-
سوره احقاف [46]
سوره احقاف [46]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 35 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره اهداف زير را تعقيب مىكند:
1- بيان عظمت قرآن.
2- مبارزه قاطع بر ضد هرگونه شرك و بت پرستى.
3- توجيه مردم در مسأله معاد و دادگاه عدل پروردگار.
4- ضمنا به عنوان هشدار به مشركان و مجرمان گوشهاى از داستان قوم عاد را كه ساكن سرزمين «احقاف» بودند بيان مىدارد- نام سوره نيز از همين جا گرفته شده است.
5- اشاره به گسترش و عموميت دعوت پيامبر اسلام، تا آنجا كه غير از انسانها يعنى طايفه جن را نيز شامل مىشود.
6- تشويق مؤمنان و انذار كافران و ايجاد مبادى خوف و رجاء.
7- دعوت پيامبر اسلام به صبر و استقامت.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «هر كس سوره احقاف را هر شب، يا هر جمعه، بخواند خداوند وحشت دنيا را از او بر مىدارد، و از وحشت روز قيامت نيز در امان مىدارد».
بديهى است اين گونه حسنات و درجات تنها به خاطر تلاوت الفاظ نيست بلكه تلاوتى است سازنده و بيدارگر در مسير ايمان و تقوا، و محتواى سوره احقاف به راستى چنين اثرى را دارد، اگر انسان طالب حقيقت و آماده عمل باشد.
-
RE: سوره احقاف [46]
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- آفرينش اين جهان بر اساس حق است: اين سوره آخرين سوره از سورههاى هفتگانه «حم» است كه مجموعا «حواميم» نام دارد. و در آيه اول اين سوره نيز به حروف مقطعه «حا- ميم» (حم). برخورد مىكنيم.
در تفسير اين حروف همين قدر مىگوئيم كه اين آيات تكان دهنده و حركت آفرين و پرمحتواى قرآن از حروف ساده الفبا، از «حا و ميم» و مانند آن، تركيب يافته، و در عظمت خداوند همين بس كه چنان تركيب عظيمى را از چنين مفردات سادهاى به وجود آورده.
(آيه 2)- و شايد به همين جهت بلا فاصله مىافزايد: «اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم (قادر و توانا) نازل شده است» (تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ).
اين همان تعبيرى است كه در آغاز سه سوره از سورههاى «حم» مؤمن- جاثيه و احقاف، آمده است.
مسلم است قدرتى شكست ناپذير و حكمتى بى كران لازم است تا چنين كتابى را نازل كند.
(آيه 3)- سپس از كتاب «تدوين» به كتاب «تكوين» پرداخته، و از عظمت و حقانيت آسمانها و زمين سخن مىگويد، مىفرمايد: «ما آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است جز به حق براى سر آمد معينى نيافريديم» كه با فرار رسيدن آن دنيا فانى مىشود (ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى).
نه در كتاب آسمانيش كلمهاى بر خلاف حق است، و نه در مجموعه عالم خلقتش چيزى ناموزون و مخالف حق يافت مىشود.
اما با اين كه قرآن حق است، و آفرينش جهان نيز حق «كافران لجوج از آنچه انذار شدهاند روى گردانند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ).
از يك سو آيات قرآن پىدرپى آنها را انذار و بيم مىدهد كه دادگاه بزرگى در پيش داريد، و از سوى ديگر جهان آفرينش با نظامات خاص خود نيز هشدار مىدهد كه حسابى در كار است، اما اين غافلان بىخبر نه به اين توجهى مىكنند، و نه به آن.
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 4)- گمراهترين مردم! در آيات گذشته سخن از آفرينش آسمانها و زمين در ميان بود كه همه اينها از خداوند عزيز و حكيم است، و براى تكميل اين بحث روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده، مىفرمايد: «به آنان (مشركان) بگو:
اين معبودهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين را آفريدهاند»؟! (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«يا شركتى در آفرينش آسمانها (و مالكيت و تدبير آنها) دارند»؟ (أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ).
هنگامى كه شما قبول داريد بتها هيچ گونه دخالتى در آفرينش ندارند با اين حال چگونه براى حل مشكلات يا جلب بركات دست به دامن اين موجودات بىخاصيت و فاقد عقل و شعور مىزنيد؟! و اگر فرضا مىگوييد آنها شركتى در امر خلقت و آفرينش داشتهاند «كتابى آسمانى پيش از اين، يا اثر علمى از گذشتگان براى من بياوريد (كه دليل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مىگوئيد» (ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
(آيه 5)- سپس براى بيان عمق گمراهى اين مشركان مىافزايد: «چه كسى گمراهتر است از آنها كه موجوداتى غير از خدا را پرستش مىكنند كه اگر تا قيامت هم آنان را بخوانند پاسخشان نمىگويند»؟ (وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ).
نه تنها پاسخ آنها را نمىدهند، اصلا سخنانشان را نمىشنوند «و از دعا و نداى آنها غافلند»! (وَ هُمْ عَنْ دُعائِهِمْ غافِلُونَ).
(آيه 6)- و از آن اسفبارتر اين كه: «هنگامى كه مردم مشرك در قيامت محشور مىشوند معبودهاى آنها دشمنان آنها خواهند بود حتى عبادت آنها را انكار مىكنند»! (وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ كانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ كانُوا بِعِبادَتِهِمْ كافِرِينَ).
معبودهايى كه عقل دارند رسما به دشمنى بر مىخيزند، حضرت مسيح از عابدان خود بيزارى مىجويد، و فرشتگان نيز تبرى مىجويند، حتى شياطين و جن نيز اظهار تنفر مىكنند، و آنها كه بىعقل بودند خداوند حيات و عقل به آنها مىبخشد تا به سخن در آيند و مراتب دشمنى و نفرت خود را از اين عابدان اظهار كنند.
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 7)- بگو: من پيامبر نو ظهورى نيستم! قرآن همچنان از وضع مشركان گفتگو مىكند، و به چگونگى برخورد آنها با آيات الهى اشاره كرده، مىگويد:
«و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مىشود كافران در مورد حقى كه به سوى آنها آمده است مىگويند: اين سحر آشكار است» (وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبِينٌ).
آنها نفوذ سريع و عميق و جاذبه عجيب قرآن را در اعماق دلها با يك تفسير انحرافى به عنوان «سحر آشكار» مطرح مىكنند كه خود اعتراف ضمنى روشنى است به تأثير فوق العاده قرآن در قلوب انسانها! «حق» در آيه فوق اشاره به همان «آيات قرآن» است.
(آيه 8)- ولى آنها تنها به اين تهمت قناعت نمىكنند «بلكه (پا را از آن فراتر نهاده، با صراحت) مىگويند: اين آيات را بر خدا افترا بسته» (أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ).
در اينجا خداوند به پيامبرش دستور مىدهد كه با دليل روشنى به آنها پاسخ گويد، مىفرمايد: به آنها «بگو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است كه مرا رسوا كند) و شما نمىتوانيد در برابر خداوند از من دفاع كنيد» (قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً).
چگونه ممكن است خداوند اين «آيات بينات» و اين معجزه جاودانى را بر دست دروغگويى ظاهر سازد؟! اين از حكمت و لطف خداوند دور است.
سپس به عنوان تهديد مىافزايد: «اما خداوند بهتر از هر كس كارهايى را كه شما در آن وارد مىشويد مىداند» و به موقع شما را سخت كيفر مىدهد (هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفِيضُونَ فِيهِ).
و در جمله بعد به عنوان تأكيد بيشتر توأم با برخوردى مؤدبانه مىافزايد:
«همين بس كه خداوند گواه ميان من و شما باشد» (كَفى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ).
او صدق دعوت من، و تلاش و كوششهايم را در ابلاغ رسالت مىداند، و دروغ و افترا و كارشكنى شما را نيز مىبيند، و همين براى من و شما كافى است.
و براى اين كه راه بازگشت را نيز به آنها نشان دهد در پايان آيه مىافزايد: «او آمرزنده و مهربان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ).
توبه كاران را مىبخشد، و آنها را مشمول رحمت واسعه خود مىسازد.
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 9)- در اين آيه مىافزايد: «بگو: من پيامبر نو ظهورى نيستم» كه با ساير پيامبران متفاوت باشم (قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ).
«و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد»؟ (وَ ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ).
«من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پيروى مىكنم» (إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ).
«و من جز بيم دهنده آشكارى نيستم» (وَ ما أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ).
(آيه 10)- در اين آيه براى تكميل آنچه در آيات قبل آمده مىافزايد: «بگو:
به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد، در حالى كه شاهدى از بنى اسرائيل بر آن شهادت دهد، و او ايمان بياورد و شما تكبر كنيد و تسليم نشويد (چه كسى از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مسلما خداوند قوم ظالم را هدايت نمىكند» (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
اين شاهد بنى اسرائيلى دانشمند معروف يهود «عبد اللّه بن سلام» بود كه در مدينه ايمان آورد و به مسلمين پيوست.
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 11)-
شأن نزول:
هنگامى كه اسلام از طرف قشرهاى فقير و باديه نشين و تهيدست بسرعت مورد استقبال قرار گرفت چرا كه هم منافع نامشروعى نداشتند كه به خطر بيفتد، و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود، و هم قلبهائى پاكتر از قشر مرفّه و عيّاش و هوسباز داشتند.
مغروران مستكبر گفتند: اين چه آئينى است كه پيروانش انبوهى باديه نشين فقير و تهيدست و كنيزان و بردگانند؟ اگر مكتب معقولى بود هرگز نبايد افراد سطح پائين و منحط اجتماع از آن استقبال كنند اما ما كه در سطح بالا قرار داريم و چشم و چراغ جامعه هستيم عقب بمانيم! اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.
تفسير:
شرط پيروزى، ايمان و استقامت است- قرآن همچنان اعمال و گفتار كافران و انحرافات آنها را مورد بحث و بررسى و نكوهش قرار مىدهد، نخست به اين گفتار غرور آميز و دور از منطق آنها اشاره كرده، مىگويد: «كافران در باره مؤمنان چنين گفتند: اگر ايمان و اسلام چيز خوبى بود هرگز آنها بر ما پيشى نمىگرفتند»! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ).
اينها يك مشت افراد فقير و بىسر و پا، روستائى و برده و كم معرفتند! چگونه ممكن است آنها حق را بفهمند و به آن اقبال كنند، ولى ما چشم و چراغهاى اين جامعه از آن غافل و بىخبر بمانيم؟! لذا در پايان آيه با اين تعبير لطيف به آنها پاسخ داده، مىگويد: «چون خود آنها به وسيله قرآن هدايت نشدند به زودى مىگويند: اين يك دروغ قديمى است»! (وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ).
يعنى آنها نخواستهاند به وسيله قرآن هدايت شوند، نه اين كه هدايت قرآن كمبودى داشت.
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 12)- سپس به دليل ديگرى براى اثبات حقانيت قرآن و نفى تهمت مشركان كه مىگفتند: اين يك دروغ قديمى است پرداخته، مىگويد: از نشانههاى صدق اين كتاب بزرگ اين است كه: «پيش از آن، كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بيان كرده) و اين كتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است» (وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ).
با اين حال چگونه مىگوئيد اين يك دروغ قديمى است؟! و به دنبال آن مىافزايد: اين در حالى است كه اين كتاب آسمانى «به زبان عربى و فصيح و گوياست» كه همگان از آن بهرهمند شوند (لِساناً عَرَبِيًّا).
و در پايان آيه هدف نهائى از نزول قرآن را در دو جمله كوتاه به اين صورت شرح مىدهد: «هدف اين بوده كه ظالمان را انذار و نيكو كاران را بشارت دهد» (لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنِينَ).
(آيه 13)- اين آيه در حقيقت تفسيرى است براى «محسنين» (نيكو كاران) كه در آيه قبل آمده بود، مىفرمايد: «كسانى كه گفتند: پروردگار ما اللّه است، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنهاست و نه اندوهگين مىشوند» (إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).
بنابر اين «محسنين» كسانى هستند كه از نظر اعتقادى در خط توحيد، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند.
(آيه 14)- و در اين آيه مهمترين بشارت را به موحدان نيكو كار مىدهد و مىفرمايد: «آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مىمانند» (أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها).
«اين به پاداش اعمالى است كه انجام مىدادند» (جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ).
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 15)- اى انسان! به مادر و پدر نيكى كن اين آيه و آيات آينده در حقيقت توضيحى است در باره دو گروه «ظالم» و «محسن» كه در آيات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع «نيكو كاران» پرداخته، و از مسأله نيكى به پدر و مادر و شكر زحمات آنها كه مقدمهاى است براى شكر پروردگار شروع كرده، مىفرمايد: «ما انسان را توصيه كرديم كه در باره پدر و مادرش نيكى كند» (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً).
سپس به دليل لزوم حق شناسى در برابر مادر پرداخته، مىگويد: «مادر، او را با اكراه و ناراحتى حمل مىكند، و با ناراحتى بر زمين مىگذارد، و دوران حمل و از شير باز گرفتنش سى ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).
«مادر» در طول اين سى ماه بزرگترين ايثار و فداكارى را در مورد فرزندش انجام مىدهد و اينكه قرآن در اينجا تنها از ناراحتيهاى مادر سخن به ميان آورده و سخنى از پدر در ميان نيست نه به خاطر عدم اهميت آن است، چرا كه پدر نيز در بسيارى از اين مشكلات شريك مادر است، ولى چون مادر سهم بيشترى دارد بيشتر روى او تكيه شده است.
ضمنا از اين تعبير قرآنى مىتوان استفاده كرد كه هر قدر از مقدار حمل كاسته شود بايد بر مقدار دوران شير خوارى افزود، به گونهاى كه مجموعا سى ماه تمام را شامل گردد.
سپس مىافزايد: حيات انسان همچنان ادامه مىيابد «تا زمانى كه به كمال قدرت نيروى جسمانى رسد، و به مرز چهل سالگى وارد شود» (حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً).
در حديثى آمده است: «شيطان دستش را به صورت كسانى كه به چهل سالگى برسند و از گناه توبه نكنند مىكشد و مىگويد پدرم فداى چهرهاى باد كه هرگز رستگار نمىشود»! و در جبين اين انسان نور رستگارى نيست!.
-
RE: سوره احقاف [46]
قرآن در دنباله اين سخن مىافزايد: اين انسان لايق و با ايمان هنگامى كه به چهل سالگى رسيد سه چيز را از خدا تقاضا مىكند: نخست «مىگويد: پروردگارا! به من الهام ده و توفيق بخش تا شكر نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتى به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ).
در دومين تقاضا عرضه مىدارد: خداوندا! به من توفيق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملى كه تو از آن خشنود باشى» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).
و بالاخره در سومين تقاضايش عرض مىكند: خداوندا! «صلاح و درستكارى را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي).
و در پايان آيه دو مطلب را اعلام مىدارد كه هر كدام بيانگر يك برنامه عملى مؤثر است، مىگويد: پروردگارا! «من (در اين سن و سال) به سوى تو باز مىگردم و توبه مىكنم» (إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ).
به مرحلهاى رسيدهام كه بايد خطوط زندگى من تعيين گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه يابد.
ديگر اين كه مىگويد: «و من از مسلمين هستم» (وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ).
-
RE: سوره احقاف [46]
(آيه 16)- اين آيه بيان گويائى است از اجر و پاداش اين گروه از مؤمنان شكر گزار صالح العمل و توبه كار كه به سه پاداش مهم در آن اشاره شده است.
نخست مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه ما بهترين اعمالشان را قبول مىكنيم» (أُولئِكَ الَّذِينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا).
يعنى خداوند بهترين اعمال آنها را معيار پذيرش قرار مىدهد و حتّى اعمال درجه دو، و كم اهميت آنها را به فضل و رحمتش، به حساب اعمال درجه يك مىگذارد.
موهبت دوم پاكسازى آنهاست، مىگويد: «و ما از گناهانشان مىگذاريم» (وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ).
«در حالى كه در ميان بهشتيان جاى دارند» (فِي أَصْحابِ الْجَنَّةِ).
و اين سومين موهبت الهى نسبت به آنهاست كه آنان را با اين كه لغزشهايى داشتهاند شستشو داده، در كنار نيكان و پاكانى جاى مىدهد كه از مقربان درگاه اويند.
و در پايان آيه براى تأكيد بر اين نعمتها كه گفته شد، مىافزايد: «اين وعده صدقى است كه پيوسته به آنها داده شده است» (وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ).