-
سوره ص [38]
سوره ص [38]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 88 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت مكملى براى سوره «صافات» است، و استخوان بندى مطالبش شباهت زيادى با استخوان بندى سوره «صافات» دارد.
محتواى اين سوره را در پنج بخش مىتوان خلاصه كرد:
بخش اول: از مسأله توحيد و مبارزه با شرك و مسأله نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سرسختى و لجاجت دشمنان مشرك در برابر اين دو امر سخن مىگويد.
بخش دوم: گوشههائى از تاريخ نه نفر از پيامبران خدا را منعكس ساخته، و بالخصوص از «داود» و «سليمان» و «ايوب» بحث بيشترى دارد.
بخش سوم: از سرنوشت كفار طاغى و ياغى در قيامت و تخاصم و جنگ و جدال آنها در دوزخ سخن مىگويد، و به مشركان و افراد بىايمان نشان مىدهد كه پايان كار آنها به كجا خواهد رسيد.
چهارمين بخش: از آفرينش انسان و مقام والاى او و سجده كردن فرشتگان براى آدم سخن مىگويد.
پنجمين بخش تهديدى است براى همه دشمنان لجوج، و تسلى خاطرى است براى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و بيان اين واقعيت كه او در دعوت خود هيچ گونه اجر و مزدى از كسى نمىطلبد.
فضيلت تلاوت سوره:
در فضيلت اين سوره- كه به خاطر آغازش به نام سوره «ص» ناميده شده- در روايتى از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله مىخوانيم: «كسى كه سوره «ص» را بخواند به اندازه هركوهى كه خدا مسخر داود فرموده بود حسنه به او مىدهد، و از آلوده شدن و اصرار بر گناه صغير و كبير حفظ مىكند».
و در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام چنين آمده: «كسى كه سوره «ص» را در شب جمعه بخواند از خير دنيا و آخرت آنقدر (از سوى خداوند) به او بخشيده مىشود كه به هيچ كس داده نشده، جز پيامبران مرسل، و فرشتگان مقرب، و خدا او و تمام كسانى را كه از خانوادهاش مورد علاقه او هستند وارد بهشت مىكند، حتّى خدمتگذارى كه به او خدمت مىكرده».
البته منظور تلاوتى است انديشه برانگيز، و تصميم آفرين، انديشه و تصميمى كه انگيزه عمل گردد، و محتواى سوره را در زندگى انسان پياده كند.
-
RE: سوره ص [38]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)-
شأن نزول:
از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه: «ابو جهل» و جماعتى از قريش نزد ابو طالب عموى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمدند و گفتند: فرزند برادرت ما را آزار داده، و خدايان ما را نيز ناراحت ساخته است! او را بخوان و به او دستور ده دست از خدايان ما بردارد تا ما هم ناسزا به خداى او نگوئيم! ابو طالب كسى را خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرستاد، هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله وارد خانه شد ابو طالب سخنان آنها را براى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله شرح داد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله در جواب فرمود: «آيا آنها حاضرند جملهاى را با من موافقت كنند و در سايه آن بر تمام عرب پيشى گيرند و حكومت كنند»؟! ابو جهل گفت: بله موافقيم، منظورت كدام جمله است؟
پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «تقولون لا اله الّا اللّه بگوئيد معبودى جز اللّه نيست»! و اين بتها را كه مايه بدبختى و ننگ و عقب افتادگى شماست دور بريزيد.
هنگامى كه حضار اين جمله را شنيدند آن چنان وحشت كردند كه انگشتها در گوش گذاردند و با سرعت خارج شدند، و مىگفتند: چنين چيزى را تا كنون نشنيدهايم، اين يك دروغ است.
اينجا بود كه آيات آغاز سوره «ص» نازل شد.
تفسير:
باز در نخستين آيه اين سوره به يكى از حروف مقطعه برخورد مىكنيم «ص» (ص). و همان گفتگوهاى پيشين در تفسير اين حروف مقطعه مطرح مىشود.
اما جمعى از مفسران در اينجا مخصوصا روى علامت اختصارى بودن «ص» نسبت به «اسماء اللّه» يا غير آن تكيه كردهاند، چرا كه بسيارى از اسماء اللّه با «ص» شروع مىشود مانند «صادق» و «صمد» و «صانع» و يا اشاره به جمله «صدق اللّه» است كه در يك حرف خلاصه شده است.
سپس مىفرمايد: «سوگند به قرآنى كه داراى ذكر است» كه تو بر حقى و اين كتاب، معجزه الهى است (وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ). قرآن هم خودش ذكر است و هم داراى ذكر.
«ذكر» به معنى يادآورى و زدودن زنگار غفلت از صفحه دل، ياد خدا، ياد نعمتهاى او، ياد دادگاه بزرگ رستاخيز، و ياد هدف خلقت انسان است.
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 2)- در اين آيه مىگويد: اگر مىبينى آنها در برابر اين آيات روشنگر و قرآن بيدار كننده تسليم نمىشوند نه به خاطر اين است كه پردهاى بر اين كلام حق افتاده «بلكه كافران گرفتار غرور و اختلافند» (بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ).
(آيه 3)- سپس براى بيدار ساختن اين مغروران غافل دست آنها را گرفته، به گذشته تاريخ بشر مىبرد، و سرنوشت اقوام مغرور و متكبر و لجوج را به آنها نشان مىدهد، شايد عبرت گيرند، مىگويد: «چه بسيار اقوامى كه قبل از آنها بودند و ما آنها را (به خاطر تكذيب پيامبران و انكار آيات الهى و ظلم و گناه) هلاك كرديم» (كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ).
«و به هنگام نزول عذاب فرياد مىزدند (و كمك مىخواستند) ولى وقت نجات گذشته بود»! (فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ).
آن روز كه پيامبران الهى و اولياى حق آنها را اندرز دادند و از عاقبت شوم اعمالشان بر حذر داشتند نه تنها گوش شنوا نداشتند بلكه به استهزا و سخريه و آزار مؤمنان و حتى قتل آنها پرداختند، و فرصتها از دست رفت و پلهاى پشت سر ويران گشت، و در حالى عذاب استيصال براى نابودى آنها نازل شد كه درهاى توبه و بازگشت همه بسته شده بود و فريادهاى استغاثه آنها به جايى نرسيد!
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 4)-
شأن نزول:
در باره اين آيه و سه آيه بعد نقل شده: هنگامى كه رسول خدا دعوتش را آشكار كرد سران قريش نزد ابو طالب آمدند و گفتند: اى ابو طالب! فرزند برادرت ما را سبك مغز مىخواند، و به خدايان ما ناسزا مىگويد، جوانان ما را فاسد نموده، و در جمعيت ما تفرقه افكنده است، اگر اين كارها به خاطر كمبود مالى است ما آنقدر مال براى او جمع آورى مىكنيم كه ثروتمندترين مرد قريش شود، و حتّى حاضريم او را به رياست برگزينيم.
ابو طالب اين پيام را به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله عرض كرد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «اگر آنها خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند من به آن تمايل ندارم، ولى (به جاى اين همه وعدهها) يك جمله، با من موافقت نمايند تا در سايه آن بر عرب حكومت كنند، و غير عرب نيز به آئين آنها درآيند و آنها سلاطين بهشت خواهند بود»! ابو طالب اين پيام را به آنها رسانيد، آنها گفتند: حاضريم به جاى يك جمله ده جمله را بپذيريم (كدام جمله منظور تو است؟).
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به آنها فرمود: «گواهى دهيد كه معبودى جز اللّه نيست و من رسول خدا هستم».
آنها (از اين سخن سخت وحشت كردند و) گفتند: ما 360 خدا را رها كنيم تنها به سراغ يك خدا برويم؟ چه چيز عجيبى؟! (آن هم خدايى كه هرگز ديده نمىشود!).
در اينجا آيات مزبور نازل شد!
-
RE: سوره ص [38]
تفسير:
آيا به جاى اين همه خدا، يك خدا را بپذيريم؟! افراد مغرور و خودخواه هم نفوذ ناپذيرند و هم «مطلق گرا» چيزى را جز آنچه با افكار محدود و ناقصشان درك كردهاند به رسميت نمىشناسند.
لذا هنگامى كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله پرچم توحيد را در مكّه برافراشت و بر ضد بتهاى كوچك و بزرگ كه عدد آنها بالغ بر 360 بت مىشد قيام كرد «تعجب مىكردند كه چرا پيامبر انذار كنندهاى از ميان آنها برخاسته است»؟ (وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ).
تعجب آنها از اين بود كه محمد صلّى اللّه عليه و اله يك نفر از خود آنهاست.
آنها اين امتياز بزرگ را به عنوان يك نقطه تاريك در دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله تلقى مىكردند و از آن تعجب داشتند.
گاه از اين مرحله نيز فراتر رفتند «و كافران گفتند: اين ساحر دروغگويى است»! (وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ).
نسبت دادن سحر به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به خاطر مشاهده معجزات غير قابل انكار و نفوذ خارق العاده او در افكار بود و نسبت دادن كذب به او به خاطر اين بود كه بر خلاف سنتهاى خرافى و افكار منحطى كه جزء مسلمات آن محيط محسوب مىشد قيام كرد و دعوى رسالت از سوى خدا داشت.
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 5)- هنگامى كه پيامبر دعوت توحيدى خود را آشكار نمود نگاه به يكديگر مىكردند و مىگفتند: بيائيد چيزهاى ناشنيده بشنويد «آيا او به جاى اين همه خدايان يك خدا قرار داده؟ اين راستى چيز عجيبى است»؟! (أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ).
آرى گاه غرور و خودخواهى و مطلق نگرى و فساد محيط آن چنان بينش و قضاوت انسان را تغيير مىدهد كه از واقعيتهاى روشن تعجب مىكند در حالى كه به خرافات و پندارهاى واهى سخت پاىبند است.
(آيه 6)- «سركردگان آنها (هنگامى كه از مراجعه به ابو طالب و ميانجيگرى او مأيوس و نااميد شدند از نزد او بيرون آمدند، و گفتند:) برويد و خدايانتان را محكم بچسبيد، اين چيزى است كه خواستهاند» شما را با آن گمراه كنند (وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ).
سران بت پرستان مىخواستند با اين سخن، روحيه متزلزل پيروان خود را تقويت كنند، و از سقوط هر چه بيشتر اعتقاداتشان جلوگيرى به عمل آورند اما چه تلاش بيهودهاى؟!
(آيه 7)- سپس براى اغفال مردم و يا قانع ساختن خويش گفتند: «ما هرگز چنين چيزى در آخرين آيين نشنيدهايم، اين تنها يك آيين ساختگى است»! (ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ).
اگر ادعاى توحيد و نفى بتها واقعيتى داشت بايد پدران ما با آن عظمت و شخصيت! آن را درك كرده باشند، و ما از آنها شنيده باشيم، اما اين يك گفتار دروغين و بىسابقه است!
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 8)- در آيات گذشته سخن از موضع گيرى منفى مخالفان در برابر خط توحيد و رسالت پيامبر اسلام بود، در اينجا نيز اين سخن ادامه دارد.
مشركان مكه هنگامى كه منافع نامشروع خود را در خطر ديدند، و آتش كينه و حسد در دل آنها شعلهور شد، براى اغفال مردم و قانع كردن خويش در مورد مخالفت با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله، به منطقهاى سست گوناگونى دست مىزدند، از جمله از روى تعجب و انكار مىگفتند: «آيا از ميان همه ما قرآن تنها بر او [محمّد] نازل شده»؟! (أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنا).
از ميان اين همه پيرمردان پرسن و سال، اين همه پولداران ثروتمند و سرشناس آيا كسى پيدا نشد كه خدا قرآنش را بر او نازل كند، جز محمّد يتيم تهيدست؟! قرآن در دنباله آيه مىفرمايد درد آنها چيز ديگرى است، «آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند» (بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي).
ايراد به شخص محمد صلّى اللّه عليه و اله بهانهاى بيش نيست، بلكه سر چشمه آن هوى و هوسها و حب دنيا و حسادتهاست.
و سر انجام آنها را با اين جمله تهديد مىكند: «آنها هنوز عذاب مرا نچشيدهاند» (بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذابِ). كه اين گونه جسورانه در برابر فرستاده خدا ايستادهاند، و با اين سخنان واهى به جنگ در برابر وحى الهى برخاستهاند.
(آيه 9)- سپس در پاسخ آنها مىافزايد: «مگر خزائن رحمت پروردگار توانا و بخشندهات نزد آنهاست» تا به هر كس ميل دارند بدهند؟ (أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ).
(آيه 10)- باز در اين آيه همين معنى را از طريق ديگرى تعقيب كرده، مىگويد: «يا اين كه مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است از آن آنهاست؟ (اگر چنين است) با هر وسيله ممكن به آسمانها بروند» و جلو نزول وحى را بر قلب پاك محمّد بگيرند! (أَمْ لَهُمْ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ).
اين سخن در حقيقت تكميلى است بر بحث گذشته، در آنجا مىگفت:
«خزائن رحمت پروردگار در دست شما نيست كه به هر كس كه با تمايلات هوس آلودتان هماهنگ است ببخشيد» حال مىگويد: اكنون كه اين خزائن به دست شما نيست و فقط در اختيار خداست، تنها راهى كه در پيش داريد اين است كه به آسمانها برويد و مانع نزول او شويد، و خود مىدانيد كه از اين كار نيز سخت عاجز و ناتوانيد!
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 11)- در اين آيه در مقام تحقير اين مغروران سبك مغز و فخر فروش مىگويد: «اينها لشكر كوچك شكست خوردهاى از احزابند»! (جُنْدٌ ما هُنالِكَ مَهْزُومٌ مِنَ الْأَحْزابِ).
آن روز پيروزيهاى بدر و احزاب و حنين پيش نيامده بود، ولى قرآن با قاطعيت گفت: «اين دشمنان سرسخت لشكر كوچكى هستند كه دچار شكست خواهند شد».
امروز هم قرآن همين بشارت را به مسلمانان جهان كه از هر سو در محاصره قدرتهاى متجاوز و ستمگر قرار گرفتهاند مىدهد كه اگر همچون مسلمانان نخستين بر سر عهد و پيمان خدا بايستند او نيز وعده خودش را در زمينه شكست جنود احزاب تحقق خواهد بخشيد.
(آيه 12)- تنها يك صيحه آسمانى كارشان را يكسره مىكند! در تعقيب آيه قبل كه از شكست مشركان در آينده خبر مىداد، و آنها را لشكر كوچكى از احزاب مغلوب معرفى مىكرد، در اينجا گروهى از اين احزاب را كه تكذيب پيامبران كردند و به سرنوشت شومى گرفتار شدند معرفى مىكند.
مىگويد: «قبل از آنها قوم نوح و عاد [قوم هود] و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتادِ).
(آيه 13)- «و (نيز) قوم ثمود و قوم لوط و اصحاب الأيكه [قوم شعيب] اينها احزابى بودند» كه به تكذيب پيامبران برخاستند (وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ).
آرى! اينها شش گروه از احزاب جاهلى و بت پرست بودند كه بر ضد پيامبران بزرگى قيام كردند. اما سر انجام عذاب الهى دامانشان را گرفت.
(آيه 14)- «هر يك (از اين گروهها) رسولان را تكذيب كردند و عذاب الهى در باره آنها تحقق يافت» (إِنْ كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقابِ).
و تاريخ نشان مىدهد كه چگونه هر گروهى از آنها به بلائى جان سپردند و در مدت كوتاهى شهر و ديارشان به ويرانهاى تبديل شد، و نفراتشان به جسدهائى بىروح!
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 15)- آيا اين مشركان مكه با اين كارهاى خود سرنوشتى بهتر از آنها مىتوانند داشته باشند؟ در حالى كه اعمال آنها همان اعمال است و سنت خداوند همان سنت؟! لذا در اين آيه به عنوان يك تهديد قاطع و كوبنده مىگويد: «اينها (با اين اعمالشان) جز يك صيحه آسمانى را انتظار نمىكشند كه هيچ مهلت و بازگشتى براى آن وجود ندارد» و همگى را نابود مىسازد (وَ ما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ).
اين صيحه ممكن است همانند صيحههايى باشد كه بر اقوام پيشين فرود آمد، صاعقهاى وحشتناك، يا زمين لرزهاى پر صدا، كه زندگى آنها را درهم كوبيد.
و نيز ممكن است اشاره به «صيحه عظيم پايان جهان» باشد كه از آن تعبير به «نفخه صور اول» مىشود.
(آيه 16)- اين آيه به يكى ديگر از سخنان كفار و منكران- كه از روى سخريه و استهزا مىگفتند- اشاره كرده، مىگويد: «آنها (از روى خيرهسرى) گفتند:
پروردگارا! بهره ما را (از عذابت هرچه زودتر) قبل از روز حساب به ما بده»! (وَ قالُوا رَبَّنا عَجِّلْ لَنا قِطَّنا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسابِ).
اين كوردلان مغرور آن چنان مست باده غرور بودند كه حتى عذاب الهى و دادگاه عدلش را به باد مسخره مىگرفتند.
-
RE: سوره ص [38]
(آيه 17)- از زندگى داود درس بياموز! به دنبال بحثهائى كه در آيات گذشته پيرامون كارشكنيهاى مشركان و بت پرستان، و نسبتهاى نارواى آنان به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله آمده بود، قرآن در اينجا براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و مؤمنان اندك آن روز داستان داود را مطرح مىكند.
نخست مىگويد: «در برابر آنچه مىگويند شكيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داود صاحب قدرت را كه او بسيار توبه كننده بود»! (اصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ).
نيروى جسمانيش در حدى بود كه در ميدان جنگ بنى اسرائيل با «جالوت» جبار ستمگر با يك ضربه نيرومند به وسيله سنگى كه از فلاخن رها كرد جالوت را از بالاى مركب به روى خاك افكند، و در خون خود غلطاند.
و از نظر قدرت سياسى، حكومتى نيرومند داشت كه با قدرت تمام در برابر دشمنان مىايستاد، حتى گفتهاند در اطراف محراب عبادت او هزاران نفر شب تا به صبح به حال آماده باش بودند! از نظر نعمتها خداوند انواع نعم ظاهرى و باطنى را به او ارزانى داشته بود، خلاصه اين كه داود مردى بود نيرومند در جنگها، در عبادت، در علم و دانش و در حكومت، و هم صاحب نعمت فراوان.
(آيه 18)- سپس طبق روش اجمال و تفصيل كه در قرآن مجيد به هنگام ذكر مسائل مختلف معمول است، بعد از بيان اجمالى نعمتهاى خداوند بر داود، به شرح قسمتى از آن پرداخته، چنين مىگويد: «ما كوهها را مسخّر او ساختيم كه هر شامگاه و صبحگاه با او (خدا را) تسبيح مىگفتند»! (إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ).
(آيه 19)- نه تنها كوهها كه «پرندگان را نيز دسته جمعى مسخّر او كرديم» تا همراه او تسبيح خدا گويند (وَ الطَّيْرَ مَحْشُورَةً).
همه اين پرندگان و كوهها مطيع فرمان داود و همصدا با او و «بازگشت كننده به سوى او بودند» (كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ).
اين تسبيح توأم با صداى ظاهرى و همراه با نوعى درك و شعور بوده كه در باطن ذرات عالم است و تمامى موجودات جهان از يك نوع عقل و شعور بر خوردارند، و هنگامى كه صداى دل انگيز اين پيامبر بزرگ را به وقت مناجات مىشنيدند با او همصدا مىشدند، و غلغله تسبيح آنها در هم مىآميخت.