد، روشن بر اصالت اين وحى آسمانى در رسالت الهى آورنده آن، سپس مى‏گويد: تنها خودتان به اين كار قيام نكنيد بلكه «تمام گواهان خود را جز خدا دعوت كنيد (تا شما را در اين كار يارى كنند) اگر در ادّعاى خود صادقيد كه اين قرآن از طرف خدا نيست» (وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
    كلمه «شُهَداءَ» در اينجا اشاره به گواهانى است كه آنها را در نفى رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كمك مى‏كردند، و جمله «مِنْ دُونِ اللَّهِ» اشاره به اين است كه حتى اگر همه انسانها جز «اللَّهِ» دست به دست هم بدهند، براى اينكه يك سوره همانند سوره‏هاى قرآن بياورند قادر نخواهند بود.

    (آيه 24)- در اين آيه، مى‏گويد: «اگر شما اين كار را انجام نداديد- و هرگز انجام نخواهيد داد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم بى‏ايمان و همچنين سنگها است»! (فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ). «آتشى كه هم اكنون براى كافران آماده شده است» و جنبه نسيه ندارد! (أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ).

    «وَقُودُ» به معنى «آتشگيره» است يعنى ماده قابل اشتعال مانند هيزم. و در اينكه منظور از «الْحِجارَةُ» چيست؟ آنچه با ظاهر آيات فوق، سازگارتر به نظر مى‏رسد اين است كه آتش دوزخ از درون خود انسانها، و سنگها، شعله‏ور مى‏شود، و با توجه به اين حقيقت كه امروز ثابت شده همه اجسام جهان در درون خود، آتشى عظيم نهفته دارند، درك اين معنى مشكل نيست. در آيه 6 و 7 سوره همزه مى‏خوانيم: «آتش سوزان پروردگار، كه از درون دلها سر چشمه مى‏گيرد و بر قلبها سايه مى‏افكند، و از درون به برون سرايت مى‏كند» (به عكس آتشهاى اين جهان كه از بيرون به درون مى‏رسد)!

  12. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  13. #17
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    چرا پيامبران به معجزه نياز دارند؟
    همانطور كه از لفظ «معجزه» پيداست، بايد پيامبر قدرت بر انجام اعمال خارق العاده‏اى داشته باشد كه ديگران از انجام آن «عاجز» باشند. پيامبرى كه داراى معجزه است لازم است مردم را به «مقابله به مثل» دعوت كند، او بايد علامت و نشانه درستى گفتار خود را معجزه خويش معرفى نمايد تا اگر ديگران مى‏توانند همانند آن را بياورند، و اين كار را در اصطلاح «تحدّى» گويند.

    قرآن معجزه جاودانى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله.
    از ميان معجزات و خارق عاداتى كه از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله صادر شده قرآن برترين سند زنده حقانيت او است. علت آن اين است كه قرآن معجزه‏اى است «گويا»، «جاودانى»، «جهانى» و «روحانى» پيامبران پيشين مى‏بايست همراه معجزات خود باشند در حقيقت معجزات آنها خود زبان نداشت و گفتار پيامبران، آن را تكميل مى‏كرد ولى قرآن يك معجزه گوياست، نيازى به معرفى ندارد خودش به سوى خود دعوت مى‏كند، مخالفانى را به مبارزه مى‏خواند محكوم مى‏سازد، و از ميدان مبارزه، پيروز بيرون مى‏آيد لذا پس از گذشت قرنها از وفات پيامبر صلّى اللّه عليه و اله همانند زمان حيات او، به دعوت خود ادامه مى‏دهد، هم دين است و هم معجزه، هم قانون است و هم سند قانون.

    جاودانى و جهانى بودن:
    قرآن مرز «زمان و مكان» را در هم شكسته و همچنان به همان قيافه‏اى كه 1400 سال قبل در محيط تاريك حجاز تجلّى كرد، امروز بر ما تجلّى مى‏كند، پيداست هر چه رنگ زمان و مكان به خود نگيرد تا ابد و در سراسر جهان پيش خواهد رفت، بديهى است كه يك دين جهانى و جاودانى بايد يك سند حقانيت جهانى و جاودانى هم در اختيار داشته باشد اما «روحانى بودن قرآن» امور خارق العاده‏اى كه از پيامبران پيشين به عنوان گواه صدق گفتار آنها ديده شده معمولا جنبه جسمانى داشته زنده كردن مردگان، سخن گفتن كودك نوزاد در گاهواره، و ... همه جنبه جسمى دارند و چشم و گوش انسان را تسخير مى‏كنند، ولى الفاظ قرآن كه از همين حروف الفبا و كلمات معمولى تركيب يافته در اعمال دل و جان انسان نفوذ مى‏كند، افكار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مى‏نمايد معجزه‏اى كه تنها با مغزها و انديشه‏ها و ارواح انسانها سر و كار دارد، برترى چنين معجزه‏اى بر معجزات جسمانى احتياج به توضيح ندارد.

  14. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  15. #18
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    (آيه 25)- ويژگى نعمتهاى بهشتى! از آنجا كه در آيه قبل، كافران و منكران قرآن به عذاب دردناكى تهديد شدند، در اين آيه سرنوشت مؤمنان را بيان مى‏كند نخست مى‏گويد: «به آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده‏اند بشارت ده كه براى آنها باغهائى از بهشت است كه نهرها از زير درختانش جريان دارد» (وَ بَشِّر الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).

    مى‏دانيم باغهائى كه آب دائم ندارند و بايد گاهگاه از خارج، آب براى آنها بياورند، طراوت زيادى نخواهند داشت، طراوت از آن باغى است كه هميشه آب در اختيار دارد، آبهائى كه متعلق به خود آن است و هرگز قطع نمى‏شود، خشكسالى و كمبود آب آن را تهديد نمى‏كند و چنين است باغهاى بهشت، سپس ضمن اشاره به ميوه‏هاى گوناگون اين باغها مى‏گويد: «هر زمان از اين باغها ميوه‏اى به آنها داده مى‏شود مى‏گويند: اين همان است كه از قبل به ما داده شده است» (كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ).

    سپس اضافه مى‏كند: «و ميوه‏هائى براى آنها مى‏آورند كه با يكديگر شبيهند» (وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً). يعنى همه از نظر خوبى و زيبائى همانندند، آنچنان در درجه اعلا قرار دارند كه نمى‏شود يكى را بر ديگرى ترجيح داد، يك از يك خوشبوتر، يك از يك شيرينتر و يك از يك جالبتر و زيباتر! و بالاخره آخرين نعمت بهشتى كه در اين آيه به آن اشاره شده همسران پاك و پاكيزه است مى‏فرمايد: «براى آنها در بهشت همسران مطهر و پاكى است» (وَ لَهُمْ فِيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ). پاك از همه آلودگيهايى كه در اين جهان ممكن است داشته باشند، پاك از نظر روح و قلب و پاك از نظر جسم و تن. و در پايان آيه مى‏فرمايد: «مؤمنان جاودانه در آن باغهاى بهشت خواهند بود» (وَ هُمْ فِيها خالِدُونَ).

  16. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  17. #19
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    همسران پاك:
    جالب اينكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در اين آيه بيان شده وصف «مُطَهَّرَةٌ» (پاك و پاكيزه) است و اين اشاره‏اى است به اينكه: اولين و مهمترين شرط همسر، پاكى و پاكيزگى است، و غير از آن همه تحت الشعاع آن قرار دارد، حديث معروفى كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نقل شده نيز اين حقيقت را روشن مى‏كند آنجا كه مى‏فرمايد: «از گياهان سر سبزى كه بر مزبله‏ها مى‏رويد بپرهيزيد! عرض كردند: اى پيامبر! منظور شما از اين گياهان چيست؟ فرمود: زن زيبائى است كه در خانواده آلوده‏اى پرورش يافته».

    نعمتهاى مادى و معنوى در بهشت-
    گر چه در بسيارى از آيات قرآن، سخن از نعمتهاى مادى بهشت است ولى در كنار اين نعمتها اشاره به نعمتهاى‏ معنوى مهمترى نيز شده است، مثلا در آيه 72 سوره توبه مى‏خوانيم: «خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغهائى از بهشت وعده داده كه از زير درختانش نهرها جارى است، جاودانه در آن خواهند بود، و مسكن‏هاى پاكيزه در اين بهشت جاودان دارند، همچنين خشنودى پروردگار كه از همه اينها بالاتر است و اين است رستگارى بزرگ».

    آيه 26- شأن نزول: هنگامى كه در آيات قرآن، مثلهائى به «الذُّبابُ» (مگس) و «عنكبوت» نازل گرديد، جمعى از مشركان اين موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره كردند كه اين چگونه وحى آسمانى است كه سخن از «عنكبوت» و «مگس» مى‏گويد؟ آيه نازل شد و با تعبيراتى زنده به آنها جواب داد.

    تفسير:
    آيا خدا هم مثال مى‏زند؟! نخست مى‏گويد: «خداوند از اينكه به موجودات ظاهرا كوچكى مانند پشه و يا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمى‏كند» (إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها). مثال وسيله‏اى است براى تجسم حقيقت، گاهى كه گوينده در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است بلاغت سخن ايجاب مى‏كند كه براى نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعيفى را براى مثال انتخاب كند. مثلا در آيه 73 سوره حجّ مى‏خوانيم: «آنها كه مورد پرستش شما هستند هرگز نمى‏توانند «مگسى» بيافرينند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چيزى از آنها بربايد آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب‏كننده ضعيف است و هم طلب شونده».

  18. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

  19. #20
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره بقره

    در اينكه منظور از «فَما فَوْقَها» (پشه يا بالاتر از آن) چيست؟ مفسران دو گونه تفسير كرده‏اند: گروهى گفته‏اند «بالاتر از آن در كوچكى» است، زيرا مقام، مقام بيان كوچكى مثال است، و برترى نيز از اين نظر مى‏باشد، اين درست به آن مى‏ماند كه گاه به كسى بگوئيم تو چرا براى يك تومان اينهمه زحمت مى‏كشى شرم نمى‏كنى؟

    او مى‏گويد شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مى‏كشم حتى براى يك ريال! بعضى ديگر گفته‏اند: مراد «بالاتر از نظر بزرگى» است، يعنى خداوند هم مثالهاى كوچك را مطرح مى‏كند و هم مثالهاى بزرگ را- ولى تفسير اول مناسبتر بنظر مى‏رسد- سپس در دنبال اين سخن مى‏فرمايد: «امّا كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏دانند كه آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان» (فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ).

    آنها در پرتو ايمان و تقوا از لجاجت و عناد و كينه توزى با حق دورند. «ولى آنها كه كافرند مى‏گويند: خدا چه منظورى از اين مثال داشته كه مايه تفرقه و اختلاف شده، گروهى را به وسيله آن هدايت كرده، و گروهى را گمراه»؟! (وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً).
    ولى خداوند به آنها پاسخ مى‏گويد كه «تنها فاسقان و گنهكارانى را كه دشمن حقند به وسيله آن گمراه مى‏سازد». (وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ). منظور از «الْفاسِقِينَ» كسانى هستند كه از راه و رسم عبوديت و بندگى پا بيرون نهاده‏اند زيرا «فسق» از نظر لغت به معنى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در اين معنى توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بيرون مى‏روند اطلاق شده است.

    هدايت و اضلال الهى‏
    - هدايت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست يا غلط نيست، بلكه به شهادت آيات متعددى از خود قرآن «هدايت» به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و «اضلال» به معنى از بين بردن زمينه‏هاى مساعد است، بدون اينكه جنبه اجبارى به خود بگيرد.

  20. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:

    Soham 313 (03-03-2014)

صفحه 2 از 21 نخستنخست 123412 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •