-
سوره شعراء [26]
سوره شعراء [26]
تمامى آيات اين سوره- جز چهار آيه آخر- در مكّه نازل شده و 227 آيه است.
محتواى سوره:
مىدانيم در سورههاى مكى كه در آغاز دعوت اسلام نازل گرديد بيشتر روى اصول اعتقادى، توحيد، معاد و دعوت پيامبران خدا و اهميت قرآن تكيه مىشد، و تقريبا تمام بحثهاى سوره شعراء پيرامون همين مسائل دور مىزند.
در حقيقت مىتوان محتواى اين سوره را در چند بخش خلاصه كرد:
بخش اول طليعه سوره است كه از حروف مقطعه، و سپس عظمت مقام قرآن و تسلّى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر پا فشارى و خيره سرى مشركان و اشارهاى به بعضى از نشانههاى توحيد و صفات خدا سخن مىگويد.
بخش دوم فرازهايى از سرگذشت هفت پيامبر بزرگ و مبارزات آنها را با قومشان، و لجاجتها و خيره سريهاى آنان را باز گو مىكند كه شباهت زيادى با منطق مشركان عصر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله داشته و نيز مخصوصا روى عذاب دردناك اين اقوام و بلاهاى وحشتناكى كه بر آنها فرود آمد تكيه شده است كه خود تهديد مؤثرى براى مخالفان پيامبر اسلام در آن شرايط است.
بخش سوم- كه در حقيقت جنبه نتيجه گيرى از بخشهاى گذشته دارد- پيرامون پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و عظمت قرآن و تكذيب مشركان و دستوراتى به آن حضرت در زمينه روش دعوت، و چگونگى بر خورد با مؤمنان سخن مىگويد، و سوره را با بشارت به مؤمنان صالح و تهديد شديد ستمگران پايان مىدهد.
ضمنا نام اين سوره از چند آيه آخر كه پيرامون شعراى بىهدف سخن مىگويد گرفته شده است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چنين مىخوانيم:
«كسى كه سوره شعراء را بخواند به عدد كسى كه نوح را تصديق و يا تكذيب كرده است ده حسنه براى او خواهد بود، و همچنين هود، شعيب، صالح و ابراهيم و به عدد تمام كسانى كه تكذيب عيسى و تصديق محمّد صلّى اللّه عليه و آله كردهاند».
البته منظور تلاوتى است كه مقدمه تفكر و سپس اراده و عمل باشد.
-
RE: سوره شعراء [26]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- باز در آغاز اين سوره با نمونه ديگرى از حروف مقطعه قرآن رو برو مىشويم «طا، سين، ميم» (طسم).
روايات متعددى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله يا بعضى از صحابه در تفسير «طسم» نقل شده كه همه نشان مىدهد اين حروف علامتهاى اختصارى از نامهاى خدا، يا نامهاى قرآن، و يا مكانهاى مقدس و يا بعضى از درختان بهشتى و مانند آن است.
اين روايات، تفسيرى را كه در آغاز سوره اعراف در اين زمينه نقل كرديم تأييد مىكند، و در عين حال با آنچه در آغاز سوره بقره آورديم كه منظور بيان اعجاز و عظمت قرآن است كه اين كلام بزرگ از حروف ساده و كوچك تركيب شده است منافاتى ندارد.
(آيه 2)- اين آيه عظمت قرآن را اين چنين بيان مىكند: «اينها آيات كتاب مبين است» (تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبِينِ).
توصيف «قرآن» به «مبين» كه در اصل از ماده «بيان» است اشاره به آشكار بودن عظمت و اعجاز آن مىباشد كه هر چه انسان در محتواى آن بيشتر دقت كند به معجزه بودنش آشناتر مىشود.
از اين گذشته قرآن بيان كننده «حق» از «باطل» و آشكار كننده راه سعادت و پيروزى و نجات از گمراهى است.
