-
سوره طه [20]
سوره طه [20]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 135 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره نيز همانند ساير سورههاى «مكّى» بيشتر سخن از «مبدأ» و «معاد» مىگويد.
بخش اول: اشاره كوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است.
و در بخش دوم: كه بيش از هشتاد آيه را در بر مىگيرد از داستان موسى (ع) سخن مىگويد.
در سومين بخش: در باره معاد و قسمتى از خصوصيات رستاخيز سخن مىگويد.
در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.
و در بخش پنجم: سر گذشت آدم و حوّا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابليس و سر انجام هبوط آنها را در زمين، توصيف مىكند.
و بالاخره در آخرين قسمت، نصيحت و اندرزهاى بيدار كنندهاى، براى همه مؤمنان بيان مىدارد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم: «تلاوت سوره طه را ترك نكنيد چرا كه خدا آن را دوست مىدارد و دوست مىدارد كسانى را كه آن را تلاوت كنند، هر كس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قيامت نامه اعمالش را به دست راستش مىسپارد، و بدون حساب به بهشت مىرود، و در آخرت آنقدر پاداش به او مىدهد كه راضى شود».
البته منظور تلاوتى است كه مقدمه انديشه باشد انديشهاى كه آثارش در تمام اعمال و گفتار انسان متجلّى شود.
-
RE: سوره طه [20]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- باز در آغاز اين سوره با حروف مقطعه، رو برو مىشويم، كه حسّ كنجكاوى انسان را بر مىانگيزد «ط، ه» (طه).
در حديثى از امام صادق (ع) مىخوانيم «طه» از اسامى پيامبر است و معنى آن يا طالب الحقّ، الهادى اليه «اى كسى كه طالب حقى، و هدايت كننده به سوى آنى» است.
«طه» مركب از دو حرف رمزى است «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى اليه» مىباشد، مىدانيم استفاده از حروف رمزى و علايم اختصارى در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسيار مورد استفاده است.
و كلمه «طه» مانند «يس» بر اثر گذشت زمان، تدريجا به صورت «اسم خاص» براى پيامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا كه آل پيامبر (ص) را نيز «آل طه» مىگويند، و از حضرت مهدى- عج- در دعاى ندبه «يابن طه» تعبير شده است.
(آيه 2)-
شأن نزول:
پيامبر (ص) بعد از نزول وحى و قرآن، بسيار عبادت مىكرد، مخصوصا ايستاده به عبادت مشغول مىشد، آنقدر كه پاهاى او متورم مىگرديد- آيه نازل شد و به پيامبر دستور داد كه اين همه رنج و ناراحتى بر خود تحميل نكن.
تفسير:
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىفرمايد: «ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى» (ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).
درست است كه عبادت از بهترين كارهاست، ولى هر كار حسابى دارد، نبايد آن قدر بر خود تحميل كنى كه پاهايت متورم گردد و نيرويت براى تبليغ و جهاد كم شود.
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 3)- در اين آيه هدف نزول قرآن را چنين شرح مىدهد: ما قرآن را «جز براى يادآورى كسانى كه از خدا مىترسند» نازل نكرديم (إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى).
تعبير «من يخشى» نشان مىدهد تا يك نوع احساس مسؤوليت (خشيت و ترس) در آدمى نباشد، پذيراى حقايق نخواهد شد.
(آيه 4)- سپس به معرفى خداوندى كه «نازل كننده قرآن» است مىپردازد، تا از طريق شناخت او، عظمت قرآن آشكارتر شود، مىگويد: «اين قرآن از سوى كسى نازل شده كه خالق زمين و آسمانهاى بلند و بر افراشته است» (تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى).
در حقيقت اين توصيف، اشاره به ابتدا و انتهاى نزول قرآن مىكند، انتهاى آن زمين و ابتدايش آسمانهاست.
(آيه 5)- باز به معرفى پروردگار نازل كننده قرآن ادامه داده، مىگويد: او خداوندى است «رحمان كه فيض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى).
جمله فوق كنايه از تسلط پروردگار و احاطه كامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبيرش در سراسر عالم است.
(آيه 6)- به دنبال «حاكميت» خدا بر عالم هستى از «مالكيت» او سخن مىگويد: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمين، و آنچه ميان اين دو، و آنچه در زير خاك (پنهان) است» (لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى).
(آيه 7)- در اين آيه به چهارمين ركن يعنى «عالميت» او اشاره كرده، مىگويد: او آن قدر احاطه علمى دارد كه «اگر سخن آشكارا بگويى (يا مخفى كنى) او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نيز مىداند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).
(آيه 8)- از مجموع آيات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل كننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حكومت» و «مالكيت» و «علم» حاصل مىگردد.
و شايد به همين جهت است كه در اين آيه مىگويد: «او اللّه است همان خداوندى كه معبودى جز او نيست براى او نامها و صفات نيك است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نيك است و بديهى است كه همه نامهاى پروردگار نيك است ولى از آنجا كه در ميان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهميت بيشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» ناميده شده است.
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 9)- آتشى در آن سوى بيابان! از اينجا داستان موسى، پيامبر بزرگ خدا شروع مىشود و در بيش از هشتاد آيه بخشهاى مهمى از سر گذشت پر ماجراى او تشريح مىگردد، تا دلدارى و تسليت خاطرى باشد براى پيامبر (ص) و مؤمنان كه در آن ايام در مكه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
اين آيات را مىتوان به چهار بخش تقسيم كرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولين جرقههاى وحى سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونيان به آيين يكتا پرستى سخن مىگويد.
بخش سوم: از خروج موسى و بنى اسرائيل از مصر و چگونگى نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونيان بحث مىكند.
بخش چهارم: پيرامون گرايش تند انحرافى بنى اسرائيل از آيين توحيد به شرك و پذيرش وسوسههاى سامرى سخن مىگويد.
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و آيا خبر موسى به تو رسيده است»؟! (وَ هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ مُوسى).
(آيه 10)- سپس مىگويد: «در آن زمان كه آتشى (از دور) مشاهده كرد و به خانواده خود گفت اندكى مكث كنيد كه من آتشى ديدم (به سراغ آن بروم) شايد شعلهاى از آن براى شما بياورم و يا به وسيله اين آتش راهى پيدا كنم» (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً).
(آيه 11)- «پس هنگامى كه موسى نزد آتش آمد، صدايى شنيد كه (او را مخاطب ساخته) مىگويد: اى موسى»! (فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى).
(آيه 12)- «من پروردگار توام، كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى» (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).
موسى با شنيدن اين نداى روحپرور: «من پروردگار توام» هيجان زده شد و لذت غير قابل توصيفى سر تا پايش را احاطه كرد.
او مأمور شد تا كفش خود را از پاى در آورد، چرا كه در سر زمين مقدسى گام نهاده، سر زمينى كه نور الهى بر آن جلوهگر است، پيام خدا را در آن مىشنود و پذيراى مسؤوليت رسالت مىشود، بايد با نهايت خضوع و تواضع در اين سر زمين گام نهد، اين است دليل بيرون آوردن كفش از پا.
(آيه 13)- سپس از همان گوينده اين سخن را نيز شنيد: «و من تو را براى مقام رسالت بر گزيدهام، پس اكنون به آنچه به تو وحى مىشود گوش فرا ده»! (وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى).
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 14)- و به دنبال آن نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد «من اللّه هستم، معبودى جز من نيست» (إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا).
«اكنون (كه چنين است) تنها مرا عبادت كن» (فَاعْبُدْنِي). عبادتى خالص از هر گونه شرك.
«و نماز را بر پاى دار، تا هميشه به ياد من باشى» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي).
در اين آيه پس از بيان مهمترين اصل دعوت انبياء كه مسأله توحيد است موضوع عبادت خداوند يگانه به عنوان يك ثمره براى درخت ايمان و توحيد بيان شده، و به دنبال آن دستور به نماز، يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق با خالق و مؤثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده.
(آيه 15)- و از آنجا كه بعد از ذكر «توحيد» و شاخ و برگهاى آن، دومين اصل اساسى مسأله «معاد» است در اين آيه اضافه مىكند: «رستاخيز بطور قطع خواهد آمد، من مىخواهم آن را پنهان كنم، تا هر كس در برابر سعى و كوششهايش جزا ببيند» (إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكادُ أُخْفِيها لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى).
علت مخفى نگاه داشتن تاريخ قيامت، طبق آيه فوق آن است كه «خداوند مىخواهد هر كسى را به تلاش و كوششهايش پاداش دهد» و يك نوع آزادى عمل براى همگان پيدا شود.
(آيه 16)- در اين آيه به يك اصل اساسى كه ضامن اجراى همه برنامههاى عقيدتى و تربيتى فوق است اشاره كرده، مىفرمايد: «پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مىكند، تو را از آن باز دارد كه هلاك خواهى شد»! (فَلا يَصُدَّنَّكَ عَنْها مَنْ لا يُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى).
در برابر افراد بىايمان و وسوسهها و كار شكنيهاى آنان محكم بايست، نه از انبوه آنها و توطئههايشان وحشت كن، و نه در حقانيت دعوت و اصالت مكتبت از اين هياهوها شك و ترديدى داشته باش.
(آيه 17)- عصاى موسى و يد بيضا! بدون شك پيامبران براى اثبات ارتباط خود با خدا نياز به معجزه دارند و گر نه هر كس مىتواند ادعاى پيامبرى كند.
موسى (ع) پس از دريافت فرمان نبوت بايد سند آن را هم دريافت دارد، لذا در همان شب پر خاطره، موسى (ع) دو معجزه بزرگ از خدا دريافت داشت.
قرآن اين ماجرا را چنين بيان مىكند: «و چه چيز در دست راست توست اى موسى»؟ (وَ ما تِلْكَ بِيَمِينِكَ يا مُوسى).
(آيه 18)- موسى در پاسخ «گفت: اين (قطعه چوب) عصاى من است» (قالَ هِيَ عَصايَ).
و از آنجا كه مايل بود سخنش را با محبوب خود كه براى نخستين بار در را به روى او گشوده است ادامه دهد، و نيز از آنجا كه شايد فكر مىكرد تنها گفتن اين عصاى من است كافى نباشد، بلكه منظور باز گو كردن آثار و فوايد آن است، اضافه كرد: «من بر آن تكيه مىكنم» (أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها).
«و برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مىريزم» (وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي). «علاوه بر اين فوايد و نيازهاى ديگرى نيز در آن دارم» (وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى).
موسى در تعجب عميقى فرو رفته بود، اين چه سؤالى است و من چه جوابى دارم مىگويم.
(آيه 19)- ناگهان «به او فرمان داد: اى موسى عصايت را بيفكن»! (قالَ أَلْقِها يا مُوسى).
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 20)- «موسى فورا (و بدون فوت وقت) عصا را افكند، ناگهان مار عظيمى شد و شروع به حركت كرد» (فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى).
(آيه 21)- در اينجا «به موسى فرمود: آن را بگير، و نترس، ما آن را به همان صورت نخستين باز مىگردانيم»! (قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِيدُها سِيرَتَهَا الْأُولى).
(آيه 22)- سپس به دومين معجزه مهم موسى اشاره كرده به او دستور مىدهد: «و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بىعيب بيرون آيد، اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است» (وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلى جَناحِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرى).
(آيه 23)- در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از آنچه در آيات قبل بيان شد مىفرمايد: ما اينها را در اختيار تو قرار داديم «تا آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم» (لِنُرِيَكَ مِنْ آياتِنَا الْكُبْرى).
منظور از «آيات كبرى» همان دو معجزه مهمّى است كه در بالا آمد.
(آيه 24)- خواستههاى حساب شده موسى: از اين به بعد فرمان رسالت به نام موسى صادر مىشود، رسالتى بسيار عظيم و سنگين، رسالتى كه از ابلاغ فرمان الهى به زورمندترين و خطرناكترين مردم محيط شروع مىشود، مىفرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
طغيان يعنى تجاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگى و به همين جهت به اين گونه افراد «طاغوت» گفته مىشود.
آرى! براى اصلاح يك محيط فاسد و ايجاد يك انقلاب همه جانبه بايد از سردمداران فساد و ائمه كفر شروع كرد از آنها كه در تمام اركان جامعه نقش دارند.
(آيه 25)- موسى (ع) نه تنها از چنين مأموريت سنگينى وحشت نكرد، و حتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست، بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود، منتهى وسايل پيروزى در اين مأموريت را از خدا خواست.
و از آنجا كه نخستين وسيله پيروزى روح بزرگ، فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است «عرض كرد: پروردگار من! سينه مرا گشاده بدار» (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي).
(آيه 26)- و از آنجا كه اين راه مشكلات فراوانى دارد كه جز به لطف خدا گشوده نمىشود در مرحله دوم از خدا تقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند و مشكلات را از سر راهش بردارد، عرض كرد «و كار مرا آسان گردان» (وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي).
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 27)- سپس موسى تقاضاى قدرت بيان هر چه بيشتر كرد و عرضه داشت: «و گره از زبانم بگشا» (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي).
(آيه 28)- و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: «تا سخنان مرا درك كنند» (يَفْقَهُوا قَوْلِي).
اين جمله در حقيقت، آيه قبل را تفسير مىكند. يعنى، آن چنان فصيح و بليغ و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنوندهاى منظور مرا به خوبى درك كند.
(آيه 29)- و از آنجا كه رساندن اين بار سنگين به مقصد (بار رسالت پروردگار و رهبرى انسانها و مبارزه با طاغوتها و جباران) نياز به يار و ياور دارد، و به تنهايى ممكن نيست، چهارمين تقاضاى موسى (ع) از پروردگار اين بود: «و خداوندا! وزير و ياورى از خاندانم براى من قرار ده» (وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي).
(آيه 30)- سپس مخصوصا انگشت روى برادر خويش گذاشت و عرضه داشت: «برادرم هارون را» (هارُونَ أَخِي).
هارون، برادر بزرگتر موسى بود و سه سال با او فاصله سنى داشت، قامتى بلند و رسا و زبانى گويا و درك عالى داشت سه سال قبل از وفات موسى، دنيا را ترك گفت.
او نيز از پيامبران مرسل بود، كه خداوند از باب رحمتش به موسى بخشيد.
(آيه 31)- سپس موسى هدف خود را از تعيين هارون به وزارت و معاونت چنين بيان مىكند: خداوندا! «پشتم را با او محكم كن» (اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي).
(آيه 32)- و براى تكميل اين مقصد، تقاضا مىكند: «و او را در كار من شريك گردان» (وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي).
هم شريك در مقام رسالت باشد، و هم در پياده كرده اين برنامه بزرگ شركت جويد، ولى به هر حال او پيرو موسى در تمام برنامهها بود و موسى امام و پيشواى او.
(آيه 33)- سر انجام نتيجه خواستههاى خود را چنين بيان مىكند: «تا تو را بسيار تسبيح گوييم» (كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً).
(آيه 34)- «و تو را بسيار ياد كنيم» (وَ نَذْكُرَكَ كَثِيراً).
(آيه 35)- چرا كه «تو هميشه از حال ما آگاه بودهاى» (إِنَّكَ كُنْتَ بِنا بَصِيراً).
(آيه 36)- از آنجا كه موسى در اين تقاضاهاى مخلصانهاش نظرى جز خدمت بيشتر و كاملتر نداشت، خداوند تقاضاى او را در همان وقت اجابت فرمود «به او گفت: آنچه را خواسته بودى به تو داده شد اى موسى»! (قالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى).
در واقع در اين لحظات حساس و سرنوشتساز هر چه لازم داشت يكجا از خدا در خواست كرد، و او نيز ميهمانش را گرامى داشت و همه خواستههاى او را در يك جمله كوتاه با ندايى حياتبخش اجابت كرده بىآنكه در آن قيد و شرط يا چون و چرايى كند.
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 37)- چه خداى مهربانى! در اينجا خداوند به يكى ديگر از فصول زندگانى موسى (ع) اشاره مىكند كه مربوط به دوران كودكى او و نجات اعجاز آميزش از چنگال خشم فرعونيان است، اين فصل گر چه از نظر تسلسل تاريخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى شمول نعمتهاى خداوند، نسبت به موسى (ع) از آغاز عمر، ذكر شده، در درجه دوم اهميت نسبت به موضوع رسالت مىباشد.
نخست مىگويد: «اى موسى! ما بار ديگر نيز بر تو منت گذارديم، و تو را مشمول نعمتهاى خويش ساختيم» (وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى).
(آيه 38)- بعد از ذكر اين اجمال به شرح و بسط آن مىپردازد، مىگويد:
«در آن هنگام كه وحى كرديم به مادر تو آنچه بايد وحى شود» (إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى).
اشاره به اين كه: تمام خطوطى كه منتهى به نجات موسى (ع) از چنگال فرعونيان در آن روز مىشد همه را به مادرت تعليم داديم:
(آيه 39)- فرعون براى جلوگيرى از به وجود آمدن فرزندى كه پيش بينى كرده بودند از بنى اسرائيل بر مىخيزد و دستگاه فرعون را در هم مىكوبد، دستور داده بود پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى كنيزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.
به هر حال مادر احساس مىكند كه جان نوزادش در خطر است. در اين هنگام خدايى كه اين كودك را براى قيامى بزرگ نامزد كرده است، به قلب مادر موسى چنين الهام كرد: «او را در صندوقى بيفكن، سپس آن صندوق را به دريا بينداز»! (أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ).
كلمه «تابوت» به معنى صندوق چوبى است و به عكس آنچه بعضى مىپندارند هميشه به معنى صندوقى كه مردگان را در آن مىنهند نيست.
سپس اضافه مىكند: «دريا مأمور است كه آن را به ساحل بيفكند، تا سر انجام دشمن من و دشمن او وى را بر گيرد» و در دامان خويش پرورش دهد! (فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ).
و از آنجا كه موسى (ع) بايد در اين راه پر فراز و نشيب كه در پيش دارد در يك سپر حفاظتى قرار گيرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مىافكند آن چنان كه هر كس وى را ببيند دلباخته او مىشود، نه تنها به كشتن او راضى نخواهد بود بلكه راضى نمىشود كه مويى از سرش كم شود! آن چنانكه قرآن مىگويد: «و من محبتى از خودم بر تو افكندم» (وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي).
مىگويند: قابله موسى از فرعونيان بود و تصميم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبّار فرعون بدهد، اما نخستين بار كه چشمش در چشم نوزاد افتاد گويى برقى از چشم او جستن كرد كه اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افكند و هر گونه فكر بدى را از مغز او دور ساخت! در پايان اين آيه مىفرمايد: «هدف اين بود كه در پيشگاه من و در برابر ديدگان (علم) من پرورش يابى» (وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي).
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 40)- كاخ فرعون بر گوشهاى از شط نيل ساخته شده بود، در حالى كه فرعون و همسرش در كنار آب به تماشاى امواج مشغول بودند، ناگهان اين صندوق مرموز توجه آنها را به خود جلب كرد، به مأموران دستور داد صندوق را از آب بگيرند، هنگامى كه در صندوق گشوده شد با كمال تعجب نوزاد زيبايى را در آن ديدند، چيزى كه شايد حتى احتمال آن را نمىدادند.
فرعون متوجه شد كه اين نوزاد بايد از بنى اسرائيل باشد كه از ترس مأموران به چنين سرنوشتى گرفتار شده است و دستور كشتن او را صادر كرد، ولى همسرش كه «نازا» بود سخت به كودك دل بست و شعاع مرموزى كه از چشم نوزاد جستن نمود در زواياى قلب آن زن نفوذ كرد، و او را مجذوب و فريفته خود ساخت.
دست به دامن فرعون زد و در حالى كه از اين كودك به نور چشمان (قُرَّتُ عَيْنٍ) تعبير مىنمود، تقاضا كرد از كشتنش صرف نظر شود. و بالاخره موفق شد سخن خود را به كرسى بنشاند.
اما از سوى ديگر كودك گرسنه شده و شير مىخواهد، گريه مىكند اشك مىريزد. ولى هر دايهاى آوردند نوزاد، پستان او را نگرفت.
اكنون بقيه داستان را از زبان قرآن مىخوانيم:
آرى! اى موسى ما مقدر كرده بوديم كه در برابر ديدگان (علم) ما پرورش بيابى «در آن هنگام كه خواهرت (در نزديكى كاخ فرعون) راه مىرفت» (إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ). و به دستور مادر، مراقب اوضاع و سر نوشت تو بود.
او به مأموران فرعون «مىگفت: آيا زنى را به شما معرفى بكنم كه توانايى سر پرستى اين نوزاد را دارد»؟ (فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ).
و شايد اضافه كرد: اين زن شير پاكى دارد كه من مطمئنم نوزاد آن را پذيرا خواهد شد.
مأموران خوشحال شدند به همراه او حركت كردند.
خواهر موسى كه خود را به صورت فردى ناشناس و بيگانه، نشان مىداد، مادر را از جريان امر آگاه كرد، مادر نيز بىآنكه خونسردى خود را از دست دهد، به دربار فرعون آمد، كودك را به دامن او انداختند كودك بوى مادر را شنيد، بويى آشنا، ناگهان پستان او را همچون جان شيرين در بر گرفت و با عشق و علاقه بسيار، مشغول نوشيدن شير شد، غريو شادى از حاضران برخاست و آثار خشنودى و شوق در چشمان همسر فرعون نمايان شد.
فرعون كودك را به او سپرد، و همسرش تأكيد فراوان نسبت به حفظ و حراست او كرد، و دستور داد در فاصلهاى كوتاه كودك را به نظر او برساند.
اينجاست كه قرآن مىگويد: «پس ما تو را به مادرت بازگردانديم تا چشمش به تو روشن شود، و غم و اندوهى به خود راه ندهد» (فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ).
سالها گذشت، و موسى (ع) در ميان هالهاى از لطف و محبت خداوند و محيطى امن و امان پرورش يافت، كم كم به صورت نوجوانى در آمد.
روزى از راهى عبور مىكرد دو نفر را در برابر خود به جنگ و نزاع مشغول ديد كه يكى از بنى اسرائيل و ديگرى از قبطيان (مصريان و هواخواهان فرعون) بود، موسى به كمك مظلوم كه از بنى اسرائيل بود شتافت و براى دفاع از او، مشتى محكم بر پيكر مرد قبطى وارد آورد، اما اين دفاع از مظلوم به جاى باريكى رسيد، و همان يك مشت كار قبطى را ساخت.
موسى طبق توصيه بعضى از دوستانش، مخفيانه از مصر بيرون آمد و به سوى مدين شتافت و در آنجا محيطى امن و امان در كنار شعيب پيغمبر كه شرح آن به خواست خدا در تفسير سوره قصص خواهد آمد پيدا كرد.
اينجاست كه قرآن مىگويد: «و تو يكى (از فرعونيان) را كشتى (و در اندوه فرو رفتى) اما ما تو را از غم و اندوه رهايى بخشيديم» (وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ).
و پس از آن «بارها تو را (در كورههاى حوادث) آزموديم» (وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً).
«پس از آن ساليانى در ميان مردم مدين توقف نمودى» (فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ).
و بعد از پيمودن اين راه طولانى و آمادگى روحى و جسمى و بيرون آمدن از كوره حوادث با سر افرازى و پيروزى «سپس در زمانى كه براى گرفتن فرمان رسالت مقدّر بود به اينجا آمدى اى موسى!» (ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى).
-
RE: سوره طه [20]
(آيه 41)- سپس اضافه مىكند: «من تو را براى خودم پرورش دادم و ساختم» (وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي).
براى وظيفه سنگين دريافت وحى، براى قبول رسالت، براى هدايت و رهبرى بندگانم، تو را پرورش دادم و در كورانهاى حوادث آزمودم و نيرو و توان بخشيدم و اكنون كه اين مأموريت بزرگ بر دوش تو گذارده مىشود از هر نظر ساخته شدهاى!
(آيه 42)- نخستين برخورد با فرعون جبّار: اكنون كه همه چيز رو به راه شده، و تمام وسايل لازم در اختيار موسى قرار گرفته، او و برادرش هارون هر دو را با هم مخاطب ساخته، مىگويد: «تو و برادرت با آيات من كه در اختيارتان گذاردهام برويد» (اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي).
آياتى كه هم شامل دو معجزه بزرگ موسى مىشود، و هم ساير نشانههاى پروردگار و تعليمات و برنامههايى كه خود نيز بيانگر حقانيت دعوت اوست.
و براى تقويت روحيه آنها و تأكيد بر تلاش و كوشش هر چه بيشتر، اضافه مىكند:
«و در ذكر و ياد من و اجراى فرمانهايم سستى به خرج ندهيد» (وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي).
چرا كه سستى و ترك قاطعيت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محكم بايستيد و از هيچ حادثهاى نهراسيد، و در برابر هيچ قدرتى، سست نشويد.
(آيه 43)- بعد از آن، هدف اصلى اين حركت و نقطهاى را كه بايد به سوى آن جهت گيرى شود، مشخص ساخته، مىگويد: «به سوى فرعون برويد، چرا كه او طغيان كرده است» (اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى).
عامل تمام بد بختيهاى اين سرزمين پهناور اوست، چرا كه عامل پيشرفت يا عقبافتادگى، خوشبختى يا بد بختى يك ملت، قبل از هر چيز، رهبران و سردمداران آن ملت است.
(آيه 44)- سپس طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز كار به اين شرح، بيان مىفرمايد: براى اين كه بتوانيد در او نفوذ كنيد و اثر بگذاريد «با سخن نرم با او سخن بگوييد، شايد متذكر شود يا از خدا بترسد» (فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى).
(آيه 45)- اما با اين حال موسى و فرعون از اين معنى نگران بودند كه ممكن است اين مرد قلدر زورمند مستكبر كه آوازه خشونت و سر سختى او همه جا پيچيده بود قبل از آن كه موسى (ع) و هارون (ع) ابلاغ دعوت كنند، پيش دستى كرده، آنها را از بين ببرد لذا، «گفتند: پروردگارا! از اين مىترسيم كه بر ما پيشى گيرد (و قبل از بيان حق، ما را آزار دهد) يا طغيان كند» و نپذيرد! (قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى).
(آيه 46)- اما خداوند به آنها بطور قاطع «فرمود: شما هرگز نترسيد، من خود با شما هستم مىشنوم و مىبينم» (قالَ لا تَخافا إِنَّنِي مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى).
بنا بر اين با وجود خداوند توانايى كه همه جا با شماست و به همين دليل همه سخنها را مىشنود، و همه چيز را مىبيند و حامى و پشتيبان شما است، ترس و وحشت معنايى ندارد.