RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
قواى غريزى
علماى اخلاق مىگويند: منشا و انگيزهى گناهان، سه قوه است:
1- قوه شهويّه.
2- قوه غضبيّه.
3- قوه وهميّه.
قوه شهويّه، انسان را به افراط در لذتخواهى نفسانى، مىكشاند، كه سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتىها است.
قوهّ غضبيّه، انسان را به ظلم وطغيان آزار رسانى و تجاوز، وادار مىكند.
قوهّ وهميّه، برترى طلبى و انحصار جويى و تكبر و روح خوداخواهى را در انسان زنده مىكند و او را به گناهان بزرگى در اين كانال، وا مىدارد. «1»
اگر با دقت بررسى كنيم در مىيابيم كه اكثر گناهان (اگر نگوييم همهى گناهان) به اين سه قوه باز مىگردند.
اين سه قوه در وجود انسان لازم است، ولى اگر كنترل وتعديل نشود و به افراط و تفريط كشانده شود، سرچشمهى گناهان بسيار خواهد شد.
براى توضيح بيشتر به اين مثال توجه كنيد:
آب، كه مايهى حيات انسان و گياه و حيوانها مىباشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سيلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سيلاب به ما ضرر نمىزند، بلكه هروقت نياز به آب شد، دريچهى سد را باز كرده و گياهان و دامها از آب آن سد، بهرهمند مىشوند.
حال اگر سيلاب مهار نشود، هنگام طغيان، ديوانه وار به باغها و كشتزارها و خانهها سرازير شده و همه را ويران مىكند.
در مورد انسان نيز، نيروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى اگر اين دو غريزه بر اثر افسار گسيختگى طغيان كنند، موجب بروز جنايات ويرانگر و انحرافات جنسى و بىعفتى خواهند شد.
نتيجه اينكه: اگر بخواهيم جامعه را از لوث گناه پاك سازيم، و يا وجود خويش را از آلودگى گناه، حفظ كنيم، بايد غرايز و تمايلات نفسانى را كنترل و تعديل كنيم.
البته كنترل و تعديل غرايز شهوانى، نياز به برنامههايى دارد كه در اين كتاب، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد.
__________________________________________________
(1). تفسير فخررازى، ج 20 ص 104
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ب- قلب
در قرآن 132 بار سخن از قلب به ميان آمده است، و در آيات متعدد، از قلب كافران و منافقان و مجرمان، به قلب مهر زده، قلب بيمار، قلب سخت، قلب منحرف و قلب قفل زده ياد شده است.
بحث و بررسى پيرامون قلب، نياز به شرح بسيار دارد كه از حوصله اين كتاب، خارج است. اما منظور از قلب يعنى مركز فرماندهى و تصميمگيرى انسان است، قلب سليم و پاك، منشا كارهاى نيك است، و به عكس قلب ناسالم و تاريك، كانون فساد مىباشد، و ما در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه، بايد توجه عميق به پاك نگهداشتن قلب، داشته باشيم.
در اينجا به اين روايت جالبى از امام صادق عليه السلام توجه كنيد:
«ما من مومن الا و لقلبه أُذنان فى جوفه، أُذُن ينفث فيها الوسواس الخناس و أُذُن ينفث فيها الملك فيؤيد اللَّه المؤمن بالملك فذلك قوله تعالى «و ايّدهم بروحٍ منه» «1».» «2»
«قلب هر شخص با ايمانى در درون داراى دو گوش است: گوشى كه وسواس خناس در آن مىدمد و گوشى كه فرشته در آن مىدمد، و خداوند، مؤمن را بوسيله آن فرشته، كمك مىكند. و همين است گفتار خداوند كه مؤمنان را بوسيله روح خود، تقويت كرده است.»
قلب كانون انگيزهها
نيتهاى پاك و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مىگيرد و انگيزههاى انحراف و گناه، بر اثر ناصافى دل پديد مىآيد، اگر بخواهيم به گناه آلوده نشويم، بايد به سراغ سرچشمه برويم و آن را صاف كنيم و گرنه.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«نيّة المُؤمِنِ خيرٌ من عَمله و نيّةُ الكافِر شرٌّ من عَمَله و كلّ عامل يعمل على نيَّتِه» «3»
«نيت مؤمن بهتر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش مىباشد و هر كس طبق نيتش عمل مىكند.»
در شرح اين حديث مطالب بسيار گفته شده اما به نظر مىرسد بهترين قول اين باشد كه چون نيت، كانون و مركز تصميمگيرى و چگونه بجا آوردن اعمال در كمّ و كيف است، لذا نيت مؤمن كه پاك است كانونى براى كارهاى نيك با كيفيت عالى مىگردد. حتى اگر عملى انجام ندهد
ولى زمينه براى اعمال نيك دارد. ولى نيت كافر چون ناپاك است كانون فساد خواهد شد، گرچه كارى انجام ندهد ولى آمادهى كارهاى زشت است. آنچنان فكرش آلوده است كه هر لحظه احتمال آن دارد كه بزرگترين گناه را انجام دهد.
__________________________________________________
(1). مجادله/ 22
(2). كافى، ج 2 ص 267
(3). كافى، ج 2 ص 84
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
امام صادق عليه السلام فرمود:
«دوزخيان از اين رو جاودانه در دوزخ مىمانند كه نيت داشتند اگر هميشه در دنيا مىماندند همواره خدا را نافرمانى كنند. و بهشتيان از اين رو جاودانه در بهشت مىمانند كه نيت داشتند اگر هميشه در دنيا مىماندند همواره از خدا اطاعت نمايند.
بنابراين هر دو دسته بخاطر نيتشان جاودانى شدند.»
سپس امام صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود:
«قُل كلّ يَعمَل على شاكِلَته» «1»
«بگو هر كس بر اساس ساختار و شيوهى خود عمل مىكند.» يعنى طبق نيت خود. «2»
بعداً خواهيم گفت كه عواملى مانند غذا، رفيق، محيط و ... در شكلگيرى نيت نقش اساسى دارد، اگر غذا، حلال و رفيق و محيط خوب باشد موجب شكل گيرى نيت نيك خواهد شد، و اگر غذا، حرام و رفيق و محيط بد باشد نيتِ ناپاك شكل خواهد گرفت.
اصولًا در اسلام عملى ارزش دارد كه از روى نيت پاك و خالص انجام شود، وگرنه در پيشگاه خداوند پذيرفته نمىشود.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«انّ اللّهَ لايقبل عَملًا فيه مِثقال ذرّة من رِيا» «3»
«خدا عملى را كه در آن به مقدار ذرهاى ريا باشد نمىپذيرد.»
امام صادق عليه السلام فرمود:
«اگر مؤمن قصد كار نيك كند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد ده پاداش براى او نوشته مىشود ولى اگر مؤمن قصد كار بد كند و انجام ندهد، كيفرى بر او نوشته نشود.» «4»
__________________________________________________
(1). اسراء/ 59.
(2). كافى، ج 2 ص 85
(3). بحار، ج 72 ص 304
(4). كافى، ج 2 ص 125
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
حبّ و بغض
قلب كانون حب و بغض در وجود انسان است و بايد آن را بر اساس اسلام تنظيم كرد، زيرا حب و علاقه به چيزى موجب انجام آن مىشود، و بغض و نفرت از چيزى موجب ترك آن مىگردد.
و اين مساله بقدرى مهم است كه امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود:
«هل الايمان الا الحب و البغض»
«مگر ايمان جز حب و بغض است.»
يك مثال: شخصى در خانهاش نشسته، ناگهان مىفهمد كه گربهاى آمد و نيم كيلو گوشتى كه خريده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت. او بر مىخيزد و به دنبال گربه مىرود تا گوشت را از او بگيرد ولى وقتى كه گربه از خانه بيرون پريد و در كوچه فرار كرد ديگر او را دنبال نمىكند زيرا حب او به گوشت تا اين اندازه بود.
ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و كوچه دنبال مىكند ولى وقتى كه روباه به بيابان فرار مىكند او از دنبال كردن روباه صرف نظر مىنمايد؛ زيرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا اين اندازه بيشتر نبود.
اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و كوچه و بيابان دنبال مىكند بلكه گوسفندش را از او بگيرد وقتى كه گرگ از بيابان دور شد و از كوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر كرده و باز مىگردد چرا كه حب و بغضش او را بيش از اين اندازه نتوانست حركت دهد.
حال اگر درندهى ديگرى آمد و كودك خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بيابان و كوه دنبال مىكند، و همچنان به دنبال او شب و روز مىرود تا آن را بگيرد و با خود مىگويد هر چند براى بدست آوردن جنازهى كودكم باشد بايد به دنبال آن درنده بروم.
با اين مثال روشن مىشود كه «حب و بغض» و درجات آن چه نقش بالايى در اراده و حركت انسان دارند و هرچه حب انسان به چيزى زيادتر شد، آن را بيشتر دنبال مىكند و هرچه بغض انسان به چيزى زيادتر گرديد تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بيشتر مىسازد.
اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحيح و در راستاى اطاعت خدا قرار مىدهد تا كانون تصميم گيرى انسان را سالم و پاك سازد.
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
ج- فكر و انديشه
كانون ديگرى كه در وجود انسان سرچشمه كارها است تفكر و انديشه است. فكر سالم محصول و بازده سالم و پاك دارد و فكر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت.
امير مؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«مَن كَثُر فِكرهُ فِى المَعاصى دَعَته الَيها» «1»
«كسى كه بسيار درباره گناه فكر كند او را به گناه سوق مىدهد.»
و حضرت عيسى عليه السلام ضمن گفتارى به حواريون فرمود:
«ومن به شما امر مىكنم كه روح خود را به زنا خبر ندهيد (فكر زنا نكنيد) تا چه رسد به اينكه زنا كنيد زيرا كسى كه روح و فكرش را به زنا خبر دهد مانند كسى است كه در اطاق رنگينى آتش روشن كند، دود آتش نقشههاى رنگين آن اطاق را كثيف مىكند گرچه خانه را نسوزاند.» «2»
يعنى فكر گناه كانون تصميمگيرى وجود انسان را آلوده مىنمايد و چنين كانونى به تاريكى گناه نزديكتر است تا به سفيدى اطاعت خدا.
__________________________________________________
(1). فهرست غرر، (ذنب)
(2). «وانا امركم ان لاتحدثوا انفسكم بالزنا فضلًا من ان تزنوا ...».
بحار، ج 14 ص 331. سفينة البحار، ج 1 ص 560
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
زمينههاى پيدايش گناه
در «گناه شناسى» از موضوعات بسيار مهم، شناخت «زمينههاى گناه» است؛ چنانكه گفتهاند: قابليت قابل، اصل مهم براى تهذيب نفوس است.
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست-----در باغ لاله رويد و در شورهزار خس
كسى كه مىخواهد گناه نكند حتماً بايد به زمينههاى گناه توجه كند، وقتى آنها را شناخت به پيشگيرى و درمان آنان بپردازد.
كمبود ويتامينها در بدن، انسان را آماده پذيرش ميكربها مىكند و يا بيمارىها را پرورش و گسترش مىدهد، پس بايد اين كمبودها جبران گردد تا زمينه پذيرش و همچنين زمينه پرورش بيمارىها از بين برود. بنابراين بايد «زمينه شناس و زمينه زدا» باشيم. مثلًا اگر در منزل چاه فاضلابى زمينهساز انواع پشهها مىباشد سمپاشى بيهوده است بايد چاه را پر كرد.
در بررسى زمينههاى گناه مىتوان امور بسيارى را نام برد كه هر يك با كميت و كيفيت خاصى زمينهساز هستند. اما در اينجا به چند موضوع مهمتر در اين رابطه مىپردازيم مانند:
1- زمينههاى فرهنگى و تربيتى.
2- زمينههاى خانوادگى.
3- زمينههاى اقتصادى.
4- زمينههاى اجتماعى.
5- زمينههاى روانى.
6- زمينههاى سياسى.
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
1- زمينههاى فرهنگى و تربيتى گناه
1- 1- جهل و حماقت
جهل و حماقت، زمينه گناه را در انسان به وجود آورده و او را به سوى گناه مىكشاند. جهل به خدا، جهل به هدف از آفرينش، جهل به قوانين خلقت، جهل به زشتى گناه و آثار آن.
چنانكه يك فرد جاهل و بىسواد غذاى آلوده به ميكرب را بر اثر جهل به آسانى مىخورد، ولى يك دكتر ميكرب شناس، هرگز آن را نمىخورد.
در دوران جاهليت كه گناهان گوناگون، سراسر زندگى مردم را گرفته بود، بيشتر بر اثر جهل و حماقت بود. براى توضيح به اين آيات توجه كنيد:
«قالوا يا موسى اجعَل لَنا الهاً كما لَهم آلِهة قالَ إنّكم قَوم تَجهَلون» «1»
«بنى اسرائيل به موسى گفتند: براى ما معبودى (از بت) قرار بده چنانكه آنها (بت پرستان) معبودانى (از بت) دارند. موسى گفت: شما جمعيتى جاهل و نادان هستيد.»
از زبان حضرت لوط عليه السلام خطاب به قومش مىخوانيم:
«ءَانّكم لَتَاتون الرّجال شَهوةً مِن دُونِ النِّساء بل انتم قوم تجهلون» «2»
«آيا شما به جاى زنان، به سراغ مردان، از روى شهوت مىرويد؟ شما قومى جاهل هستيد.»
و در آيه 89 سورهى يوسف مىخوانيم:
«قالَ هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِيُوسُفَ و اخيهِ اذ انتُم جاهِلُون»
«يوسف (به برادران خود) گفت: آيا دانستيد كه با يوسف و برادرش (بنيامين) چه كرديد؟ آنگاه كه جاهل بوديد.»
از اين آيات به روشنى استفاده مىشود كه جهل و نادانى يكى از زمينههاى گناهان است.
__________________________________________________
(1). اعراف/ 38
(2). نمل/ 55
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
در روايات نيز بسيار آمده كه جهل، زمينه گناه است. در اينجا به ذكر چند نمونه مىپردازيم:
1- امام على عليه السلام در عهدنامهى خود به مالك اشتر مىفرمايد:
«لا يجترى على الله الا جاهل شقى» «1»
«گستاخى و جرأت بر (نافرمانى) خدا را جز جاهل و شقى روا نمىدارد.»
2- و نيز از گفتار آن حضرت است:
«الجهل معدن الشر، الجهل اصل كل شر، الجهل يفسدالمعاد» «2»
«جهل مركز زشتى است، جهل ريشه و پايه زشتى است، جهل موجب تباهى معاد انسان است.»
3- چنانكه قبلًا اشاره شد امام صادق عليه السلام به سماعة فرمود: عقل و لشكرش را بشناس و همچنين جهل و لشكرش را بشناس. سپس 75 خصلت زشت را به عنوان لشكر جهل برشمرد. «3»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، نامه 53
(2). فهرست غرر، (جهل)
(3). كافى، ج 1 ص 21- 23
RE: فصل دوّم: زمينههاى گناه
اين روايت جامع بيانگر آن است كه جهل اساس و محور خصلتهاى زشت و گناهان بزرگى همچون: حرص، خيانت، ربا، نيرنگ، تكبر، آزار به پدر و مادر، پيمان شكنى، بىتابى، شانه خالى كردن از وظيفه جهاد، سبك سرى، كينه و دشمنى و .... است. «1»
4- حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«قَصَّمَ ظَهرى رَجُلان: عالِم مُتَهتِّك و جاهِل مُتَنسِّك» «2»
«دو شخص، كمرم را شكستند، دانشمند بى پروا، و جاهل مقدس نما.»
سپس فرمود: جاهل، انسان را با زهدنمائيش مىفريبد، و عالم با گستاخى و بىپروائيش، انسان را مغرور و فريفته خود مىكند.
5- و نيز فرمود:
«اياكم والجهال من المستعبدين والفجار من العلماء فانهم فتنتة كل مفتون» «3»
«بپرهيزيد از جاهلان عبادت پيشه و از گنهكاران دانشمند، چرا كه اينها مايه فتنه و آشوب هر فتنه شده هستند.»
6- و در سخنى ديگر فرمود:
«لاترى الجاهل الا مُفرِطاً او مُفرِّطاً» «4»
«نمىبينى جاهل را مگر اينكه يا راه افراط و زيادهروى را مىپيمايد و يا راه تفريط و كوتاهى از حد اعتدال را.»
7- و در بيان ديگر فرمود:
«الى اللَّه اشكو من معشر يعيشون جهالا ويموتون ضلالا» «5»
«شكايت به خدا مىبرم از گروهى كه در جهل ونادانى زندگى مىكنند»
__________________________________________________
(1). البته مراد از جهل بيسوادى نيست بلكه مراد بىعقلى و سادهانديشى و زود باورى است
(2). قصارالجمل، ج 1 ص 127
(3). همان مدرك ص 128
(4). نهج البلاغه، حكمت 70
(5). نهج البلاغه، خطبه 17