(آيه 3)- سپس به دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پرداخته، مىگويد: «گويى مىخواهى جان خود را به خاطر اين كه آنها ايمان نمىآورند از شدت اندوه بر باد دهى» (لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ).
آرى! همه پيامبران الهى اين چنين دلسوز بودند مخصوصا پيامبر اسلام كه اين تعبير كرارا در قرآن در مورد او آمده است.
بعضى از مفسران چنين مىگويند كه سبب نزول آيه فوق اين بود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مرتبا اهل مكه را به توحيد دعوت مىكرد، اما آنها ايمان نمىآورند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنقدر ناراحت شده بود كه آثار آن در چهرهاش آشكار بود، آيه فوق نازل شد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را دلدارى داد.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 4)- اين آيه براى اثبات اين حقيقت كه خداوند بر هر چيز قادر است حتى مىتواند همه آنها را به اجبار وادار به ايمان كند چنين مىگويد: «اگر ما بخواهيم از آسمان آيهاى بر آنها نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد» (إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ).
اشاره به اين كه ما اين قدرت را داريم كه معجزه خيره كننده، يا عذاب شديد و وحشتناكى بر آنها فرو بفرستيم كه همگى بىاختيار سر تعظيم در برابر آن فرود آورند و تسليم شوند، ولى اين ايمان اجبارى ارزشى ندارد، مهم آن است كه آنها از روى اراده و تصميم و درك و انديشه در برابر حق خاضع گردند.
(آيه 5)- سپس به موضع گيرى مشركان و كافران در برابر قرآن اشاره كرده، مىفرمايد: «و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآيد مگر اين كه از آن روى گردان مىشوند» (وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ).
تعبير به «الرَّحْمنِ» اشاره به اين است كه نزول اين آيات از «رحمت عامه» پروردگار سر چشمه مىگيرد كه همه انسانها را بدون استثناء به سعادت و كمال دعوت مىكند.
و تعبير به «مُحْدَثٍ» (تازه و جديد) اشاره به اين است كه آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مىگردد، و هر كدام محتواى تازهاى دارد.
(آيه 6)- سپس اضافه مىكند: اينها تنها به «اعراض» قناعت نمىكنند، بلكه به مرحله «تكذيب» و از آن بدتر «استهزاء» مىرسند، مىفرمايد: «آنها تكذيب كردند اما به زودى اخبار آنچه را به استهزاء مىگرفتند به آنان مىرسد» و از مجازات دردناك كار خود با خبر مىشوند (فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنْبؤُا ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
منظور از «أَنْبؤُا» در اينجا كيفرهاى سختى است كه در اين جهان و جهان ديگر دامنگير آنها مىشود.
بررسى اين آيه و آيه قبل نشان مىدهد كه انسان به هنگام قرار گرفتن در جادههاى انحرافى بطور تصاعدى فاصله خود را از حق بيشتر مىكند.
نخست مرحله اعراض و روى گرداندن و بىاعتنايى نسبت به حق است، اما تدريجا به مرحله تكذيب و انكار مىرسد، باز از اين مرحله فراتر مىرود و حق را به باد سخريه مىگيرد، و به دنبال آن مجازات الهى فرا مىرسد.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 7)- زوجيت در گياهان: در آيات گذشته سخن از اعراض كافران، از آيات تشريعى يعنى قرآن مجيد بود و در اينجا سخن از اعراض آنها از آيات تكوينى و نشانههاى خدا در پهنه آفرينش است، آنها نه تنها، گوش جان خود را بر سخنان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىبستند، بلكه چشمهاى خود را نيز از ديدن نشانههاى حق در اطراف خود محروم مىساختند.
نخست مىگويد: «آيا آنها به زمين نگاه نكردند چه بسيار گياهان از انواع مختلف، نر و ماده، زيبا و جالب و پر فايده در آن آفريديم» (أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ).
(آيه 8)- در اين آيه به عنوان تأكيد و تصريح بيشتر مىفرمايد: «در اين (خلقت گياهان ارزشمند) نشانه روشنى (بر وجود خدا) است» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً).
اما اين كور دلان آن چنان غافل و بىخبرند كه اين گونه آيات الهى را مىبينند، باز هم در غفلتند، چرا كه كفر و لجاج در قلب آنها رسوخ كرده.
لذا در پايان آيه مىفرمايد: «اكثر آنها هرگز مؤمن نبودهاند» (وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ).
(آيه 9)- در اين آيه با تعبيرى كه هم نشانه تهديد است و هم تشويق، هم بيم است و هم اميد، مىفرمايد: «و پروردگار تو قدرتمند و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
«عزيز» به معنى قدرتمندى است كه شكستناپذير است، هم توانايى بر ارائه آيات بزرگ دارد، و هم در هم كوبنده تكذيب كنندگان است، ولى با اين حال «رحيم» است و رحمت واسعهاش همه جا را فرا گرفته، و باز گشت جدى به سوى او در يك لحظه كوتاه كافى است كه تمام نظر لطف او را متوجه انسان سازد و بر گناهان گذشتهاش قلم عفو كشد.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 10)- آغاز رسالت موسى عليه السّلام: گفتيم در اين سوره سر گذشت هفت تن از پيامبران بزرگ به عنوان درس آموزندهاى براى عموم مسلمانان مخصوصا مسلمانان نخستين بيان شده است.
نخست از موسى (ع) شروع مىكند و بخشهاى مختلفى از زندگى او و درگيريش را با فرعونيان تا هنگام غرق اين قوم ظالم و ستمگر شرح مىدهد.
اين بحثها گر چه به ظاهر مكرر است، اما دقت در آنها نشان مىدهد كه در هر مورد روى بخش خاصى از اين سر گذشت پر ماجرا تكيه شده است.
فى المثل آيات مورد بحث هنگامى نازل شد كه مسلمانان سخت در اقليت قرار داشتند و دشمنان آنها بسيار قوى و نيرومند، در اينجا لازم است خداوند سرگذشتهاى مشابهى را از اقوام پيشين بيان كنند تا بدانند اين قدرت عظيم دشمن و ضعف ظاهرى آنها هرگز سبب شكست نخواهد شد، تا روحيه آنها قوى گردد و بر استقامت و پا فشارى خود بيفزايند، و جالب اين كه: بعد از سرگذشت هر يك از اين پيامبران هفتگانه جمله «وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ) اكثر آنها ايمان نياوردند و پروردگار تو توانا و رحيم است» تكرار شده، درست همان عبارتى كه در آغاز همين سوره در مورد پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله خوانديم.
اين هماهنگى شاهد زندهاى بر اين حقيقت است كه ذكر اين بخش از داستانهاى انبيا، به خاطر شرايط خاص روانى و اجتماعى مسلمانان در آن مقطع خاص زمانى و مشابه آن بوده است.
نخست مىگويد: «و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت موسى را ندا كرد كه به سراغ آن قوم ستمگر برو» (وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 11)- «قوم فرعون، آيا آنها (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمىكنند» (قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَ لا يَتَّقُونَ).
اين نكته قابل توجه است كه تنها صفتى را از فرعونيان كه بر آن تكيه كرده ظلم است و مىدانيم ظلم معنى جامع و گستردهاى دارد كه شرك يكى از مصاديق بارز آن است، و استثمار و استعباد بنى اسرائيل با آن همه زجر و شكنجه نيز مصداق ديگرى از آن مىباشد، از اين گذشته آنها با اعمال خلافشان قبل از هر كس بر خودشان ستم مىكردند، و به اين ترتيب مىتوان هدف دعوت انبياء را در مبارزه با ظلم و ستم در تمام ابعاد خلاصه كرد!
(آيه 12)- در اين هنگام موسى مشكلات عظيم خود را به پيشگاه پروردگار عرض مىكند و از او تقاضاى قوت و قدرت بيشتر براى تحمل اين رسالت عظيم مىنمايد: «عرض كرد پروردگارا! من از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند» (قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ).
و با جار و جنجال خود مرا از صحنه بيرون كنند.
موسى (ع) در ذكر اين سخن كاملا حق داشت چرا كه فرعون و دار و دستهاش آنقدر مسلط بر اوضاع كشور مصر بودند كه احدى ياراى مخالفت با آنها را نداشت و هر گونه نغمه مخالفى را با شدت و بىرحمى سركوب مىكردند.
(آيه 13)- به علاوه «سينه من براى انجام اين رسالت وسعت كافى ندارد» (وَ يَضِيقُ صَدْرِي).
از اين گذشته «زبان من به قدر كافى گويا نيست» (وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي).
به همين جهت تقاضاى من اين است: «به (برادرم) هارون نيز رسالت بدهى» تا به همراه من مأمور اداى اين رسالت گردد (فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ).
تا با معاضدت يكديگر بتوانيم اين فرمان بزرگ را در برابر آن ستمگران خيره سر به اجرا در آوريم.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 14)- از همه اينها گذشته «آنها بر من (به اعتقاد خودشان) گناهى دارند» (وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ). من يكى از اين فرعونيان ستمگر را به هنگامى كه با يك مرد بنى اسرائيلى مظلوم درگير بود با ضربه قاطع خود كشتهام.
از اين نظر «مىترسم (به عنوان قصاص) مرا به قتل برسانند» و اين رسالت عظيم به پايان نرسد (فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ).
موسى ترسى براى شخص خود نداشت بلكه از اين بيم داشت كه قبل از رسيدن به مقصد از پاى در آيد، لذا از خداوند تقاضاى نيروى بيشتر براى اين مبارزه مىكند.
(آيه 15)- خداوند اين تقاضاى صادقانه موسى را اجابت كرد «فرمود: اين چنين نيست» (قالَ كَلَّا). كه بتوانند تو را به قتل برسانند و يا سينهات تنگى كند و زبانت گره داشته باشد و گويا نگردد.
دعاى تو را در مورد برادرت نيز اجابت كردم و به او هم مأموريت دادم «پس شما هر دو با آيات ما برويد» و فرعون و قوم گمراهش را به سوى من دعوت كنيد (فَاذْهَبا بِآياتِنا).
و فكر نكنيد من از شما دورم و جريان امر شما بر ما مخفى است، بلكه «ما با شما هستيم و به خوبى مطالب را مىشنويم» (إِنَّا مَعَكُمْ مُسْتَمِعُونَ).
هرگز شما را تنها نخواهم گذارد و در حوادث سخت ياريتان خواهم كرد با اطمينان خاطر پيش برويد و محكم در اين راه گام برداريد.
(آيه 16)- برخورد منطقى و قاطع با فرعون: در آيات گذشته نخستين مرحله مأموريت موسى (ع) يعنى دريافت وحى و رسالت و تقاضاى وسائل نيل به اين هدف بزرگ، پايان يافت.
از اينجا به بعد «مرحله دوم» يعنى رو برو شدن با فرعون و گفتگوى سرنوشت ساز كه در آن ميان انجام گرفت مطرح شده.
نخست به عنوان مقدمه مىفرمايد: «اكنون (كه همه چيز رو براه است) به سراغ فرعون برويد، و به او بگوييد: ما رسول پروردگار جهانيان هستيم»َأْتِيا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ).
(آيه 17)- و به دنبال بيان رسالت خود، آزادى بنى اسرائيل را مطالبه كنيد و بگوييد: «بنى اسرائيل را با ما بفرست» (أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ).
بديهى است منظور اين بوده كه زنجير اسارت و بردگى از آنها بردارد تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بيايند، نه اين كه تقاضاى فرستادن آنها به وسيله فرعون شده باشد.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 18)- در اينجا فرعون زبان به سخن گشود و با جملههايى حساب شده، و در عين حال شيطنتآميز براى نفى رسالت آنها كوشيد. نخست رو به موسى كرد و چنين «گفت: آيا ما تو را در كودكى در ميان (دامان مهر) خود پرورش نداديم»؟ (قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِينا وَلِيداً).
تو را از آن امواج خروشان و خشمگين «نيل» كه وجودت را به نابودى تهديد مىكرد گرفتيم، دايهها برايت دعوت كرديم، و از قانون مجازات مرگ فرزندان بنى اسرائيل معافت نموديم، در محيطى امن و امان در ناز و نعمت پرورش يافتى! و بعد از آن نيز «سالهاى متمادى از عمرت در ميان ما بودى»! (وَ لَبِثْتَ فِينا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ).
(آيه 19)- سپس به ايراد ديگرى نسبت به موسى پرداخته، مىگويد: «تو آن كار مهم (كشتن يكى از قبطيان و طرفداران ما را انجام دادى» (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ).
اشاره به اين كه تو چگونه مىتوانى پيامبر باشى كه داراى چنين سابقهاى هستى.
و از همه اينها گذشته «تو كفران نعمتهاى ما مىكنى» (وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرِينَ).
سالها بر سر سفره ما بودى، نمك خوردى و نمكدان را شكستى!، با چنين كفران نعمت چگونه مىتوانى پيامبر باشى؟
در حقيقت مىخواست با اين منطق و اين گونه پرونده سازى موسى را به پندار خود محكوم كند.
(آيه 20)- موسى بعد از شنيدن سخنان شيطنتآميز فرعون به پاسخ از هر سه ايراد پرداخت، ولى از نظر اهميت پاسخ ايراد دوم فرعون را مقدم شمرد و يا اصولا ايراد اول را در خور پاسخ نمىدانست، چرا كه پرورش دادن كسى هرگز دليل آن نمىشود كه اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدايت نكنند.
به هر حال چنين «گفت: من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم» (قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ).
موسى (ع) در اينجا يك نوع «توريه» به كار برده و سخنى گفت كه ظاهرش اين بوده كه من در آن زمان راه حق را پيدا نكرده بودم بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشيد، ولى در باطن مقصود ديگرى داشت و آن اين كه من نمىدانستم كه اين كار مايه اين همه درد سر مىشود و گر نه اصل كار حق بود و مطابق قانون عدالت!
(آيه 21)- سپس موسى اضافه مىكند: «من به دنبال اين حادثه هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم، و خداوند به من علم و دانش بخشيد، و مرا از رسولان قرار داد» (فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 22)- سپس «موسى» به پاسخ منّتى كه فرعون در مورد پرورشش در دوران طفوليت و نوجوانى بر او گذارد پرداخته، و با لحن قاطع و اعتراضآميزى مىگويد: «آيا اين منتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل را بنده و برده خود ساختى»؟! (وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرائِيلَ).
تا آنجا كه به خود اجازه دادى نوزادان پسر را به قتل برسانى، و دختران را براى كنيزى و خدمت زنده بگذارى؟
اين ظلم بىحساب تو سبب شد كه مادرم براى حفظ جان نوزادش مرا در صندوق بگذارد، و به امواج نيل بسپارد، و خواست الهى اين بود كه آن كشتى كوچك در كنار كاخ تو لنگر بيندازد، آرى ظلم بىاندازه تو بود كه مرا رهين اين منت ساخت، و مرا از خانه پاك پدرم محروم ساخت و در كاخ آلوده تو قرار داد!
(آيه 23)- هنگامى كه موسى با لحن قاطع و كوبندهاى سخنان فرعون را پاسخ گفت و او از اين نظر درمانده شد، مسير كلام را تغيير داد و موسى را كه گفته بود من رسول و فرستاده ربّ العالمينم مورد سؤال قرار داد و «فرعون گفت:
پروردگار عالميان چيست»؟ (قالَ فِرْعَوْنُ وَ ما رَبُّ الْعالَمِينَ).
فرعون اين سخن را براى تجاهل و تحقير، مطرح كرد.
(آيه 24)- ولى موسى همانند همه بحث كنندگان بيدار و آگاه راهى جز اين نداشت كه مطلب را جدى بگيرد و به پاسخ جدى بپردازد، و از آنجا كه ذات خدا از دسترس افكار انسانها بيرون است، دست به دامان آثار او در پهنه آفرينش زند، و از آيات آفاقى سخن به ميان آورد «گفت: او پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان اين دو قرار گرفته است مىباشد، اگر شما راه يقين مىپوييد» (قالَ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ).
(آيه 25)- اما فرعون با اين بيان محكم معلم بزرگ آسمانى، از خواب غفلت بيدار نشد، باز به استهزاء و سخريه ادامه داد، و از روش ديرينه مستكبران مغرور پيروى كرد «رو به اطرافيان خود كرده گفت: آيا نمىشنويد» اين مرد چه مىگويد؟! (قالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لا تَسْتَمِعُونَ).
پيداست اطراف فرعون را چه افرادى گرفتهاند، اشخاصى از قماش خود او، گروهى از صاحبان زر و زور و همكاران ظلم و ستم.
هدفش اين بود كه اين سخن منطقى و دلنشين موسى در قلب تاريك اين گروه كمترين اثرى نگذارد، و آن را يك سخن بىمحتوا كه مفهومش قابل درك نيست معرفى كند.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 26)- ولى باز موسى (ع) به سخنان منطقى و حساب شده خود بدون هيچ گونه ترس و واهمه ادامه داد و «گفت: او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست» (قالَ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ).
در حقيقت موسى كه در مرحله نخست از «آيات آفاقى» شروع كرده بود در مرحله دوم به «آيات انفسى» اشاره كرد.
(آيه 27)- ولى فرعون به خيره سرى همچنان ادامه داد، و از مرحله استهزاء و سخريه پا را فراتر نهاده نسبت جنون و ديوانگى به موسى داد و «گفت: پيامبرى كه به سوى شما آمده قطعا مجنون است»! (قالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ). همان نسبتى كه همه جباران تاريخ به مصلحان الهى مىدادند.
(آيه 28)- اما اين نسبت ناروا در روح بلند موسى (ع)، اثرى نگذاشت و همچنان خط اصلى توحيد را از طريق آثار خدا در پهنه آفرينش، در آفاق و انفس، ادامه داد و «گفت: او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه در ميان اين دو است مىباشد اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد» (قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ).
اگر تو در محدوده كوچكى به نام «مصر» يك حكومت ظاهرى دارى، حكومت واقعى پروردگار من تمام شرق و غرب جهان و هر چه را ميان آنهاست در بر گرفته، و آثارش در همه جا در جبين موجودات مىدرخشد.
(آيه 29)- اين منطق نيرومند و شكستناپذير، فرعون را سخت خشمگين ساخت و سر انجام به حربهاى متوسل شد كه همه زورمندان بىمنطق به هنگام شكست و ناكامى به آن متوسل مىشوند و چنين «گفت: اگر معبودى غير من انتخاب كنى تو را از زندانيان قرار خواهم داد» (قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ).
من اين سخنان تو را نمىفهمم، همين مىدانم كه يك اله و معبود بزرگ وجود دارد و آن منم! و هر كس غير از اين بگويد محكوم به مرگ، يا زندان مرگ آفرين است!
(آيه 30)- در آيه قبل ديديم كه فرعون سر انجام تكيه بر قدرت و تهديد به زندان و مرگ نمود.
اينجاست كه صحنه بر مىگردد و موسى (ع) نيز بايد روش تازهاى در پيش گيرد كه فرعون در اين صحنه نيز ناتوان و درمانده شود.
موسى نيز بايد تكيه بر قدرت كند قدرتى الهى كه از معجزهاى چشمگير سر چشمه مىگيرد، رو به سوى فرعون كرد و «گفت: آيا اگر من نشانه آشكارى براى رسالتم ارائه دهم» باز مرا زندان خواهى كرد؟! (قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُبِينٍ).