سوره انفال [8]
صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

موضوع: سوره انفال [8]

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    سوره انفال [8]

    سوره انفال [8]

    از سوره‏هاى «مدنى» و داراى 75 آيه است‏.

    دورنما و فشرده مباحث اين سوره:
    نخست اشاره به بخش مهمى از مسائل مالى اسلام از جمله «انفال» و «غنائم» و «خمس» كه پشتوانه مهمى براى «بيت المال» محسوب مى‏گردد، شده است.

    سپس مباحث ديگرى مانند: صفات و امتيازات مؤمنان واقعى، و داستان جنگ بدر، يعنى نخستين برخورد مسلّحانه مسلمانان با دشمنان.

    قسمت قابل ملاحظه‏اى از احكام جهاد و وظائف مسلمانان در برابر حملات پى‏گير دشمن و لزوم آمادگى دائمى براى جهاد، و حكم اسيران و طرز رفتار با آنها جريان هجرت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و داستان آن شب تاريخى (ليلة المبيت).

    وضع مشركان و خرافات آنها قبل از اسلام چگونگى ضعف و ناتوانى مسلمانان در آغاز كار و سپس تقويت آنها در پرتو اسلام.
    مبارزه و درگيرى با منافقان و راه شناخت آنها و بالاخره يك سلسله مسائل اخلاقى و اجتماعى سازنده ديگر.

    به همين دليل در فضيلت تلاوت اين سوره در روايتى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم كه فرمود: «كسى كه سوره «انفال» و «برائت» را در هر ماه بخواند، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقى امير مؤمنان على عليه السّلام‏ خواهد بود و در روز رستاخيز از مائده‏هاى بهشتى با آنها بهره مى‏گيرد، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند».
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

    (آيه 1)-
    شأن نزول:
    از «ابن عباس» چنين نقل شده كه: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در روز جنگ «بدر» براى تشويق جنگجويان اسلام جوايزى براى آنها تعيين كرد، هنگامى كه جنگ «بدر» پايان پذيرفت، جوانان براى گرفتن پاداش افتخارآميز خود به خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شتافتند. در اين موقع ميان دو نفر از انصار مشاجره لفظى پيدا شد و راجع به غنائم جنگ با يكديگر گفتگو كردند، آيه نازل شد و صريحا غنائم را متعلق به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله معرفى كرد كه هرگونه بخواهد با آن رفتار كند.

    تفسير:
    آيه پيرامون غنائم جنگى صحبت مى‏كند و به صورت قانون كلى، يك حكم وسيع اسلامى را بيان مى‏دارد، خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏گويد: «از تو در باره انفال سؤال مى‏كنند» (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ).

    «بگو: انفال مخصوص خدا و پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) است» (قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ).
    بنابراين «تقوا را پيشه كنيد و در ميان خود اصلاح كنيد و برادرانى را كه با هم ستيزه كرده‏اند آشتى دهيد» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ).

    «و اطاعت خدا و پيامبرش كنيد، اگر ايمان داريد» (وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).
    يعنى، تنها ايمان با سخن نيست، بلكه جلوه‏گاه ايمان، اطاعت بى‏قيد و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است.

    انفال چيست؟ مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلكه همه اموالى را كه مالك خصوصى ندارد- مثل بيشه‏زارها، جنگلها، درّه‏ها و سرزمينهاى موات- شامل مى‏شود و تمام اين اموال متعلق به خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قائم مقام اوست، و به تعبير ديگر متعلق به حكومت اسلامى است و در مسير منافع عموم مسلمين مصرف مى‏گردد.

    نكته ديگر اين كه در شأن نزول خوانديم در ميان بعضى از مسلمانان مشاجره‏اى در مورد غنائم جنگى واقع شد و براى قطع اين مشاجره نخست ريشه آن كه مسأله غنيمت بود زده شد و بطور دربست در اختيار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرار گرفت، سپس دستور اصلاح ميان مسلمانان و افرادى كه با هم مشاجره كردند، به ديگران داد.

    اصولا «اصلاح ذات البين» و ايجاد تفاهم و زدودن كدورتها و دشمنيها و تبديل آن به صميميت و دوستى، يكى از مهمترين برنامه‏هاى اسلامى است.
    و در تعليمات اسلامى به اندازه‏اى به اين موضوع اهميت داده شده كه به عنوان يكى از برترين عبادات معرفى گرديده است.

    امير مؤمنان على عليه السّلام در آخرين وصايايش به هنگامى كه در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: «من از جدّ شما پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى‏فرمود: اصلاح رابطه ميان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است».

  2. #2
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 2)- پنج صفت ويژه مؤمنان: در آيه گذشته به تناسب گفتگويى كه در امر غنايم ميان بعضى از مسلمانان روى داده بود سخن از تقوا و پرهيزكارى و ايمان به ميان آمد، براى تكميل اين موضوع به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره كرده كه سه قسمت آن، جنبه معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه عملى و خارجى، سه قسمت اول عبارتند از «احساس مسؤوليت» و «تكامل ايمان» و «توكل» و دو قسمت ديگر عبارتند از «ارتباط با خدا» و «ارتباط و پيوند با خلق خدا».

    نخست مى‏گويد: «مؤمنان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها (به خاطر درك عظمت او و احساس مسؤوليت در پيشگاهش) ترسان مى‏گردد» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).

    سپس دومين صفت آنها را چنين بيان مى‏كند: آنها همواره در مسير تكامل پيش مى‏روند و لحظه‏اى آرام ندارند «و هنگامى كه آيات خدا بر آنها خوانده شود بر ايمانشان افزوده مى‏شود» (وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً).

    آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى‏زنند و در يك حال ركود و يكنواختى مرگبار نيستند، هر روز كه نو مى‏شود فكر و ايمان و صفات آنها هم نو مى‏شود.

    سومين صفت بارز آنها اين است كه: «تنها بر پروردگار خويش تكيه و توكل مى‏كنند» (وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ).

    مفهوم توكل خودسازى و بلند نظرى و عدم وابستگى به اين و آن و ژرف نگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبيعت و حيات، عين توكل بر خداست، زيرا هر تأثيرى در اين اسباب است به خواست خدا و طبق اراده اوست.

    (آيه 3)- پس از ذكر اين سه قسمت، از صفات روحانى و نفسانى مؤمنان راستين مى‏گويد: آنها در پرتو احساس مسؤوليت و درك عظمت پروردگار و همچنين ايمان فزاينده و بلندنگرى توكل، از نظر عمل داراى دو پيوند محكمند، پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى با بندگان خدا «آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست) برپا مى‏دارند و از آنچه به آنها روزى داده‏ايم در راه بندگان خدا انفاق مى‏كنند» (الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ).

    تعبير به «اقامه نماز» (به جاى خواندن نماز) اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز مى‏خوانند بلكه كارى مى‏كنند كه اين رابطه محكم با پروردگار هميشه و در همه جا برپا باشد.

    (آيه 4)- در اين آيه موقعيت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اين گونه مؤمنان راستين را بيان مى‏كند، نخست مى‏گويد: «مؤمنان حقيقى تنها آنها هستند» (أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا).

    سپس سه پاداش مهم آنها را بيان مى‏كند: «آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند» (لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ).

    درجاتى كه ميزان و مقدار آن تعيين نشده، و همين ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد.

    به علاوه آنها «مشمول مغفرت (و رحمت و آمرزش) او خواهند شد» (وَ مَغْفِرَةٌ). «و روزيهاى كريم (يعنى مواهب بزرگ و مستمر و هميشگى كه نقص و عيبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نيست) در انتظارشان مى‏باشد» (وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ).

  3. #3
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 5)- در آيه اول اين سوره خوانديم كه پاره‏اى از مسلمانان تازه كار از چگونگى تقسيم غنائم «بدر» تا حدى ناراضى بودند، در اين آيه خداوند به آنها مى‏گويد: اين تازگى ندارد كه چيزى ناخوشايند شما باشد در حالى كه صلاحتان در آن است، همان گونه كه اصل جنگ بدر كه فعلا گفتگو بر سر غنائم آن است براى بعضى ناخوشايند بود و ديديد سر انجام چه نتايج درخشانى براى مسلمانان دربرداشت.

    آيه مى‏گويد: اين ناخشنودى پاره‏اى از افراد از طرز تقسيم غنائم بدر «همانند آن است كه خداوند تو را به حق از خانه و جايگاهت در مدينه بيرون فرستاد در حالى كه بعضى از مؤمنان كراهت داشتند» (كَما أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكارِهُونَ).

    (آيه 6)- اين گروه ظاهربين و كم حوصله در مسير راه به سوى بدر «مرتبا با تو مجادله و گفتگو در اين فرمان حق داشتند، و با اين كه اين واقعيت را دريافته بودند» كه اين فرمان خداست، ولى باز دست از اعتراض خويش برنمى‏داشتند (يُجادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَيَّنَ).

    و آنچنان ترس و وحشت سراسر وجود آنها را فراگرفته بود كه «گويى به سوى مرگ رانده مى‏شوند و مرگ و نابودى خويش را با چشم خود مى‏بينند» (كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ).

    ولى حوادث بعد نشان داد كه آنها چقدر گرفتار اشتباه و ترس و وحشت بى‏دليل بودند، و اين جنگ چه پيروزيهاى درخشانى براى مسلمانان به بار آورده، با ديدن چنين صحنه‏اى چرا بعد از جنگ بدر، در مورد غنائم زبان به اعتراض مى‏گشايند.

  4. #4
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 7)- غزوه بدر نخستين درگيرى مسلّحانه اسلام و كفر:

    چون در آيات گذشته اشاره‏اى به جنگ بدر شد، قرآن مجيد بحث را به جنگ بدر كشانده و فرازهاى حساسى از آن را تشريح مى‏كند.

    براى روشن شدن تفسير اين آيات و آيات آينده قبلا بايد فشرده‏اى از جريان اين جهاد اسلامى را از نظر بگذرانيم، تا ريزه كاريها و اشاراتى كه در اين آيات هست كاملا روشن گردد.

    غزوه بدر از اينجا آغاز شد كه «ابو سفيان» بزرگ «مكّه» در رأس يك كاروان نسبتا مهم تجارتى كه از چهل نفر با 50 هزار دينار مال التجاره تشكيل مى‏شد از شام به سوى مدينه باز مى‏گشت، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به ياران خود دستور داد آماده حركت شوند و به طرف اين كاروان بزرگ كه قسمت مهمى از سرمايه دشمن را با خود حمل مى‏كرد بشتابند و با مصادره كردن اين سرمايه، ضربه سختى بر قدرت اقتصادى و در نتيجه بر قدرت نظامى دشمن وارد كنند.

    ابو سفيان از يك سو به وسيله دوستان خود در مدينه از اين تصميم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آگاه شد و از سوى ديگر چون موقعى كه اين كاروان براى آوردن مال التجاره به سوى شام مى‏رفت نيز مورد چنين تعرض احتمالى قرار گرفته بود، قاصدى را به سرعت به مكّه فرستاد، قاصد در حالى كه طبق توصيه ابو سفيان بينى و گوش شتر خود را دريده و خون به طرز هيجان انگيزى از شتر مى‏ريخت و پيراهن خود را از دو طرف پاره كرده و وارونه سوار بر شتر نشسته بود تا توجه همه مردم را به سوى خود جلب كند، وارد مكّه شد، و فرياد برآورد: «اى مردم پيروزمند! كاروان خود را دريابيد، كاروان خود را دريابيد»! و از آنجا كه بسيارى از مردم مكّه در اين كاروان سهمى داشتند مردم به سرعت بسيج شدند و حدود 950 نفر مرد جنگى كه جمعى از آنها بزرگان و سرشناسان مكّه بودند با هفتصد شتر و يكصد رأس اسب به حركت درآمدند، و فرماندهى لشكر به عهده «ابو جهل» بود.

    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله با 313 نفر كه تقريبا مجموع مسلمانان مبارز اسلام را در آن روز تشكيل مى‏دادند به نزديكى سرزمين بدر، بين راه مكّه و مدينه رسيده بود كه خبر حركت سپاه قريش به او رسيد.

    در اين هنگام با ياران خود مشورت كرد كه آيا به تعقيب كاروان ابو سفيان و مصادره اموال كاروان بپردازد و يا براى مقابله با سپاه آماده شود جمعى مقابله با سپاه دشمن را ترجيح دادند ولى گروهى از اين كار اكراه داشتند، ولى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نظر گروه اول را پسنديد، و دستور داد آماده حمله به سپاه دشمن شوند.

    از طرفى جمعى از مسلمانان در وحشت و ترس فرو رفته بودند، و اصرار داشتند كه مبارزه با اين گروه عظيم كه هيچ گونه موازنه‏اى با آنها ندارد صلاح نيست، ولى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با اين وعده الهى آنها را دلگرم ساخت و گفت: «خداوند به من وعده داده كه بر يكى از دو گروه پيروز خواهيد شد، يا بر كاروان قريش يا بر لشكرشان، و وعده خداوند تخلف ناپذير است».

    سپس به مسلمانان دستور داد كه در كنار چاه بدر فرود آيند.

    در اين گير و دار ابو سفيان توانست خود را با قافله از منطقه خطر رهايى بخشد، و از طريق ساحل دريا (درياى احمر) از بيراهه به سوى مكّه با عجله بشتابد، و به وسيله قاصدى به لشكر پيغام فرستاد كه خدا كاروان شما را رهايى بخشيد، من فكر مى‏كنم مبارزه با محمد در اين شرايط لزوم ندارد ولى رئيس لشكر ابو جهل به بتهاى بزرگ «لات» و «عزّى» قسم ياد كرد كه ما نه تنها با آنها مبارزه مى‏كنيم بلكه تا داخل مدينه آنها را تعقيب خواهيم كرد.

    سر انجام لشكر قريش نيز وارد سرزمين بدر شد، و غلامان خود را براى آوردن آب به سوى چاه فرستادند، ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را گرفته و براى بازجويى به خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آوردند، حضرت از آنها پرسيد شما كيستيد؟ گفتند: غلامان قريشيم، فرمود: تعداد لشكر چند نفر است، گفتند: اطلاعى از اين موضوع نداريم.

    فرمود: هر روز چند شتر براى غذا مى‏كشند، گفتند: نه تا ده شتر.

    فرمود: جمعيت آنها از نهصد تا هزار نفر است (هر شتر خوراك يكصد مرد جنگى).

    محيط، محيط رعب‏آور و به راستى وحشتناكى بود، لشكر قريش كه با ساز و برگ جنگى فراوان و نيرو و غذاى كافى و حتى زنان خواننده و نوازنده براى تهييج يا سرگرمى لشكر قدم به ميدان گذارده بودند، خود را با حريفى رو برو مى‏ديدند كه باورشان نمى‏آمد، با آن شرايط قدم به ميدان جنگ بگذارند.

    مشكل ديگرى كه جنگجويان از آن وحشت داشتند، وضع ميدان بدر بود كه از شنهاى نرم كه پاها در آن فرو مى‏رفت پوشيده بود، در آن شب باران جالبى باريد، هم توانستند با آب آن وضو بسازند، خود را شستشو و صفا دهند و هم زمين زير پاى آنها سفت و محكم شد، و عجب اين كه اين رگبار در سمت دشمن بطور شديد بود كه آنها را ناراحت ساخت.

    خبر تازه‏اى كه به وسيله گزارشگران مخفى لشكر اسلام دريافت شد و بسرعت در ميان مسلمانان انعكاس يافت اين بود كه آنها گزارش دادند، كه لشكر قريش با آن همه امكانات، سخت بيمناكند گويى خداوند لشكرى از وحشت در سرزمين قلب آنها فرو ريخته است.

    فردا صبح لشكر كوچك اسلام با روحيه‏اى نيرومند در برابر دشمن صف كشيدند. قبلا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به آنها پيشنهاد صلح كرد تا عذر و بهانه‏اى باقى نماند.

    بعضى از سران قريش نيز مايل بودند صلح كنند، ولى باز ابو جهل مانع شد.

    سر انجام آتش جنگ شعله‏ور گرديد «حمزه» عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و «على» عليه السّلام كه جوانترين افراد لشكر بودند و جمعى ديگر از جنگجويان شجاع اسلام در جنگهاى تن به تن كه سنّت آن روز بود، ضربات شديدى بر پيكر حريفان خود زدند و آنها را از پاى درآوردند.

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دست به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: يا ربّ ان تهلك هذه العصابة، لم تعبد: «اگر اين گروه كشته شوند كسى تو را پرستش نخواهد كرد».

    باد بشدت به سوى لشكر قريش مى‏وزيد و مسلمانان پشت به باد به آنها حمله مى‏كردند.

    در نتيجه هفتاد نفر از سپاه دشمن كه ابو جهل در ميان آنها بود، كشته شدند و در ميان خاك و خون غلتيدند و 70 نفر به دست مسلمانان اسير گشتند. ولى مسلمانان تعداد كمى كشته بيشتر نداشتند و به اين ترتيب نخستين پيكار مسلحانه مسلمانان با دشمن نيرومندشان با پيروزى غير منتظره‏اى پايان گرفت.

    اكنون باز گرديم به تفسير آيه:

    در اين آيه نخست اشاره به وعده پيروزى اجمالى خداوند در جريان جنگ بدر شده، و مى‏گويد: «به ياد بياوريد هنگامى را كه خداوند به شما وعده داد كه يكى از دو گروه (كاروان تجارى قريش يا لشكر آنها) در اختيار شما قرار خواهد گرفت» (وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّها لَكُمْ).

    اما شما براى پرهيز از دردسرهاى جنگ و تلفات و ناراحتيهاى ناشى از آن «دوست مى‏داشتيد كاروان در اختيارتان قرار بگيرد، نه لشكر قريش» (وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ).

    يعنى، گروهى از شما روى حس راحت طلبى يا علاقه به منافع مادى، ترجيح مى‏دادند كه با مال التجاره دشمن رو برو شوند، نه با سربازان مسلح، در حالى كه پايان جنگ نشان داد، صلاح و مصلحت قطعى آنها در اين بود كه قدرت نظامى دشمن را درهم بكوبند، تا راه براى پيروزيهاى بزرگ آينده هموار گردد.

    لذا به دنبال آن مى‏گويد: «خدا مى‏خواهد به اين وسيله حق را با كلمات خود تثبيت كند (و آيين اسلام را تقويت نمايد) و ريشه كافران را قطع كند» (وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرِينَ).

    اين تنها درسى براى مسلمان آن روز نبود، بلكه مسلمانان امروز نيز بايد از اين تعليم آسمانى الهام بگيرند، هرگز به خاطر مشكلات و ناراحتيها و زحمات طاقت فرسا از برنامه‏هاى اصولى چشم نپوشند و به سراغ برنامه‏هاى غير اصولى و ساده و كم زحمت نروند.

  5. #5
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 8)- در اين آيه باز هم بطور آشكارتر پرده از روى مطلب بر مى‏دارد كه هدف اصلى اين برنامه (درگيرى مسلمانان با لشكر دشمن در ميدان بدر) اين بود كه حق (يعنى توحيد و اسلام و عدالت و آزادى بشر از چنگال خرافات و اسارتها و مظالم) تثبيت و جاى گير شود و باطل (يعنى شرك و كفر و بى‏ايمانى و ظلم و فساد) ابطال گردد و از ميان برود، هر چند مجرمان كراهت داشته باشند» (لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ).

    (آيه 9)- درسهاى آموزنده در ميدان بدر: نخست به يارى فرشتگان اشاره كرده، مى‏گويد: «به خاطر بياوريد زمانى را كه (از شدت وحشت و اضطراب كه از كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات جنگى آنها براى شما پيش آمده بود) به خدا پناه برديد و دست حاجت به سوى او دراز كرديد و از وى تقاضاى كمك نموديد» (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ).

    در پاره‏اى از روايات آمده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز با مسلمانها در استغاثه و يارى طلبيدن از خداوند هم صدا بود، دست خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و عرضه مى‏داشت: اللّهمّ انجزلى ما وعدتنى، اللّهمّ ان تهلك هذه العصابة لا تعبد فى الارض: «خداوندا! وعده‏اى را كه به من داده‏اى تحقق بخش، پروردگارا! اگر اين گروه مؤمنان نابود شوند پرستش تو از زمين برچيده خواهد شد» و آن قدر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به اين استغاثه و دعا ادامه داد كه عبا از دوشش بر زمين افتاد.

    در اين هنگام «خداوند تقاضاى شما را پذيرفت و فرمود: من شما را با يك هزار نفر از فرشتگان كه پشت سر هم فرود مى‏آيند، كمك و يارى مى‏كنم» (فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفِينَ).

    (آيه 10)- سپس براى اين كه كسى خيال نكند پيروزى به دست فرشتگان و مانند آنهاست، مى‏گويد: «خداوند اين كار را قرار نداد مگر براى بشارت و اطمينان قلب شما» (وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ).

    «و گر نه پيروزى جز از ناحيه خداوند نيست» و مافوق همه اين اسباب ظاهرى و باطنى اراده و مشيت اوست (وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).

    زيرا هيچ كس نمى‏تواند در برابر اراده او ايستادگى كند و يارى خود را جز در مورد افراد شايسته قرار نخواهد داد «چرا كه خداوند توانا و حكيم است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ).

  6. #6
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 11)- سپس دومين نعمت خود را به مؤمنان يادآور مى‏شود، مى‏گويد: «به خاطر بياوريد هنگامى را كه شما را در خواب سبكى فرو برد كه مايه آرامش و امنيت روح و جسم شما از ناحيه خداوند گرديد» (إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ).

    و به اين ترتيب مسلمانان در آن شب پراضطراب، از اين نعمت بزرگى كه فرداى آن روز در ميدان مبارزه به آنها كمك فراوانى كرد بهره گرفتند.

    سومين موهبتى را كه در آن ميدان به شما ارزانى داشت اين بود «كه آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد» (وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً).

    «تا به وسيله آن شما را پاك و پاكيزه كند و پليدى شيطان را از شما دور سازد» (لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ).

    به علاوه «خدا مى‏خواست با اين نعمت دلهاى شما را محكم دارد» (وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ). و نيز «مى‏خواست (در آن شن‏زار كه پاى شما فرو مى‏رفت، و لغزنده بود) به وسيله ريزش باران گامهاى شما را محكم كند» (وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ).

    (آيه 12)- ديگر از نعمتهاى پروردگار بر مجاهدان جنگ بدر، ترس و وحشتى بود كه در دل دشمنان افكند و روحيه آنها را سخت متزلزل ساخت در اين باره مى‏فرمايد: «به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان وحى فرستاد، من با شما هستم و شما افراد با ايمان را تقويت كنيد و ثابت قدم بداريد» (إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا).

    «و به زودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى‏افكنم» (سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ).

    و اين راستى عجيب بود كه ارتش نيرومند قريش در برابر سپاه كوچك مسلمانان آنچنان روحيه خود را باخته بود كه جمعى از درگير شدن با مسلمانان بسيار وحشت داشتند.

    سپس فرمانى را كه در ميدان بدر به وسيله پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به مسلمانان داده بود، به ياد آنها مى‏آورد، و آن اين بود كه هنگام نبرد با مشركان از ضربه‏هاى غير كارى بپرهيزيد و نيروى خود را در آن صرف نكنيد، بلكه ضربه‏هاى كارى بر پيكر دشمن فرود آريد «ضربه بر بالاتر از گردن، (بر مغزها و سرهاى آنها) فرود آريد» (فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ).

    «و دست و پاى آنها را از كار بيندازيد» (وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ).

  7. #7
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 13)- بعد از همه گفتگوها براى اين كه كسى اين فرمانهاى شديد و دستورات قاطع و كوبنده را بر خلاف آيين جوانمردى و رحم و انصاف تصور نكند، مى‏فرمايد: اينها استحقاق چنين چيزى را دارند «زيرا آنان از در عداوت و دشمنى و عصيان و گردنكشى در برابر خدا و پيامبرش درآمدند»لِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).

    گفته مى‏شود، «و هر كس از در مخالفت و دشمنى با خدا و پيامبرش درآيد (گرفتار مجازات دردناك در دنيا و آخرت خواهد شد) زيرا خداوند (همان گونه كه رحمتش وسيع و بى‏انتهاست) مجازاتش شديد و دردناك است»َ مَنْ يُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ).

    (آيه 14)- سپس براى تأكيد اين موضوع مى‏گويد: «اين مجازات دنيا را بچشيد (مجازات ضربه‏هاى سخت در ميدان جنگ و كشته شدن و اسارت و شكست و ناكامى و در انتظار مجازات سراى ديگر باشيد) زيرا عذاب آتش در انتظار كافران است» (ذلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْكافِرِينَ عَذابَ النَّارِ).

    (آيه 15)- فرار از جهاد ممنوع! اين آيه روى سخن را به مؤمنان كرده و يك دستور كلّى جنگى را به آنها توصيه و تأكيد مى‏كند، مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با كافران در ميدان جهاد رو برو شديد به آنها پشت مكنيد و فرار اختيار ننماييد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ).

    (آيه 16)- اصولا فرار از جنگ يكى از بزرگترين گناهان در اسلام محسوب مى‏شود به همين جهت در اين آيه مجازات دردناك فرار كنندگان از ميدان جهاد را با ذكر استثناهاى آن شرح مى‏دهد، مى‏فرمايد: «هر كس كه به هنگام مبارزه با دشمن پشت به آنها كند (مگر در صورتى كه هدف كناره‏گيرى از ميدان براى انتخاب يك روش جنگى بوده باشد و يا به قصد پيوستن به گروهى از مسلمانان و حمله مجدّد) چنين كسى گرفتار غضب پروردگار خواهد شد» (وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى‏ فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ).

    همان گونه كه مشاهده مى‏كنيم در اين آيه دو صورت از مسأله فرار، استثناء شده كه در ظاهر شكل فرار دارد اما در باطن شكل مبارزه و جهاد.

    و در پايان آيه مى‏فرمايد: نه تنها فراركنندگان گرفتار خشم خدا مى‏شوند، بلكه «جايگاه آنها دوزخ و چه بد جايگاهى است» (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ).

    در ميان امتيازات فراوانى كه على عليه السّلام داشت و گاهى خودش به عنوان سرمشق براى ديگران به آن اشاره مى‏كند همين مسأله عدم فرار از ميدان جهاد است آنجا كه مى‏فرمايد: «فانّى لم افرّ من الزّحف قطّ و لم يبارزنى احد الّا سقيت الارض من دمه»!: «من هيچ گاه از برابر انبوه دشمن فرار نكردم (با اين كه در طول عمرم در ميدانهاى زياد شركت جستم) و هيچ كس در ميدان جنگ با من رو برو نشد مگر اين كه زمين را از خونش سيراب كردم».

  8. #8
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 17)- سپس براى اين كه مسلمانان از پيروزى بدر مغرور نشوند و تنها بر نيروى جسمانى خودشان تكيه نكنند بلكه همواره دل و جان خود را به ياد خدا و مددهاى او گرم و روشن نگاه دارند مى‏گويد: «اين شما نبوديد كه دشمنان را در ميدان بدر كشتيد بلكه خداوند آنها را به قتل رساند» (فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ).

    «و تو اى پيامبر! نيز خاك و ريگ در صورت آنها نپاشيدى بلكه خدا پاشيد» (وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏).

    در دنباله آيه اشاره به نكته مهم ديگرى مى‏كند و آن اين كه: ميدان بدر يك ميدان آزمايش براى مسلمانان بود «و خدا مى‏خواست مؤمنان را از سوى خود به وسيله اين پيروزى امتحان خوبى كند» (وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً).

    و با اين جمله آيه را تمام مى‏كند كه «خداوند هم شنوا و هم داناست» (إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).

    يعنى خدا صداى استغاثه پيامبر و مؤمنان را شنيد و از صدق نيّت و اخلاص آنها آگاه و با خبر بود، و به همين دليل همگى را مشمول لطف قرار داد و بر دشمن پيروز ساخت، و در آينده نيز خدا بر طبق نيّات و ميزان اخلاص و اندازه پايمردى و استقامت مسلمانان با آنها رفتار خواهد كرد.

    (آيه 18)- در اين آيه براى تأكيد و تعميم اين موضوع مى‏فرمايد: «سرنوشت مؤمنان و كافران و عاقبت كارشان همان بود كه شنيديد» (ذلِكُمْ).

    سپس به عنوان ذكر علت مى‏گويد: «خداوند نقشه‏هاى كافران را (در برابر مؤمنان) ضعيف و سست مى‏كند» تا نتوانند آسيبى به آنها و برنامه‏هايشان برسانند (وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرِينَ).

    (آيه 19)- بعد از پايان جنگ بدر آيه نازل شد و به مؤمنان چنين گفت: «اگر شما فتح و پيروزى مى‏خواهيد، پيروزى به سراغ شما آمد و اگر (از مخالفت) خوددارى كنيد، براى شما بهتر است و اگر بازگرديد، ما هم باز خواهيم گشت» (إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جاءَكُمُ الْفَتْحُ وَ إِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ).

    «و جمعيت شما هر چند زياد باشد، شما را (از يارى خدا) بى‏نياز نخواهد كرد و خداوند با مؤمنان است»! (وَ لَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَ لَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ).

    بنابراين كه مخاطب در آيه مؤمنان باشند تفسير آيه چنين است:

    بعد از جنگ بدر- چنانكه ديديم- ميان بعضى از مسلمانان ضعيف الايمان بر سر تقسيم غنائم جنگى گفتگو واقع شد آيات آغاز سوره نازل گرديد و آنها را توبيخ كرد و غنايم را دربست در اختيار پيامبر گذارد، و او هم بطور مساوى در ميان مسلمانان تقسيم كرد سپس براى تعليم و تربيت مؤمنان، حوادث جنگ بدر را به ياد آنها آورد كه چگونه خداوند آنها را در برابر يك گروه نيرومند پيروز كرد.

    اين آيه نيز همان مطلب را دنبال مى‏كند كه اگر شما مسلمانان از خداوند تقاضاى فتح و پيروزى كرديد خدا دعاى شما را مستجاب كرد و پيروز شديد.

    و اگر از اعتراض و گفتگو در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خوددارى كنيد به سود شماست.

    و اگر به همان روش اعتراض آميز خود باز گرديد ما هم باز مى‏گرديم و شما را در چنگال دشمن تنها رها مى‏سازيم، و جمعيت شما هر چند زياد هم باشد بدون يارى خدا كارى از پيش نخواهيد برد و خداوند با مؤمنان راستين و مطيع فرمان او و پيامبرش مى‏باشد.

  9. #9
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 20)- شنوندگان ناشنوا! اين آيه در زمينه دعوت مسلمانان به اطاعت كامل از پيامبر اسلام در جنگ و صلح و در همه برنامه‏ها چنين مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت خدا و پيامبرش كنيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ).

    و باز براى تأكيد اضافه مى‏كند: «هيچ گاه از اطاعت فرمان او روى گردان نشويد در حالى كه سخنان او و اوامر و نواهيش را مى‏شنويد» (وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ).

    لحن آيه نشان مى‏دهد كه بعضى از مؤمنان از وظيفه خود در اين زمينه كوتاهى كرده بودند.

    (آيه 21)- در اين آيه بار ديگر روى همين مسأله تكيه كرده، مى‏گويد:

    «همانند كسانى نباشيد كه مى‏گفتند شنيديم ولى در حقيقت نمى‏شنيدند» (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا يَسْمَعُونَ).

    (آيه 22)- از آنجا كه گفتار بدون عمل و شنيدن بدون ترتيب اثر يكى از بزرگترين بلاهاى جوامع انسانى و سر چشمه انواع بدبختيهاست بار ديگر در اين آيه روى همين مسأله تكيه كرده و با بيان زيباى ديگر بحث را ادامه داده، مى‏گويد:

    «بدترين جنبندگان نزد خدا افرادى هستند كه نه گوش شنوا دارند و نه زبان گويا، و نه عقل و درك، كر و لال و بى‏عقلند» (إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ).

    از آنجا كه قرآن كتاب عمل است نه يك كتاب تشريفاتى همه جا روى نتايج تكيه مى‏كند، در اين آيه نيز كسانى كه ظاهرا گوشهاى سالم دارند ولى در مسير شنيدن آيات خدا و سخنان حق و برنامه‏هاى سعادت بخش نيستند، آنها را فاقد گوش مى‏داند و كسانى كه زبان سالمى دارند امّا مهر سكوت بر لب زده نه دفاعى از حق مى‏كنند و نه مبارزه‏اى با ظلم و فساد نه ارشاد جاهل و نه امر به معروف و نه نهى از منكر و نه دعوت به راه حق بلكه اين نعمت بزرگ خدا را در مسير بيهوده گويى يا تملق و چاپلوسى در برابر صاحبان زر و زور و يا تحريف حق و تقويت باطل به كار مى‏گيرند همچون افراد لال و گنگ مى‏داند و آنان كه از نعمت هوش و عقل بهره‏مندند اما درست نمى‏انديشند همچون ديوانگان مى‏شمرد!

  10. #10
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انفال

    (آيه 23)- در روايات آمده است كه جمعى از بت پرستان لجوج نزد پيامبر آمده، گفتند: اگر جدّ بزرگ ما «قصىّ بن كلاب» را زنده كنى و گواهى به نبوت تو دهد ما همگى تسليم خواهيم شد- آيه نازل شد و به آنها پاسخ داد.

    آيه مى‏گويد: خداوند هيچ گونه مضايقه در دعوت آنها به سوى حق ندارد اگر آنها آمادگى مى‏داشتند و «خدا از اين نظر خير و نيكى در آنها مى‏ديد حرف حق را به هر صورت بود به گوش آنها مى‏رسانيد» (وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ). ولى آنها دروغ مى‏گويند و بهانه مى‏گيرند و هدفشان شانه خالى كردن از زير بار حقّ است.

    «و اگر با اين حال (خداوند خواسته آنها را بپذيرد و) سخنان حق را بيش از اين به گوش آنها بخواند (و يا جدّشان قصىّ بن كلاب را زنده كند و گواهى او را بشنوند) باز رو گردان مى‏شوند و اعراض مى‏كنند» (وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ).

    اين جمله‏ها در باره كسانى است كه بارها سخنان حق را شنيده‏اند و آيات روح پرور قرآن به گوش آنها رسيده و محتواى عالى آن را فهميده‏اند ولى باز بر اثر تعصّب و لجاجت در مقام انكار بر آمدند.

    اين آيه جواب دندان شكنى است براى پيروان مكتب جبر، و نشان مى‏دهد كه سر چشمه همه سعادتها از خود انسان شروع مى‏شود.

    (آيه 24)- دعوت به سوى حيات و زندگى: در تعقيب آيات گذشته كه مسلمانان را به علم و عمل و اطاعت و تسليم دعوت مى‏كرد در اينجا همان هدف از راه ديگرى دنبال مى‏شود.

    نخست مى‏گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اجابت كنيد دعوت خدا و پيامبر را به هنگامى كه شما را به چيزى مى‏خواند كه شما را زنده مى‏كند» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ).

    آيه فوق با صراحت مى‏گويد كه دعوت اسلام، دعوت به سوى حيات و زندگى در تمام زمينه‏هاست و مردم عصر جاهليت تنها از حيات مادى و حيوانى برخوردار بودند.

    سپس مى‏گويد: «و بدانيد كه خداوند ميان انسان و قلب او حائل مى‏شود، و اين كه همه شما نزد او در قيامت اجتماع خواهيد كرد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ).

    خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد، در عين اين كه با موجودات اين جهان يكى نيست از آنها جدا و بيگانه هم نمى‏باشد، مرگ و حيات، علم و قدرت، آرامش و امنيّت، توفيق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همين دليل انسان نه چيزى را مى‏تواند از او مكتوم دارد و نه كارى را بى‏توفيق او انجام دهد و نه سزاوار است به غير او روى آورد و از غير او تقاضا كند، چرا كه او مالك همه چيز و محيط به تمام وجود انسان است!

صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •