فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏ - صفحه 3
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33

موضوع: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

  1. #21
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    10- شخصى به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: گناهانم بسيار شده‏اند و اعمال نيكم اندك است. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
    «أكثر السّجود فانّه يحطّ الذّنوب كما تحطّ الرّيح وَرق الشجر» «1»
    «سجده‏هاى بسيار بجا بياور چرا كه سجده، گناهان را آنچنان مى‏ريزد كه باد برگ‏هاى درخت را مى‏ريزد.»

    هماهنگى جبران با گناه‏
    جبران گناه، با كارهاى نيك، ممكن است به صورت‏هاى گوناگون مانند كمك‏هاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زنده‏دارى و ... انجام گيرد، ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد.

    مثلًا بى‏حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پاكدامنى، جبران كرد. گناه غيبت را با كنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى‏رحمى را با احسان به مظلومان و دستگيرى از بينوايان، تلافى نمود. گناه چشم چرانى را با عفت چشم و نگاه‏هايى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و چهره عالم ربانى و نگاه به چهره‏ى پدر و مادر، جبران نمود. چنانكه از بعضى روايات اين مطلب استفاده مى‏شود؛

    امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
    «كفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاخْوان» «2»
    «كفاره و جبران (گناه) كارمندى حاكم ظالم، رسيدگى و برآوردن نيازمندى‏هاى برادران است.»
    __________________________________________________
    (1). بحار، ج 85 ص 162، ميزان الحكمة، ج 3 ص 477
    (2). وسائل الشيعه، ج 15 ص 584

  2. #22
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    چند داستان در رابطه با جبران گناه‏

    1- پيشنهاد ابولبابه‏


    ابولبابه يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بود، ولى يهود بنى‏قريظه با او خويشاوندى و آشنايى داشتند.
    در جريان كارشكنى‏هاى يهود، پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم گرفت تا همه‏ى طوايف يهود را كه همچون ستون پنجم دشمن در داخل مركز اسلامى عمل مى‏كردند، از اطراف مدينه تبعيد كند و گردنكشان آنها را بقتل رساند.

    يهودِ بنى قريظه در قلعه‏ى خود در محاصره بودند، بعضى از مسلمانان از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند آنها را ببخشد، رسول خدا صلى الله عليه و آله به آنها فرمود: آيا راضى هستيد، حَكميّت در مورد آنها را به يكى از افراد شما واگذارم.

    طايفه اوس جواب مثبت دادند، پيامبر صلى الله عليه و آله سعدبن معاذ را براى اين كار تعيين كرد، ولى بنى‏قريظه حَكميت سعد را نپذيرفتند. پيام دادند ابولبابه را بفرست تا با او مشورت كنيم، پيامبر صلى الله عليه و آله ابولبابه را به سوى آنها فرستاد تا با او مشورت كنند. آنها اطراف ابولبابه را گرفتند و اظهار ناتوانى كردند. از جمله به او گفتند: آيا ما به حكميت سعدبن معاذ راضى شويم؟

    ابولبابه گفت: مانعى ندارد ولى با دست اشاره به گردن كرد، يعنى تسليم شدن به حكم سعد همان و گردن زدن همان.
    به اين ترتيب او يكى از اسرار نظامى را نزد دشمن فاش ساخت. ولى بى‏درنگ به گناه خود متوجه شد و دريافت كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمين خيانت كرده است، همان لحظه توبه كرد. اما آيه 27 و 28 سوره‏ى انفال در نهى از خيانت به خدا و رسول، نازل گرديد.

  3. #23
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    ابولبابه از شدت ناراحتى و خجلت، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله نرفت و مستقيم به مسجد پيامبر رفته و خود را به يكى از ستون‏هاى مسجد بست و مدت ده تا پانزده روز به همين منوال ماند و با مناجات و راز و نياز، از خدا مى‏خواست تا توبه‏اش را بپذيرد. سرانجام آيه 102 سوره توبه نازل شد و قبول شدن توبه ابولبابه اعلام گرديد.

    نكته اينجا است كه ابولبابه براى جبران گناه خود، به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد مى‏خواهم به شكرانه‏ى قبولى توبه‏ام، همه‏ى اموالم را صدقه بدهم، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: همه را اجازه نمى‏دهم. او عرض كرد: دو سوم اموالم را اجازه بدهيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آن هم زياد است.

    او عرض كرد: اجازه بده يك سوم اموالم را صدقه بدهم.
    پيامبر صلى الله عليه و آله اين پيشنهاد را پذيرفت و ابولبابه به قول خود وفا كرد. «1»
    __________________________________________________
    (1). مجمع البيان، ج 5 ص 67 به نقل از امام باقر عليه السلام، اسدالغابه، ج 5

  4. #24
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    2- جبرانِ قطع رحم‏

    دو برادر كه يكى از آنها يعقوب مغربى نام داشت، با هم براى انجام حج به سوى مكه مسافرت كردند. در راه بين اين دو برادر نزاعى در گرفت و به يكديگر بد و ناسزا گفتند. و سرانجام از هم جدا شده و به گناه بزرگ قطع رحم، مبتلا گشتند.

    در اين سفر يعقوب در مدينه به حضور امام موسى‏بن جعفر عليهما السلام رسيد، امام عليه السلام به او فرمود: تو در فلان مكان با برادرت نزاع كردى و به همديگر ناسزا گفتيد و اين‏گونه رفتار برخلاف دين من و دين پدرانم مى‏باشد از خدا بترس و اين را بدان كه قطع رحم باعث مى‏شود كه بزودى‏ مرگ بين شما جدايى اندازد، برادرت در همين مسافرت قبل از رسيدن به وطن مى‏ميرد و تو پشيمان خواهى شد.
    يعقوب كه سخت پريشان شده بود، عرض كرد: سرنوشت من چه خواهد شد؟

    امام كاظم عليه السلام فرمود:
    «امّا انّ أجلك قد حَضر حتّى وَصلت عَمّتك بما وَصلتَها به فى منزل كذا و كذا فَزيد فى أجلك عِشرون»
    «پايان عمر تو نيز (به خاطر قطع رحم) فرا رسيده بود، ولى در مسير راه در فلان منزلگاه، به سراغ عمه‏ات رفتى و از او احوال پرسيدى و صله‏رحم كردى، بر عمر تو بيست سال افزوده شد»
    همانگونه كه امام فرموده بود به وقوع پيوست، برادر يعقوب در سفر از دنيا رفت، و يعقوب بخاطر صله‏ى رحم ديگر بيست سال عمر كرد. «1»

    3- اداى حق به حق دار

    يكى از بزرگان دودمان نخع به حضور امام باقر عليه السلام آمد و عرض كرد:
    من از زمان حكومت حجاج- استاندار عبدالملك در كوفه- پيوسته فرماندارِ حكومت طاغوتيان اموى بوده‏ام. «فهل لى من توبة»
    «آيا راهى براى توبه من هست؟»
    امام باقر عليه السلام سكوت كرد.

    او دوباره پرسيد. امام باقر عليه السلام فرمود:
    «لا حتّى تُؤدّى الى كُلّ ذى حقٍّ حقّه» «2»
    «نه، تا حق هر حقدارى را بپردازى.»
    __________________________________________________
    (1). سفينة البحار، ج 1 ص 516
    (2). كافى، ج 2 ص 331

  5. #25
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    4- جبران يك گناه بزرگ‏

    ابوخديجه مى‏گويد: امام صادق عليه السلام فرمودند: مردى به حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: در زمان جاهليت داراى دخترى شدم. او را پروراندم تا به حد بلوغ رسيد، لباس و زيورش را بر تنش كردم، و او را به كنار چاهى آوردم و در ميان آن چاه انداختم و آخرين سخنى كه از او شنيدم اين بود كه گفت: يا اباه! (اى پدر جان!).
    اينك پشيمانم و از شما مى‏خواهم بفرماييد كه اين گناه را چگونه جبران كنم؟ «فما كفارة ذلك؟».

    پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: آيا مادرت زنده است؟ او گفت: نه.
    فرمود: آيا خاله دارى؟ او گفت: آرى.

    پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
    «فَابرِرها فانّها بمنزلة الامّ يُكَفِّر عنك ما صَنعتَ»
    «به او نيكى كن، زيرا خاله همانند مادر است و نيكى به او، آن گناهت را جبران مى‏كند.»

    ابوخديجه مى‏گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم، اين حادثه در چه زمانى واقع شد؟
    امام فرمودند: در زمان جاهليت كه دختران را مى‏كشتند تا مبادا اسير گردند و در قبيله‏ى ديگر، داراى فرزند شوند. «1»
    __________________________________________________
    (1). كافى، ج 2 ص 162

  6. #26
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    5- دستور امام به وزير براى جبران‏

    از داستان‏هاى معروف در مورد جبران گناه، ماجراى على‏بن يقطين وزير هارون الرشيد است. وى از دوستان امامان عليهم السلام بود، و مخفيانه از طرف امام عليه السلام اجازه داشت كه در مقام وزارت دستگاه هارون باشد و به مسلمين خدمت كند.

    روزى شترچرانى كه ابراهيم نام داشت براى حاجتى نزد على‏بن‏يقطين رفت. ولى مقام وزارت باعث شد كه على‏بن يقطين به ابراهيم توجه نكرد و او را تحويل نگرفت و اجازه ورود به او نداد.

    سال‏ها بعد، على‏بن يقطين عازم حج شد و در اين سفر به مدينه رفت و به در خانه‏ى امام كاظم عليه السلام رفت تا به حضور آن حضرت برسد، ولى امام به او اجازه‏ى ورود نداد.
    او هر چه تلاش و كوشش كرد، موفق نشد كه به محضر امام برسد.
    سرانجام در بيرون خانه با امام عليه السلام ملاقات كرد و علت بى‏اعتنايى امام را پرسيد.

    امام كاظم عليه السلام به او فرمود: چرا در فلان روز به ابراهيم ساربان بى‏اعتنايى كردى و اجازه‏ى ورود به او ندادى؟ به خاطر اين گناه، خداوند حج تو را قبول نمى‏كند، مگر اينكه ابراهيم را راضى كنى. (يعنى با كسب رضايت او گناه خود را جبران نمايى)

    على‏بن يقطين به كوفه وارد شد و به منزل ابراهيم رفت و در نزد ابراهيم، صورتش را روى خاك زمين گذاشت و ابراهيم را سوگند داد كه پاى خود را روى صورتش بگذارد و به اين ترتيب از ابراهيم رضايت گرفت. آنگاه به مدينه بازگشت و به محضر امام كاظم عليه السلام رسيد. امام اجازه ورود به او داد و از اين عمل على‏بن يقطين تقدير كرد. «1»
    __________________________________________________
    (1). بحار، ج 48، منتهى الامال، ج 2 ص 165

  7. #27
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    6- دستور جبران به قيس‏
    قيس‏بن عاصم از اشراف قوم خود در جزيرة العرب بود، او در زمان جاهليت دوازده نفر از دختران خود را در فواصل نزديك زنده‏به‏گور كرد، سيزدهمين دخترش را كه همسرش از او پنهان مى‏داشت، نيز با بى‏رحمانه‏ترين روش زنده‏به‏گور نمود.

    او پس از قبول اسلام به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، در حالى كه از اين عمل شنيع خود پشيمان بود و عذرجويانه، جريان را شرح داد، قطرات اشك از ديدگان پيامبر صلى الله عليه و آله سرازير گشت و زار زار گريست و به قيس فرمود: اى قيس! روز بدى را در پيش دارى، كسى كه رحم نكند مشمول رحمت خداوند نمى‏شود.

    قيس عرض كرد: براى جبران و تخفيف بارگناهم چكنم؟
    رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
    «اعْتِق عن كلّ مَوئُودَة نَسَمة»
    «براى جبران گناه هر يك از آنها را كه زنده‏به‏گور كرده‏اى يك برده آزاد كن.

    ابوبكر به قيس گفت: تو با اينكه از ثروتمندان بودى و ترس فقر و گرسنگى نداشتى، چرا دخترانت را كشتى؟
    قيس در پاسخ گفت: تا با مثل تويى هم‏بستر نشوند.
    پيامبر صلى الله عليه و آله مداخله كرد ونگذاشت نزاع ابوبكر با او ادامه يابد. «1»
    __________________________________________________
    (1). اسد الغابه، ج 4 ص 220

  8. #28
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    نكات و تذكرات‏

    در پايان لازم است بطور فشرده نكاتى را يادآورى كنيم كه نقش بسزايى در شناخت گناهان دارند:

    1- سه گونگى ظلم، و كيفر آن‏

    اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
    «ألا و إنّ الظّلم ثلاثة: فَظُلم لا يغفر، و ظلم لا يترك، و ظلم مغفور لا يطلب»
    «آگاه باشيد، ظلم بر سه‏گونه است: ظلمى كه هرگز بخشيده نمى‏شود و ظلمى كه بدون مجازات نيست و ظلمى كه (قابل بخشش است و) از آن بازخواست نمى‏شود.»

    اما ظلمى كه بخشيده نمى‏شود، شرك به خداست. «1» چنانكه خداوند مى‏فرمايد:
    «انَّ اللّهَ لا يَغفِرُ انْ يُشركَ بِه» «2»
    «قطعاً خداوند شرك به خود را نمى‏بخشد.»

    اما ظلمى كه بخشيده مى‏شود، ظلمى است كه انسان با گناهان صغيره، به خود كرده است.
    و اما ظلمى كه بدون مجازات نمى‏ماند، ظلم بعضى از بندگان به بعضى ديگر است كه كيفر و قصاص در اين مورد بسيار سخت است، و اين ظلم فقط مجروح ساختن با كارد و يا زدن با تازيانه نيست، بلكه چيزى است كه اين‏گونه مجازات‏ها در برابرش كوچك است. «3»
    __________________________________________________
    (1). البته در صورتى كه انسان بدون توبه بميرد
    (2). نساء/ 48
    (3). نهج البلاغه، خطبه 176

  9. #29
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    2- پست‏ترين گناهان‏
    امام صادق عليه السلام فرمود:
    «أقذَر الذّنوب ثلاثة: قَتل البَهيمة و حَبس مَهر السُّنة و مَنع الأجير أجره» «1»
    «پست ترين گناهان سه چيز است: كشتن حيوان (بدون ذبح شرعى و بدون جهت) و خوددارى از دادن مهريه زن و ندادن مزد كارگر.»

    امام باقر عليه السلام فرمودند:
    خداوند براى كارهاى بد قفل‏هايى قرار داد (مانند عقل و شرع و ...) و كليدهاى آن قفل ها، شراب است، سپس فرمود:
    «الكِذب شرّ مِن الشّراب» «2»
    «دروغ بدتر از شراب است.»

    3- بدترين انسان‏ها
    جابربن عبدالله انصارى مى‏گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله به اصحاب رو كرد و فرمود: «ألا اخبركم بشرار رجالكم»
    «آيا بدترين مردانتان را به شما معرفى كنم؟»

    گفتيم: اى رسول خدا! به ما خبر بده. فرمود:
    «إنّ مِن شرار رجالكم البَهّات الجَرى‏ء الفحّاش، الآكل وَحدَه، و المانع رِفدَه و الضّارب عَبده و المُلجِى‏ءُ عياله الى غيره» «3»
    «از بدترين مردان شما؛ تهمت زننده‏ى بى‏باك و بدزبان ناسزاگوست‏ و آن كس كه تنها بخورد و از بخشش دريغ نمايد و برده‏اش را بزند و كسى كه عيالش را به ديگران پناه دهد. (در مخارج و نيازهاى آنها كوتاهى كند به طورى كه آنها مجبور شوند به ديگران پناه ببرند.)»
    __________________________________________________
    (1). بحار، ج 103 ص 169
    (2). كافى، ج 2 ص 239
    (3). بحار، ج 72 ص 115

  10. #30
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: فصل هشتم: توبه و پاكسازى‏

    4- ريشه‏هاى كفر
    امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:
    «اصول الكفر ثلاثة: الحِرص و الاستكبار و الحَسد»
    «ريشه‏هاى كفر سه چيز است: حرص و تكبر و حسادت.»

    سپس فرمود: حرص، موجب شد كه آدم عليه السلام از درخت مورد نهى خورد و از بهشت رانده شد.
    تكبر موجب شد كه ابليس فرمان خدا را در مورد سجده‏ى بر حضرت آدم نپذيرد. و حسادت باعث شد كه قابيل پسر آدم برادرش هابيل را كشت. «1»

    5- نشانه‏هاى منافق‏
    رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
    «ثلاث مَن كنّ فيه كان منافقاً و ان صام و صلّى و زعم انّه مسلم: مَن اذا ائتُمِنَ خانَ و اذا حَدّث كَذِب و اذا وعد اخلَف» سه خصلت است كه اگر در كسى باشد او منافق است گرچه روزه بگيرد و نماز بخواند و گمان كند كه مسلمان است:
    هرگاه امانتى به دستش آيد، در آن خيانت كند. هرگاه سخن گويد، دروغ بگويد. و هرگاه كه وعده دهد، خلف وعده نمايد. «2»
    __________________________________________________
    (1). كافى، ج 2 ص 389
    (2). كافى، ج 2 ص 290

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •