سوره انعام [6] - صفحه 3
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 91

موضوع: سوره انعام [6]

  1. #21
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 38)- اين آيه به دنبال آيات گذشته كه در باره مشركان بحث مى‏كرد و آنها را به سرنوشتى كه در قيامت دارند متوجه مى‏ساخت، سخن از «حشر» و رستاخيز عمومى تمام موجودات زنده، و تمام انواع حيوانات به ميان آورده، نخست مى‏گويد: «هيچ جنبنده‏اى در زمين، و هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند نيست مگر اين كه امتهايى همانند شما هستند» (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ).

    و به اين ترتيب هر يك از انواع حيوانات و پرندگان براى خود امتى هستند همانند انسانها يعنى: آنها نيز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند، خدا را مى‏شناسند و به اندازه توانايى خود او را تسبيح و تقديس مى‏گويند، اگر چه فكر آنها در سطحى پايين‏تر از فكر و فهم انسانهاست.

    سپس در جمله بعد مى‏گويد: «ما در اين كتاب هيچ چيز را فروگذار نكرديم» (ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ).

    و در پايان آيه مى‏گويد «تمام آنها به سوى خدا در رستاخيز جمع مى‏شوند» (ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ).

    روى اين جهت آيه به مشركان اخطار مى‏كند خداوندى كه تمام اصناف حيوانات را آفريده، و نيازمنديهاى آنها را تأمين كرده، و مراقب تمام افعال آنهاست و براى همه رستاخيزى قرار داده، چگونه ممكن است براى شما حشر و رستاخيزى قرار ندهد و به گفته بعضى از مشركان چيزى جز زندگى دنيا و حيات و مرگ آن در كار نباشد.

    آيا رستاخيز براى حيوانات هم وجود دارد؟

    شك نيست كه نخستين شرط حساب و جزا مسأله عقل و شعور و به دنبال آن تكليف و مسؤوليت است، طرفداران اين عقيده مى‏گويند: زندگى بسيارى از حيوانات آميخته با نظام جالب و شگفت‏انگيزى است كه روشنگر سطح عالى فهم و شعور آنهاست، كيست كه در باره مورچگان و زنبور عسل و تمدن عجيب آنها و نظام شگفت انگيز لانه و كندو، سخنانى نشنيده باشد. و مسلم است آنها را به آسانى نمى‏توان ناشى از غريزه دانست، زيرا غريزه معمولا سر چشمه كارهاى يكنواخت و مستمر است، اما اعمالى كه در شرايط خاصى كه قابل پيش‏بينى نبوده به عنوان عكس العمل انجام مى‏گردد، به فهم و شعور شبيه‏تر است تا به غريزه.

    مثلا گوسفندى كه در عمر خود گرگ را نديده براى نخستين بار كه آن را مى‏بيند به خوبى خطرناك بودن اين دشمن را تشخيص داده و به هر وسيله كه بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى‏شود.

    از همه اينها گذشته، در آيات متعددى از قرآن، مطالبى ديده مى‏شود كه دليل قابل ملاحظه‏اى براى فهم و شعور بعضى از حيوانات محسوب مى‏شود، داستان فرار كردن مورچگان از برابر لشكر سليمان، و داستان آمدن هدهد به منطقه «سبا و يمن» و آوردن خبرهاى هيجان انگيز براى سليمان شاهد اين مدعاست.

    در روايات اسلامى نيز احاديث متعددى در زمينه رستاخيز حيوانات ديده مى‏شود، از جمله: از أبو ذر نقل شده كه مى‏گويد: ما خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوديم كه در پيش روى ما دو بز به يكديگر شاخ زدند، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود، مى‏دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود ولى خدا مى‏داند چرا؟ و به زودى در ميان آنها داورى خواهد كرد.

  2. #22
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 39)- كر و لالها! بار ديگر قرآن به بحث از منكران لجوج مى‏پردازد، مى‏گويد: «و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند كر و لال هستند، و در ظلمت و تاريكى قرار گرفته‏اند» (وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ).

    نه گوش شنوايى دارند كه حقايق را بشنوند، و نه زبان حقگويى كه اگر حقيقتى را درك كردند براى ديگران بازگو كنند.

    و به دنبال آن مى‏فرمايد: «خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏كند و هر كس را بخواهد بر جاده مستقيم قرار مى‏دهد» (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ).

    گاهى اعمال فوق العاده زشتى از انسان سر مى‏زند كه بر اثر تاريكى وحشتناكى روح او را احاطه خواهد كرد، چشمان حقيقت بين از او گرفته مى‏شود، و گوش او صداى حق را نمى‏شنود، و زبان او از گفتن حق باز مى‏ماند.

    اما به عكس گاهى چنان كارهاى نيك فراوان از او سر مى‏زند كه يك دنيا نور و روشنايى به روح او مى‏پاشد، ديد و درك او وسيعتر و فكر او پرفروغتر و زبان او در گفتن حق، گوياتر مى‏شود، اين است معنى هدايت و ضلالت كه به اراده خدا نسبت داده مى‏شود.

    (آيه 40)- توحيد فطرى! بار ديگر روى سخن را به مشركان كرده و از راه ديگرى براى توحيد و يگانه‏پرستى، در برابر آنها، استدلال مى‏كند، به اين طريق كه لحظات فوق العاده سخت و دردناك زندگى را به خاطر آنها مى‏آورد، و از وجدان آنها استمداد مى‏كند كه در اين گونه لحظات كه همه چيز را به دست فراموشى مى‏سپارند آيا پناهگاهى جز «خدا» براى خودشان فكر مى‏كنند! «اى پيامبر! به آنها بگو: اگر عذاب دردناك خداوند به سراغ شما بيايد و يا قيامت با آن همه هول و هيجان و حوادث وحشتناك برپا شود، راست بگوييد آيا غير خدا را براى برطرف ساختن شدايد خود مى‏خوانيد»! (قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

    روح معنى اين آيه نه تنها براى مشركان، بلكه براى همه كس به هنگام بروز شدايد و حوادث سخت، قابل درك است، ممكن است در حال عادى و در حوادث كوچك انسان به غير خدا متوسل گردد، اما هنگامى كه حادثه فوق العاده شديد باشد انسان همه چيز را فراموش مى‏كند ولى در همين حال در اعماق دل خود يك نوع اميدوارى به نجات كه از منبع قدرت مرموز و نامشخصى سر چشمه مى‏گيرد احساس مى‏كند اين همان توجه به خدا و حقيقت توحيد است.

  3. #23
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 41)- در اين آيه مى‏فرمايد: «بلكه تنها او را مى‏خوانيد، او هم اگر بخواهد مشكل شما را برطرف مى‏كند، و شريكهايى كه براى خدا درست كرده بوديد همه را فراموش مى‏كنيد» (بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ).

    (آيه 42)- سر انجام زندگى اندرز ناپذيران! قرآن همچنان گفتگو با گمراهان و مشركان را ادامه مى‏دهد و از راه ديگرى براى بيدار ساختن آنها موضوع را تعقيب مى‏كند، يعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى‏برد.

    نخست مى‏گويد: «ما پيامبرانى به سوى امم پيشين فرستاديم و چون اعتنا نكردند آنها را به منظور بيدارى و تربيت با مشكلات و حوادث سخت، با فقر و خشكسالى و قحطى با بيمارى و درد و رنج و بأساء و ضرّاء «1» مواجه ساختيم شايد متوجه شوند و به سوى خدا بازگردند» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ).

    (آيه 43)- در اين آيه مى‏گويد: «چرا آنها از اين عوامل دردناك و بيداركننده پند و اندرز نگرفتند و بيدار نشدند و به سوى خدا بازنگشتند» (فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا).

    در حقيقت علت عدم بيدارى آنها دو چيز بود، نخست اين كه «بر اثر زيادى گناه و لجاجت در شرك، قلبهاى آنها تيره و سخت و روح آنها انعطاف ناپذير شده بود» (وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ).

    ديگر اين كه «شيطان (با استفاده از روح هوى پرستى آنها) اعمالشان را در نظرشان زينت داده بود، و هر عمل زشتى را انجام مى‏دادند زيبا و هر كار خلافى را صواب مى‏پنداشتند» (وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).

  4. #24
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 44)- در اين آيه اضافه مى‏كند: هنگامى كه سختگيريها و گوشماليها در آنها مؤثر نيفتاد از راه لطف و محبت وارد شديم «و به هنگامى كه درسهاى نخست را فراموش كردند، درس دوم را براى آنها آغاز كرديم و درهاى انواع نعمتها را بر آنها گشوديم» شايد بيدار شوند و به آفريننده و بخشنده آن نعمتها توجه كنند، و راه راست را بازيابند» (فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ).

    ولى اين همه نعمت در واقع خاصيت دو جانبه داشت هم ابراز محبتى براى بيدارى بود و هم مقدمه‏اى براى عذاب دردناك در صورتى كه بيدار نشوند.

    لذا مى‏گويد «آنقدر به آنها نعمت داديم تا كاملا خوشحال شدند اما بيدار نشدند، لذا ناگاه آنها را گرفتيم و مجازات كرديم، و تمام درهاى اميد به روى آنها بسته شد» (حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ).

    (آيه 45)- «و به اين ترتيب جمعيت ستمكاران ريشه كن شد، و نسل ديگرى از آنها به پا نخاست» (فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا).

    و از آنجا كه خداوند در به كار گرفتن عوامل تربيت در مورد آنها هيچ گونه كوتاهى نكرده، در پايان آيه مى‏فرمايد: «ستايش و حمد مخصوص خداوندى است كه پروردگار و مربى همه جهانيان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ).

    اين جمله نشانه آن است كه قطع ريشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى كه بتواند اين كار را ادامه دهد، به قدرى اهميت دارد كه جاى شكر و سپاس است.

    در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «هر كس بقاى ستمگران را دوست دارد، مفهومش اين است كه دوست مى‏دارد معصيت خدا شود (موضوع ظلم به اندازه‏اى مهم است كه) خداوند تبارك و تعالى در برابر نابود ساختن ظالمان خود را حمد و ستايش كرده است و فرموده: دنباله قوم ستمگر بريده شد و سپاس مخصوص خداوند پروردگار جهانيان است».

  5. #25
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 46)- بخشنده نعمتها را بشناسيد! روى سخن همچنان با مشركان است، نخست مى‏گويد: «اگر خداوند نعمتهاى گرانبهايش را همچون گوش و چشم از شما بگيرد، و بر دلهايتان مهر بگذارد بطورى كه نتوانيد ميان خوب و بد و حق و باطل تميز دهيد چه كسى جز خدا مى‏تواند اين نعمتها را به شما بازگرداند»؟! (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ).

    در حقيقت مشركان نيز قبول داشتند كه خالق و روزى دهنده خداست، و بتها را به عنوان شفيعان در پيشگاه خدا مى‏پرستيدند.

    سپس مى‏گويد: «ببين چگونه آيات و دلايل را به گونه‏هاى مختلف براى آنها شرح مى‏دهيم، ولى باز آنها از حق روى برمى‏گردانند» (انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ).

    (آيه 47)- در اين آيه به دنبال ذكر اين سه نعمت بزرگ الهى (چشم و گوش و فهم) كه سر چشمه تمام نعمتهاى دنيا و آخرت است اشاره به امكان سلب همه نعمتها بطور كلى كرده، مى‏گويد: «به آنها بگو: اگر عذاب خداوند ناگهانى و بدون مقدمه، و يا آشكارا و با مقدمه، به سراغ شما بيايد آيا جز ستمكاران نابود مى‏شوند»! (قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ).

    منظور اين است تنها كسى كه قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتهاست خداست، و بتها هيچ نقشى در اين ميان ندارند.

    بنابراين، دليلى ندارد كه به آنها پناه ببريد.

  6. #26
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 48)- در اين آيه به وضع پيامبران الهى اشاره كرده، مى‏گويد: «نه تنها بتهاى بى‏جان كارى از آنها ساخته نيست، انبياى بزرگ و رهبران الهى نيز كارى جز ابلاغ رسالت، و بشارت و انذار، و تشويق و تهديد ندارند، و هر نعمتى هست به فرمان خدا و از ناحيه اوست و آنها هم هر چه بخواهند از او مى‏خواهند» (وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ).

    سپس مى‏گويد: «راه نجات منحصر در دو چيز است آنها كه ايمان بياورند و خويشتن را اصلاح كنند (و عمل صالح انجام دهند) نه ترسى از مجازاتهاى الهى دارند، و نه غم و اندوهى از اعمال گذشته خود» (فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).

    (آيه 49)- «و در مقابل، كسانى كه آيات ما را تكذيب كنند، در برابر اين فسق و نافرمانى گرفتار مجازات الهى خواهند شد» (وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا يَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ).

  7. #27
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 50)- آگاهى از غيب! اين آيه دنباله پاسخگويى به اعتراضات گوناگون كفار و مشركان است و به سه قسمت از ايرادهاى آنها در جمله‏هاى كوتاه پاسخ داده شده است:

    نخست اين كه آنها به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد معجزات عجيب و غريبى مى‏كردند، و هر يك به ميل خود پيشنهادى داشتند، حتى به مشاهده معجزات مورد درخواست ديگران نيز قانع نبودند گاهى خانه‏هايى از طلا، و گاهى نزول فرشتگان، و زمانى تبديل سرزمين خشك و سوزان مكّه به يك باغستان پر آب و ميوه! گويا آنها با اين تقاضاهاى عجيب و غريب يك نوع مقام الوهيت و مالكيت زمين و آسمان براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله انتظار داشتند.

    لذا خداوند در پاسخ اين افراد، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى‏دهد «بگو: من هرگز ادعا نمى‏كنم كه خزائن الهى به دست من است» (قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ).

    «خزائن» جمع «خزينه» به معنى منبع و مركز هر چيزى است و به اين ترتيب خزائن اللّه، منبع همه چيز را دربرمى‏گيرد كه از ذات بى‏انتهاى او كه سر چشمه جميع كمالات و قدرتهاست، مى‏باشد.

    سپس در برابر افرادى كه انتظار داشتند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را از تمام اسرار آينده و گذشته آگاه سازد، و حتى به آنها بگويد در آينده چه حوادثى مربوط به زندگى آنها روى مى‏دهد، تا براى دفع ضرر و جلب منفعت بپا خيزند، مى‏گويد: «من هرگز ادعا نمى‏كنم كه از همه امور پنهانى و اسرار غيب آگاهم» (وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ).

    و در جمله سوم به پاسخ ايراد كسانى كه انتظار داشتند خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرشته باشد، و يا فرشته‏اى همراه او باشد، و هيچ گونه عوارض بشرى از خوردن غذا و راه رفتن در كوچه و بازار در او ديده نشود، مى‏گويد: «و من هرگز ادعا نمى‏كنم فرشته‏ام» (وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ).

    بلكه «من تنها از دستورات و تعليماتى پيروى مى‏كنم كه از طريق وحى از ناحيه پروردگار به من مى‏رسد» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ).

    و در پايان آيه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داده مى‏شود كه: «بگو: آيا افراد نابينا و بينا همانندند؟ و آنها كه چشم و انديشه و عقلشان بسته است با كسانى كه حقايق را به خوبى مى‏بينند و درك مى‏كنند برابرند؟ آيا فكر نمى‏كنيد» (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ).

    (آيه 51)- در پايان آيه قبل فرمود كه نابينا و بينا يكسان نيستند، و به دنبال آن در اين آيه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى‏دهد «به وسيله قرآن كسانى را انذار و بيدار كن كه از روز رستاخيز بيم دارند» (وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ).

    يعنى كسانى كه تا اين اندازه چشم قلب آنها گشوده است كه احتمال مى‏دهند حساب و كتابى در كار باشد، در پرتو اين احتمال، و ترس از مسؤوليت، آمادگى براى پذيرش حق يافته‏اند.

    سپس مى‏گويد: اين گونه افراد بيدار دل از آن روز مى‏ترسند كه «جز خدا پناهگاه و شفاعت كننده‏اى وجود ندارد» (لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ).

    آرى! اين گونه افراد را انذار كن و دعوت به سوى حق بنما «زيرا اميد تقوا و پرهيزكارى در باره آنها هست» (لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ).

  8. #28
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 52)

    شأن نزول:

    در مورد نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده: جمعى از قريش از كنار مجلس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گذشتند در حالى كه «صهيب» و «عمّار»، «بلال» و «خباب» و امثال آنها از مسلمانان كم‏بضاعت و كارگر، در خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودند.

    آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند.

    گفتند: اى محمد! آيا به همين افراد از جمعيت قناعت كرده‏اى؟ اينها هستند كه خداوند از ميان ما انتخاب كرده! ما پيرو اينها بوده باشيم؟ هر چه زودتر آنها را از اطراف خود دور كن، شايد ما به تو نزديك شويم و از تو پيروى كنيم.

    آيه نازل شد و اين پيشنهاد را به شدت رد كرد.

    بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نويسنده «المنار» حديثى شبيه به اين شأن نزول نقل كرده و سپس اضافه مى‏كند: «عمر بن خطاب» در آنجا حاضر بود، و به پيامبر پيشنهاد كرد چه مانعى دارد كه پيشنهاد آنها را بپذيريم؟ و ما ببينيم اينها چه مى‏كنند.

    آيات فوق پيشنهاد او را نيز رد كرد.

    تفسير:

    مبارزه با فكر طبقاتى- در اين آيه به يكى ديگر از بهانه‏جوييهاى مشركان اشاره شده و آن اين كه آنها انتظار داشتند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله امتيازاتى براى ثروتمندان نسبت به طبقه فقير قائل شود، بى‏خبر از اين كه اسلام آمده تا به اين گونه امتيازات پوچ و بى‏اساس پايان دهد، لذا آنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين دسته را از خود براند، اما قرآن صريحا و با ذكر دلايل زنده پيشنهاد آنها را نفى مى‏كند، نخست مى‏گويد: «كسانى را كه صبح و شام پروردگار خود را مى‏خوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مكن» (وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ).

    در حقيقت آنها روى يك سنت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنها مى‏دانستند، و معتقد بودند بايد طبقات اجتماع كه بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آيين و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و اين امتياز را ناديده بگيرد، در نظر آنها مطرود و غير قابل قبول است.

    در جمله بعد مى‏فرمايد: «دليلى ندارد كه اين گونه اشخاص با ايمان را از خود دور سازى، براى اين كه نه حساب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها» (ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ).

    «با اين حال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود» (فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ).

    قرآن پاسخ مى‏دهد به فرض اين كه آنها چنين بوده باشند، ولى حسابشان با خداست، همين اندازه كه ايمان آورده‏اند و در صف مسلمين قرار گرفته‏اند، به هيچ قيمتى نبايد رانده شود، و به اين ترتيب جلو بهانه‏جوييهاى اشراف قريش را مى‏گيرد.

    يك امتياز بزرگ اسلام-

    مى‏دانيم در مسيحيت كنونى دايره اختيارات رؤساى مذهبى به طرز مضحكى توسعه يافته تا آنجا كه آنها براى خود حق بخشيدن گناه قائل هستند، و به همين جهت مى‏توانند كسانى را با كوچكترين چيزى طرد و تكفير كنند، و يا بپذيرند.

    قرآن در آيه فوق و آيات ديگر صريحا يادآور مى‏شود كه نه تنها علماى مذهبى، بلكه شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز حق طرد كسى را كه اظهار ايمان مى‏كند، و كارى كه موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده، ندارد. آمرزش گناه و حساب و كتاب بندگان تنها به دست خداست، و هيچ كس جز او حق دخالت در چنين كارى ندارد.

  9. #29
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 53)- در اين آيه به ثروتمندان بى‏ايمان هشدار مى‏دهد كه اين جريانات آزمايشهايى است براى آنها، و اگر از كوره اين آزمايشها نادرست بيرون آيند، بايد عواقب دردناك آن را تحمل كنند، مى‏گويد: «اين چنين، بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم» (وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ).

    «فتنه» در اينجا به معنى آزمايش است.

    سپس اضافه مى‏كند: كار اين توانگران به جايى مى‏رسد كه با نگاه تحقيرآميز به مؤمنان راستين نگريسته و مى‏گويند: «آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما برگزيده، و نعمت ايمان و اسلام را به آنها ارزانى داشته است» آيا اينها قابل چنين حرفهايى هستند! (لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا).

    و بعد به آنها پاسخ مى‏گويد كه اين افراد با ايمان مردمى هستند كه شكر نعمت علم و تشخيص را به جا آورده و آن را به كار بسته‏اند، و هم چنين شكر نعمت دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به جا آورده و از او پذيرا شده‏اند. چه نعمتى از آن بزرگتر و چه شكرى از آن بالاتر و به خاطر همين، خداوند ايمان را در قلوب آنها راسخ گردانيده است «آيا خداوند شاكران را بهتر نمى‏شناسد»! (أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ).

    (آيه 54)- اين آيه به صورت يك قانون كلى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى‏دهد كه تمام افراد با ايمان را هر چند گناهكار باشند، نه تنها طرد نكند، بلكه به خوبى بپذيرد، چنين مى‏گويد: «هر گاه كسانى كه به آيات ما ايمان آورده‏اند به سراغ تو بيايند، به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ إِذا جاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ).

    اين سلام ممكن است از ناحيه خدا و به وسيله پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بوده باشد، و يا مستقيما از ناحيه خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و در هر حال دليل بر پذيرا شدن و استقبال كردن و تفاهم و دوستى با آنهاست.

    در جمله دوم اضافه مى‏كند، كه «پروردگار شما رحمت را بر خود فرض كرده است» (كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ).

    و در جمله سوم كه در حقيقت توضيح و تفسير رحمت الهى است، با تعبيرى محبت آميز چنين مى‏گويد: «هر كس از شما كارى از روى جهالت انجام دهد، سپس توبه كند و اصلاح و جبران نمايد، خداوند آمرزنده و مهربان است» (أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ).

    منظور از «جهالت» در اين گونه موارد، همان غلبه و طغيان شهوت است و مسلما چنين كسى در برابر گناه خود مسؤول است.

  10. #30
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: سوره انعام

    (آيه 55)- در اين آيه براى تأكيد مطلب مى‏فرمايد: «ما آيات و نشانه‏ها و دستورات خود را اين چنين روشن و مشخص مى‏كنيم، تا هم راه حق‏جويان و مطيعان آشكار گردد و هم راه گنهكاران لجوج و دشمنان حق» (وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ).

    منظور از «مجرم» همان گناهكاران لجوج و سرسختى است كه با هيچ وسيله تسليم حق نمى‏شوند.

    يعنى بعد از اين دعوت عمومى و همگانى به سوى حق، حتى دعوت از گناهكارانى كه از كار خود پشيمانند، راه و رسم مجرمان لجوج و غير قابل انعطاف كاملا شناخته خواهد شد.

    (آيه 56)- اصرار بيجا! در اين آيه و دو آيه بعد همچنان روى سخن به مشركان و بت‏پرستان لجوج است- همانطور كه بيشتر آيات اين سوره نيز همين بحث را دنبال مى‏كند- لحن اين آيات چنان است كه گويا آنها از پيامبر دعوت كرده بودند به آئينشان گرايش پيدا كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مأمور مى‏شود كه به آنها «بگو: من از پرستش كسانى كه غير از خدا مى‏خوانيد نهى شده‏ام» (قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ).

    سپس مى‏فرمايد: «بگو: اى پيامبر! من پيروى از هوى و هوسهاى شما نمى‏كنم» (قُلْ لا أَتَّبِعُ أَهْواءَكُمْ). و اين پاسخ روشنى به پيشنهاد بى‏اساس آنهاست و آن اين كه بت‏پرستى هيچ دليل منطقى ندارد.

    و در آخرين جمله براى تأكيد بيشتر مى‏گويد: «اگر من چنين كارى را كنم مسلما گمراه شده‏ام و از هدايت يافتگان نخواهم بود» (قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِينَ).

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •